مغلطهی مقایسهی ضعیف (Weak Analogy) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۲۲۳)
تعریف: مغلطه مقایسهی ضعیف موقعی اتفاق میافتد که شخصی با استفاده از مقایسه سعی کند درست یا غلط بودن یک استدلال را نشان دهد، ولی مقایسهای ضعیف و فاقد تاثیر دلخواه. بهعبارت دیگر، تفاوتهای آن با استدلال بیشتر از شباهتهای آن است.
معادل انگلیسی: Weak Analogy
معادلهای جایگزین: مقایسهی بد، مقایسهی اشتباه، قیاس معالفارق، قیاس سوالبرانگیز، توسل به شباهتهای فریبنده، استعارهی اشتباه
الگوی منطقی:
X شبیه Y است.
Y ویژگی P را دارد.
بنابراین X ویژگی P را دارد.
مثال ۱:
اینکه به خاطر یه سری اشتباه و تناقض توی کتاب مقدس به رستاخیز مسیح اعتقاد نداشته باشی، مثل این میمونه که به غرق شدن تایتانیک اعتقاد نداشته باشی، چون شاهدای عینی سر اینکه کشتی قبل از فرو رفتن توی آب از وسط نصف شد یا بعدش، با هم توافق ندارن.
توضیح: متاسفانه این مقایسه از زبان یکی از مناظرهکنندگان مسیحی مورد علاقهی من (یکی از اشخاصی که در اغلب موارد به دلیل و منطق ارزش مینهد) بیان شده است. این مقایسه چند اشکال اساسی دارد که از بینشان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- از غرق شدن تایتانیک مدت زیادی نمیگذرد.
- ما یقین داریم اظهاراتی که دربارهی حادثه شنیدهایم، از زبان شاهدان عینی بیان شدهاند.
- ما از غرق شدن تایتانیک مدرک فیزیکی در اختیار داریم.
مثال ۲:
اعتقاد داشتن به رستاخیز مسیح مثل این میمونه که به وجود زامبیها اعتقاد داشته باشی.
توضیح: این مثال یکی از مقایسههای رایج است که خداناباوران برای رد مسیحیت استفاده میکنند. دلیل ضعیف بودن مقایسه موارد زیر است:
- گفته میشود که عیسی زنده است، نه نامیرا (Undead)
- اگر وجود خدا را یک حقیقت در نظر بگیریم، او دلیل موجهی برای زنده کردن عیسی (خودش) دارد. چنین دلیلی برای وجود زامبیها وجود ندارد.
- غذای زامبیها مغز انسان است. تا جایی که میدانیم، عیسی از مغز کسی تغذیه نکرد.
استثنا: در نظر داشته باشید که مقایسهها نمیتوانند «اشتباه» یا «صحیح» باشند، و حتی «خوب» یا «بد» خطاب کردنشان نیز دقیق نیست. بهترین لفظ برای توصیف کیفی مقایسهها «ضعیف» و «قوی» است. استفاده از مقایسه خودش یک استدلال است، استدلالی که کیفیت آن بستگی به نظر افراد دارد. چیزی که در نظر یک شخص ضعیف به نظر میرسد، ممکن است در نظر شخصی دیگر قوی باشد.
راهنمایی: مقایسه کردن راهی بسیار مفید، قوی و متقاعد کننده برای انتقال ایده است. از مقایسه استفاده کنید، ولی تا حد امکان مقایسهای قوی به کار ببرید.
منابع:
Luckhardt, C. G., & Bechtel, W. (1994). How to Do Things with Logic. Psychology Press.
ترجمهای از:
باسلام و خسته نباشید
میشه درباره این موضوع که مطرح میکنم نظرتونو بگین که آیا دارم اشتباه میکنم یا خیر؟؟
ممنون میشم
ب نظر من ایرادی ک بر مثال دو آوردین قوی نیست
یعنی ب نظر من مثال دوم مقایسه قوی هست
در مثال ۲
اعتقاد داشتن به رستاخیز مسیح مثل این میمونه که به وجود زامبیها اعتقاد داشته باشی.
دلایل ضعیف بودن مقایسه، متکی بر پیش فرض هستن
اینطور ک زنده بودن عیسی و حقیقت پنداشتن خدا ابتدا پیشفرض حقیقی در نظرگرفته شدن و اینکه فقط تفاوتها دیده شدن.
میشه در مقابل شباهتهارو هم در نظر گرفت.
مثلا:
هردو به صورت انسان هستن(ازلحاظ اندام)
هردو قدرتهای فرا انسانی دارن(مثلا گاهی در فیلمهای هالیوود زامبیها با افتادن از روی برج چیزیشون نمیشه،حتی با اصابت چندین گلوله بازهم زنده میمونن و کشتنشون سخته و حتی با شیرجههای بلند از روی آپارتمان ب سمت هلی کوپتر باعث سقوط هلی کوپتر میشن)
داستان هردو برای عدهای جذاب و قابل پیگیری هست.
والبته شباهتهای بسیاری دیگه….
اما نکته مهمتراز این موضوع، در مثال مقایسه وجود زامبی با رستاخیز مسیح از لحاظ غیر اثبات بودن و غیر منطقی بودن هستش، یعنی مقایسه از بُعد دیگهای منظور شده،
اینطور که:هر دوموضوع زاییده ذهن خلاق بشر هستن و ظهور مادی و فیزیکی هم ندارن و اعتقاد به وجود هرکدومشون نیاز به “اصل دلیل کافی” داره و اعتقاد ب هرکدومشون با پیش فرضها و عدم ارائه مدارک کافی، جهل محسوب میشه.
ممنون بابت تمام مطالب خوبتون