سد؛ راهحلی که خود مشکلساز شده است
سدهای هیدروالکتریک یکی از مهمترین اشکال تولید انرژی در جهان هستند. اغلب مهندسان احداث سدهای بزرگ را نشانهی پیشرفت میدانند، در حالیکه شواهد و قراین بیانگر این واقعیت است که حتی کشورهای پیشرفته نیز در این زمینه در حال تغییر نگرش هستند. ساخت یک سد بزرگ مستلزم هزینههای کلان اقتصادی است، ضمن آنکه نباید فراموش کرد سدها مسببین اصلی تغییر زیستگاههای آبی و اکوسیستمهای کناررودخانهای هستند. پژوهشگران دانشگاه آکسفورد در تحقیقات گسترده خود بر روی ۲۴۵ سد بزرگ بدین جمعبندی رسیدهاند که کشورهای در حال توسعه با تاکید بر ساخت سدهای بزرگتر هیدروالکتریک بجای آنکه امید به برداشت سرمایه را بکارند، اقتصادهای آسیبپذیر و شکننده خود را در بدهی غرق میکنند. ارزیابی اثرات زیستمحیطی یکی از بهترین راهکارها و ملاکهای تصمیمگیری و قضاوت در این زمینه است. از آنجایی که پروژههای سدسازی بزرگ در کشور ما نیز تجارب متعددی را رقم زدهاند لذا بر آن شدیم تا این مساله را با دقت بیشتر دنبال کرده و اطلاعاتی را از وضعیت جهان و ایران ارائه نماییم. آنچه در ادامه می خوانید، شرحی مختصر در این زمینه است.
ایالات متحده، کشوری که دیگر سد نمیسازد
در سال ۲۰۰۲ موسسه غیرانتفاعی «جان هینز» (John Heinz) که در واقع یک مرکز علمی، اقتصادی و زیستمحیطی است؛ کتابی را با عنوان «حذف سد، علم و تصمیمگیری» چاپ کرد که در آن به نکات جالبی اشاره شده است. نویسنده در مقدمه این کتاب مینویسد: «سدها متداول و رو به گسترشترین نماد کنترل مستقیم انسان بر شبکههای آبی طبیعی اعم از نهرها و رودخانهها هستند. ساخت، نگهداری، بهرهبرداری و حذف بالقوه آنها از جمله مناقشهبرانگیزترین مسایل علمی و تصمیمگیریهایی است که تاکنون در عرصه مدیریت رودخانهها انجام شده است.
تا همین اواخر ساخت و تجهیز سدها روشی مدیریتی بود که در ایالات متحده آمریکا بشدت از آن حمایت میشد. رودخانههای کشور آمریکا در مجموع جزو کنترلشدهترین سیستمهای هیدرولوژیک در ابعاد خود در کل جهان هستند. این کشور امروز (۲۰۰۲ م.) توانایی این را دارد که کل میزان روانآب سالانهاش را در پشت بیشتر از ۷۶ هزار سد نگهداری کند. اما واقعیت این است که تغییرات زیستمحیطی حاصل از این سدها بیشتر از ۶۰۰ هزار مایل از مساحت کل آمریکا را تحتتاثیر قرار داده. سدها شرایط را در پاییندست بشدت تغییر دادهاند، این تغییر به حدی جدی است که امروز اکوسیستمی در هیچ نقطه از این کشور نیست که به نوعی متاثر از پروژه سدسازی نباشد. سدها مسببین اصلی تغییر زیستگاههای آبی و اکوسیستمهای کناررودخانهای هستند. این تاثیرات در کنار سایرتغییرات ناشی از فعالیتهای انسانی به حدی رسیده که به تازگی بسیاری اعم از متخصصان و حتی دولتمردان آن هم به شکل گسترده چاره را در گزینه حذف سدها جستجو میکنند.»
رودخانههای کشور آمریکا در مجموع جزو کنترلشدهترین سیستمهای هیدرولوژیک در ابعاد خود در کل جهان هستند. این کشور تا سال ۲۰۰۲ کل میزان روانآب سالانهاش را در پشت بیشتر از ۷۶ هزار سد نگهداری میکرد اما بیشتر از ده سال است که پروژهای تحت عنوان حذف سدهای زیانآور در این کشور اجرایی شده است.
سدهای هیدروالکتریک میتوانند برای اقتصادهای نوظهور زیانآور باشند
در آگوست سال ۲۰۱۴ روزنامه گاردین در مقالهای علمی تحقیقی موضوع جالبی را عنوان کرد: «سدهای هیدروالکتریک بیشتر از آنکه برای اقتصادهای نوظهور خوب باشند، زیانآور هستند.» نویسنده این مقاله در توضیح این مساله نوشت: «سدهای بزرگ در کشورهای در حال توسعه از نظر اقتصادی مناسب رشد و ترقی نیستند. در حقیقت کشورهای در حال توسعه با تاکید بر ساخت سدهای بزرگتر هیدروالکتریک بجای آنکه امید به برداشت سرمایه را بکارند، اقتصادهای آسیبپذیر و شکننده خود را در بدهی غرق میکنند.» این مقاله ضمناً به یکی از تازهترین تحقیقات دانشگاه آکسفورد اشاره کرده و مینویسد: «پژوهشگران دانشگاه آکسفورد بر روی ۲۴۵ سد بزرگ که از سال ۱۹۳۴ میلادی به بعد ساخته شده، تحقیقی انجام داده و گزارشی از تاثیرات منفی ساخت این پروژههای عظیم منتشر ساختهاند. یافتهها حاکی از آن است که سدهای بزرگ که متوسط هزینه ساختشان اغلب بالغ بر ۹۰ درصد است، از جمله هزینهبرترین زیرساختها در جهان هستند.
جالب اینجاست که تا اینجای معادله نهتنها تاثیرات منفی ساخت سدها بر جوامع انسانی و محیطزیست بلکه حتی تاثیرات تورم و بدهی نیز محاسبه نشده است. پژوهشگران این پروژه تحقیقاتی میگویند که قریب نیمی از سدهایی که مورد مطالعه قرار دادهاند، از مشکل هزینه مازاد رنج میبرند یعنی ابعاد آنها به حدی بزرگ تعریف شده که در اصل سرمایه را میبلعند. یک نمونه از این سدها، «سد ایتایپو» (Itaipu Dam) برزیل است که در دهه ۷۰ میلادی ساخته شده. این سد در ظرف بیش از سه دهه یک هزینه غیرقابل برگشت بیش از ۲۴۰ درصدی را بر مردم این کشور تحمیل کرد. اصل مشکل اینجاست که میزان برق تولیدی این سد هیچگاه نتوانست هزینهای را که برای ساخت آن خرج شد، جبران نماید. این در حالی است که برزیل هنوز بر ساخت سدهای پرهزینه تاکید دارد. تازهترین نمونه آن نیز پروژه مناقشهبرانگیز سدسازی بلو مونته (Belo Monte Hidroeléctrica proyecta) است. نتیجه برخی مطالعات موید این واقعیت است که شاید این پروژه حتی به مرحله افتتاح نیز نرسد. این در حالی است که کشورهای چین، اندونزی و پاکستان نیز در زمینه سدسازی رویکردی مشابه دارند.»
مطالعات پژوهشگران دانشگاه آکسفورد موید این واقعیت است که سدهای هیدروالکتریک بیش از آنکه برای اقتصادهای نوظهور خوب باشند، زیانآور هستند.
مدت زمان ساخت یک چالش بزرگ
شواهد امر نشان میدهد که ساخت سدهای بزرگ به طور متوسط ۸.۶ سال و در اکثر موارد نیز بیش از ۱۰ سال زمان میبرد. پژوهشگران دانشگاه آکسفورد بدین جمعبندی رسیدهاند که این مدت زمان طولانی باعث میشود که اغلب سدهای بزرگ نتوانند در حل بحرانهای فوری انرژی کارآیی لازم را از خودشان نشان دهند. علاوه بر این نباید فراموش کرد که پروژههای سدسازی بزرگ در برابر میزان نوسان ارزش رایج پولی در طول زمان، تورم زیاد، تنشهای اجتماعی و نوسان در میزان آب در دسترس بشدت آسیبپذیر هستند. بعنوان مثال یک نمونه از این تجارب ناموفق در «سد کائینجی» (Kainji Dam) نیجریه و بواسطه تخمین نادرست میزان آب در دسترس رقم خورد. همین برآورد نادرست سبب شد که این سد بیش از ۷۰ درصد از ظرفیت تولیدی خود را به ناگاه از دست دهد. همه اینها در حالی است که این سد دردسرساز کماکان نسبت به خشکسالی و سیل بسیار آسیبپذیر است و این مساله به طور مستمر هزینههای اقتصادی را بر این کشور تحمیل میکند.
معضلات سدسازی از دید پروفسور علی یخکشی
خبرنگار دیجیکالا مگ در خلال گفتگو با پروفسور علی یخکشی فارغالتحصیل رشته سیاست و مدیریت منابع طبیعی از دانشگاه ژرژ آگوست گوتین (Georg-August-Universität Göttingen) آلمان و نخستین پایهگذار رشته دانشگاهی محیطزیست در ایران از ایشان درباره تاثیرات زیستمحیطی پروژههای سدسازی پرسید. ایشان در پاسخ گفتند: «در سال ۱۳۸۶ نیز در یک مصاحبه رادیویی از بنده و یک نفر دیگر از اساتید در مورد سدسازی سوال شد. آن استاد محترم در آنزمان فرمودند که اتفاقاً سدسازی از نظر من خیلی هم خوب و کار منطقی است. توجیهی که ایشان برای حرف خود داشتند این بود که همانطور که خانمها در یخچال مواد غذایی را ذخیره میکنند، ما نیز باید آبها را پشت سد ذخیره کنیم. همانطور که در آنزمان به ایشان گفتم، امروز نیز حرفم را تکرار میکنم: علم هیدرولوژی ثابت کرده که در هر سد پشت دریاچه ۱۰ درصد از آب تبخیر میشود، یعنی اگر ما ۱۰ سد هم حجم داشته باشیم، در هر سال به اندازه یک دریاچه پشت سد آب از دست میدهیم چرا که این آب تبخیر میشود. سدها نهتنها آب رودخانهها، دریاچهها و تالابها را میگیرند بلکه حتی باعث افت سطح آب زیرزمینی هم میشوند.
در مناطقی که ما شاهد سدسازی در ابعاد وسیع هستیم، پوشش گیاهی با ریشه کمعمق رشد نمیکند و زمین رفتهرفته عریان میشود و در نهایت هم مجال برای فرسایش اعم از بادی و آبی مهیا میشود. مجموع این عوامل دست به دست هم میدهد و باعث میشود که باغدار و کشاورز هر کدام به نوبه خود چاههای عمیقتر در زمینهایشان حفر میکنند و بالطبع سطح آب زیرزمینی را باز هم پایینتر میبرند. نتیجه اینکار هم که امروز کم و بیش بر همه مشخص است: بیابانزایی و شکلگیری چشمههای گرد و غبار. اینکه ما سد را در جایی بزنیم که ارزیابی زیستمحیطی نشده یا اگر هم ارزیابی شده صرفاً به منظور توجیه بوده، حتماً مشکلساز خواهد بود. اگر سدی روی گسل زده شود، احتمال وقوع زلزله را هم به دنبال خواهد داشت و متاسفانه شاهد این حرفها را در زلزله آذربایجان شرقی دیدیم.»
علم هیدرولوژی ثابت کرده که در هر سد پشت دریاچه ۱۰ درصد از آب تبخیر میشود یعنی اگر ما ۱۰ سد هم حجم داشته باشیم، در هر سال به اندازه یک دریاچه پشت سد آب از دست میدهیم.
چرا پروژههای سدسازی مستلزم ارزیابی زیستمحیطی هستند؟
احداث سدهای بزرگ اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی زیادی را به دنبال دارد و به همین منظور ارزیابی زیستمحیطی آنها اجتنابناپذیر است:
- یک پروژه سدسازی میتواند باعث از بین رفتن زیستگاههای طبیعی و گونههای گیاهی و جانوری شود.
- احتمال از دست رفتن زمینهای کشاورزی وجود دارد.
- در خلال پروژه سدسازی تمام تاسیسات زیربنایی موجود اعم از خطوط راهآهن، ساختمانها و جادهها در محل مخزن سد تخریب خواهند شد.
- بالا آمدن سطح آب زیرزمینی در نواحی پیرامونی میتواند منجر به بروز مشکلات مربوط به زهکشی شود.
- تاثیرات منفی زیباییشناختی محتمل است.
- یک پروژه سدسازی میتواند در پاییندست تغییراتی مانند تغییر در رژیم جریان آب، انتقال رسوبات، تغییر کیفیت آب و شکل هندسی آبراههها را به دنبال داشته باشد.
- در برخی از پروژهها زیانهای وارده به مردم و خسارات زیستمحیطی بسیار زیاد است.
سدسازی و محیطزیست در ایران
ماجرای ساخت سد گتوند خوزستان و چالش تپه نمکی گچساران شاید یکی از نامآشناترین تاثیرات سدسازی در سالهای اخیر باشد. پروژهای که هدف از آن تولید انرژی برق آبی به میزان ۴.۵۰۰ گیگاوات در سال عنوان شد اما به واسطه نزدیکی به تپه نمکی موسوم به گچساران عملاً با مشکلات جدی مواجه شد. متاسفانه اتخاذ تدابیری نظیر ساخت دیوار حائل موسوم به تپه رسی نیز نتوانست مانع انحلال نمک شود، گزارشها حاکی است که میزان نمک حل شده در پایینترین عمق دریاچه پشت سد اکنون به رقمی نزدیک به ۳۰۰ گرم در هر لیتر رسیده. این معضلی است که نهتنها اکوسیستم و زمینهای زراعی پاییندست را متاثر میسازد بلکه حتی میتواند برای توربینهای سد نیز بشدت مشکلآفرین باشد.
سد شفارود استان گیلان یکی دیگر از پروژههای سدسازی است که با انتقادهای جدی از جانب کارشناسان محیطزیست مواجه شده است. مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیطزیست در مصاحبه با خبرگزاری مهر به تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۹۴ از مخالفت این سازمان با ساخت سد شفارود به دلیل تخریب بیش از ۱۷۵ هکتار از جنگلهای هیرکانی خبر داد. حمید جلالوندی در گفتگو با خبرگزاری مهر گفت: «وزارت نیرو نیز در راستای توضیحات و مشکلاتی که این سد با شرایط فعلی برای عرصه های طبیعی و زیست محیطی منطقه ایجاد میکند، اعلام آمادگی کرده تا امکانسنجی کرده و گزینه های فنی جدید برای اصلاح ساختار این سد را بررسی کند.» آقای جلالوندی افزود: «تنها تامین آب شرب و کشاورزی با رعایت ملاحظات زیستمحیطی به همراه اصلاح ساختار سد میتواند مشکلات را به حداقل برساند در حالیکه تامین آب مورد نیاز برای صنعت آن هم از طریق نیروگاه بالادست به هیچعنوان با موازین زیستمحیطی در این منطقه سازگار نیست.» منطقه اکولوژیکی جنگلهای هیرکانی به طول تقریبی ۸۰۰ کیلومتر و عرض متوسط ۲۷ کیلومتر، از آستارا در شمالغربی دریاچه خزر آغاز و تا منطقه گلیداغی واقع در منتهیالیه شرقی امتداد پیدا میکند. این منطقه که از آن تحت عنوان یک منطقه اکولوژیکی خاص یاد میشود، در حقیقت بازمانده جنگلهای پهنبرگ دوران سوم زمینشناسی است که عمر متوسط آن را بیشتر از یک میلیون سال تخمین زدهاند.
یکی دیگر از موارد قابلتامل در این عرصه پروژه سدسازی دره خشک گلمندره در جنوب پارک ملی گلستان است
مجموع نگرانیهای کارشناسان محیطزیست در اینمورد بیشتر به دلیل تجاربی است که در گذشته رقم خورده. بعنوان مثال بررسیها نشان میدهد که عدم رعایت حقابه دریاچه ارومیه یکی از دلایل وقوع این بحران زیستمحیطی است و این مسالهای است که در مقیاس متفاوت میتواند در سایر اکوسیستمها نیز رقم بخورد. طرح حفاظت از تالابهای ایران در گزارشی که به سال ۱۳۹۲ منتشر ساخت و در آن شرایط پایه دریاچه ارومیه را تشریح کرد، متذکر شده است که ساخت و بهرهبرداری بیش از ۲۹ سد در حوضه آبریز دریاچه ارومیه با ظرفیت ۱۷۱۲ میلیون مترمکعب به انضمام ۱۶ طرح سدسازی در دست اجرا و ۱۷ طرح سدسازی در دست مطالعه به ترتیب با ظرفیتهای ۱۵۰۰ و ۶۵۷ میلیون مترمکعب در همین حوضه در دستورکار قرار دارد. در این گزارش همچنین آمده: «طی چند دهه اخیر، پروژههای متعدد توسعه و بهرهبرداری منابع آب مبتنی بر احداث سد و کنترل جریانهای سیلابی اجرا شده است و همزمان کشاورزان نیز با احداث چاههای کمعمق تا عمیق، بهرهبرداری از ذخایر آب زیرزمینی را توسعه دادهاند. مجموع این موارد به معنای تاثیرات مخرب هم بر روی تالاب و هم بر روی دریاچه است.»
منبع: theguardian, mehrnews, گزارش «تشریح شرایط پایه دریاچه ارومیه»، گردآوری و تدوین: مهندس احمد لطفی، انتشارات دریچه نو، زمستان ۱۳۹۲, Full Report of Dam Removal, Science and Decision Making, Published by the Heinz center, Washington DC, 2002
[Forwarded from سامان رفیعی فاینال ۹۴]
متاسفانه اخیرا” گزارشهایی غیر کارشناسانه، با سیاه نمایی، قلب واقعیت ها وعنوانهای مغرضانه از قبیل زنگ نابودی کشاورزی در منطقه، کوه ها و گنبدهای بزرگ نمکی و فاجعه و بحران تصویری کاملا غیرواقعی و تشویش آمیز در مورد سد و نیروگاه گتوند، در شبکههای اجتماعی و مطبوعات منتشر میگردد.
سد گتوند، به عنوان یکی از افتخارات طراحی و مشاوره و نظارت مهندسی کشور است. بر خود فرض بدانیم تا با اطلاع از حقایق و واقعیتها، همچون سفیری فنی از حیثیت و اعتبار این طرح ملی به درستی دفاع نماییم.
سد مخزنی گتوند با هدفهای توزیع آب کشاورزی ، تولید برق و کنترل سیلاب طراحی و اجرا شده است و در مدت بیش از ۷۲ ماه پس از آبگیری، تمام هدف های طرح را که شامل
• تولید بیش از ۱۱۰۰۰ گیگا وات ساعت انرژی پاک
• کنترل سیلاب میانی ( به عنوان مثال، در فروردین ۹۴ سیل در بالادست خرابی های بسیار زیادی برجا گذاشت ولی اثر آن به هیچ وجه به پایین دست سد منتقل نگردید.)
• و توزیع مناسب آب رودخانه بر اساس نیاز کشاورزی را برآورده کرده است.
علاوه بر برآوده شدن اهداف فوق، کیفیت مخزن سد گتوند با انحلال مدیریت شده بخشی از سازند گچساران، به حالت تثبیت رسیده و هم اینک با تثبیت لایه بندی مخزن و به تله انداختن بخشی از املاح طبیعی رودخانه ، قادر به کنترل کیفیت آب پایین دست در شرایطی بهتر از روند طبیعی رودخانه می باشد.
واقیعت این است که اگر سد گتوند نبود نوروز سال ۹۴ شهر اهواز به همراه شهرهای مجاور با همه امکانات و جمعیتشان در سیلاب غرق می شدند، خانواده های بسیاری به سوگ می نشستند و فاجعهای ملی به بار می آمد. حتی اگر امروز فرض کنیم سد گتوند با مزایای ذکر شده فوق وجود نداشت، میبایست بسیار فوری، ضروری و در کوتاههترین زمان ممکن، برای نجات جان میلیونها نفر از مردمان شهر اهواز و شهرهای دیگر از غرق شدن بر اثر سیلاب های فصلی، و نابودی شهر اهواز یک سد مخزنی در ابعادی همانند سد گتوند بین سد دز و شهر اهواز احداث میشد. لازم به ذکر است شهر اهواز به دلیل شرایط خاصی که دارد در سیلاب های بالاتر از ۴۰۰۰ متر مکعب در ثانیه به زیر آب میرود. حال اگر سیلاب عظیم و کمسابقه ابتدای سال ۱۳۹۴ به وسیله سد گتوند مهار نمی شد و جلوی این سیلاب ۶۰۰۰ متر مکعب در ثانیه را نمی گرفت، آیا یک فاجعه انسانی و ملی در استان خوزستان به خصوص در شهر اهواز رخ نمیداد؟
البته در پس هیاهوی پیرامون احداث سد گتوند و ارتباط آن با افزایش شوری آب رودخانه کارون نیز باید گفت که منتقدان هیچ دلیل فنی مهندسی و منطقی را بیان نمی دارند. آنان که با سازند رودخانه کارون آشنایی دارند می دانند، کیفیت آب رودخانه کارون از سد شهید عباسپور به پایین دست حتی قبل از احداث سد گتوند نیز متاثر از سازند گچساران بوده است، به طوریکه رودخانه کارون در مسیر خود ، شش نقطه سازند گچساران را که حاوی میان لایه های نمکی است قطع می کند و رودخانه کارون به طور مدام میان لایه های نمکی را می شوید و کیفیت آب رودخانه را تغییر می دهد. با این حال طبق مستندات موجود هیچ گاه EC آب خروجی از سد گتوند از مرز ۱۵۰۰ عبور نکرده است یا به بیان دقیق تر حتی اگر از سد گتوند آب مقطر( EC صفر ) نیز وارد رودخانه کارون شود به دلیل آلاینده های مجتمعهای صنعتی نیشکر بعد از سد گتوند، شوری آب در مقطع شهر اهواز به ۲۰۰۰ و در مقطع شهر خرمشهر به ۴۰۰۰ می رسد.
آنچه باعث شوری رودخانه کارون و البته آن هم بعد از سد گتوند می شود مجموعه کشت و صنعت های نیشکر است که آب را با کیفیت خوب از رودخانه دز و کارون می گیرند و از آنجاکه زهکشهای آنها بدون هیچ گونه تصفیه ای عمدتا” به رودخانه دزو با میزان کمتر به کارون می ریزد املاح را به آب رودخانه می افزایند، صرفنظر از اینکه پساب فاضلاب خام شوش و اندیمشک نیز که پالایش نشده اند به کارون می ریزند و کیفیت آب را نامطلوب تر می کنند.
اطلاعاتی که در مورد نمک انباشته شده در مخزن مطرح شده –صرف نظر از صحت وسقم آن- همراه با دیگر پارامترهای دخیل در بحث کنترل کیفیت آب مخزن ، بارها در نشست های کارشناسی دست اندرکاران و در طول مدت ساخت و آبگیری سد ، مورد بحث و ارزیابی قرار گرفته، مکتوب و منتشر گردیده و برای مدیران و مسئولان ارشد ارسال شده است و تاکید گردیده است که با تمهیدات اندیشیده شده، هیچ گونه مشکلی برای تامین آب با کیفیت مطلوب برای نیازهای پایین دست ایجاد نمی کند.
با این حال به منظور پاسخگویی به شائبه مطرح شده و به منظور ارایه ی تصویری کامل و واقعی از شرایط مخزن ، به صورت کمی با اعداد و ارقام (و نه کلی گویی کیفی) واقعیت ها ارایه ی مجدد می شوند:
[Forwarded from سامان رفیعی فاینال ۹۴]
• حجم لایه ی تحتانی که در اصطلاح حجم مرده ی مخزن گفته می شود، ( حجم غیر قابل تخلیه که در طول عمر مفید سد با رسوب پر می شود) کم تر از ۴ درصد حجم کل مخزن را تشکیل می دهد. به عبارت دیگر ۹۶ درصد حجم مخزن را آب با کیفیت مناسب تشکیل داده است.
• آب شور و سنگین در کف مخزن انباشته شده است و به دلیل چگالی بالا تمایلی به ترکیب با لایه های شیرین بالاتر ندارد. به عبارت دیگر خطری برای پایین دست ندارد و انباشت یا تخلیه ی آن به طورکامل تحت کنترل است .
• بر اساس آمار دراز مدت ،کیفیت آب رودخانه در مقطع گتوند قبل از آبگیری بسیار متغیر بوده و بین ۶۰۰ تا ۲۴۰۰ میکرو ماوس بر سانتی متر ( شاخص کیفی) تغییر می کرده است و وزن املاح عبوری از ایستگاه گتوند بین ۴ تا ۱۱ میلیون تن در سال متغیر بوده است.
• پس از آبگیری سد گتوند، املاح ورودی از حوضه ی میانی، که قبل از آبگیری به دلیل مخلوط شدن با آب رودخانه ی کارون کیفیت آب رودخانه را کاهش می داد ،در لایه های پایین مخزن قرار می گیرد . به این دلیل کیفیت آب لایه ی بالای مخزن همواره بهتر از کیفیت رژیم طبیعی رودخانه می باشد.
• پس از آبگیری سد گتوند، کیفیت آب خروجی از سد، ،به طور کامل تحت کنترل بوده و بهتر از کیفیت متوسط دراز مدت آن ، رهاسازی شده است.
• گرچه اندیشه ی تخلیه ی نمک جمع شده در کف مخزن به محلی خارج از مسیر رودخانه از اولویتهای مطرح همهی دست اندرکاران و مدیران طرح می باشد که در حال مطالعه و بررسی است. اما، به دلیل تثبیت شرایط مخزن، ضرورت تعجیلی واضطراری برای این مساله وجود ندارد.
در پایان ،خاطر نشان می سازد اطلاع رسانی صحیح و نقد موشکافانه یکی از نیازهای اساسی جامعه ی سالم می باشد اما تشویش اذهان عمومی و جریحه دار کردن احساسات مردم با استفاده از اخبار بی پایه و تفسیرهای غیرکارشناسانه ،تنها منجر به اتخاذ تصمیمهای عجولانه، تحت فشار موج کاذب ایجاد شده، خواهد شد. همان گونه که همواره شاهد هستیم ، نتیجه ی این نوع اقدام معضل ها و دشواریهای بزرگتری برای جامعه به ارمغان میآورند.
فقط دوست دارم بدونم کجا زندگی میکنی؟ اگه مثل ما تو خوزستان زندگی می کردی وحجم خاک که هر روز بر سرمون میریزه رو دیده باشی یا مشکل کم آب که تمام نخلستانها را خشک کرده را ببینه این حرفهای مسخره رو نمیزدی؟////
سد سازی بهترین روش هستش به شرطی که از آب رود خانه ها برای پر کردن سد استفاده نشه و باید رودخانه ها به ددریا بریزند.
سلام آب رودخانه ها اگه برای سد سازی استفاده بشه بد نیست ولی میشه آب سد هارو بدون استفاده از روخانه ها پر کرد و آب رودخاخه هارو جهت پر کردن دریا استفاده کرد ودر مواقع خیلی کم میشه از آب رودخانه ها برای پر کردن سد ها استفاده کرد .آخه کم مصرف کردن و درست مصرف کردن و… شد کار این کار ها کاملا بی فایدس بهترین راه حل اینه رودخانه ها به دریا بریزند و ما باید بدون استفاده از آب رودخانه ها آب های زیر زمینی برای شرب و آب سد هارو پر کنیم که اونم بسیار ساده هست ولی به کمک مردمم و دولت نیاز هستش که کاملا هم شدنیه .
وقتی آدم وضعیت دریاچه ارومیه رو میبینه که به خاطر سدها به چه وضعی افتاده گریه اش میگیره
دریاچه ای که بزرگترین دریاچه ایران بود ولی الان با چشمان خودم دیدم که کمتر از ۵ درصد آبش باقیمانده
اگر اقدامات عملی نشود به طور کامل خشک میشه و میلیون ها انسان در معرض طوفان نمک و مشکلات زیست محیطی قرار میگیرند
امیدوارم به جای سد سازی بی رویه به فکر حفظ محیط زیست باشیم
سلام.خانم حیدری کاش میشد جای این همه متن کنارش یه فایل صوتی هم قرار میدادین
اخه چقد از وقت باید بزاری واسه این مطالب مفید.من که همش در حال حرکت هستم میتونستم فایل رو دانلود کنم و تو ماشین یا بیرون گوش کنم.بازم مرسی
سلام ، ممنون بابت مقاله
اگه بیاین اهواز و روستاهای اطراف اونو ببینینمیبینید که روستاهایی که زمانی توش ماهیگیری میشد و تا شعاع چند کیلومتری سرسبز و پر از محصولاتی بودند که حالا تو ایران اصلا نمیشه کشت کرد یا کم کشت کرد حالا تا شعاع تقریبا ۸۰ کیلومتری خشک شدن و هیچی جز خاک توشون نیست و یا رود کارون که حالا عرضش به یک هفتم عرضشدر ۲۰ سال پیش رسیده و عمقش به یک دهم رسیده و همش هم به علت سد سازی و انتقال نادرست آبه که باعث شد مردم تمام مناطق اهواز آب آشامیدنی نداشته باشن و مجبورن از دستگاه هایمدل بالا و پر خرج تصفیه خانگی آب و نه مدل های معمولی که تو تهرا میفروشند (و اخیرا طبق توصیه برخی صاحب نظران این زمینه در استان بعد از حمام کردن یه بشکه ۱.۵ لیتری آب تصفیه روی موهای سرمون و در صورت توان روی بقیه بدنمون بریزم) و همچنین تو بعضی مناطق از هفته ای ۱ روز تا ۲ روز آب ندارن و متاسفانه کسی رسیدگی نمیکنه و حتی تو تلویزیون هم پخش نمیکنن.
همچنین گرم ماندن هوا به مدت طولانیتر در اهواز نسبت به سالهای گذشته یکی از دلایلش همین کاهش آب رود خانه است.(از دبیران شیمی بپرسید بهتون میگن چرا)
به هر حال متشکر
نظر آقا/خانم asd313 رو هم بخونید