نقد قسمت دوم فصل هشتم سریال بازی تاج و تخت
پخش فصل پایانی مجموعه تلویزیونی بازی تاج و تخت از هفته گذشته آغاز شده است و این هفته نیز شاهد پخش قسمت دوم فصل هشتم بودیم. همانطور که هفته گذشته نگاه منتقدان را به قسمت اول بازتاب دادیم، این هفته هم میتوانید بخشی از نظرات دو منتقد آمریکایی را درباره قسمت دوم بخوانید.
جاش ویگلر – هالیوود ریپورتر
قسمت دوم از فصل پایانی مجموعه تلویزیونی بازی تاج و تخت به نوعی مسیر رسیدن به جنگ بزرگ را هموار کرد.
در دقایق پایانی قسمت دوم بالاخره شاهد عملیشدن یکی از قدیمیترین وعدههای مجموعه بودیم؛ در گرفتن یک جنگ تمامعیار بین زندگان و مردگان. جنگی که البته خونریزیهای مربوط به آن را هنوز ندیدهایم.
سرنوشت جیمی یکی از بزرگترین سوالات هفته دوم فصل آخر بازی تاج و تخت بود. بسیاری از شخصیتها (با دلایلی که لزوما غیرمنطقی هم نبودند) خواستار مرگ جیمی شدند؛ یکی از آنها دنریس تارگرین بود که پدرش مدتها پیش توسط جیمی کشته شده است. خشم دنریس نسبت به جیمی یکی از نقاط برجسته تریلرهای فصل آخر هم بود و حال هم کنجکاویم عاقبت این خشم را بدانیم و هم آنچه در جنگ بزرگ رخ خواهد داد.
دیوید سیمز – آتلانتیک
در قسمت دوم از فصل پایانی مجموعه تلویزیونی بازی تاج و تخت بیش از هر چیز شاهد جنبههای گوناگون انسانی درگیر در نبرد بزرگ پیشرو بودیم؛ داستان اتحادها و دوستیهایی که در ۷ فصل گذشته شکل گرفتهاند. وینترفل و نبرد بزرگ میان زندگان و مردگان همچون یک تنش دراماتیک جدی در این اپیزود به چشم میخورد. عنوان این قسمت «شوالیه هفت پادشاهی» بود و توسط بریان کاگمن از عناصر شاخص مجموعه نوشته شده است.
این قسمت که در شب پیش از جنگ میگذرد، گردهمآیی بسیاری از شخصیتهای محبوب را در وینترفل نمایش میدهد؛ شخصیتهایی که درباره بسیاری از شکایات و نارضایتیهای قدیمیشان گفتوگو میکنند؛ در این قسمت ماجراهای عاشقانه ریشهدار را دنبال میکنیم و در کل میتوان گفت نگاهی دقیق داریم به همه آنچه این شخصیتها را کنار هم آورده است.
نمیتوان با چنین ایدهای مخالف بود؛ بازی تاج و تخت همیشه تا حد زیادی به روابط بینفردی و تاثیرشان بر داستان پرداخته و صرفا بر نمایش جنگهای بزرگ تکیه ندارد. با این وجود حال با دیدن قسمت دوم به نظر میرسد که واقعا نیازی به بخش عمدهای از محتواهای قسمت اول نبود؛ قسمتی که از ریتمی بسیار کند رنج میبرد و تمرکز بیش از حدی بر رابطه جان-دنریس داشت (رابطهای که کمتر از هر رابطه در این مجموعه قانعکننده است و صرفا به دلایل خاص مربوط به طرح داستانی وجود دارد). حال فرض کنید که قسمت قبل را خلاصه کنیم و به قسمت دوم بیافزاییم. به نظر میرسد بتوانیم از این دو قسمت یک ساعت بازی تاج و تخت با کیفیت بیرون بکشیم.
درباره رابطه آریا و گندری پیش از جنگ بزرگ باید گفت این رابطه کاملا قابلا فهم است با این وجود صحنههای مربوط به آن واقعا به شکل ناشیانهای به تصویر کشیده شدهاند. در کل با پیش رفتن سریال از مجموعه « ترانه یخ و آتش» جرج آر. آر. مارتین بخشی از توسعه طرح داستان نوعی نظم تصنعی و آزاردهنده پیدا کرده که این بخش را هم میتوان از اثرات همین موضوع دانست.
ابدا اینطور نیست که من مخالف صحنههای آرامتر و کمتنشتر سریال باشم اما واقعا در دقایقی از قسمت دوم حس میشد که گویی یک لیست روبروی عوامل قرار گرفته و آنها قصد دارند مطمئن شوند که به هر چیز مقداری زمان اختصاص یافته و حال میتوان تعدادی از کاراکترها را در جنگ بزرگ به کشتن داد.
هفته آینده ماجراهای وینترفل به نقطه روشنتری خواهند رسید و میتوان وستروس را در قالب یک تصویر بزرگتر بررسی کرد اما سوال اینجاست که زمان کافی برای بررسی عمیقتر آنچه در پیش است باقی مانده یا نه؟
شما دارید دوتا نقص متضاد از هم به مجموعه میگیرد . ۱. میفرمایید که چرا وقت کافی نگذاشته و سریع دارد بین لیستش میچرخد. ۲. دوم اینکه چرا دارد این وقت کم اختصاص میدهد و نمیرد سر اصل مطلب. بیشتر به ظنر میاد بازتاب این هست که دارید نق میزنید که چرا سریال دارد تمام میشود.
قسمت اول داری ریزکارهای فراوان بود که به صورت اجمالی بهش پرداخت بود که قسمت داری ارزشی فراوان میکند. اما فصل دوم با تمام کسالت باریش ، بیانگر یک شیرینی قبل از تلخی بود. دقیقا نغمهی از یخ و اتش را با تمام وجود فریاد میکرد. در تک تک صحنه ها این موضوع را می شود دید و همین موضوع این قسمت را یک شاهکار هنری میکند. روابط عاشقانهی که در کل اتش داستان خواهد بود و هر طرف سرد و گرمی داشت. اریا زنی بی رحم و سرد عشقی را بازتاب میدهد به گرمی با مردی. زنی جنگو و سرد دربرابر جیمی لسنتر میایستد و جیمی لنستر در حالی که میتواند از خودش در برابر کشتن شاهم دفاع کند اما به دفاع از عشق و خانوادش می پردازد. حتی در رفتار جان و کالسی هم میتوان همین گرمی و سردی را دیدیم. و در نهایت مجموعه با گردهمایی از شوالیه های شریف هفت اقلیم در کنار اتش با تنینی از اهنگ که توسط هرومزاده ی رابت خوانده می شود که سعی به گرم کردن مخاطب برای ورود به دنیایی یخ زدهی مردگان اماده میکند. ترانه ی از یخ و اتش کل خلاصه ی قسمت دوم بود.