عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل پنجم/ بخش دوم)
فصل پنجم/ بخش دوم
سلاحهای تاثیرگذاری روی اکثریت: انگیزشهای روانی
۵- خوشایند بودن
خوشایند بودن یکی از انگیزشهای روانی است که بیشک در زندگیتان تجربه کردهاید. این حقیقت محض است که ما از دادوستد با افرادی که میشناسیم، از آنها خوشمان میآید و به آنها اعتماد داریم، لذت میبریم. ما از کسانی که از آنها خوشمان میآید بیشتر از کسانی که دوستشان نداریم، تاثیر میگیریم.
پس حالا چطور خوشایندتر بشویم؟ با پذیرش خطر توضیح واضحات، باید گفت که خوشایند شدن در گرو انجام کارهای خوشایند است. وقتی به عنوان شخصی باوقار، مهربان، دست و دل باز، و راستگو شناخته شوید… خب، مردم بیشتر از شما خوششان میآید و هرچقدر خوشایندتر باشید، تاثیرگذاری بیشتری خواهید داشت.
مردم معمولا دادوستد با افراد دیگر را بیشتر از تجارت با شرکتهای بزرگ ناشناس، دوست دارند. اگر نگاهی به این حوزه بیندازید، خواهید دید که حتی بزرگترین شرکتها نیز شروع به درک این مطلب کردهاند و تمام تلاششان را برای انسانی کردن پیامشان به کار بستهاند. در دوران پیشرفتهای روز افزون ارتباطات دیجیتال، همهی ما به دنبال گسترش ارتباطات و کسب اعتبار هستیم.
اگر نگاهی بیندازید به آنچه پیش از این دربارهی جادوی زنجیرهی پیشاعرضه با شما در میان گذاشتم، خواهید دید که زنجیرهای که درست بنا شده باشد، به طور ذاتی باعث میشود راضیتر به نظر برسید. درونمایهای عالی را رایگان در اختیار افراد میگذارید، با آنها تعاملی متقابل برقرار میکنید و به پرسشها و نظراتشان پاسخ میدهید؛ تمام این اعمال باعث میشودراضیتر شوید. شما ارتباطی محکم با بازار فروش و مشتریهایتان برقرار میکنید و این باعث تاثیرگذاری بیشتر شما میشود.
۶- رویدادها و مراسم
زمانی که کسبوکارتان را به یک رویداد تبدیل میکنید (که یک عرضه به سبک PLF که خوب انجام شده باشد، آن را دربرمیگیرد)، پس بیدرنگ کسبوکارتان را به یک آهنربای واقعی تبدیل کردهاید. مردم عاشق رویدادها هستند و به سمت آنها کشیده میشوند. باعث میشود فکر کنند که انگار بخشی از چیزی هستند که از خودشان بزرگتر است. این یکی از دلایلی است که طرفداران ورزشی چنین درگیر و نگران سرنوشت یک تیم میشوند. در واقعیت، افرادی که «تیم آنها» را تشکیل دادهاند، معمولا گروهی از اشخاص کاملا غریبه هستند، اما تماشای رقابت تیمشان، به یکی از رویدادهای مهم زندگی طرفدارانشان تبدیل میشود.
بخش بزرگی از این انگیزش را مسالهی «مراسم» تشکیل میدهد. وقتی افراد با هم در رویدادی شرکت میکنند، این باعث پدید آمدن چیزی شبیه مراسم میشود. مراسمها، افراد را دور هم جمع میکند و برخی از قدرتمندترین تجربیاتی را که به عنوان انسان میتوانستیم داشته باشیم، به ما میدهند. در دنیای مدرن غربی، ما تا اندازهای تشنهی مراسم هستیم (که باز هم میگویم، دلیل اهمیت زیاد رویدادهای ورزشی برای بسیاری از افراد را توجیه میکند)، و به همین دلیل است که این گونه تجربهای، میتواند حد اعلای تجربیات ما را تشکیل بدهد.
حالا باید بگویم که این شیوهنامه برای گرفتن حق امتیاز تشکیل یک تیم ورزشی نیست، اما ابزار نیرومندی است که میتوانید به سرعت و به سادگی آن را به کار بگیرید. کسبوکارتان را به یک رویداد تبدیل کنید و باعث دگرگون شدن نتایجتان بشوید.
۷- همزیستی و همبستگی
همزیستی و همبستگی انگیزشهای بسیار نیرومندی هستند. ما اعمالمان را مطابق با آن چیزی صورت میدهیم که گمان میکنیم افراد جامعهمان باید آنگونه رفتار کنند. من در میانهی غربی آمریکا بزرگ شدم، جایی که تقریبا همه سخت کار میکردند تا محوطهی چمنپوش سبزی جلوی خانهی خود را داشته باشند. پدید آوردن و نگهداری از یک محوطهی چمنپوش سبز و شاداب، نیازمند میزان قابل ملاحظهای از زمان، تلاش و پول بود. فکر میکنم اشکالی نداشته باشد اگر فرض کنیم که همهی آنها به خاطر اینکه عاشق رشد چمن جلوی خانهی خود بودند، آن همه روی چمنزارشان کار نمیکردند؛ بلکه هنجار اجتماعی جامعه چنین بود که ساکنین، جلو خانههایشان محوطهی چمنپوشی داشته باشند که از آن به خوبی مراقبت شده باشد، اینگونه بود که آنها چنان با دقت از آن نگهداری میکردند.
اگر به زندگی خود بیندیشید، شرط میبندم جامعههای بسیاری را به یاد خواهید آورد که بخشی از آنها هستید. ممکن است جوامع کاری، جوامع اجتماعی، اجتماعاتی از دوستان، و حتی جوامع آنلاین باشند و تمام آن جوامع هنجارهایی دارند که تعیین میکنند اعضای جامعه باید چگونه رفتار کنند. این هنجارها از جامعهای به جامعهای میتوانند به شدت متفاوت باشند، اما درون جامعهی خود به شدت قدرتمند هستند.
اما مسالهی هیجانانگیزی وجود دارد که ممکن است ندانید. با اینکه جوامع ممکن است به نظر بزرگ و مستحکم به نظر برسند و ظاهرا ورود به آنها سخت باشد، اما این همیشه صدق نمیکند. در حقیقت، درست در میانهی عرضهیتان، میتوانید جامعهی آنلاین خودتان را پدید بیاورید. هر گاه افرادی را پیدا کنید که تعاملی متقابل با شما، با کسبوکارتان و با یکدیگر برقرا کنند، راهتان برای شکل دادن به یک جامعه را پی گرفتهاید که البته به این معناست که میتوانید هنجارهای جامعهی خودتان را پدید آورید. این هنجارها میتوانند شامل اعمالی بشوند مانند کمک به پخش کردن پیامهای درونمایهی پیشاعرضهی شما، نظر گذاشتن در وبلاگ عرضهیتان یا لایک کردن نوشتههایتان در رسانههای اجتماعی یا حتی خریدن محصولتان.
«عرضه» به همان اندازه که یک کتاب است، میتواند یک نقشه یا راهنما برای عوض کردن سرنوشت خانوادهتان باشد. همه چیز از قسمت عرضهی انگیزشی درهممیشکند؛ جاییکه کاملا از هرچه در دسترستان است آغاز میکنید و تمام راه را تا ابرعرضهها پیش میروید. بیشک لازم است برای پیش بردن این فرآیند، کارهایی انجام بگیرد، اما اگر فرآیند را جدی بگیرید و از آن استفاده کنید، آنگاه میتوانید کمابیش به فروش و نیرویی فزاینده در کسبوکارتان دست پیدا کنید. دنبال کردن دستورالعمل جف، نهتنها احتمال موفقیت شما را بالا خواهد برد، بلکه این احتمال را به حداکثر خواهد رساند. پس کتاب جف را بخرید؛ بههرحال، او کسی است که تنها ظرف یک ساعت، یک میلیون دلار از محصولش را بهفروش رسانده است! کتاب «عرضه» مورد تایید هر دوی ماست. این کتاب زندگی و کسبوکارتان را تغییر خواهد داد.
_جو پولیش و دین جکسون، از وبسایت ILoveMarketing.com
۸- کمیاب بودن
کمیاب بودن یکی از قدرتمندترین انگیزشهای روانی در دوران زندگی بشر است. مساله ساده است؛ وقتی چیزی کم باشد، بیشتر خواستار داشتن آن هستیم. در واقعیت، استنباط ما از کمیاب بودن است که در ما انگیزه ایجاد میکند. اگر فکرش را بکنید، قدرت کمیاب بودن، بارها و بارها به شیوههای گوناگونی در زندگی ما ظهور پیدا کرده است. چرا مردم ارزش الماس را بیشتر از دیگر سنگهای زیبا میدانند؟ زیرا پیدا کردنش سختتر و برشش دشوارتر است. تعداد محدودی از آن وجود دارد و گرانقیمت است. طلا، ساعتهای رولکس و ماشینهای فراری هم همینطور هستند.
یکی از ویژگیهای کمیاب بودن این است که افراد را مجبور میکند، تصمیم بگیرند. اگر به اکثریت قریب به اتفاق افراد، یک فرصت انتخاب بدهید، از تصمیمگیری طفره میروند، به خصوص وقتی بحث پول در میان باشد. یکی از واقعیتهای کلیدی در کسبوکارتان این است که افراد را برای تصمیمگیری تحت فشار قرار دهید. این کاری است که کمیاب بودن انجام میدهد. اگر چیزی واقعا کمیاب باشد، پس فرد باید سریع عمل کند، پیش از آنکه آن منبع نادر، خالی شود.
برای اجرای درست عرضهی محصول، مطلقا نیاز دارید کمیاب بودن را به عرضهی خود اضافه کنید. اگر افراد مجبور به فعالیت نشوند و پیش از پایان عرضه، خرید کنند، این امر برخی پیامدهای منفی به دنبال دارد (به عنوان مثال، قیمتها ممکن است پس از عرضه بالا بروند). اگر همواره اطمینان حاصل کنید که نوعی کمیاب بودن به عرضهی خود افزوده باشید، نتایج به سطحی کاملا متفاوت خواهند رسید.
در حقیقت، معمولا میبینیم که میزان فروشمان در ۲۴ ساعت پایانی عرضه، به همان اندازهای است که روی هم رفته طی باقی مراحل عرضه توانستهایم بفروشیم. اگر عرضهی خود را به درستی سازماندهی کنید، شتاب موجود در لحظهی آخر، به همان اندازه قابل پیشبینی است که شتاب موجود در خرید گل در روز ولنتاین.
تقریبا مثل تماشاچیهای ورزشی است. اگر برنامهریزی کردهاید که کمیاب بودن را به عرضهی خود بیفزایید، در عصرگاه آخرین روز عرضهیتان، نقشهای برای آماده کردن یک کاسهی بزرگ ذرت بو داده و نشستن و تماشای هجوم سفارشها بکشید.
سه پاراگراف اخیر را دوباره بخوانید زیرا قدرت کمیاب بودن، نتایجتان را دگرگون میکند. اگر هیچ کدام از روشهای دیگر این کتاب، جز همین یک تاکتیک را انجام ندهید و در هر عرضهای که صورت میدهید، مطلقا روی همان تاکتیک پافشاری کنید، باز هم بیکموکاست، ۱۰۰۰۰ برابر پولی که خرج خرید این کتاب کردهاید، برایتان درآمد خواهد داشت.
۹- اقبال عمومی
اقبال عمومی یکی دیگر از انگیزشهای روانی قدرتمند است. اگرچه ایجاد آن در یک کمپین بازاریابی مدل قدیمی کار دشواری است، در عرضهی محصول به شیوهی PLF ایجاد اقبال عمومی، به شدت کار آسانی است.
اقبال عمومی به این مساله اشاره دارد که اگر دیگران کاری را انجام بدهند، شما نیز تمایل پیدا خواهید کرد همان کار را انجام دهید. به طور معمول، وقتی دربارهی شیوهی انجام کاری مطمئن نیستیم، از اشارات اطرافیانمان کمک میگیریم. ما موجوداتی اجتماعی هستیم و هرچه در این مورد بگوییم کم گفتهایم که چطور ما از عملکرد مردمان اطرافمان کاملا تاثیر میپذیریم.
مثلا این سناریو را در نظر بگیرید. ساعت ۷ بعد از ظهر است و در شهری غریب رانندگی میکنید. گرسنه هستید و به دنبال رستوران میگردید. بگذارید بگوییم باتری گوشی هوشمندتان خالی شده است و هیچ راهی برای بررسی نقدهایی که دربارهی رستورانها نوشته شده، ندارید، پس به حال خودتان هستید تا اینکه زمان انتخاب رستوران میرسد. دو رستوران میبینید. یکی در سمت راست که هیچ ماشینی در پارکینگش وجود ندارد، در حالی که آن یکی که در سمت چپ جاده است، شش ماشین جلویش پارک است. کدام رستوران را انتخاب میکنید؟ اکثر افراد به رستورانی که پارکینگش پر است میروند، فرض میکنند که آن افراد باید یک چیزهایی بدانند، درست است؟ اقبال عمومی اینگونه عمل میکند.
برگردید و به گوشی هوشمندتان فکر کنید. اگر باتریش خالی نشده بود و میتوانستید نقدهای رستورانها را بررسی کنید، خب صرفا شکل دیگری از اقبال عمومی را بررسی کرده بودید. شما اعمالتان را بر گفتهها و کارهای دیگران بنیان میگذارید.
یک مثال دیگر. بگذارید بگوییم که شما میخواهید یک نرمافزار یا یک برنامه را دانلود کنید. به سایت download.com یا یک سایت فروش نرمافزار میروید و جستوجو میکنید. ۳۰ بستهی نرمافزاری مختلف به وسیلهی جستوجو در اختیارتان قرار میگیرد. یکی از آنها ۳.۵ میلیون بار دانلود شده است، یکی ۱۷۰۰۰ بار و بقیه تنها چند صد بار یا کمتر دانلود شدهاند. ابتدا کدام یکی را امتحان میکنید؟ اکثر افراد با آن یکی که ۳.۵ میلیون بار دانلود شده است، شروع میکنند. تمام آن افراد دیگر باید یک چیزهایی بدانند، درست است؟ دوباره میگویم، این است نحوهی عملکرد اقبال عمومی.
پس اقبال عمومی، اینگونه در عرضهی شما مورد استفاده قرار میگیرد. با توجه به طبیعت عرضهی شما که بر تعامل متقابل استوار است، میتوانید همه مدل اقبال عمومی پدید بیاورید. وقتی کسی که تازه وارد سایتتان شده، میبیند که افراد دیگر دربارهی درونمایهی پیشاعرضهی شما نظر گذاشتهاند، میگویند که چقدر در مورد عرضهی شما هیجانزده هستند و اینکه چطور نمیتوانند برای خرید محصولتان صبر کنند، این اقبال عمومی است که به کار افتاده است و قدرتی باورنکردنی دارد.
لایهلایه کردن و زنجیرهسازی
بردن انگیزشهای روانی به مرحلهی بعدی
این فصل شما را به گردشی کوتاه در دنیای انگیزشهای روانی برد. این انگیزشها چیزهایی هستند که در تمام طول روز، در سطحی به شدت بنیادی، بر اعمالمان تاثیر میگذارند. این انگیزشها هر روز به کارها و تصمیماتمان شکل میدهند و آنچه به مضمون این کتاب نزدیکتر است، آنها به کارها و تصمیمات مشتریهای فرضیتان شکل میدهند.
اینجا تنها معرفی مختصری به شما ارائه دادم. در حقیقت، برای رعایت محدودیتهای فضا، تنها به شمار اندکی از انگیزشهای روانی پرداختم. ۹ موردی که در این فصل به آنها اشاره شده است، تقریبا نیمی از انگیزشهای روانی را معرفی میکنند که شناسایی کردهام و در عرضههای PLF استفاده میکنم. اگر میخواهید بیشتر به ژرفای انگیزشهای روانی پی ببرید، در این لینک، یک فایل تصویری برایتان آماده کردهام: http://thelaunchbook.com/triggers.
یکی از مسائل مهمی که در خصوص انگیزشهای روانی باید به یاد داشته باشید، این است که آنها جدا از هم نیستند. بسیاری از آنها به دقت با هم در ارتباط هستند و در همکاری با یکدیگر کار میکنند. وقتی آنها را با هم استفاده میکنید، تاثیرشان تشدید میشود.
به عنوان مثال، اعتماد و صلاحیت، به دقت به هم پیوستهاند. وقتی اعتماد دیگران را جلب کردهاید، به دست آوردن صلاحیت آسانتر میشود و اعتماد به صورت طبیعی از داشتن موقعیتی که صلاحیت انجام کارها را داشته باشید برمیآید. در حقیقت، حتی اصطلاحی وجود دارد که با ترکیب این دو موضوع را به خوبی پوشش میدهد: «صلاحیت بر پایهی اعتماد».
مثال دیگر کمیاب بودن و اقبال عمومی هستند. اگر چیزی کمیاب باشد، قاعدتا به این دلیل است که تقاضا برای آن فراتر از موجودی است که دلالت دارد بر تقاضایی گسترده و اگر تقاضای گستردهای وجود داشته باشد، خب اقبال عمومی درست همانجا متمرکز شده است. پس تقریبا مثل این است که کمیاب بودن و اقبال عمومی، دو روی یک سکه باشند.
یک نکتهی کلیدی دیگر در مورد انگیزشهای روانی این است، زمانی که زنجیرهای از آنها بسازیم و لایههای آن را روی یکدیگر قرار بدهیم، قدرتمندتر خواهند شد و این عاملی است که باعث میشود قدرت دستورالعمل عرضهی محصول، قابل مقایسه با عرضههای دیگر نباشد. طبیعت واقعی شیوهای که برای عرضه پیش میگیریم، زمان و فضا را در اختیارتان قرار میدهد تا از انگیزشهای چندگانهای استفاده کرده و آنها را بر فراز یکدیگر بنا کنید.
افراد در برابر انگیزشهای گوناگون، عکسالعمل یکسانی نشان نمیدهند. مثلا ممکن است اقبال عمومی برای بعضی از افراد به شدت تاثیرگذار باشد، در حالی که برای دیگران، اعتماد و صلاحیت انگیزههای مهمتری باشد که تصمیمشان را شکل میدهد.
زمانی که بحث زنجیرهی پیشاعرضه و زنجیرهی عرضه برسیم، به این مساله خواهم پرداخت، از جمله توضیح خواهم داد که کدام انگیزش را باید در کدام مرحله از زنجیرهها به کار انداخت، اما حالا مثالی میآورم.
عموما در آغاز پیشاعرضهی خود، کار را با بخش قدرتمندی از درونمایه شروع میکنید که وعدهها و فرصتهای عرضه را مشخص میکند. وقتی در آغاز پیشاعرضه، درونمایهای به شدت قوی را به اشتراک میگذارید، صلاحیت بیدرنگ گسترش پیدا میکند. با انتشار آن درونمایه، صلاحیت به طور طبیعی به دست میآید، تقریبا به صورت خودکار. همچنین با این کار، پیوند دو سویه را نیز گسترش میدهید، زیرا درونمایهی عالی خود را به صورت رایگان منتشر میکنید. باید نیازی در دریافتکنندهی پیام پدید بیاورید تا در مقابل چیزی به شما بدهد که اغلب این را به عنوان فروش تعبیر میکنند. همچنین وقتی در پیشاعرضه در مورد چیزهایی که قرار است ارائه شوند، صحبت میکنید، باعث میشوید افراد چشم به راه شما بنشینند.
همچنان که در فرآیند پیشاعرضه پیشتر میروید،اقبال عمومی به وسیلهی نظراتی که افراد به صورت علنی در مورد درونمایهی پیشاعرضهی شما میگذارند، گسترش پیدا میکند. این نظرات میتوانند روی وبلاگ شما باشند یا در رسانههای اجتماعی. در هر حال، اقبال عمومی را قویا گسترش میدهید و میتوان امید داشت که تعامل متقابلتان طی فرآیند پیشاعرضه باعث شود در نظر مشتریهای فرضیتان قابل اطمینان به نظر برسید (و شاید حتی کمی به شما اعتماد کنند).
بعد پیشاعرضه به پایان راه خود نزدیک میشود و در شرف تاریخ آشکار کردن کارت خرید قرار میگیرد. همچنان که افراد شروع به انتظار کشیدن برای محصولتان کردهاند، از انگیزش رویداد و مراسم استفاده میکنید. این زمان مناسب برای استفاده از انگیزش کمیاب بودن است، وقتی که شروع به صحبت در مورد پیشنهادتان میکنید و از طبیعت ذاتا محدود این پیشنهاد میگویید.
این مثال نحوهی زنجیرهسازی و لایهلایه کردن انگیزشهای روانی بود، اما امیدوارم توانسته باشم قدرت این انگیزشها را برایتان روشن کنم. عرضه به سبک PLF فرصتی برای کنار هم گذاشتن آنها در اختیارتان میگذارد تا تاثیری نیرومندتر ایجاد کنید که به صورت تصاعدی افزایش مییابد. حقیقتا باید جادویی رازآمیز در کار باشد، زیرا افراد در برابر انگیزشهای گوناگون، عکسالعمل یکسانی نشان نمیدهند. مثلا ممکن است اقبال عمومی برای بعضی از افراد به شدت تاثیرگذار باشد، در حالی که برای دیگران، اعتماد و صلاحیت انگیزههای مهمتری باشد که تصمیمشان را شکل میدهد؛ اما زمانی که در زنجیرههایتان یک انگیزش را بر فراز انگیزش دیگر بنا میکنید، آگهی فوقالعاده وسوسهانگیزی پدید میآورید. این است قدرت دستورالعمل عرضهی محصول و به همین دلیل است که باعث میشود جریان بازی به کلی تغییر کند.
بسیار خب، به زمینههای بسیاری پرداختیم. حالا پروندهی انگیزشهای روانی را در هم پیچیدیم و پیش از این زمینهی کاملی از تکههای بنیادین پازل PLF در اختیارتان قرار دادیم. حالا زمان آن است که پدال گاز را تا آخر فشار بدهیم و خودمان را به هستهی مرکزی و اصول بنیادین جمعوجور کردن یک عرضه، برسانیم.
و قرار است با قسمتی از عرضه آغاز کنیم که تقریبا به طور کامل خارج از رادار قرار دارد. این جزء که هیچکس به آن توجهی نمیکند، میتواند موفقیتی عظیم برایتان فراهم کند. زمان مرحلهی مقدمات پیشاعرضه فرارسیده.
ادامه دارد…
مطالب مرتبط:
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل اول/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل اول/ بخش پایانی)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل دوم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل دوم/ بخش دوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل دوم/ بخش پایانی)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل سوم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل سوم/ بخش دوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل سوم/ بخش پایانی)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل چهارم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل چهارم/ بخش پایانی)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل پنچم/ بخش اول)