متاسفم که متاسف نیستم
بنده خدایی بود که میگفت: “این روزها آدمها بیش از اندازه حساس شدهاند؛ به زودی من حتی نمیتوانم با خودم شوخی کنم، مبادا که به کسی بر بخورد.” این در حالی است که غلبه اینترنت بر زندگی ما باعث شده، تعداد زیادی از افراد خیلی راحت بتوانند در فضاهای اجتماعی دیجیتال بدون نگرانی از افشای هویتشان به اظهار نظرهای بدون ملاحظه بپردازند. اما به دنیای واقعی که میرسیم کافی است کمی صادقانه و بی ریا صحبت کنیم تا با ناراحتی و شکوه و گلایه مواجه بشویم.
هر چه میکشیم از دست تعارف است. در دنیای واقعی مجبوریم به اسم «آداب» یا «رفتار سیاستمدارانه» با همدیگر تعارف داشته باشیم، الکی حرف یکدیگر را باور یا تایید کنیم؛ حتی اگر آنها را باور نداشته باشیم. آخر مگر زندگی روزمره در محیط کار و به طور کلی جامعه، شبیه سریال خانه پوشالی یا بقول معروف House of Cards است که باید سیاستمدارانه رفتار کنیم؟ چرا نمیتوانیم نظرمان را بیطرفانه بگوییم و برای دلخوشی طرف مقابل باید حتما تاییدش کنیم؟
میگویم مجبوریم، چون در جامعهی ما با رفتار شفاف و بی ریا تنش و دلخوری ایجاد میشود. به نظر من زمانی دلخوری ایجاد میشود که فرد اعتماد به نفس کافی نداشته باشد؛ یا اینکه خودش در پس ذهنش نظر صادقانه ما را قبول دارد و تحمل این موضوع برایش سنگین است؛ یا حتی مخاطب شما مهارت ذهنی کافی برای استدلال مخالف و دفاع از خودش را نداشته باشد. اگر موضوع به همین جا ختم بشود، ایرادی ندارد. ولی وقتی این ناراحتی و رنجش به انتقامجویی و تخریب شخصیت منجر شد، نتیجه میگیریم که برای داشتن روابط اجتماعی “سالم” مجبوریم که “وانمود” کنیم.
اما آلترناتیو چیست؟ به جای اینکه با شنیدن حرف صادقانه یا نظر مخالف ناراحت بشویم، میتوانیم استدلال فرد را برای نظرش بشنویم. فوقش یا مخالفت میکنیم یا موافقت. در نهایت هم میتوانیم به یک سنتز برسیم تا مسئله حل شود و به جای غوطهور شدن در حاشیه، به زندگیمان ادامه بدهیم.
برای من به شخصه، تظاهر و وانمود کردن بسیار سخت است و متاسفانه یا خوشبختانه به این سبک زندگی عادت ندارم. پس اگر اظهارنظر شفاف و صادقانه من موجب دلخوشی شما نشد یا اینکه اگر این یادداشت من به هر دلیلی شما را ناراحت کرد (که عجیب بنظر میرسد) من عذرخواهی نمیکنم. متاسفم که متاسف نیستم!
نظر شما را قبول دارم؛ مبارزه زیادی نیز کرده ام که به دیگرانی که تظاهر یا وانمود می کنند بقبولانم که این رفتار در نهایت متضمن بهبود اوضاع نیست، اما خب چیزی که به عادت تبدیل شود را نمی شود عوض کرد
عالی بود 🙂
البته خیلی سخته تو فضا و جمع کوچیک یا بزرگ اونجوری باشی که هستی و وانمود نکنی
اما اگه یاد بگیریم که خودمون باشیم و حرفمون حرف خودمون باشه نه خوشایند جمع
اون جمع هم کم کم ما را این مدلی میشناسه و خودش و سازگار میکنه
در کل این وانمود کردن ها و خوشایند این و اون حرف زدنا و رفتار کردن ها تبدیل به اپیدرمی شده تو جامعه
و نتیجه این فرهنگ غلط بی اعتمادی و انباشته شدن حرف ها و رفتارها پشت پرده و تبدیل به غده شدنشون
و حرف و حدیث هایی که پشت سر زده میشه و تهمت ها و قضاوت ها و … میشه
شاید رک گویی و رک خویی با پرورویی و بی حیایی یکی دونسته بشه
اما در حقیقت اینجور نیست
البته حفظ حرمت مخاطب در هر شرایطی لازمه و لازمه که آدم موقعیت سنج باشه
که اینا با خودمون بودن منافاتی نداره
ممنون از پست خوبتون
چه ایرادی تو تطبیق خودمون با محیط و روی خوش نشون دادن به حرفای اشتباه افرادی که روزانه شاید ۱ ساعت باهاشون برخورد نداریم هست تا جایی که ضرر رسیده به ما صرفا احساسی باشه و با تمرین قابل مهار و از بین بردن نه ضرر واقعی و جانی و مالی.. … البته افرادی هم در طول تاریخ بودن از همه قشر ها که مضمون کلی حرفاشون این بوده که من فیک نیستم و تظاهر نمیکنم و رفتار بقیه متظاهرانه هست که خوشبختانه یا متاسفانه تعداد زیادیشون هم سرنوشت و مرگ فجیعی داشتن که این باز میتونه بخشی از شواهد بر این موضوع باشه که تطبیق با محیط یه چیز کاملا منطقی و طبیعی هست و زنده بودن مخالفانش که این نوع مخالفت کاملا احساسی هست بهینه نیست
این هم البته نظر رک و بدون تاسف من :))
با توجه به اینکه تو جامعه ما هنوز اکثر آدما مهارت اینو ندارن که حرفی رو که خلاف نظرشونه قبول کنن؛ پس بهتره بیشتر تاییدشون کرد تا مخالفت هرچند هم حق باشهحرفت. باز بنظرم بستگی به قدرت تحلیل طرف مقابل داره.
بسیار عالی و جالب بود
رو راستی بهتر از ریاکاری
می تونم بگم ۹۹ درصد مشکلات جامع ما از ریاکاری و فریب افکار مردم منجر می شه
پس زنده با رو راستی و صداقت حتی اگر تف باشه رو راستش بهتره تا چاقو از پشت
با سلام
توجه شما رو به دیالوگ رضا کیانیان در فیلم خانه ای روی آب جلب میکنم.
با تشکر
” حـرف حـق مـی زنـی عـزیـزم، ولـی بـایـد یـاد بـگـیـری هـر حـقـیـقـتـی رو تـو صـورت طـرف مـقـابـل تـُف نـکـنـی؛ روح و روان آدمـا از هـر حـقـیـقـتـی عـزیـزتـره “
موافق نیستم. حقیقت اسمش رویش هست و روی کسی هم تف نمیشود و این افکار و رفتار غلط ما است که حقیقت و واقعیت رو تف مالی می کند
آخ آخ دقیقاً حرف دل من رو زدین..الان دگ دروغ و ریا به یه مسئله عادی و لازمه ی زندگی تبدیل شده و کسی که نتونه انجام بده عقب میمونه..من خودم دانشجو هستم و برنامه ای که دارم اینه که تا وقتی که یه کار رو پای خودم دست و پا نکردم که مجبور نباشم دگ برای رئیسم ادا اطوار در بیارم، وارد حیطه کار نشوم..در مورد زندگی روزمره هم سعی میکنم بیشتر تنها باشم تا با مردم معاشرت قوی ای نداشته باشم و صرفا با کسانی معاشرت داشته باشم که میدونم اونام مث خودم صاف و ساده ان و راحت حرف اشون رو میگن یا این شرایط رو بزور میسازم