نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت
قسمت سوم فصل هشتم مجموعه تلویزیونی «بازی تاج و تخت» که یکی از موردانتظارترین قسمتهای این مجموعه بود ساعاتی پیش از شبکه HBO پخش شده است.
خیلیها پیش از دیدن این قسمت درباره شخصیتهای محبوبی که قرار است بمیرند گمانهزنی میکردند و بسیاری نبرد سرنوشتساز فعلی را از لحظات کلیدی سریال میدانستند. در ادامه بخشهایی از نوشتههای سه منتقد آمریکایی را درباره قسمت سوم فصل هشتم گیم آف ترونز میخوانید:
دینو-ری راموس / ددلاین
در روزی که به نوعی رویداد سال تلویزیون به حساب میآید، شبکه HBO قسمت مربوط به نبرد وینترفل را با عنوان «شب طولانی» (The Long Night) منتشر کرد.
قسمت سوم فصل هشتم که اغلب قهرمانهای محبوب وستروس را با خود داشت، جنگ این شخصیتهای محبوب و سپاه نایت کینگ را نشان داد. میتوان ادعا کرد قسمت دوم و حتی کل این فصل به نوعی برای نمایش همین جنگ ساخته شدهاند.
با دیدن قسمت سوم متوجه شدیم که صبر طولانی مدتمان برای دیدن این جنگ بزرگ ارزشش را داشت. یک نزاع بزرگ و تمامعیار که گرههای غیرقابل پیشبینی داشت و با کشتهشدن برخی شخصیتها حسابی حیرتزدهمان کرد.
این قسمت باعث شد دوباره آرزو کنیم کاش بیش از سه قسمت دیگر تا پایان این مجموعه تلویزیونی باقی مانده بود.
لیز شنن میلر / ایندیوایر
در حالی که دو اپیزود قبلی بیشتر در خدمت توسعه شخصیتهای داستان بود اما این قسمت تمرکزش را بر درگیری اصلی قرار داده که شهروندان وستروس مشغول آن شدند و از پا درآمدند: اینکه سرزمینشان را از یورش وایت واکرها محافظت کنند.
شایعه شده بود که قسمت سوم فصل هشتم نوعی اکشن بدون وقفه است و در تمام طول این قسمت شاهد جنگ و نبرد خواهیم بود؛ شایعهای که البته چندان هم غلط نبود.
میتوان ادعا کرد این قسمت یکی از باکیفیتترین اپیزودهای جنگی بازی تاج و تخت بود. چرا؟ به این خاطر که به مخاطب امکان میدهد تک تک لحظات ترسناک آن را با تمام وجود حس کنید.
جنگ در سیاهترین لحظات شب در میگیرد که جنبه بسیار بیرحمانه آن را بهتر بازتاب میدهد.
حتی هنگامی که صحنه با آتش روشن شده است هم به شکل جالب توجهی شاهد استفاده از لنزهای ضد نور توسط فیلمبردار هستیم.
در واقع میشود گفت این قسمت بیش از آنکه یک اکشن ماجراجویی باشد به یک فیلم ترسناک شبیه است. به هر حال فراموش نکنید که شخصیتهای محبوبمان دارند با نوعی لشکر زامبیها میجنگند و وقتی سربازان مرده از زمین برمیخیزند و چشمهای قهوهای آبی رنگ میشوند همه چیز از آنچه انتظارش را داریم ترسناکتر میشود.
اما سرنوشت نهایی که برای نایت کینگ رقم خورد نشان میدهد درگیری و نزاعهای سه قسمت آینده در درون وستروس رخ میدهند و تمرکز دیگر از تهدیدهای خارجی برداشته شده. اتفاقی که واقعا باید آن را به فال نیک گرفت چون اپیزود سوم اگرچه بسیار مهم بود اما شرایط را برای رسیدن به مهمترین بخشهای باقیمانده فراهم میکرد.
اگر بخواهیم به شکل کلی ساختار فصل هشتم را بررسی کنیم باید تاکیدی ویژه روی این نکته داشت که هر قسمت آجرهایش را به دقت روی قسمت قبل میگذارد. دو قسمت اول بسیار عمیق کاراکترها و قصههایشان را بررسی کردند و حال در این قسمت شاهد جنگی بودیم که همیشه یکی از محبوبترین بخشهای مجموعه بازی تاج و تخت در نظر گرفته میشود. در عین حال هنگام دیدن این قسمت و این جنگ میدانیم این پایان ماجرا نیست…
دیوید سیمز / آتلانتیک
در دو قسمت قبل مدام آرزو میکردم سریال هر چه زودتر وایت واکرها را از سر راه بردارد تا بینندهها بتوانند دوباره روی مسائل مهمتری متمرکز شوند؛ سیاستورزی وستروسی و تنشهای رمانتیک.
دو عاملی که باید گفت اصلیترین دلایل موفقیت این مجموعه تلویزیونی در یک دهه اخیر بودهاند… اما به نظر میرسد رسیدن به این نقطه تنها با تجربه یک جنگ بزرگ دیگر ممکن بود.
قسمت سوم فصل هشتم بازی تاج و تخت را میگل سپاچنیک کارگردانی کرده. مردی که سابقه کارگردانی چندین و چند قسمت دیگر مجموعه را هم دارد و این قسمت با جلوههای بصری خاص مورد علاقه او قابل تشخیص بود.
انتظار داشتم اریا بره بشینه جای برن
بعد ماسکشو برداره و خنجرشو بکنه تو چشم نایت کینگ
خیلی شاخ میشد خدایی
هرچند از لحاظ نظری با این سریال موافق نیستم ولی با توجه به اصول و قوانین خود سریال باید عرض کنم که برن می دونه که الان آریا داره برای قتل شاه شب می آد و طرز نگاهش هم موقع اعدام شدن توسط شاه شب پیدا بود.
همون طور که بانو ملیساندرا درباره اون بابا یک چشمه گفت، خودش هم برای بک ماموریتی تا الان زنده مونده بود و حالا که این ماموریت موفق شده نیازی به ادامه نیست .
واقعا موسیقی فیلم در ابتدا درگیر کننده بود هنگامی که از موسیقی القای ترس به حماسی در زمان آتش گرفتن شمشیر دوتراکی ها تغییر کرد و مخاطب به فکر افتاد که شاید این پایان غم ها باشه و در همون لحظه همه دوتراکی ها از بین رفتن!
این امر ولی چند بار در این قسمت تَکرار شد! و دیگه اون گیرایی اول رو نداشت! به عنوان مثال بنده هنگام حمله آتش اژدهای دنریس به شاه شب و با نگاه به زمان باقی مونده از قسمت یقین کردم که شاه شب الان از وسط آتیش میاد بیرون!
کشته شدن شاه شب توسط آریا به نظر من خوب پیاده شده بود. حمله ی آریا مثبت گرفته شدنش توسط شاه شب منفی و کلک آریا مثبت بیننده رو در گیر می کنه با موسیقی اندوهناکی که قبلش فضا رو پر کرده! و تقریبا و با توجه به اینکه دیگه هیچ امیدی نمونده (بیننده در این زمان تقریبا آریا را فراموش کرده و انتظار حضور او را ندارد. از طرفی هم جان و سایرین در جاهای دیگر درگیر نشان داده می شوند و بیننده هیچ شخصیتی را برای نجات برن در ذهنش نمی یابد) یک دفعه آریا می آد و علاوه بر شکست نقشه آ، نقشه بی با موفقیت به سرانجام میرسه!
در ضمن به نظر خودم هم اکر فیلم می خواست ارباب حلقه هایی و یا به سبک سایر آثار هالیوود اجرا بشه باید جان با شاه شب می جنگید و بعد ترتیبش رو میداد!
ولی این فیلم ارباب حلقه ها نیست و سازندگان به دنبال نو آوری هستند!
هرچند ظاهرا حالا حالا ها از دست زامبی ها خلاص نمیشیم و ادبیات سینمای جهان فعلا این موضوع رو جالب می دونه!
این از تحلیل لایه اول بخشی از قسمت های فیلم.
با تشکر از شما
دوستان انتقاداتشون خیلی زیاده وطبیعتا حق دارن تا یه جاهایی ولی یه مقداربه این موضوع توجه کنید که نایت کینگ درست یه شخصیتی که قدرت های ماورائی داره ولی یه سری ضعف هایی رو هم داره اولین ضعفش اینه چون همیشه برتری نفرات رو تو جنگ هاش داشته خیلی تو بحث فرماندهی کار نکرده و همیشه نفرات ازخیلی زیادش بها گذاشته ولی اون طرف جیمی لنستر سر داووس جان اسنو گری ورم و حتی تیریون لنیستر همشون حدا اقل یکی دو تا نبرد رو فرماندهی کردن حتی اگه شکست خورده باشن تجربه بیشتری نسبت با نایت کینگ دارن ما اونجا تو اتاق فکر جنگ از تمامی جنگ هایی که تا الان پیش اومده نماینده داریم این موضوع باعث برتری به سرسی هم میشه سرسی فرمانده توانمند یا حاقل با تجربه ای نداره
ما از مبارزات نای کینگ چیزی ندیدیم تا الان و همیشه خود عقب وای میستاد تا بقیه کاراش رو راه بندازن میشه به نتیجه رسید که نباید شمشیر زن توانمندی هم باشه چون وقتی جان اسنو رو دید مرده ها رو زنده کرد تا بتونه فرار کنه از اون طرف اریا رو دیدیم که اموزش فوق حرفه ای بی چهره شدن رو دیده در مورد پرشش هم مشخصا قد نایت کینگ از ۱۷۵ تجاوز نمیکرد که بالاتر قرار گرفتن از بدنش اونهم برای اریا کلی اموزش سخت وپیچیده رو داشته کاملا اسون هست
این قسمت از نظر منطق سریال که عمریه باهاش درگیر بودیم کاملا پوچ و بی معنا بود. تو این قسمت شاهد صحنه های خوب زیادی بودیم ولی در نهایت به خاطر تلاش بیش از حد سریال برای زنده نگهداشتن کاراکترای اصلی که با منطق سریال جور نیست کار رو خراب کردن و با کشته شدن نایت کینگ به مسخره ترین شکل تمام زحمات این چند ساله سریال رو نابود کردن
امیدوارم پایان نایت کینگ نباشه اعصابم خراب شد من عاشق این شخصیت بودم
حد اقلش این بود که حماسی تر تموم میشد این قسمت . یه چیزی مغزمو میخوره این همه روی نایت کینگ مانور دادن که بچه های کوچیک رو تبدیل میکنه برای این که فرماندهای ارتشش بشن و این فرمانده ها مثل خیار کشته شدن و بی معنی بود این تیکه فیلم و واقعا تو کتم نمیره .
من صبح دو شنبه با نعده خالی این قسمت رو دیدم نفسم بالا نمیومد از شدت هیجان اون فرار کردنا اون صحنه های درگیری ولی یهو نایت کینگ مرد تموم همیییییین هرچند میدونم اگه بیشتر کشتار میکردن من یکی که جان به جان آفرین تسلیم کرده بودم بیاید بگیم کارگردان خیلی ملاحظه ی مارو کرده و برن منهم نفهمیدم دقیقا برن اینهمه کلاغ فرستاد تو آسمون واسه چی میخواست چیو رصد کنه نایت کینگ اگه اون رو علامتگزاری کرده بود بهتر نبود یجایی خودشو گم و گور میکرد تا اینهمه آدم نمیرن بعد نایت کینگ چه انگیزه ایی داشت واسه کشتن برن آیا قدرتمند تر میشد و آریا چجوری بدون اینکه اون همه کله گنده ها بفهمن از آسمون عین عجل معلق پرید و کینگ نایت رو کشت اژدهای جان چیشد
برن حتفظه ی این دنیا بود و در قسمت دوم به این موضع اشاره شد. و اگر برن کشته می شد حافظه این دنیا و خاطرات اون از بین می رفتند و این یعنی مرگ مطلق. در مورد آریا هم که باید بگم آریا فیس لس هست پس اینکه تونست نایت کینگ رو با پرش بکشه اصلا عجیب نیست.
میدونید چرا نایت کینگ توی آتش نسوخت؟ چون تارگرین بود و فقط تارگرین های واقعی از آتش مصون هستند … مسلما توی قسمت های بعد راز نایت کینگ برملا میشه … تا اکتشافات بعدی خدانگهدار …
منهم با این موضوع که این قسمت به دلمان نچسبید, موافقم
دوتراکی ها با اون عظمتشون در عرض ۱ دقیقه محو شدن. و واقعی ترین صحنه هم همون بود.
ملیساندرا چرا اومد، چه کمکی کرد؟ چرا مرد؟
پسرابی نایت کینگ (آدرها) چیکاره بودن؟
برن چرا اینقدر صعیف بود؟ اصلا کلاغ سه چشم یعنی چه؟
چرا نایت کینگ انقد احمق بود؟ اصلا برای چه میخواست “برن” را بکشد؟
ولی . . . ولی از اول هم قصه وایت واکرها ربطی به داستان اصلی سریال, همان جنگ هفت پادشاهی بود نداشت و بیشتر یک ابهام بود و شما نمیتوانستید آنها را به هیچکدام ار شخصیتهای اصلی پیوند بزنید و شاید بهتر شده که این وصله ناجور (هر چند با سناریو ئی ضعیف) به پایان رسید.
اما موضوع نگران کننده این است که قرار است در ۳ یا ۴ قسمت آتی تقابل و جنگ شخصیتها جمعبندی و به پایان برسد که با توجه به تعدد شخصیتها و تعداد باقی مانده کم, احتمال تکرار سناریو های ضعیف آتی زیاد است.
واقعا داشتم امیدوارم میشدم که این قسمت قراره تاریخ ساز بشه، هی به خودم میگفتم مگه میشه کسی روی دست ساختن جنگهای اساطیری پیتر جکسون بشه ! اما دیشب فهمیدم حق با منه رو دست lord of the ring و پیتر جکسون نخواهد اومد. قسمتی بسیار ضعیف از جنگ گرفته تا داستان پردازی و…….
بعد از اپیزود ۳ فصل ۷ مزخرف ترین اپیوزد و پر باگ ترین اپیزودی که میشد دید اپیزود ۳ فصل ۸ بود ، لشکر دوتراکی که از قدرتمندترین جنگجویان سریال بودن اونم با شمشیر های دراگول گلس و آتش ملیسندر کمتر از ۳۰ ثانیه هم دووم نیاوردن ، ارتش دنریس تو ایکی ثانیه درو شد ، شمالی ها نابود میشدن ، یکی از شخصیت های مهم سریال نمرد ، ۷۰ دقیقه از سریال جنگیدن با اون همه ارتش مرده ، در فصل اول سریال دیدیم که ارتش مردگان چقدر قدرتمند هستند ، ۸ سال با این سریال زندگی کردیم وینتر ایز کامینگ وینتر ایز کامینگ ، یک اپیزود بهش پرداخته شد و همونجا هم زارت.
آریا چطور از اون بالا فرود اومد رو سر نایت کینگ؟ بال داشت؟ اون همه وایت واکر و مرده ها چطور ندیدنش؟ خواهشا نیاید بگید تغییر قیافه داد مرده ها تغییر قیافه حالیشون نیست حس زنده و مرده بودن حالیشونه که فقط زنده ها رو بکشن ، واله هرچی اون مکان رو در نطر گرفتم جایی برای پرش رو سر نایت کینگ ندیدم ، واقعا سرخورده شدیم از این سریال اینجاست ، عمر سعد تو سریال مختار ترسناکتر و جون سفت تر از نایت کینگ بود …
باهات کاملا موافقم این اپیزود مسخره بود انتظار نداشتم پادشاه شب را که اینقدر گندش کرده بودند را در این
قسمت به مسخره ترین شکل بکشند با کشته شدنش توسط آریا مخالف نیستم ولی باید در گیری با نایت
کینگ و فرماندهانش را بیشتر میکردند و آریا هم با نایت کینگ میجنگید و شکستش میداد
کل مرذم ایران شدن منتقدان قسمت سه فصل هشت.شما ها اینقدر انتقاد میکنین بخاطر اینه که اپیزود رو کاملا درک نکردین به همه ی جنبه هاش کاملا فکر نکردین
خداوکیلی دیگه چی میخواستین؟
جنبه ی منفی مغزتونو خاموش کنین لذت ببرین بابا.فقط دنبال اشکال هستین.همین
سلام قسمت۳ از فصل هشت از نظر نفس گیر بودن نبردها و غیر منتظره بودن محشر بوداما…..
اژدهای نایت کینگ با شعله های آبیش دیوار به اون عظمت رو خراب کرد ولی روی سنگ یا دیواری که جان اسنو مخفی می شد اثری نداشت و همونطور که دوستان گفتند برن نقشی خنثی و ضعیف در تقابل با نایت کینگ و نیروهاش داشت و خیلی از دلاوران کشته شدند ولی سم تپله و یک دست کشته نشدن و از طرفی میشد با کمین و تیر اندازی با تیرهای درست شده از سنگ اژدها نایت کینگ رو کشت ودر کل کارگردان برای حفظ شخصیت های اصلی داستان باید زیرکانه تر عمل می کرد
والبته….. بدلیل کیفیت بالای سریال بینندگان این انتظارات را از کارگردان دارند.
اون نیزه ای که شاه شب پرت کرد کجا رفت؟