نظر منتقدان درباره قسمت ششم فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت
مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) بالاخره پس از سالها با پخش قسمت ششم از فصل هشتم به پایان رسید. قسمت ششم فصل هشتم گیم آو ترونز تحت عنوان «The Iron Throne» پخش شد و در کنار قسمت سوم، طولانیترین قسمتهای این فصل را تشکیل دادند.
دیوید بنیاف و دن وایس کسانی که به عنوان خالقان سریال گیم آو ترونز شناخته میشوند خود کارگردانی قسمت آخر را برعهده داشتند. با پخش این قسمت یکی از محبوبترین سریالهای شبکه HBO و جهان به پایان رسیده است.
فصل آخر مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت» محل حرف و حدیثهای بسیاری بود. بعضی از مخاطبان که سالها مجموعه را دنبال کرده بودند وقایع فصل آخر را پرشتاب و بیمنطق دانستند در حالی که بعضی دیگر معتقد بودند فصل هشتم بهترین پایانبندی ممکن برای این سریال بود. همچنان که مخاطبان نگاه یکسانی به فصل هشتم نداشتند، منتقدان هم اختلاف نظرهای بسیاری را بروز دادند که در هفتههای گذشته بخشی از آنها را بازتاب دادیم.
در ادامه بخشهایی از نظرات منتقدان آمریکایی را درباره آخرین قسمت مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت» میخوانید:
دیوید سیمز – آتلانتیک
تصمیم ناگهانی تیریون و شرکا درباره برگزیدن برن استارک به عنوان پادشاه هفت اقلیم احتمالا تا حد قابل توجهی باعث تعجب بینندگان شده است. پس از آن همه جنگ و دشمنی میان دنریس، جان و سرسی، برن به عنوان یک رقیب، کاملا نادیده گرفته شده بود. او بیشتر به یک ویکیپدیای زنده شباهت داشت و در این فرایند شخصیت خود را نیز از دست داده بود.
حرکت برن به سوی تاج با همان سرعت ترسناکی رخ داد که هر پیچش داستانی دیگر در این فصل اتفاق افتاده بود. شاید کل تفاوتش برای من در این بود که هنگام رسیدن به قسمت آخر دیگر نگرانی خاصی نسبت به باورپذیری طرح روایی نداشتم و بیشتر کنجکاو بودم بفهمم همه چیز چطور به پایان میرسد… در این فصل شاهد تکرار چندینباره یک ماجرای یکسان بودیم: مجموعهای از تلاشهای ناموفق برای پیشبرد تعدادی از مهمترین بخشهای داستان به سریعترین شکل ممکن. طبق معمول بازیگران در این فصل هم به نسبت آنچه در اختیار داشتند عملکرد خوبی نشان دادند… دیوید بنیاف و دن وایس در سالهای اخبر بارها ثابت کردهاند که ژستهای سینمایی را به ساختن تدریجی یک جهان باورپذیر ترجیح میدهند و سوزاندن تاج در پایان مجموعه هم آخرین ادا و اطوارشان بود.
کلی لاولر – یواسای تودی
هنگامی که پخش گیم آو ترونز هشت سال پیش آغاز شد، کاملا واضح بود که با یک مجموعه متفاوت طرفیم. قصهای که برده قواعد معمول ژانر فانتزی نبود و آنها را شکست و زیر پا گذاشت. تراژدی و بیعدالتی همچون اژدها و جنگ بخشی جداییناپذیر از هویت این مجموعه بود.
اما سریالی که آخرین قسمت آن شب یکشنبه پخش شد چنین سریالی نبود… سریالی بود بدون خلاقیت و کلیشهای… همه چیز ساده و رو بود. حتی مهمترین مرگ و میرها و گزینه پادشاهی. در واقع مجموعه پایان نیافت بلکه اساسا رها شد.
دانیل داداریو – ورایتی
طبیعی است که قسمت پایانی گیم آو ترونز تعداد کمی از افراد را راضی کند… باید در نظر داشت که پایانبندی این سریال از مجموعه رمانهایی میآید که خود هنوز پایان نیافتهاند و این مجموعه از ابتدا به آن وابستگی داشته است. طبیعتا در چنین شرایطی افراد زیادی قانع نمیشوند آن هم با در نظر گرفتن زمانی که سریال برای فصل هشتم و پایان دادن به قصه در نظر گرفته بود.
در فصل آخر برخی از اقدامات واقعا هوشمندانه بود. در میان این اقدامات میشود به کشتن نایت کینگ در قسمت سوم اشاره کرد؛ حذف نایت کینگ به سریال اجازه داد که در سه قسمت آخر صرفا روی پایان بازی در وستروس تمرکز کند. اما آنچه سریال در ساختنش شکست خورد ایجاد پیشزمینهای مناسب برای به قدرت رسیدن برن یا مهمتر از آن برای پیدایش ناگهانی دموکراسی بود.
در این که آخرین قسمت سریال بدترین قسمتش بود شکی نیست
اول که جان بدبخت از اول زندگیش به عنوان یه حرومزاده بزرگ شد تا اخر عمرش جنگید جانش در اومد یه بارم که مرد و بعدش زنده شد تازه فهمید وارث تاج و تخت اصل یه اخر قصه هم مجبورش کردن عشقت باشه بعد از اون کوتوله عضوی دفاع کرد و گذاشت بگیره بعد اون کوتوله خان یه بار نگفت جان وارث واقعی تاج و تخته؟ این چه وضعش اخه بابا این یارو جان مگه شخصیت اصلی نبود؟
دوما که تدریس اصلا آدم ظالمی نبود اون همه برده رو نجات داد اون همه جلوی ظلم رو گرفت دو از اژدهاهاش رو در این راه از دست داد تا اخر رسید به حقش با یه چاقو برای زدن تو شکمش و تمام؟ اقااااا این اگه قرار بود به این راحتی بگیره تا اون موقع هزار بار مرده بود.
انقدرررررر اعصابم خورده تا صبح میتونم تایپ کنم????????????????????????????????????????????????????
ولی یه چیزی تو آخرین قسمتها فوق العاده اعصابم و خورد کرد یعنی دیوونه شدم
اونم اینه که الان این برندون که شده پادشاه آدم خوبیه یا آدم بدیع یکی میگه آدم بدیع و ماست کینگ به دلیلی میخواست اونو باشه یکی میگه نه آدم خوبیه توروخدااااااااا
شما رو به ملاقاتتون قسم الان به من بگین این یه ذره بچه فلج کارآموز که یهو خودشو انداخت وسط بعد هفتاد و خورده قسمت انگار با نقشه و برنامه ریزی پادشاه میشه و با زبون خودش هم اعتراف میکنه که منتظر پادشاهی بوده چه جور آدمی
یعنی من انقدر به این فکر کردم دیوونه که شدم هیچ یه درجه از دیوونه رد کردم
تو رو خدا این آخری رو به من بگید.????????????????
کشتن یک میلیون نفر اگه ظلم نیست پس چیه ؟
همه میگن قسمت اخر بد بود و فلان انگار کلاس شده گه هرکی از قسمت اخر انتقاد کنه یعنی من با کلاسمو فلان . همش هم بخاطر پروپاگاندای رسانه ای هست . قسمت شیش یکی از بهترین سناریو ها برای پایان رو داشت.
مسئله مردن دنریس به یه چاقو ختم نمیشه . چیزی که این سگانس رو قشنگ میکرد رفتار دروگون و عشق جان به دنریس بود .
دنریس کاملا عقلشو از دست داده بود .
درباره حکومت برندون هم بگم بنظر من پادشاه خوبیه چون تو اون مدت که وینترفل رو نگه داشته بود خوب حکومت میکرد و حتی مشاور اعظم وینترفل چند بار از هوشمندیش تعجب کرد
درکل بگم این قسمت واقعا نغمه یخ و اتش رو به تصویر کشید …
دنریس دیوانه نبود . به خاطر اینکه سریال رو جمع کنن این کارو کردن . تو فصل هلی قبل هیچ وقت دید یک ظالم رو بهش نداشتم . و حکم یک ناجی داشت که سرسی رو از تخت پایین می کشید. ولی انقدر ابکب اونو دیونه کردند که هیچ کس قبول نمی کنه این مسئله رو . اگر غیر از این بود این همه مخالف نداشت . با شعور بیننده بازی کردن اشتباست . اینکه یکی دیوانه باشه تو ۷ قسمت باید ببینی نه اینکه تو قسمت آخر بگن دیوانه شد. برنم هیچ وقت ابراز تمایل نمی کرد . حتی می گفت من دیگه استارک نیستم و کلاغ سه چشمم.
ظاهرا قراره که برن پادشاه خوبی باشه
اما به نظر من بی منطقی نویسده ا وتغییر شخصیت بازیگران سریال باعث افت و خراب شدن این مجموعه شد
دوستانی که میگن خوب بوده و فصل ۸ خیلی خوبه و..حتما کم سن و سال هستن یک نگاهی به نمره imdb بکنید شده ۴.۷ یعنی حتی از ۶ هم رد کرده افتاده در محدوده ۴
با اینکه آخر سریال اونجوری که دلمون می خواست تموم نشد ولی واقعیت ها رو نشون داد. اینکه همیشه آدم های زرنگ و دانا از آدمایی که دانا نیستن سواستفاده می کنن که خودشونو بالا بکشن مثل تیرین که وقتی دید دنریس دیگه به حرفش گوش نداد و کار خودشو کرد احساس کرد داره موقعیت قبلشو از دست میده البته به خاطر مردم سرزمینشم ناراحت بود، بعد از جان اسنو احمق استفاده کرد در مقابل دنریس. آخرسر هم بین اون آدما بی دفاع ترین شخص که برن بود رو معرفی کرد به عنوان پادشاه که شکی نبود که برن خودشو به عنوان هند انتخاب می کنه و دوباره میرسه به اون قدرتی که می خواست. مسلمه که واقعیت رو در مورد جان اسنو نمی گفت. حتی سانسا هم بیشتر از برادراش دنبال حاکمیت خودش بود . دیگه در مورد اون برن جوگیر احمق که اصلا حرفی ندارم. در مورد دنریس باید بگم بهترین شخصیت فیلم بود دانا ولی به قول خودش دلرحم. حتی با اینکه مردم رو سوزوند که پیش قیبله های شمال و مردم وسترس گربه رو دم حجله بکشه ولی به خاطر اعتماد و علاقش به احمق ترین شخصیت فیلم این بلا سرش اومد. فقط دلم می خواست وقتی اژدها بردش یه کسی بهش کمک می کرد و نجات پیدا می کرد و میومد دهن این پدرسوخته ها رو سرویس می کرد
منم به اندازه تو حرص خوردم ولی بعد یادم اومد که جان خودش همیشه همه چیزو رد کرد حتی با اینهمه قتل عامی که از دنی دید باز داشت ازش دفاع میکرد خودش نمیخواست بخاطر همینم کسی فاش نکرد که واقعا تارگرینه
آخر سریال باز گذاشتن که بعدا ادامه بدن
داداش زیاد سخت نگیر….
کاااااااااملا موافقم خیلی مسخره تموم شد،جان شخصیت اصلی یا باید شاه میشد یا لااقل میمرد مثل دنریس بخدا معقول تر بود.هه یه فلج بدون شررشته نظامی و سیاسی شد شاه،سانسا دختره عوضی هم تا دید شاه شمال شده جان رو ول کرد تا تبعیدبشه،کوتوله آشغال ک دم اعدام بود شد وزیر کل ب لطف جان،اونوقت اصلا نگفت جان وارث حقیقیه.اصلا کرم خاکساری کی بود،کِی اینم آدم شو ما نفهمیدیم؟یعنی واقعا نیروهای شمال و شوالیه های ویل و مردمان آزاد به رهبری تورمند نمیتونستن کرم خاکستری کثافط رو بکشن جان رو آزاد کنن بشه شاه حقیقی؟مزخرف بود مزخرف مزخرف.
همشون شدن وزیر و وکیل و خیلی راحت دنریس کشته شد(البته دنریس ک حقش بود بمیره خونخوار شده بود دیگه خیلی وحشی شده بود ولی من میگم خیلی آسون و بی مقدمه کشته شد) جان تبعید شد بدون هیچ دفاعی از طرف همون کسایی ک هی میگفتن تاپای مرگ پای جان هستیم،سرسی هم ک مرد،همشون شدن وزیر و رئیس و لرد،جان و دنریس ک شخصیت اصلی بودن الکی الکی رفتن کنار.
حیف ۵ سال ک عمرمون رو هدر دادیم پای این فیلم فقط بخاطر فصل آخر،تمام این سالها عاااالی بود ولی طوری تمامش کردن ک آدم بگه حیف این سالها حیف این سریال جذاب…
هه یه اژدها یه شهر سنگی رو همچون زلزله ده ریشتری با خاک یکسان کرد،آخه آتیش و خاکسترش درست ولی دیوارها و سقف سنگی به اون ضخامت چطور با یه اژدهای مثلا چند تنی اینجوری با خاک یکسان میشه؟مگه سنگهای به اون عظمت و استحکام ذوب میشه یا با وزن اژدها اونجوری پودر میشه؟آخه چه اژدهایی ک سوختش تموم نمیشه؟بقرآن صدتا موشک بالستیک با یه شهر ب این عظمت اینجوری نمیکنه.ففط خواستن فیلمجلوه ویژه داشته باشه ولی ب چه قیمتی؟بدون هیچ منطقی؟
باید جان شاه میشد یا لااقل لااقل دنی رو میکشت خودشم یجوری کشته میشد بهتر بود نه اینکه جان ب این زرنگی با اون پشتوانه ارتش شمال و وحشی ها تبعید بشه ب جایی ک اصلا دیگه وجود نداشت.
طرف مرد زنده شد شخصیت اصلی شد ک ب این راحتی تبعید بشه تمام؟مثلا خواستن غیر قابل پیش بینی کنن ولی گند زدن ب فیلم اساسی
دقیقا درکتون می کنم. امید وارم خدا همشون از رو صحنه روزگار محو کنه . سریال مختار از این بهتر تموم شد . اروم باش.
یه سوال یرام پیش اومده الان که نایت کینگ مرده دیگه چه لزومی داره دیوار بازسازی بشه و نگهبانان شب به نگهبانیشون ادامه بدن؟نگهبانی از چی آخه؟
برا همه پیش اومده .میخواستن بگن جان اسنو اومد دنیا رو نجات داد و اخرش مظلومانه برگشت به مکان همیشگیش
میشه اینجوری تحلیل کرد که برن حافظ تاج جان اسنو هستش به همین دلیل فرستادش شمال تا بخاطر کشتن دنریس نکشنش . از اون جایی که می تونه گذشته رو پیش بینی کنه هیچ کس رو بهتر از خودش برای این کار نمیبینه . نایت کینگ از این جهت می خواست اونو بکشه که گذشته و داستانشو رو می دونست و همچنین نقاط ضعفش رو .
دقت کردید همتون ناراحتید که این سریال به روال معمولی تموم نشد؟ چرا جان اسنو شاه نشد؟ چرا دنریس زنده نموند؟ و هزار تا چرایی که همشون شبیه همن؟
اصلا جذاب بودن این سریال به اینه که هیچ چیزش قابل پیش بینی نبود.
ضمنا جان اسنو از اول سریال نقش یه پسر غیر شرعی (حروم زاده) رو داشت تا فصل ۸ . منظورم اینه که خیلی کارکتر گنده ای نبود اتفاقا اولش خیلی بی اهمیت بود بعد بزرگش گردن و دوباره آخر سریال فرستادنش دنبال نخود سیاه. انقدر داد و بیداد نداره.
ند استارک هم فصل اول باد کردن آخرش کشتنش
ضمنا به نظر من جالبیه این سریال اینه که الان همه دردمون اومده از مرگ دنریس و شاه شدن برن که دقیقا من این حس رو از قسمتی که ند استارک کشته شد توی هر قسمت حس کردم.
پایان سریال خوشایند ما نبود ولی مثل همه قسمت های سریال، یه جوری بود که هم دردناک بود و هم تا چند روز اعصابتو خورد می کرد.
بد بودن فصل آخرش لزوما به خاطر اتمامش نبود. به خاطر فانتزی بودن بیش از حد و نبودن منطق برای بسیاری از کارها بود. مثل درست شدن دوباره دیوار اونم در مدت کوتاه. ثانیا شخصیت سازی های ناقص. برن یهو از کلاغ سه چشم شد پادشاه. دنریس یهو دیوونه شد. کشته شدن ند استارک یه منطقی داشت ولی
برادر من ، دیوار که کلا خراب نشده بود و کی گفته که دیوار دوباره ساخته شد، به نظر من فصل ۸ باز هم بهترین بود و چیزی که خرابش کرد انتقاد های بی منطق شما ها بود ????
پدر دنریس و برادرش هم در قسمت های قبل دیوانه شدن پس این و میشد حدس زد.
نویسنده در این فصل فقط یه هدف داشت. میخواست بیننده رو غافلگیر کنه
۱.غافلگیری که خیلی بیهوده و بی اساس و بی منطق و پایه و زشت شکل میگیره
۲.کشتن نایت کینگ در یک لحظه
۳.کشته شدن اژدها به صورت ناگهانی
۴. تغییر کاراکتر دنریس از یک شخصیت خاکستری تقریبا عادل که همیشه مشورت میگیره از مشاورانش و خیلی وقت ها مهربونه و عاقل به سیاه ترین و دیوانه ترین شخصیت سریال در یک روز .جالبه بدونید دنریس یه روزه از سرسی هم ظالم تر و قاتل تر شد به طوربکه سرسی حتی نصف این هم ادم نکشته بود
۵.کشته شدن دنریس باز هم بصورت ناگهانی با اینکه از جان اسنو انتظار نداشتیم که در همون لحظه ای داره میگه تو همیشه ملکه منی و خواهی بود .خنجر بزنه … خو حداقل این جمله رو نمیگفت .ولی نویسنده میخواد به هر قیمتی بیننده رو غافلگیر کنه
۶.و نهایتا پادشاه شدن ناگهانی برن .که تمام استخونامو سوزوند.خاک بر سر من که این سریالو دیدم به خدا پزشک دهکده ازین هزار بار منطقی تر بود
تنها و تنها و تنها نقطه اندک احساسی و لذت بخش سریال .صحنه های اخر سریال بود که جان برگشته و مردم اونجا بهش احترام میذارن و گرگشو دوباره دید
از همه چی سوختم از پادشاه شدن سانسای لوس و بی عرضه. از پادشاه شدن ناگهانی برن که حتی انسان نیست و نصفش کلاغه .از کشتار فجیع بی دلیل و بی منطق مردم به دست دنریس از تبعید شدن جان اسنو و در اخر اون ادمه منفور کثافت که حالم ازش بهم میخوره ناگهان شد وزیر خزانه داری
از صبح تا حالا خون تو مغزم منجمد شده دیگه سریال نخواهم دید این اولینو اخریش بود که دنبال کردم.قربون همون فیلم برم
انگار عوامل سریال خواستن بدون دلیل و منطق تمام شخصیت های خوب رو نابود کنن و همه شخصیت های بد و ناشایسته و کم ارزش رو به قدرت برسونن
عاشق دیدگاهت شدم☹????????????????????????
ولی این پایان عاقلانه ای نبود قبول کنین که ۲قسمت به اخر مونده سمبل کردن همه چی فست فرت فرت خدافظ
مزد این همه ملت که نگا کردن این نبود
این اولین سریالی بود که دیدم و آخرینشم خواهد بود
من انتظار نداشتم جان پادشاه شه چون فروتنه
بیش از حد ولی چرا خودش باید ملکه رو میکشت من در لحظه با تمام خرابی حالم باز امید داشتم که حتما آریا از پشت یا جفتشون رو کشت یا فقط ملکه رو بابا من … تو سناریو این فیلم و عقل نویسنده که خواسته سورپرایز کنه …. به چند سال علاقه رفت
ای کاش به شعار خودشون ( والارموگوریس) پایبند میموندن و همه رو به فنا میدادن
آره جذابیتش به غیر قابل پیش بینی بودنش بود ولی نه به این قیمت که گند بزنن بهش بره!! این فصل در کل خیلی ایرادات داشت، یه ایرادش هم این بود که نایت کینگ که حمله کرد همه رو زد کشت و فقط بازیگرای نقش اول مونده بودن و مرده ها دورشون جمع که در لحظه آخر که میخاستن اونارو هم بکشن آریا کینگ نایتو کشت اما بعد اون دوباره اونهمه سپاه و نیرو از کجا آووردن؟اون همه نیرو اونموقع کجا بود؟
اصلا هم اینطور که شما میگید، هیچکس نیومده بگه چرا این مرد، یا اون زنده موند!! اگر بحثی ایجاد شده بخاطر بی منطق بودن داستان هست. هزاران سوال هست که داستان باید در آخر بهشون جواب میداد اما بی منطق از کنارش گذشت.
وقتی از فصل اول کلی زحمت میکشی و چیزی میکاری ، باید آخرش درو کنی. عملا خرمن ها رو آتیش زدن.
درد مردم اینه که چرا اینقدر کلیشه ای تموم شد، من خودم بشخصه با کشته شدن هیچ شخصیتی مشکلی ندارم حتی موافق پادشاه شدن برن هم هستم اما نه به این بی منطقی!! کسی که توی کل فصل هشت مثل ماست نشسته و پوکر به بقیه نگاه میکنه با یک خط توضیح یک کوتوله میشه شاه، این بود بازی خوف ناک تاج و تخت وستروس!! که با یک جمله یک فلج بشه شاه؟!
مشکل ما ایناست، کسی عاشق کاراکتر خاصی نیست. اکثرا از بی منطقی رنج بردن.
جان اسنو کارکتر بزرگی نبووووود؟!؟!؟!؟ تمااام سریال رو همگی بخاطر جان نگا میکردیم آخرشم ک هیچی بیچاره تر از قبل شد و رفت، واقعا خیلی خیلی مزخرف تموم شد
سلام دوست عزیز، ضعف فیلم نامه چیزی نیست که کسی متوجه نشده باشه مشکلات اساسی در فیلم نامه وجود داره که از فصل ۷ شروع میشه و اوجش رو تو فصل ۸ میتونیم ببینیم. هیچ از خودت پرسیدی تو فصل ۷ چطور مردگان که از آب میترسیدن در عمق دریاچه رفتن و زنجیر (که معلوم نیست چنین زنجیری کجا بوده و از کجا اومده) رو به اژدها بستن و اون رو از آب بیرون آوردن؟؟ این نقص ها کم کم زیاد شد تا تو قسمت ۳ فصل ۸ به اوج خودش رسید.
چطور آتش اژدهایی که دیوار رو ریخت برای ذوب کردن سنگی که جان اسنو پشت اون مخفی شده بود اینقدر ناتوان بود؟
آریا چطور بین این همه فرمانده و ارتش مردگان پشت سر نایت کینگ در اومد؟
برن با اون همه مقدمه چینی و زمانی که سریال صرفش کرد تا معرفی بشه چرا در جنگ با مردگان یک طعمه کاملا بی حرکت و بی فایده بود؟حتی میلیساندرا کلی کار انجام داد اما حتی یک کار مفید از برن نمیبینیم؟
قسمت ۴ هم پر از نقص بود چطور کشتی های جنگی یورون گریجوی رو هیچ کس ندید؟درحالی که بارها در سریال عنوان میکرد که ۱۰۰۰ کشتی جنگی داره؟ حتی اژدها هم متوجه حضور این کشتی ها در دریا نشدن و خیلی راحت یکی از اونها هدف قرار گرفت؟
تو قسمت ۴ به وضوح نشون دادن اژدها کاملا در مقابل اسکورپین آسیب پذیر هست و حتی دنریس هم که برای انتقام حمله کرد به ناوگان آهنین متوجه شد اوضاع چقدر خطرناکه و احتمال مرگ دروگون خیلی بالاست و بی خیال شد.
تو قسمت ۵ دیدیم اصلا دیگه نیزه ها کارایی ندارن و کل ناوگان نابود میشه اما هیچ نیزه ای به اژدها نمیحوره
دنریس بدون مقدمه در قسمت ۵ تبدیل به شخصیتی میشه که به شدت خطرناک تر از سرسی و حتی شاه شب هست شخصیتی که بارها اعلام میکرد نمیخواد مثل پدرش باشه و در کل ۸ فصل اعتدال رو رعایت می کرد و در کمتر جایی لغزش داشت. اما خسارتی که دنریس به انسانها میزنه بسیار بیشتر از شاه شب هست و بهتر بود برن بجای دادن خنجر به آریا برای کشتن شاه شب اول با جان برای کشتن دنریس صحبت می کرد و بهش میگفت خطرناک ترین موجود دنریسه نه شاه شب
چطور حتی یک کلمه هم تریون در مورد جان و برحق بودن پادشاهیش صحبت نکرد و سریع رفتن بعد این همه حون ریزی سراغ دمکراسی و نظر گرفتن کی شاه باشه
دوست من فیلم نامه بسیار نقص داره و امتیاز پایین اون در IMDB هم گواه اونه بی خود نخواهید از چیزی دفاع کنید.
به نظرم دو سه قسمت پایانی به مسیری رفت که قابل پیش بینی نبود و همین دوستان رو کلافه کرده. واقعا نویسندگان نمی تونستن جان اسنو رو شاه کنن و دنریس رو بفرستن به سفر؟ اگه این کار رو میکردن نمی گفتیم معلوم بود این جوری تموم میشه؟ یه مشکل بیشتر مخالفان فصل ۸ اینه که دوستان ۷ تا ۸ سال کشتار و خیانت دیدن و بیشتر پیش بینی ها بر ادامه همین روند بود. اما بعیده که یه مجموعه به این عظیمی ناامید کننده تموم بشه و پالایش اخلاقی نداشته باشه. در نهایت و در نود ونه درصد درام های جهان برای رسیدن به کاتارسیس نهایی خوب بر بد پیروز میشه و این همون احساسات گرایی ابدی درام پردازیه.نویسندگان فصل ۸ رو تحسین میکنم که به میلشون وفادار بودند و اون جوری که دوست داشتن تمومش کردن. هر چند که شاید خودمم اینجور دوست نداشته باشم.
توی این مورد که متفاوت و غیر قابل پیشبینی بودن سریال از بقیه متفاوتش کرده بود شکی نیست و من با شما موافقم، ولی توی تمام این تفاوتها هیچوقت برای بنده دلزدگی نسبت به سریال پیش نیومده بود! الان به نظر شما جان اسنو چه علاقه ای به گذران عمر با وحشیای شمال داره که با اونا زد بیرون؟؟ تا آخر عمرش میخواد زجر بکشه؟ خب میموند توی نایت واچ، در مجموع فصل ۸ کل سریال رو زیر سؤال بود و یه پارادوکس بزرگ، من آخرش نفهمیدم این دوتراکی ها چند نفر بودن که آخرش بازم انقدرشون زنده موند، مخاطب تو فصل ۸ برده تیم سازنده بود و این موضوع منو واقعاً آزار داد!
برخلاف نظر خیلی از دوستان همه چیز سر جای خودش قرار گرفت:
هیچ کسی به جز جان لایق نبود تا دنریس را بکشه و جامعه انسانی را از توهمی که افراد دیکتاتور دارند و اون نجات جامعه بشری با کشتن انسانهاست نجات بدهد. این جریان از ابتدای فصل شروع شد و در جریان سریال بارها نشان داده شد که هیچ کسی دنریس را دوست نداره و در واقع حکومت بر دلها نمی کند بلکه با زور و ترس داره بر مردم حکومت می کند. اما جان اسنو یک انسان آزاد بود به انسانیت پایبند بود برایش فرقی نمی کرد چه کسی انسانیت را زیر پا بگذارد. حتی انسانهای شمال دیوار برایش مهم بود پس جان نمی توانست از خیانتی که دنریس در مقابل انسانها می کرد چشم پوشی کند. سخنرانی دنریس نشان داد هدف بعدی اون به زیر سلطه در آوردن دورن و شمال هست و در واقع جنگ بعدی با سانسا خواهد بود و جان نمی توانست نسبت به این موضوع بی تفاوت باشد.
سانسا از ابتدا دنبال پادشاهی شمال بود که بهش رسید، تیریون همیشه دنبال نجات انسانها بود که باز هم همین کار را ادامه خواهد داد، آنسالید ها به سرزمین خودشان برگشتند، برن در واقع تنها کسی در دنیا بود که به تاریخ و علم اطلاع کافی داشت و در واقع نماد کسی هست که بیشترین قدرت را دارد پی لایق حکومت بود.
جان از فصل های ابتدایی داستان زندگی در شمال را که مردمی آزاد بودند به زندگی در جنوب ترجیح می داد. هیچ کسی لایق فرمانروایی بر جان نبود و بهترین جا همان شمال برای او بود.
بعد از چندین سال که هممون حداقل دوسه بار این سریال رو دوره کردیم
و بوامون مثل یه تجربه زنده در واقعیت زندگی بود؛ از سیاستش تا صحنه های احساسیش( میدونید که منظورم کدوماس..)
قسمت اخر ( همه یجوراایی نگرانش بودن و حسابی هم حق داشتن..)
در یک جمله میگم…
کاملا مناسب ( کمی آبکی)رها شد سریال، یک پایان دراماتیک با چاشنی عصبانیت و ناراحتی برای جان و کلی سوال بدون جواب
چون هنوز داستان های جان در شمال، آریا در سرزمین های ناشناخته، برندن و پادشاهی و داستان پادشاه شب باقی مونده
البته امیدوارم بسازن ادامش رو( حداقل کلی صرفه اقتصادی براشون داره)
چرا آبکی چون
آریا اون همه بدبختی کشید تا سرسی رو بکشه( و چه صحنه ای میشد اگر میساختنش) و آوار مثه ابریشم دوتا عاشق رو پوشوند????????)
دنریس در چرخشی قهرمانانه کل کاراشو از بین برد و توسط عشقش کشته شد
یه پادشاه (جان)تبعید شد بدون حمایت ملتش یه موجودی که خودش قبول نداره(برندون) کاملا انسانه
شد پادشاه وستروس
بعد از چندین سال که هممون حداقل دوسه بار این سریال رو دوره کردیم
و بوامون مثل یه تجربه زنده در واقعیت زندگی بود؛ از سیاستش تا صحنه های احساسیش( میدونید که منظورم کدوماس..)
قسمت اخر ( همه یجوراایی نگرانش بودن و حسابی هم حق داشتن..)
در یک جمله میگم…
کاملا مناسب ( کمی آبکی)رها شد سریال، یک پایان دراماتیک با چاشنی عصبانیت و ناراحتی برای جان و کلی سوال بدون جواب
چون هنوز داستان های جان در شمال، آریا در سرزمین های ناشناخته، برندن و پادشاهی و داستان پادشاه شب باقی مونده
البته امیدوارم بسازن ادامش رو( حداقل کلی صرفه اقتصادی براشون داره)
چرا آبکی چون
آریا اون همه بدبختی کشید تا سرسی رو بکشه( و چه صحنه ای میشد اگر میساختنش) و آوار مثه ابریشم دوتا عاشق رو پوشوند????????)
دنریس در چرخشی قهرمانانه کل کاراشو از بین برد و توسط عشقش کشته شد
یه پادشاه (جان)تبعید شد بدون حمایت ملتش یه موجودی که خودش قبول نداره(برندون) کاملا انسانه
شد پادشاه وستروس
جالبترین تحلیل
من احساس میکنم یا یه فصل جدید میسازن، یا حتما چندین اسپین اف پشت این فصل میاد.
امکان دیگه هم اینه که پس از تکمیل هر ۷ جلد، یه شرکت دیگه مثل وارنر براز یا ۲۰سنتری یا…. دوباره این سریال رو با توجه بیشتر به کتابا میسازه
من فقط فصل ۸ رو دیدم و بقیه فصل ها رو بصورت ریکب دیدم.واقعا خوشحالم که وقتم رو برای این پایانبندی مزخرف هدر ندادم. اخه واقعا اینهمه اهمیت دادن به جان و بزرگ کردنش و تارگرین بودنش نهایتا به چی رسید؟ اصن اون دیوار مزخرفو دوباره کی ساخت؟
هدف از نشون دادن نایت کینگ چی بود؟
اصن ربط نایت کینگ به برن چی بود؟
چرا جان تارگرین بود؟
چرا موقع انتخاب پادشاه کسی نگفت جان جانشین برحقه؟
من وقتی تیریون گفت داستان گفتم هورا الان میگه جان کیه! وقتی گفت برن فقط ۲ تا شاخ داشتم رو سرم.از صبح پکرم.همش حس میکنم یه چیزی گم شد این وسط!
جان واقعا حیف بود.من معتقدم یا نباید به یه شخصیت بال و پر داد، یا اگه میدید حداقل به جای مشخص برسونید بابا.
سرسی و دنی و جان و نایت کینگ با اون همه ابهت، نهایتا برن پادشاه شد؟؟ واقعا که اعصابم خورده
قسمت آخر افتضاح بود. کلا سریال از هم پاشید. پول داشتم بازیگرهای سریال را جمع می کردم یه قسمت آخر دیگه خودم باهاشون درست می کردم.
اخه گفتی. فقط امیدوارم این ایده ی جورج مارتین نباشد و اون زوتر کتابش ها باخط داستان بهتر تمام کند.
نظر شخصی خودمو پس از سالها دنبال کردن این سریال بسیار پیچیده و زیبا و تنفر انگیز !!! میگم اما یه خورده حوصله بهخرج بدین و تا انتها بخونیدش..
سریال از ابتدا به دنبال انحراف افکار بینندگانش بود و صحنه های غافلگیر کننده زیادی داشت مثله کشتن ند استارک در همون ابتدا..
اما در زیر این رنگ و لعاب حرکتی در جریان بود که مانند سایه بی صدا و ارام داشت تمام و کمال اهدافش رو پیش میبرد بزارید از آخر ماجرا بگم براتون .
بله شخصیتی به نام کلاغ سه چشم با هدفی بزرگ و ترسناک اما در پوششی مظلوم و مدافع بشریت شخصیتی با قدرت های زیاد و از جایی مردم رو میدید که مردم نمیتونستن اورو ببینند! این شخصیت تا پایان و حتی پس از پایان باز شخصیت مثبت سریال جلوه داده شد. امازمانی که همه فکر میکنن که دارن درست ترین کار رو انجام میدهند ..گروهی در اعماق جنگل برای نجات بشریت پاره ای اندیشیدند ..و شخیتی به اسم نایت کینگ رو خلق کردن.. بله نقش منفی داستان اما فی الواقع فرشته نجات بشریت ! اگه دقت کرده بودید او با کسی کار نداشت فقط وفقط دنبال برن یا همون کلاغ سه چشم بود! چرا؟ چون میدونست هدف برن چیه . چون میدونست اتافاقات بعد از به قدرت رسیدن برن چی خواهد بود . (که سریال مایل به ادامه دادن ماجرا نبود ) اما جهالت مردم کار را برای کلاغ سه چشم راحت کرد .. همه به خدمت او در اومدن !
تنها پیام سریال از دید من این بود که شخصیت های فرشته گونه میتونن دقیقا نقطه مقابلش باشند اما هرگز کسی به این راز پی نبرد
تمام شخصیت ها رو اگه بخوام تقسیم بندی کنیم اینجوریه که: یه عده ادمای بد و طبهکار و قاتل و یک عده ادم های با شرافت و سالم و یه عده ادم های چند شخصیتی وگروهی هم ادم های ریا کار..اماهمگی در گمراهی بودند و این وسط کسی که واقعا میدونست هدفش چیه ، کسی نبود جز بندون استارک یا کلاغ سه چشم ..
ممنون از حوصله ای که بخرج دادین
اخه اون برن بدبخت چه هدف بدی میتونه داشته باشه اون موقع که سانسا درخواست جداشدن قلمروش از وستروس شد برندون خیلی راحت قبول کرد
سلام رفیق این نظر شماست. اما با احترام به نظرتون باید بگم حاج آقا نایت کینگ با کمک برادران وایت واکر همون قسمت اول وحشیانه مردم رو سلاخی میکردن و از قطعات بدنشون اشکالی رو میساختن برای ترساندن انسان ها… این کجاش خدمت به بشریت بود؟
خوب اولا این یک سریال تخیلی هست اگر بخواهیم روراست صحبت کنیم دارای حفره های زیادی بود که برای بیننده سوال ایجاد میکرد
جان اسنو بعنوان اصلی ترین کارکتر مرد سریال در فصل ششم کاملا خارج از گود بود .
برخی بازیگران که تمام طول سریال با انها سرکار داشتیم هنچون سرسی هم فقط امدند و مردند .
بنظر باید حدس زده میشد که برن استارک بعنوان عاقل ترین و صلح جو ترین فرد از اول برای مادشاهی بهترین گزینه است اما یه نکته اینجا فراموش شده !
ما سریال گات را به چشم یک سریال بیرحم میدیدیم که در ان افراد قدرتمند و سیاست مدار همیشه پیروز و افراد ساده محکوم به نابودی بودند اما در فصد اخر سریال انگار همه چیز به سمت دموکراسی و مثبت گرایی سوق داده شد . بنظر من قسمت اخر بدترین قسمت در تمام گیم اف ترونز بود .
عجیب این فصل افت شدیدی داشت… من از طرفدارای متعصب این سریال نبودم ولی ۸ ساله دنبال میکنم و واقعا امروز حس مسخره ای بهم داد!
نقاط ضعف فصل ۸ از نظر من:
۱. بخشیده شدن تریون
۲. نبخشیده شدن جان اسنو و تبعید به نایت واچ! نایت واچ مگه نابود نشد!
۳. بلاتکلیف شدن آریا
۴. پذیرفتن مسخره پادشاهی شمال برای سانسا
۵. پادشاهی مسخره برن! بدون دیالوگ خاصی گفت برای همین اومدم! در صورتی که اهل این حرفها نبود و قضیه کلاغ سه چشم مشخص نشد!
۶. بلاتکلیف بودن ۸ فصل حضور وایت واکرها! که اصلا برای چی دنبال برن بودن!
۷. مردن مسخره ی سرسی (از اول تا آخر وایستاده بود تا بمیره!) میتونست با یکی از کرکتر های درگیر بشه مثل دنریس یا جان یا آریا. یا حداقل توسط داداشش کشته میشد.
۸. مردن مسخره ی نایت کینگ بدون هیچ اکشنی توسط یک الف بچه. میتونست با جان اسنو درگیر بشه.
۹. مردن مسخره دنریس! بدون هیجان و دیالوگ خاصی
۱۰. نمردن جان اسنو توسط دراگون و تشخیص منطقی دراگون برای از بین بردن تخت آهنین!
۱۱. جو گیر شدن اون یارو کرم تو اپیزود آخر
۱۲. جلسه شورا که واقعا مسخره بود که بخوان یه نفر مثل برن رو به پادشاهی برسونن
۱۳. نابود کردن کل شهر توسط دنریس
۱۴. تاکید بیش از حد روی موضوع خیانت جان اسنو و…
و..
به نظر من اگر اینطوری تموم میکردن بهتر بود:
« تو جنگ اول- نایت کینگ با جان اسنو درگیر میشد و شاهد یه جنگ تن به تن باهم میبودیم و توسط جان کشته میشد یا حدقل آریا برای نجات جان اون رو میکشت. و از این سمت دنریس بعد از شنیدن صدای ناقوس ها باید جنگ رو تموم میکرد و شخصا برای کشتن سرسی میرفت.. و در نهایت جیمی هم با جسد سرسی دفن میشد. و تو اپیزود آخر دنریس تخت رو به جان تقدیم میکرد و خودش کنار می کشید و با دراگون میرفت به ناکجا آباد یا اگر هم میمرد با ۴ تا دیالوگ میمرد! تریون هم بخاطر خیانت باید کشته میشد و تمام.»
دیگه خرابش کردن..
فقط امیدوارم دنبال اسپین آف یا ادامه سریال نباشن که بدتر بوش در میاد
????????????عالی بود…. کشته شدن نایت کینگ توسط یه الف بچه????????????
????????????عالی بود…. کشته شدن نایت کینگ توسط یه الف بچه????????????
یکی جواب بده ببینم اون آخر چرا داشت برف میومد؟(قبل از کشته شدن دنی)
چون تو خواب دنریس تو فصلای اول اینجوری نشون داده بودن مجبور شدن ههه
اونا برف نبود، خاکستری بود که دروگون شهرو سوزونده بود
اون برف نبود عزیز خاکستر شهر سوخته بود