مغلطهی اگر منظورتان از ویسکی… (If-By-Whiskey) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۱۳۴)
تعریف: مغلطه اگر منظورتان از ویسکی… نوعی پاسخ است که روی نظرات شخصی پرسشگر مانور میدهد و در آن از واژهها و عباراتی با معنای ضمنی قوی استفاده شده است. این مغلطه از موضع هر دو طرف گفتگو حمایت میکند و حقهای رایج در دنیای سیاست است.
معادل انگلیسی: If-By-Whiskey
مثال ۱:
این مثال در اصل ریشهی این مغلطه است. نام این مغلطه از سخنرانی نوح اس. «ساگی» سوئت جونیور (Noah S. “Soggy” Sweat, Jr) در سال ۱۹۵۲ گرفته شده است. سوئت قانونگذاری جوان از ایالت میسیسیپی بود و موضوع سخنرانیاش این بود که آیا مصرف الکل در میسیسیپی غیرقانونی باقی بماند (تا سال ۱۹۶۶ غیرقانونی باقی ماند) یا خرید و فروش نوشیدنیهای الکلی بالاخره آزاد شود؟ به نظر من سخنرانی او بسیار خندهدار است، برای همین آن آن را کامل اینجا نقل میکنم:
دوستان، من قصد نداشتم فعلاً به این موضوع جنجالی بپردازم. با این حال، میخواهم بدانید که من از جنجال ابایی ندارم. اتفاقاً برعکس، من حاضرم در هر زمانی دربارهی هر موضوعی صحبت کنم؛ اهمیتی ندارد که چقدر جنجالبرانگیز باشد. شما نظر من را دربارهی ویسکی پرسیدید. بسیار خب، این نظر من دربارهی ویسکی است.
اگر منظورتان از ویسکی نوشیدنی شیطان، طاعون سمی و هیولای ملعونیست که معصومیت را آلوده، عقل را عزل و خانه را نابود میکند، فقر و بیچارگی ایجاد میکند، کودکان را از قرص نان محروم نگه میدارد؛ اگر منظورتان نوشیدنی پلیدی است که مردان و زنان مسیحی را از قلهی زندگی راستین و شکوهمند به گودال بیانتهای فساد و درماندگی و شرم و بیچارگی و ناامیدی پایین میکشد، من بدونشک با آن مخالفم.
ولی اگر منظورتان از ویسکی روغن گفتگو، نوشیدنی فلاسفه و مایع دلچسبیست که رفقا در کنار هم مینوشند و روی لبانشان لبخند مینشاند، دلشان را سرشار از نشاط میکند و در چشمهایشان نور رضایت میتاباند، اگر منظورتان شادی کریسمس است اگر منظورتان نوشیدنی محرکیست که در صبحی سرد و خشک آدم را شوخ و شنگ میکند، اگر منظورتان نوشیدنیای است که لذت و شادی آدم را چند برابر میکند و کمک میکند، شده حتی برای چند لحظه، تراژدیها و دلشکستگیها و غصههای بزرگ زندگی را فراموش کنیم، اگر منظورتان نوشیدنیای است که فروش آن میلیونها دلار به خزانههای ما اضافه میکند، پولی که با کمک آن میتوانیم به کودکان درمانده، به نابینایان، ناشنوایان، عقبافتادهها، کهنسالان و بیماران کمک کنیم، بزرگراه و بیمارستان و مدرسه بسازیم، من بدون شک موافق آن هستم.
این موضع نهایی من است، و تحت هیچ شرایطی حاضر به تغییر آن نیستم.
توضیح: این سخنرانی بینش عمیقی نسبت به ذهن انسان و حوزهی نطق و بیان (Rhetoric) فراهم میکند. در این مثال میبینیم که وقتی هر دو موضع متقابل با استفاده از واژهها و عباراتی با بار احساسی شدید بیان میشوند، استدلال حاصلشده چقدر توخالی است و چه اطلاعات ناچیزی در اختیار ما قرار میٔهد، آن هم بدون اتخاذ کردن موضع خاصی.
مثال ۲: من با هزاران موضع مختلف دربارهی مبحث خدا از کل طیف باورهای انسانی برخورد داشتهام، برای همین بد ندیدم خودم هم یک موضع جدید اختراع کنم. «اگر منظورتان از خدا…» دگرگونی ابداعی من از این مغلطه است. مثال زیر نشان میدهد چطور میتوان با قدرت فصاحت و بلاغت و لفاظی حسابشده مرز بین بهترین موجود قابلتصور و وحشتناکترین موجود قابلتصور را چقدر کمرنگ کرد.
سوال این است: اگر خدا وجود دارد، باید به او عشق بورزیم، یا از او متنفر باشیم؟ موضع من مشخص است و من هیچ ابایی ندارم به دنیا اعلام کنم حس درونی من نسبت به این مساله چیست. این حس من است:
اگر منظورتان از خدا دیکتاتور بزرگ و لهکنندهی اعظم است، خدایی که ما را با نقص آفرید و به خاطر این نقصها میخواهد ما را مجازات کند، خدایی که به خاطر «خطای» اولین مرد و زنی که آفرید بهشت و زندگی جاودانه را از ما سلب کرد، در حالیکه آنها هنوز فرق خوب و بد را از هم تشخیص نمیدادند، خدایی که به قوم برگزیدهاش دستور داد تکتک مردها، زنها و کودکان ساکن در دهها شهر را نابود کند، خدایی که انسانها را سنگدل کرد، فرزند ارشد خانوادهها را کشت، درخواست کرد به اسم او انسان قربانی کنند، به انسانها دستور داد به خاطر گناههایی مثل «احترام نگذاشتن به پدر و مادر» انسانهای دیگر را بکشند، خدایی که یک بار همهی موجودات زنده روی کرهی زمین را از بین برد، خدایی که درخواست کرد پسر خودش به شکلی دردناک کشته شود تا دینش به او ادا شود، خدایی که اجازه میدهد کودکان با معلولیت به دنیا بیایند، در خردسالی بمیرند و به سرطان مبتلا شوند، خدایی که با توسل به سیل، طوفان و بلایای طبیعی دیگر به نابود کردن ادامه میدهد، خدایی که دعای میلیاردها نفر از پیروان وفادارش را نشنیده میگیرد، خدایی که اجازه میدهد بیشتر مخلوقاتش در جهنم سوزان تا ابد عذاب بکشند، مشخصاً لایق ستایش و دوست داشته شده نیست.
اما اگر منظورتان از خدا مدافع، محافظ و خالق آسمانها و زمین، پدر همهی ما، موجودی سرشار از عشق، مهربانی و تمام چیزهای خوب در دنیاست، اگر منظورتان خداییست که اسرائیلیها از از بردگی نجات داد و آزاد کرد، خدایی که مراقب همهست، بیماران را بهواسطهی پسرش شفا میدهد و قوانین بینقصش را در اختیار ما قرار داد، خدایی که آنقدر عاشق ماست که تنها پسرش را قربانی کرد تا ما را نجات دهد، خدایی که به ما اجازه میدهد تا ابد در بهشت کنار او و عزیزانمان باشیم، پس بیشک او لایق ستایش و دوست داشته شدن است.
این موضع نهایی من است، و تحت هیچ شرایطی حاضر به تغییر آن نیستم.
استثنا: اگر قرار است نقش یک میانجی را ایفا کنید و لازم است بیطرف بمانید، ولی از طرفی میخواهید کمی بحث را داغتر کنید، شاید بد نباشد از این تکنیک استفاده کنید.
منابع:
Brookes, T. (1979). Guitar: an American life. Grove Press.
ترجمهای از: