فیروز نادری؛ مدیر ایرانی ناسا، قهرمان سفرهای مریخ!
وقتی برای تحصیل به «سرزمین فرصتها» رفت، میخواست معمار شود اما بی آن که پیشتر برنامهای ریخته باشد، نهایتا از مهندسی سر در آورد و آیندهاش با کهکشانها و «ناسا» گره خورد. با زندگینامه فیروز نادری همراه باشید.
فیروز مایکل نادری در ۲۶ اسفند ۱۳۲۴ در شیراز به دنیا آمد ولی تولد او در شناسنامه ۵ فروردین ۱۳۲۵ (۲۵ مارس ۱۹۴۶) قید شده. نادری اصالتا از تیره ندرلوی طایفهی درهشوری، یکی از طایفههای بزرگ ایل قشقایی است. وقتی چهار ساله بود والدینش جدا شدند. پدرش مرد جهان و جهانگردی بود و بهشدت اهل سفر. در این سفرها فیروز را هم همیشه با خود میبرد. فیروز خاطرهی زیادی از مادرش ندارد؛ در تمام دوران کودکی پدرش اجازه دیدارشان را نمیداد؛ خودش میگوید: «این مسئله باعث شد سعی کنم با دنیای اطرافم رابطهی نزدیکتری برقرار کنم چرا که از داشتن خانواده به شکل درست و سنتیاش محروم بودم.» فیروز ۱۲ سال اول زندگیاش را در شیراز گذراند و تحصیلات ابتدایی را تمام کرد. بعد به اتفاق پدر به تهران رفت و در دبیرستان اندیشه درس خواند.
دیپلم را که گرفت در ۱۹۶۴ برای تحصیلات عالی راهی آمریکا شد؛ این سفر مسیر زندگیاش را برای همیشه تغییر داد و باعث شد تنها چند دههی بعد تبدیل به یکی از شناختهشدهترین چهرهها در حوزهی هوا-فضا شود. نادری داستان زندگیاش را اینگونه تعریف میکند: «خیلی از همکارانم وقتی بچه بودند، فرود فضاپیمای آپولو را دیده بودند و تحت تأثیرش از همآن موقع آینده شغلی خود را مشخص کرده بودند. این داستان خوبی است اما داستان زندگی من نیست؛ من وقتی به اینجا آمدم میخواستم معمار شوم. خیلی زود دریافتم که استعدادش را ندارم. کمی که گذشت خیلی شیفته ورزش شدم و دلم میخواست ورزشکار حرفهای بشوم. اما دنیا قماری است که باید با همه ورقهایتان بازیاش کنید؛ پس رفتم و مهندسی خواندم.»
در بین علوم مهندسی سراغ برق رفت؛ دوره لیسانس را در دانشگاه ایالتی آیووا گذراند و مدرک گرفت. نادری درباره این دوران میگوید: «اولین عشقم داج (یک خودروی آمریکایی) بود. ولی سال دوم دانشگاه برای اولین بار جنس لطیف را کشف کردم. تازه فهمیدم که دنیا از چه قرار است و اصلا چرا به دنیا آمدهایم. خوب بود؛ بخشی از وقتم را این طوری خوش میگذراندم.»
برای ادامه تحصیل به کالیفرنیا رفت؛ فوق لیسانس را هم در همان رشته برق در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی طی کرد. بعد دکتری خود را در ۱۹۷۶ در رشته مهندسی الکترونیک از همان دانشگاه گرفت و با عنوان دکتر فیروز نادری به کشورش برگشت تا خدمت کند؛ اما خدمتی که در وطن از او طلب شد خدمت سربازی بود؛ نادری ضمن خدمت سربازی مدتی هم در مرکز سنجش از راه دور ایران فعالیت کرد؛ ولی آخر سر به دلیل نبود امکانات برای تحقیقات در حوزه مورد نظرش، کمی بعد در ۱۹۷۹ دوباره جلای وطن میکند و این بار دیگر هرگز [به جز چند سفر کوتاه مدت] به ایران باز نمیگردد. در همان سال به استخدام سازمان ملی هوانوردی و فضایی آمریکا (ناسا) در میآید و مسیر افتخارآفرینی را شروع میکند.
فیروز نادری در مدت حضورش در ناسا سمتهای مختلفی در زمینههای فنی و مدیریتی بر عهده گرفت. از ماهوارههای مخابراتی متحرک، رادارهای دورسنج، رصدخانههای تحقیقاتی اختر فیزیک تا اکتشافات در مریخ و سایر اجرام منظورمه شمسی همه زمینههای کاری او در ناسا بودند. وقتی در سال ۱۹۷۹ به آزمایشگاه پیشرانش جت ناسا (JPL) پیوست، ابتدا به عنوان مدیر آزمایشهای پروازی علوم فضا و مدیر طرح تفرقسنج این سازمان به کار پرداخت.
نادری در سال ۱۹۹۶ مدیر برنامه منشا حیات ناسا شد. وی در این باره میگوید: «جواب این سوال که آیا در فضا حیات وجود دارد با حل سوال دیگری به دست میآید و آن اینکه حیات در زمین چگونه به وجود آمد. سه بخش مهم در واحد ما پیگیری میشود: یکی مربوط به کل فعالیتهایمان در محدوده منظومه شمسی میشود. بخش دیگر مربوط به فضاهای بیرون از این منظومه و حتی جاهایی که فعلا امکان رفتن به آنها را هم نداریم؛ و اما بخش سوم که به عقیدهی عدهای مهمترین قسمت است، وظیفه نگاه به پایین و سیاره خودمان، زمین را دارد. خیلی از سوالهای ما بنیادی هستند آیا سیارههای دیگر وجود دارند؟ اگر هست آیا حیات به شکلی که ما سراغ داریم در آنها هست؟»
ناسا در سال ۲۰۰۰ پس از دو بار ناکامی دانشمندانش در هدایت و به ثمر رساندن پروژه اکتشافی مریخ تصمیم به توقف آن میگیرد ولی نادری با ارائهی طرح خود آنها مجاب میکند یک بار دیگر به این برنامه فرصت دهند؛ به این ترتیب نادری مدیر پروژه اکتشاف در مریخ میشود.
یک سال بعد تیم تحت نظر نادری موفق میشود مدارگرد ادیسه را به مدار مریخ بفرستد. با این موفقیت امکان رایزنی برای اختصاص بودجه بیشتر باز میشود و با چانهزنیهای فیروز نادری پول بیشتری به پروژه تزریق میشود. از آن پس تا سال ۲۰۰۴ دو مریخنورد «روح» و «فرصت» بر مریخ فرود میآیند. نادری میگوید: «روح را به [بستر خشک] دریاچهای فرستادیم که فکر میکردیم در آنجا بتواند شواهدی از وجود آب یا حیات قدیمی پیدا کند. اما در این مورد تیرمان به خطا رفت. فرصت نیز به جایی که پیشبینی میشد حاوی مواد معدنی مانند هماتیت باشد فرستاده شد؛ این یکی ثمر داد و توانست با کشف هماتیت که نشاندهندهی وجود آب در گذشته است کمک بزرگی به ما کند»
نادری از خاطراتش درباره شب فرود اولین مریخنورد این طور میگوید: «شب فرود را کاملا به یاد دارم؛ اولین بار در عمرم بود که واقعا صدای ضربان قلبم را میشنیدم. یکشنبه روزی بود و همه در اتاق کنترل عملیات جمع شده بودیم. وقتی اعلام شد که فرود با موفقیت انجام شده تمام حسی که چهار پنج سال در طول ساخت دستگاه در دلم مانده بود یک باره داشت فوران میکرد دیگر کنترل چشمانم را نداشتم ولی در عین حال نمیخواستم در آن شرایط دیده شود برای همین دور از دید دوربین رفتم یکی از همکارانم را بغل کردم با هم گریه کردیم، لحظه خاصی بود.»
JPL پس از موفقیتهای «روح» و «فرصت» تمام توانش را جمعش کرد تا پروژهی بعدی خود موسوم به آزمایشگاه علمی مریخ (MSL) را راهی این سیاره کند. این آزمایشگاه که بعدا به مریخنورد کنجکاوی (Curiosity) تغییر نام داد، طبق برنامه قرار بود سال ۲۰۰۹ پرتاب شود، ولی به دلیل آماده نبودن، تاخیر خورد و نهایتا در اواخر ۲۰۱۱ میلادی پرتاب شد و در ۶ اوت ۲۰۱۲ به مریخ رسید. این مریخنورد انرژی خود را از یک راکتور هستهای خیلی کوچک که در دلش قرار دارد تامین میکند. به همین خاطر از نظر تامین نیرو با مشکلی مواجه نیست. نادری درباره فرستادن انسان به مریخ میگوید: «کار ما خیلی مشکل است این طور نیست که تابلوی به مریخ خوشآمدید جلویمان باشد. فرستادن انسان به مریخ به قدری مشکل و پیچیده خواهد بود که ارسال MSL و موفقیتش هم نمیتواند پیشنیاز آن باشد. سفر به مریخ سه مرحله دارد: پرتاب از زمین، هدایت از زمین تا مریخ و فرود بر مریخ؛ بخش دوم این ماموریت آسانترین قسمتش خواهد بود و سختی کار به ترتیب فرود بر مریخ و پرتاب از زمین است. مشکلترین فاز فرود در مریخ، کند کردن سرعت فضاپیما است. در حال حاضر و در ماموریتهای کنونی سپر حرارتی، چتر و موتورها میتوانند سرعت را بکاهند. اما وقتی فضاپیمای حامل انسان بخواهد با ۲۰ تا ۲۵ برابر وزن و اندازه بر سطح مریخ فرود آید کار سختتر خواهد بود. ما هنوز فنآوری مورد نیاز این کار را نداریم.»
نادری در طور سالیان چند بار تخمینهایی برای زمان احتمالی سفر انسان به مریخ اعلام کرده؛ پیشتر معتقد بود شاید بتوان بین ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۰ به این هدف رسید اما تازگی در بازنگری حرفهایش بر اساس آخرین دستآوردها میگوید قبل از ۲۰۵۰ این کار شدنی نخواهد بود. از نظر او فقط مشکلات علمی و فنی مانع نمیشوند. بخش مهمی از مشکلات مالی هستند و با توجه به کاهشهای اخیر بودجه به نظر نمیرسد تا نیمه قرن میلادی حاضر بتوان بر مریخ قدم زد.
نادری سرانجام بعد از ۳۶ سال فعالیت در ناسا در فوریه ۲۰۱۶ تصمیم به بازنشستگی گرفت و طی نامهای با همکارانش خداحافظی کرد؛ او با اشاره به این که ۳۶ سال گذشته در نظرش در چشم به هم زدنی سپری شده مینویسد: «۳۶ سال قبل زمانی که به ناسا پیوستم فکر میکردم تا وقتی شور و شوقم نسبت به کار باقی است اینجا میمانم و روزی که احساس کنم این اشتیاق در حال کمرنگ شدن است آن را ترک خواهم کرد. حالا بعد از ۳۶ سال نه تنها آن روز نیامده، بلکه هر آنچه باعث عشقم به کار در این مکان بود بیشتر هم شده. با این وجود فکر میکنم اکنون زمان درستی برای این است که مشعل را به فرد دیگری بدهم.»
نظر نادری درباره ایرانیان خارج از کشور، ملیت و نظریهی هاوکینگ
مسئله این است که ما در این کشور گردشگر نیستیم. دو نسل متفاوت آمریکایی ایرانیتبار داریم؛ نسلی داریم که اینجا متولد شده و هماینجا رشد کرده؛ در سوی دیگر نسل ما که دو زندگی متفاوت را تجربه کرده و به هردو تعلق خاطر دارد. خود من حتی تصورش را هم نمیکردم سالیان سال بگذرد و همچنان در آمریکا زندگی کنم.
من عاشق ایرانم؛ ریشههایم به ایران بر میگردد و جایی است که یکی از قدیمیترین و مغرورترین تمدنهای بشری در آن شکل گرفته. از سوی دیگر بیش از دو-سوم عمرم را در آمریکا گذراندهام و عاشق این کشورم. من همآنقدر که ایرانی هستم آمریکایی هم هستم؛ این پیوند جدا شدنی نیست، درست مثل وقتی که زرده و سفیده تخم مرغ را هم زدید دیگر نمیتوانید از هم تفکیکشان کنید. اما فارغ از این بحثها یکی از چیزهایی که کار فضا به شما یاد میدهد این است که همه ما در انسان بودنمان مشترک و متحدیم. هر وقت که خیلی مغرور میشویم بد نیست برگردیم و خودمان را از فضا نگاه کنیم که فقط یک نقطه ریز در بیکرانها هستیم. از فضا همه ما زمینی هستیم و ملیتها رنگ میبازند.
در مصاحبهای از عقیدهی نادری دربارهی نظریهی فیزیکدان مشهور استیفن هاوکینگ دربارهی عدم وجود خدا سوال میشود؛ نادری در پاسخ میگوید که به هیچکدام از ادیان و مذاهب اعتقادی ندارد ولی اعتقاد به خدا را سوای از اعتقاد به دین میداند.
دستاوردها و افتخارها
فیروز نادری در طول زندگی حرفهایش بارها تقدیر شده؛ بالاترین نشان ناسا، مدال خدمات برجسته، را گرفته، به عنوان فرد موثر سال ایالات متحده آمریکا انتخاب شده، جایزه لیبرال را در ۲۰۱۴ دریافت کرده، نشان افتخار الیس آیلند را در سال ۲۰۰۵ به سینه زده و به عنوان یکی از رهبران برجسته تاریخ ناسا برگزیده شده.
اما آن طور که خودش میگوید یکی از آنها را که آخرینشان هم هست بیش از همه دست دارد و آن نامگذاری یک سیارک به نام او است. این سیارک که پیشتر (EL1 1989 5515) نام داشته ۱۰ کیلومتر قطر دارد و به کمربند سیارکهای بین مریخ و مشتری تعلق دارد. ناسا برای این تغییر نام ناگزیر شده از انجمن بینالمللی نجوم (IAU) این موضوع را درخواست کند که با موافقت آنها به انجام رسیده.
یکی دیگر از یادگاریهای ماندنی برای نادری شکستگی بینیاش است؛ فیروز واقعه را این طور تعریف میکند که: «دماغم درست روزی که از رساله دکترایم دفاع کردم شکست ولی اقدامی برای درمانش نکردم؛ ماجرا از این قرار بود که بعد از دانشگاه برای تماشای مسابقه بیسبال رفته بودم؛ یک دستم ساندویچ بود و دست دیگرم نوشیدنی که یکی از بازیکنان مشهور آن دوره به توپ ضربه زد و مستقیم خورد به دماغ من و بعد برگشت توی زمین؛ اگرچه دماغم شکست ولی خاطرهای شد برای خودش و من هم یادگاری نگهش داشتم!»
در اسلام تاکید شده که اگر در وطنتان امکانات موفقیت فراهم نیست هجرت کنید؛ عمل به این مهم را از همان صدر اسلام شاهدیم (هجرت عدهای از مسلمانان به دستور پیامبر به حبشه)؛ از سویی درست خلاف این نظر هم در همآن آغاز اسلام و باز به دستور پیامبر انجام شده (استقامت مسلمانان در شعب ابی طالب)؛ به نظر شما یک «استعداد» چه باید بکند؟ راه هجرت پیش بگیرد یا با تمام سختیها در وطن بماند؟ فکر نمیکنید تصمیم در این مورد به جهانبینی افراد بر میگردد؟ و اینکه گاهی یقین به بیهوده بودنِ «ماندن»؟ اگر کشور زادگاه نادری امکانات مادی و مهمتر، معنویِ رشد و بالندگی او را فراهم میکرد امروز او باز میتوانست به چنین جایگاه رفیع بینالمللی دست یابد یا فقط کشوری خاص میتوانست به این مقام برساندش؟ کشورهایی که با آغوش باز «استعدادها» را میزبانی میکنند چه در اختیارشان میگذارند که گذر زمان را هم متوجه نمیشوند؟
توضیح: متاسفانه تاریخ برخی فعالیتهای فیروز نادری در منابع مختلف و حتی مصاحبههایی که با ایشان انجام گرفته متفاوت ذکر شده؛ نویسنده تا حد ممکن برای یافتن زمانهای درست تلاش کرده ولی احتمال خطا در این زمینه را رد نکرده و بدین وسیله پیشاپیش از شما خوانندگان محترم پوزش میخواهد.
تمام ستون های علمی و ادبیات و فرهنگی این مرز و بوم بدست ترکان عزیز هست باید گفت دمتون گرم که چنین افراد باهوشی تربیت میکنید من شیفه ی پرفسور لطفعلی عسگرزاده بودم که بنیانگذار منطق فازی هست و بعد از تحقیقات فهمیدم پروفسور لطفعلی هم اصالتا اردبیلی و ترک زبان هست و گویا در دانشگاه های امریکا گاهی شوخی به زبان ترکی میکرده با دانشجویان دانشمندی که دنیای هوش مصنوعی مدیون ایشان هست
زنده باد ایل اصیل قشقایی ترک زبان شیرازی که این دانشمند را تحویل جامعه ی ما یعنی ایران داده اند دستتون درد نکنه
چرا همه چیزرابه دین ومذهب ربط میدهند بابا خیلی ساده هست ایشون هم مث ملیونها آدم رفتن دنبال سرنوشتش و اهدافش که هرانسانی دوست داره پیشرفت کنه اگه قرار بود همه چیز را انگاه دین ومذهب دنبال کنیم نیازی نبود بره آمریکا بهترین جمله که یک دنیا معنی درش نهفته هست همان که وقتی از زمین دورمیشویم دیگر ملیت رنگ میبازد وهمه ما زمینی محسوب میشویم هرکجای این کره خاکی که باشیم باهر ملیت و زبان نژادمهم اینه که انسان باشیم بقولی مهم نیست درکجای این جهان ایستاده ایم مهم اینست که درچه راستایی گام برمیداریم .
همه بچه های عشایر از استعداد خاصی برخوردار هستن ، زنده باد دکتر نادری ، زنده باد ایران ، زنده باد قشقایی و تمامی اقوام ایران زمین …
عزیزمن دکتر نادری اصالتا شیرازی است وهیچ ربطی به قشقایی ندارد
او فرزند خوانده آقای فرج الله خان عرب شیبانی از ایل عرب هست
نقل از خواهر ناتنی ایشان ن عرب شیبانی
به ترکان قشقایی تبریک میگم که چنین شیر مردانی رو داره ، زنده باشید …????????????????
با سلام و درود به دوست نویسنده، توجه بفرمایید که فیزیکدان مشهور استیفن هاوکینگ نگفتند که خدا نیست، بلکه فرمودند جهان برای پیدایش نیازی به آفریدگار ندارد!
خوبه که یه نفر از ایران اینقدر پیشرفت کنه ولی کلا سوال من همیشه و همه وقت این بوده که چرا باید با صرف هزینه های گذار به فکر سفر و سکونت در مریخ باشیم ولی چرا این هزینه را برای حفظ زیبا ترین و قابل سکونت ترین سیاره شناخته شده کل گیتی هزینه نمیکنم
چرا این پول و ثروت و تکنولوژی ها را صرف نجات زمین خودمان نمیکنم و در عوض به تخریب زمین می پردازیم و به آبادی فضا میاندیشم
لحظه تامل کنید ….
میگن آدمی که خوابه میشه بیدارش کرد.ولی کسی که خودشو زده به خواب عمرا
پس بیاید کمی تفکر کنیم
از خواب غفلت بیدار بشید
امیدوارم همیشه زندگی نامه هاتون پربار باشن و از چند زاویه به قضیه نگاه کنند.
جمع بندی آخر هم فوق العاده بود.
در اینکه ما کشور فرصت سوزی هستیم
دراینکه در کشور ما افراد خودخواه خیلی زیادن
در اینکه خیلی از ما دوست داریم ره صد ساله رو یک شبه بریم…شکی نیست
ولی من نمیتونم عاشق کشوری باشم که روی خون میلیونها سرخپوست واشک میلیونها سیاهپوست بنا شده
نمیتونم عاشق کشوری باشم که ریختن خون ملتها و ساقط کردن دولتها جزو سرگرمیهاشه
اما من می تونم عاشق کشوری باشم که
تقریبا تمام دانشگاه های رده اول دنیا را تو خودش جا داده
کشوری که بالاترین سرانه تولید علوم تو دنیا را داره
کشوری که بیشترین کمک های انسان دوستانه را تو دنیا داره
کشوری که یه چیزای مثل اینترنت و جی پی اس را می تونست فقط واسه خودش نگه داره ، اما رایگان به همه دنیا داد
کشوری که آزادترین نوع حکومت را تو دنیا داره
و……
درسته روی اون چیزایی که تو میگی بنا شده اما ، همون سیاه پوست الان رئیس جمهورش شده و این یعنی رویاها اونجا خیلی به واقعیت نزدیکترن.
از خنده دار ترین جمله ها راجع به آمریکا استفاده کردین 🙂 شما میتونین یه طنز پرداز ماهر بشین 🙂
اون چیزی که من رو به خنده انداخت طرز تفکر شما راجع به جملات مهندس بود!
نمیدانم چه بگویم فقط میدانم و میتوانم احساسم رابیان کنم آن هم جز احساس غرور چیزی نیست…فیروز جان ما پاینده باشی فرزند این آب و خاک.