شب برساووشیها
پنجشنبهشب گذشته، مصادف با ۲۲ مرداد فرصت این را داشتم که برای تماشا و عکاسی از «بارش شهابی برساووشی»، راهی پارک ملی خارتوران شوم. کویری واقع در شرق استان سمنان، در مرز استان خراسان رضوی و خراسان شمالی. جایی که قسمت بزرگی از آن، بعد از دشت «سرنگتی» در آفریقا، دومین «ذخیرهگاه زیستکره» بزرگ جهان لقب گرفته است. هرچند که طبق انتظار، پلنگ و یوز ندیدم، ولی توفیق تماشای آهو و گور ایرانی را داشتم. شب هنگام در نزدیکی روستای «قلعهبالا»، یکی از رویاییترین شبهای رصدی عمرم را تجربه کردم، شبی که بیشتر در خواب میتوان دید.
نزدیکترین شهر بزرگ به روستای قلعه بالا، ۱۴۰ کیلومتر با آن فاصله دارد. به دلیل فاصلهی زیاد شاهرود، خارتوران چنان آسمان تاریکی دارد که زمینهاش مثل قیر سیاه و ستارگانش مانند الماس درخشان هستند. آن شب، راه شیری رویاییتر از هر زمان دیگر که تا به حال دیده بودم، پهنهی آسمان را طی کرده بود. آسمان آنقدر تاریک بود که به راحتی میشد کهکشان «اندرومدا» را با چشم غیر مسلح دید. وقتی حوالی ساعت ۱۰، با دوستان پیاده به محل مناسب برای عکاسی میرفتیم، آذرگویهای برساووشی به استقبال ما آمدند. با هر آذرگوی، فریادی از شادی بلند میشد. بالای تپه که رسیدیم، هوا نه سرد بود و نه گرم. نسیم ملایمی میوزید و صدای چند جیرجیرک و پارس سگهای روستا شنیده میشد. مشخص بود که شبی بینظیر را در پیش داریم. اکنون دوربین محکم روی سهپایه قرار گرفته و آمادهی عکاسی شده بود. تنها یک زیر انداز لازم بود و کیسه خوابی که باید در آن دراز میکشیدم. شهابها و آذرگویهای برساووشی، مرتب پهنهی خاموش کویر را روشن میکردند.
در این لحظات آدم به فکر فرو میرود؛ چقدر جالب است که هنگام تماشای نوار راه شیری، در حقیقت از درون دیسک کهکشان خودمان، مماس به آن مینگریم. چقدر جالب است که همهی این ستارهها در کهکشان خودمان قرار دارند و کهکشان همسایه، با چشم غیر مسلح پیداست. چقدر پرواز هواپیماها و گذر ماهوارههای ساختهی دست انسان جالب است. چقدر فکر کردن به کیهان، میلیاردها کهکشان، میلیاردها ستاره، میلیاردها میلیارد سیاره و حیات روی زمین جالب است. پخش موسیقی با آیپد لازم نیست، موسیقی نسیم، جیرجیرکها، صدای آدمهای دوردست و سگهای روستا، همان موسیقی طبیعت است.
مطلب خیلی جالب بود