معرفی فیلم لالالند؛ ادای دین به موزیکالهای کلاسیک هالیوود به شیوه آقای شزل
دیمیان شزلی هنوز سی سالش نشده بود که فیلم درجه یکی مثل «ویپلش» را خلق کرد و با آن نامزد همه بخشهای مهم اسکار شد. پسر جوانی که قبلتر فیلمنامه پرتعلیق و چالشبرانگیز و جذاب فیلم مهجوری به نام «گراند پیانو» را نوشته بود.
فیلمسازی که میان دو عشقش موسیقی و سینما سرگردان است و توانسته در آثارش آن دو را کنار هم به چنان تعادلی برساند که آثاری کامل از هر دو هنر خلق کند. فیلم «ویپلش» درباره جهان تاریک یک هنرمند بود اما «لالالند» فیلم مفرحتر، رنگینتر و شادتری است. فیلمی به سبک موزیکالهای قدیمی هالیوود در دورهای که بنظر میرسد دیگر کسی موزیکالها را تحویل نمیگیرد.
نقطه اشتراک «داستان وست ساید»، «بانوی زیبای من»، «الیور!» و «شیکاگو» چیست؟ همه موزیکالهایی هستند که جوایز اسکار را درو کردند. شکی نیست که آکادمی عاشق این فیلمها است و قانون محل اتکای این فیلمها هم بسیار ساده است: مادامیکه پروداکشن عظیم و شور و طراوت در کار است، هرچه میخواهی مطنطن و غلیظ باش. جملهای که «بینوایان» در سال ۲۰۱۲ مهر تأیید دوبارهای بر آن زد.
«لالا لند» همه آن شروط را دارد، بهعلاوه چیزهای دیگر. رایان گاسلینگ و اما استون برای سومین بار در نقش زوج اصلی یک فیلم ظاهر میشوند. «لالا لند» قصه دو هنرمند پرامید است یکی موزیسین و دیگری بازیگر که عاشق همدیگر میشوند و درعینحال، سخت تقلا میکنند تا مسیر هنری روبه رشدشان را با زیست اجتماعیشان تنظیم کنند.
فیلم نامزد ۱۴ جایزه اسکار شد و حتی تا پای گرفتن جایزه بهترین فیلم هم رفت اما درنهایت بازی را به فیلم «مهتاب» که درباره تبعیض نژادی بود واگذار کرد.
«لالالند» فیلمی در ستایش خود موسیقی است. در ستایش آن موسیقی که بیش از هر کسی خود هنرمند را راضی میکند. آن موسیقی که در کلابی کوچک اجرا میشود اما همان چیزی است که سباستین دوست دارد و نه آنچه که بازار از او میخواهد و البته همین موسیقی بازار او را دست و پا میکند.