عکاسی خبری؛ از جنگ جهانی دوم تا اینستاگرام
۱۳ فوریهی سال ۲۰۱۰ میلادی؛ شهر مارجهی افغانستان؛ یک بالگرد حامل نیروهای نظامی، فتوژورنالیست (عکاس خبری) تحسینشدهی آمریکایی «دیوید گوتنفلدر» (David Guttenfelder) را در خط مقدم بزرگترین حملهی هوایی وقت آمریکا در جنگ علیه القاعده پیاده میکند. او با دیدن تفنگدارانی که در حال گرفتن عکس با گوشی هوشمند خود هستند دوربین DSLR را رها کرده، آیفون 3G (اولین آیفون او) را از جیب ژاکت نظامی خود درآورده و شروع به عکاسی با موبایل میکند؛ به امید اینکه بتواند صمیمیت عکسهایی را که سربازان به خانه ارسال میکردند تقلید کند.
«آنها از آن دست عکسهای خبری که من میگرفتم نمیگرفتند؛ آنها در حال عکاسی از زندگی خودشان و این تجربهی بزرگ در زندگیشان بودند. بنابراین من هم شروع به عکس گرفتن با گوشیام کردم.» او این حرفها را پشت تلفن از جایی آرامتر در مناطق دورافتادهی ایالت مونتانا میگوید؛ نزدیک به محلی که او بهتازگی طی یک سفر ۲۴ روزه برای نشنال جئوگرافیک (National Geographic)، سوار بر اسب از «جنگل ملی گالاتین» (Gallatin National Forest) عکاسی کرد. تصاویری که او در سال ۲۰۱۰ منتشر کرد موجب واکنشهای شدیدی هم شد؛ نشریات بزرگی مانند «اینداستری بایبل» (Industry Bible) و «فتو دیستریکت نیوز» (Photo District News) این سوال را مطرح کردند که آیا تصویر کردن جنگ از دریچهی دوربین خودکار (point-and-shoot) یک گوشی، موجب بیاحترامی یا خیالپردازانه کردن شدت و اهمیت آن نشده است. در ماه اکتبر همان سال «اینستاگرام» (Instagram) شروع به کار کرد.
زمانی که گوتنفلدر عکاسی موبایل را برگزید تمام قوانین فتوژورنالیسم سنتی را زیر پا گذاشت؛ و بر اساس برخی شواهد موجب پیش راندن رسانهای شد که از بدو پیدایش در حال تکامل بوده است. شش سال بعد تولید اسناد و مدارک موقتی برای مقاصد ژورنالیستی (توسط عکسهای سلفی) به یک هنجار تبدیل شده و گوتنفلدر با ۸۵۴ هزار فالور در اینستاگرام – اپلیکیشن اشتراک عکس و فیلم که بیش از ۴۰۰ میلیون کاربر جذب کرده – شبیه پدرخواندهی تکنولوژی جدید در این حوزه است. ولی این فتوژورنالیست که ۲۰ سال را خارج از خانه صرف پوشش دادن کشمکشها برای «آسوشیتد پرس» (Associated Press) کرده بهخوبی از تاریخچهی حرفهی خود آگاه است. او در ابتدا مجبور به حمل مواد شیمیایی عکاسی روی دوش خود بوده، نگاتیوها را در محل درگیری ظاهر میکرده و عکسها را برای خشک شدن به بند رخت میآویخته.
در طول جنگ جهانی دوم عکاسان دوربینهای سنگین قطع بزرگ (۴×۵) را حمل میکردند و برای تحویل دادن سریع فیلمهایی که محتوای آن را ندیده بودند سوار ماشینهای گذری میشدند؛ در ویتنام فیلم دوربینهای «لایکا» (Leica) و «نیکون» (Nikon) برای در امان ماندن از رطوبت مرداب داخل کیسههای خاصی پیچیده میشدند؛ و در شروع عملیات آزادی عراق عکاسی دیجیتال نوپا نیازمند عملیات تدارکاتی عظیمی بود که در طی آن از کیسههای مخصوص حمل اجساد برای انتقال صدها پوند تجهیزات استفاده شد. اکنون یک گوشی هوشمند که به اپلیکیشن اینستاگرام مجهز باشد – هم دوربین و هم بستری برای انتشار عکس – وقت و نیروی عکاس را آزاد کرده و موجب پیدایش تحولی در نگرش به عکاسی مستند شده است که در کل جهان فرصتهایی جدید را برای تمام انواع عکاسان شکل میدهد.
«الیویر لاورنت» (Olivier Laurent)، سردبیر «لایتباکس» (LightBox) که فتوبلاگ مجلهی «تایم» (TIME) است، میگوید «اغلب زمانی که فاجعهای رخ میدهد اولین شاهدان افراد آماتور (غیرحرفهای) خواهند بود. [بهصورت سنتی] شما باید یک عکاس شخص ثالث آزاد داشته باشید تا زمانی که اتفاق بدی افتاد حاضر شود.» ولی باوجود گروهی از افراد محلی آیفون به دست، شانس ثبت کردن لحظات حیاتی اولیهی هر اتفاق خبری بهشکلی تصاعدی افزایش یافته است.
در ماه آوریل سال گذشته یکی از اهالی «بالتیمور» (Baltimore) به نام «دوین آلن» (Devin Allen) شروع به استفاده از اینستاگرام برای مستند کردن اعتراضاتی کرد که پس از مرگ مرد سیاهپوستی به نام «فردی گری» (Freddie Gray) در حین بازداشت توسط پلیس به پا خاسته بود. در انتهای همان ماه یکی از عکسهای غمانگیز او که یک مرد جوان سیاه را در حال فرار از دست گروهی از نیروهای مسلح پلیس به تصویر میکشید روی جلد مجلهی تایم چاپ شد.
لاورنت که همزمان با شروع پراکنده شدن سریع این عکس در اینترنت با آلن مصاحبه کرده بود میگوید «دوین یک عکاس آماتور بود که تنها داشت شهر خودش را به تصویر میکشید. مجلهی تایم ناگهان کار مردی را برجسته کرد که در داخل ماجرا به سر میبرد؛ او بخشی از این ماجرا بود. او خود را در میان این اعتراضات یافت چراکه عضوی از آن جامعه بود.» آلن سریعا به صدای این جنبش تبدیل شد و در حال حاضر عکاسی تماموقت است که آثارش در «نیویورک تایمز» (The New York Times)، «نیویورک مگزین» (New York Magazine) و برخی موزهها به نمایش درآمده.
ترقی آلن از تصویر کردن جامعهی خودش روی شبکههای اجتماعی تا بلندترین قلههای عکاسی خبری بههیچوجه اتفاقی منحصربهفرد نیست. یک دورگهی ۲۰ سالهی شیلیایی-آمریکایی به نام «پابلو آنزویتا» (Pablo Unzueta)، زمانی که مجلهی تایم عکسهایش را از فقر در خیابانهای حاشیهی «لوسآنجلس» (Los Angeles) منتشر کرد در حال دریافت حداقل دستمزد بهعنوان یک آشپز رده پایین بود. عکسهای او پاسخی بود به اعلانی برای انتشار تصاویری با موضوع کهنهسربازان از طریق هشتگ vetsrising. (آنزویتا برای پرداخت هزینههای زندگی به کار آشپزی ادامه داد؛ موقعیتی که موجب برجسته شدن یکی از انتقادهای اصلی نسبت به پدیدهی شهروند فتوژورنالیسم از طریق رسانههای اجتماعی میشود: انگشتنما شدن و فشارهای بعدی ناشی از آن بهسختی به ماموریتهایی با دریافت حقالزحمه دایم منجر میشود.) «مت بلک» (Matt Black) برای تخصیص دادن نام و چهرههایی به چیزی که پیش از آن تنها آمارهایی در مورد فقر بود، با استفاده از دادههای آماری و مناطق جغرافیایی شروع به عکاسی از تنگدستی روستاییان در زادگاه خود واقع در درهی مرکزی «کالیفرنیا» (California) کرد. پروژهی «اسب سیاه» (dark-horse) او توسط MSNBC انتخاب شد. او اندکی بعد جایزهی «دبلیو اوژن اسمیت گرنت» (W.Eugene Smith Grant) (جایزهی نوبل عکاسی برای آثار بشردوستانه) را برد و بهعنوان نامزد عضویت در «مگنوم» (Magnum)، معتبرترین آژانس عکس جهان، پذیرفته شد.
«ترو کووایاما» (Teru Kuwayama) از اعضای تیم اینستاگرام میگوید «من به فید اینستاگرام خود مینگرم و آن را مانند یک شبکه مییابم؛ من در حال دیدن چیزها از چشم مردم سرتاسر دنیا هستم.» این عضو ارشد TED پس از دو دهه فعالیت بهعنوان یک فتوژورنالیست برجسته و پوشش دادن جنگ و بحرانهای بشری در عراق، افغانستان، پاکستان و کشمیر، در حال حاضر در اینستاگرام با عکاسان خبری و جامعهی گستردهتر عکاسی روی تیم ارتباطات اجتماعی کار میکند. او میگوید «چشمهای بسیار و افکار بسیاری آنلاین میشوند و تحت کنترل این شبکه قرار میگیرند.» این شبکهی اشتراکی و مخاطبان بیسابقهی آن بهمثابه بزرگترین جاذبه برای مشارکت کووایاما عمل میکند. او میگوید «این شبکه مسیر را به روی طیف کاملا متفاوتی از گزارشها گشوده است.»
خواه اینستاگرام در حال افزایش مخاطبان و برداشتن محدودیتهای عکاسانی حرفهای مانند گوتنفلدر باشد یا یک ابزار انتشار پرنفوذ برای آماتورها فراهم کند، درهرحال کمک میکند تا صدای تمام عکاسان از سرتاسر دنیا شنیده شود و بهویژه به جوامع اجازه میدهد تا داستانها و روایتهای متعلق به خودشان را بازگو کنند. کووایاما میگوید «بهطورمعمول الگو بدینصورت است که چیزی اتفاق میافتد و سپس افرادی از اروپای غربی یا آمریکای شمالی سوار هواپیما شده و به آن منطقه پرواز میکنند و این تصاویر آنهاست که تبدیل به روایت ماجرا میشود.» ولی شرایط دیگر همواره به این صورت پیش نمیرود. در همان ساعات اولیه پس از زمینلرزهی عظیم ۷٫۸ ریشتری نپال در ماه آوریل سال ۲۰۱۵ (اولین زمینلرزه از دو زمینلرزهای که در طول یک ماه رخ داد)، عکاس اهل «کاتماندو» (Kathmandu) «سومیت دایال» (Sumit Dayal)، «پروژهی عکس نپال» (Nepal Photo Project) را تاسیس کرد؛ یک شبکهی اشتراکی در اینستاگرام که کار آن نهتنها روایت کردن ماجرا بلکه همچنین هدایت کمکهای بینالمللی بود. کووایاما در مورد این شبکه که تنها پس از چند ماه بیش از ۳۰ هزار فالور روی اینستاگرام جذب کرد (تعداد فالورهای آن در حال حاضر به چیزی نزدیک ۶۰ هزار نفر میرسد) میگوید «این یکی از اولین رویدادهای خبری بینالمللی و بلایای طبیعی بود که تقریبا بهطور انحصاری توسط عکاسان محلی پوشش داده شد.» او اضافه میکند «تصاویر آنها به صدا و چشمانداز رویداد و همچنین چارچوبی محرک برای تسکین فاجعه تبدیل شد.» سازمانهای مردمنهاد (NGO) توانستند با استفاده از این شبکهی مردمی و دادههای مکانیابی تعبیهشده در اینستاگرام از مختصات GPS برای رساندن کمک به گروههایی که بیشترین آسیب را از فاجعه دیده بودند استفاده کنند.
جوامعی در گوشههای خاصی از جهان نظیر کرهی شمالی نهتنها به تولید محتوا مشغول هستند بلکه در بسیاری از موارد برای اولین بار با تصاویری سانسور نشده از واقعیت خود و کشورشان روبرو میشوند. گوتنفلدر پس از اتمام دوران ماموریتش در افغانستان در سال ۲۰۱۱ به پایتخت کرهی شمالی «پیونگیانگ» (Pyongyang) فرستاده شد تا به برپایی دفتری برای اسوشیتد پرس، که اولین دفتر یک آژانس خبری غربی بود، کمک کند. او میگوید «کرهی شمالی کشوری است که بهطور کامل منزوی شده است؛ هیچ نوع عکاسی در آنجا وجود ندارد. هر چه هست مربوط به تبلیغات توزیعشده توسط دولت میشود. هیچگونه ارتباطی مجاز نیست. آنجا یک سیاهچالهی کامل است.»
گوتنفلدر از سال ۲۰۰۰ تاکنون بیش از ۴۰ سفر به این کشور داشته و تنها عکاس خبری است که اجازهی دسترسی مستمر به او دادهشده. او از آیفون خود برای انداختن نور یک فلش کوچک به داخل این شکاف تاریک استفاده کرده است. این عکاس میگوید انتشار عکسهای اینستاگرامی از خیابانهای پیونگیانگ «شبیه گشودن پنجرهای به یک قلمروی کاملا ناشناخته» بود. «این شیوه قدرتمندتر از تمام روشهای سنتی بود که من برای انتشار عکس استفاده کرده بودم؛ چراکه در این شیوه شما تنها در حال انتشار محتوا بهسوی مردم نیستید، بلکه مردم با شما وارد میدان میشوند، شما را در آنجا دنبال میکنند و شما آنها را با خود همراه میکنید.» افراد محلی برای اولین بار بهجای تصویر بهشدت سانسور شدهای که رسانههای تحت کنترل دولت از جهان آنها ارایه میکند، یک عکاس خبری را دیدند که کشورشان را به همان شکلی که سراغ دارند نمایش میدهد. «آنها گفتند این مرد را در اینستاگرام دنبال کنید. او خلاف رسانههای مسلط است؛ او کرهی شمالی واقعی را نشان میدهد.»
در تاریخ ۲۲ ژوئن ۲۰۱۵ کرهی شمالی ممنوعیت کامل اینستاگرام را در کل کشور تصویب کرد. پیش از آن برای بخش کوچکی از جمعیت این کشور که توان پرداخت ۴۵۰ دلار در قبال ۲ گیگابایت داده را داشتند امکان استفاده از اینستاگرام فراهم بود. برخی اشاره کردند که تعدادی عکس از آتشسوزی یک هتل در پیونگیانگ که در اینستاگرام پدیدار شد و سپس به شکل گسترده در رسانههای غربی بازتاب یافت ولی در مطبوعات کرهی شمالی به آن اشاره نشده بود انگیزهی وضع این ممنوعیت بوده است.
کووایاما نقش خود را در اینستاگرام به ساختن «آژانس عکس آینده تشبیه میکند، یک مرکز هوشیاری مشترک (hive mind) برای تجمع چشمها و گوشهایی از سراسر دنیا.» بیتردید اینستاگرام اولین رسانهی اجتماعی عظیم نیست که تاثیری بزرگی در باز کردن پای شهروندان نقاط مختلف جهان به حوزهی خبرنگاری و ژورنالیسم میگذارد. «توییتر» (Twitter) به ابزاری فوقالعاده گرانبها تبدیل شد که از طریق آن توانستیم قیامها و انقلابهایی را که در خاورمیانه و شمال افریقا از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ گسترش یافت از چشمان کسانی که در خطوط مقدم بودند ببینیم؛ در شرایطی که بیثباتی این مناطق اجازهی نفوذ خبرنگاران غربی را نمیداد. ولی ازآنجاکه توییتر اصالتا یک بستر مبتنی بر متن است، در اغلب موارد خبرنگاران حرفهای، سازمانهای خبری و دیدهبانهای سیاسی مخاطب شهروند خبرنگاران آن شدند. اما تصاویر موانع زبانی را در هم میشکنند و راحتتر از مرزهای جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی عبور میکنند؛ موضوعی که بیتردید در راس تفکر کووایاما و موسس اینستاگرام «کوین سیستروم» (Kevin Systrom) قرار دارد. سیستروم در سال ۲۰۰۵ در شرکت «اودئو» (Odeo) کارآموز پروژهای بود که در نهایت تبدیل به توییتر شد. همزمان با پیش رفتن شرکت مادر اینستاگرام یعنی «فیسبوک» (Facebook) در زمینهی گسترش دادن خدمات پایهی دسترسی به اینترنت برای همگان روی کرهی زمین از طریق ابتکار Internet.org، تمام نقاط دوردست جهان و جوامع آنها میتوانند روایتها را با استفاده از زبانی مصرف کرده یا به اشتراک بگذارند که خامترین، جهانیترین و در حال حاضر دموکراتیکترین زبان جهان است: عکاسی.
منبع: Artsy
مطلب خیلی جالبی بود، تجربه یک شخصیت منحصربهفرد به نام فتوژورنالیسم در طول تاریخ تحول تکنولوژی.
مرسی از ترجمه روان و استاندارد.