مغلطهی کوتوله (Homunculus Fallacy) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۱۲۹)
تعریف: مغلطه کوتوله موقعی پیش میآید که شخصی برای توضیح دادن یک پدیده، به استدلالی روی بیاورد که درکش به همان پدیده وابسته است. این مغلطه به سیری قهقرایی منجر میشود.
معادل انگلیسی: Homunculus Fallacy
معادلهای جایگزین: استدلال کوتوله، سیر قهقرایی
الگوی منطقی:
باید پدیدهی X را توضیح داد.
دلیل Y ارائه میشود.
دلیل Y به پدیدهی X وابسته است.
مثال ۱:
برت: چشم چطور چیزی رو که میبینه به مغز منتقل میکنه؟
ارنی: اینجوری به قضیه نگاه کن: یه کوتوله توی مغزت نشسته و داره فیلمی که چشمات پخش میکنن تماشا میکنه.
برت: اوکی، ولی توی مغز این کوتوله که تو مغز ماست چی میگذره؟
ارنی: اینجوری به قضیه نگاه کن: یه کوتوله توی مغزش نشسته و داره فیلمو تماشا میکنه…
توضیح: این مغلطه چرخهای بینهایت ایجاد میکند و در نهایت ما را به حقیقت نزدیکتر نمیکند. پذیرفتن توضیحی که این چرخهی بیانتها و بیحاصل را ایجاد کرده مغلطهآمیز است.
مثال ۲:
دیکی: به نظرت منشاء حیات چیه؟
رلفی: سادهست. میلیاردها سال پیش بیگانهها از یه سیارهی دیگه اومدن زمین و حیات رو به سیاره تزریق کردن.
دیکی: بسیار خب، ولی اون بیگانهها چجوری به وجود اومدن؟
رلفی: سادهست. بیگانهها از یه سیارهی دیگه رفتن به سیارهشون و بهش حیات تزریق کردن.
توضیح: گاهی اوقات این مغلطه گمراهکننده است، چون ممکن است جواب بالا صحیح باشد و واقعاً بیگانگان حیات را به زمین تزریق کرده باشند، برای همین جواب از لحاظ فنی صحیح است، ولی سوال دیکی این بود که منشاء حیات در ابتدای امر چه بود. چنین منطقی قادر به پاسخ دادن به این سوال نیست.
استثنا: بعضی از موارد اینچنینی متکی بر معرفتشناسی (Epistemology) گسترده هستند، یعنی با چرخهای بزرگ و بازخوردی تاییدکننده سر و کار دارند. سوال مهمی که باید به آن پاسخ داد این است که آیا توضیح ارائهشده ارزشی دارد و آیا سوال پرسیده شده پاسخ داده شده یا از پاسخ به آن سر باز زده شده است؟
منابع:
Tulving, E. (2000). Memory, Consciousness, and the Brain: The Tallinn Conference. Psychology Press.
ترجمهای از: