مغلطهی روشنی گمراهکننده (Misleading Vividness) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۱۵۶)
تعریف: مغلطه روشنی گمراهکننده موقعی اتفاق میافتد که چند مورد جزئی، ولی روشن و دراماتیک زیر ذرهبین قرار بگیرند تا به دادههای آماریای که با نتایج بهدستآمده از این حوادث در تناقض باشند توجه کافی نشان داده نشود.
معادل انگلیسی: Misleading Vividness
الگوی منطقی:
حادثهی X که روشن و دراماتیک است اتفاق میافتد (ولی با دادههای آماری هماهنگ نیست).
بنابراین احتمال وقوع اتفاقاتی مشابه با X زیاد است.
مثال ۱:
در دیترویت کودکان ۱۰ ساله در خیابان مواد میفروشند تا خرج زندگیشان را دربیاورند. در لسآنجلس، فاحشهای ۱۹ساله خیابانگردی میکند. کودکان و نوجوانان آمریکا در شرایط بدی قرار دارند.
توضیح: با اینکه وجود موادفروش ۱۰ ساله و فاحشهی ۱۹ساله دردناک است، ولی این دو صرفاً نمونهای کوچک از بین جامعهی آماری چند ده میلیونی هستند، جامعهای که زندگی بیشتر اعضایش عادیست و نمیتوان طبق هیچ معیاری ادعا کرد شرایط بدی دارند. این مغلطه دگرگونیای از مغلطهی توسل به احساسات (شمارهی ۳۳) است که باعث میشود مخاطب باوری غیرمنطقی نسبت به یک جمعیت پیدا کند، چون فقط دادهی گلچینشده به قصد ایجاد آن باور خاص به او ارائه شده است. در مثال بالا میشد به دو کودک و نوجوان دیگر هم اشاره کرد:
در دیترویت، کودکی ۱۰ ساله به خوبی بتهوون پیانو مینوازد. در لسآنجلس، نابغهای ۱۹ ساله در شرف دریافت مدرک دکترایش در رشتهی فیزیک هستهای است. کودکان و نوجوانان آمریکا مایهی افتخارند.
مثال ۲:
امروز هم بهاندازهی دیروز سرد بود. گلهایی که کاشته بودم خشک شدهاند و حمام گنجشکی که آماده کرده بودم یخ زده… و تازه در ماه اکتبر به سر میبریم! گرمایش زمین یک شایعهی بیپایهاساس است.
توضیح: گرمایش زمین چه شایعهای بیپایهاساس باشد، چه نباشد، گرفتن چنین نتیجهای بر اساس چند روز سرما حاکی از تفکر مغلطهآمیز است.
استثنا: اگر موردهای تکی با کل جمعیت آماری وجه اشتراک داشته باشند، مغلطهای اتفاق نمیافتد.
راهنمایی: اجازه ندهید بدبینی یا خوشبینی درکتان از واقعیت را خدشهدار کند.
منابع:
Nisbett, R. E., & Ross, L. (1980). Human inference: strategies and shortcomings of social judgment. Prentice-Hall.
ترجمهای از: