مرثیهای برای هامون؛ نگین تشنهی سیستان
دشت سیستان یکی از اکوسیستمهای باارزش شرق کشور است که ظرف سالهای اخیر خشکسالی زخمهای عمیق و اکثراً غیرقابل جبرانی بر پیکر آن وارد ساخته. میانگین بارندگی سالیانه در این دشت تقریباً معادل ۵۷ میلیمتر و دمای آن نیز بین منفی ۹.۵ تا مثبت ۴۵ درجه سانتیگراد تخمین زده شده است. تالاب هامون که زمانی یکی از شاخصترین ویژگیهای دشت سیستان و قلب تپنده آن بود، اکنون با هزار و یک مشکل مواجه است. این تالاب آب شیرین، ۳ زیرمجموعه مهم دارد که به ترتیب عبارت است از هامون هیرمند در غرب و جنوبغربی، هامون سابوری در شمالغربی و هامون پوزک در شمالشرقی سیستان. در دورههای ترسالی و فصل بهار این سه زیرمجموعه به یکدیگر پیوسته و تالاب یا آنچه که در نزد مردم شایع است یعنی «دریاچه هامون» را تشکیل میدهند. تالاب هامون به واسطه موقعیت جغرافیاییاش و بالاخص قرار گرفتن در ناحیه کویری و نیمهکویری، تا پیش از خشکسالیها زیستگاه مناسبی برای پرندگان مهاجر محسوب میشد هرچند که علیرغم همه مشکلات هنوز هم ظرفیتهایی زیادی برای بهسازی دارد.
آب حیات را برای صحرا به ارمغان میآورد
آبهای داخلی سیستان و بلوچستان در مجموع به دو بخش خرد و کلان قابل تفکیک هستند. دریاچه یا تالاب هامون که زمانی وسعت آن بالغ بر ۵۷۰ هزار هکتار بود در اصل یکی از مهمترین منابع آبی دشت سیستان است که علیرغم خشکسالیهای چند ساله هنوز ظرفیت آن را دارد که سرمنشاء فعالیتهای اقتصادی مهمی باشد. اما متاسفانه مجموعه تالابی آب شیرین هامون با شتابی وصفناپذیر در حال پیمودن مسیر انقراض است. ۳ زیرمجموعه تالابی مشهور هامون که در تاریخ ۲۳ ژوئن سال ۱۹۷۵ (۱۳۵۴ ه.ش.) در فهرست تالابهای بینالمللی کنوانسیون رامسر ثبت شدند، به دلیل مشکلات عدیده در تاریخ ۴ جولای سال ۱۹۹۰ (۱۳۶۹ ه.ش.) وارد فهرست مونترو شدند و هنوز هم از این فهرست خارج نشدهاند. فهرست مونترو اشاره به آندسته از تالابهای ثبت شده بینالمللی در معاهده رامسر دارد که با خطر نابودی روبهرو هستند.
درست است که بهجرأت میتوان گفت تالابهایی نظیر هامون در ظرف ۲۰ سال گذشته عملاً بدترین دورههای حیات تالابی را تجربه کرده و نابود شدهاند اما هنوز هم با قطعیت نمیتوان گفت که امکان احیاء آنها وجود ندارد. تغییر شرایط زیستبومی توان زادآوری زیستی را از تالابهایی مانند هامون سلب کرده اما به هر شکل در برخی دورههای ترسالی و فصل بهار گاهی تغییراتی نیز مشاهده میشود. پروفسور جوی زدلر یکی از اساتید دانشگاه ویسکانسن که سالهاست در زمینه احیاء تالابها فعالیت میکند، در پاسخ این سوال خبرنگار دیجیکالامگ که چه شرایطی میتواند امکان احیاء تالابهایی تا این حد زخمخورده را فراهم کند، گفت: «مشخصاً ۴ عامل در این پروسه ضروری است: اول آگاهی و دانش کافی، دوم خاک و زمین مناسب، سوم سرمایه و چهارم مشارکت مردم»
زدلر میگوید: «تصمیمگیرندگان با کمک برنامهریزی درست آبخیز میتوانند آبخیزهایی را که بیشترین تاثیر را در روند احیاء تالابها دارند، شناسایی و اقدام موثر را حتی در شرایط بحرانی نیز آغاز کنند. در سال ۲۰۱۲ میلادی (۱۳۹۱ ه.ش.) دکتر نیک میلر و همکارانش مدلی را برای برنامهریزی آبخیزها پیشنهاد کردند که در آن روشهای فوقالعادهای برای احیاء تالابها ارائه شد. این مدل مشخصاً به شناسایی محدودههای مناسب برای اجرای پروژههای احیاء کمک میکند. بازنگری زیستگاههای حیاتوحش، جلوگیری از سیلاب، منابع تغذیه آبهای سطحی، حفظ کیفیت آب، ذخیره کربن، نحوه حفاظت از خطساحلی و بازنگری محلهای زادآوری ماهیان و طرحهای بلندمدت برای آنها از جمله مواردی است که در این طرح لحاظ شده.»
سند قطعیت انقراض یک تالاب
پروفسور زدلر در پاسخ به این سوال که از دید ایشان دقیقاً چه زمانی میتوان یک تالاب را برای همیشه از دست رفته تلقی کرد، گفت : «تا همین اواخر باور من این بود که وقتی یک تالاب به حدی خشک شود که بتوان به راحتی در آن پیاده راه رفت، این دقیقاً زمانی است که باید آن تالاب را برای همیشه مرده به حساب آورد. اما حدود سه سال پیش من در طی یک فرصت مطالعاتی شاهد پروژه احیاء رودخانه چئونگیه-چئون Cheonggyecheon واقع در مرکز سئول بودم. این پروژه عظیم، احیاء ۶ کیلومتر از مسیر پیشین رودخانه را در دستورکار خود قرار داده و طرح کمنظیری هم دارد. جالب است که بدانید در طی این پروژه تعدادی از خیابانهای شهر و حتی بزرگراههای هوایی برچیده خواهد شد. حتی یک منبع آبی جدید و پاک نیز برای این قسمت در نظر گرفته شده که در مجموع حالتی شبیه یک پارک بزرگ شهری را به انسان القاء میکند اما آنچه در این پروژه برای من جالب بود، کاشت بیشتر از ۲۰۰ گونه درخت و درختچه بومی است و این خود میتواند نمونهای از یک پروژه احیاء موفق باشد چرا که نشان میدهد حتی کلانشهرها نیز میتوانند زمینهای تالابی خود را احیاء کنند و بالطبع در سایر عرصههای طبیعی نیز اگر هدف جزم باشد و امکانات نیز مهیا شود، حتماً میتوان کارهایی انجام داد.»
زمان را نباید از دست داد
پروفسور زدلر در مورد اهمیت فاکتور زمان در پروسه احیاء تالابها چنین میگوید: « هر پروژه احیاء تالابی علیرغم تعریف اولیه اهداف باز هم به زمانی بسیار فراتر از آنچه تصور میشود، نیاز دارد. یکی از همکارانم در دانشگاه جورجیا به نام کی کرکم مدتی است که بر روی پروژهای تحت عنوان احیاء کاجهای برگپهن کار میکند. دکتر کیرکمن و همکارانش قطعاً به واسطه طول عمر زیاد این درخت که قریب ۳۰۰ سال است، چهارچوب کاری طولانی را در پیش رو دارند و این خود به خوبی نشان میدهد که دامنه این طرحها اغلب گسترده است. از طرفی آمادهسازی محل خصوصاً زمانیکه رسوبات منطقه، آلوده شده باشد یا پمپاژ دوباره آب از جمله موارد زمانبر هستند. حضور گونههای مهاجم نیز یکی از مسائل ریشهدار و اغلب چالشبرانگیز در احیاء تالابها است که حل آن زمان زیادی لازم دارد. شخصاً باور دارم که پروژه احیاء تالابها هیچگاه تمامی ندارد چرا که همیشه موردی هست که دستاندرکاران طرح باید در مورد آن نگران باشند. به عنوان مثال دانشگاه ویسکانسن در مورد یکی از پروژههای خود به نام احیاء تالاب کورتی به طور مستمر باید در امر برداشت علفهای هرز نظارت داشته باشد. من معتقدم که در پروژه¬های احیاء تالابها زمان بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد چرا که هرچه ما زودتر احیاء را آغاز کنیم، سریعتر هم یاد می¬گیریم و طبیعتاً اشتباهات را هم سریعتر جبران خواهیم کرد. در حالی که از دست دادن زمان قطعاً به ضرر خواهد بود. اما جدای از زمان باید به خاطر داشت که دانش و تخصص نیز در این عرصه بسیار مهم است چرا که در غیر اینصورت شکست پروژه حتمی خواهد بود.»
هامون در تب حیات میسوزد
درست است که ۳ زیرمجموعه تالابی هامون در گذشتههای دور نیز به طور طبیعی و دورهای خشک میشدند اما شرایط حاکم بر محیط از دورههای خشکسالی طولانی گرفته تا تاثیرات ناشی از فعالیتهای انسانی در ظرف سالهای اخیر، نفس هامون را به شماره انداخته است. حتی در همین شرایط بحرانی نیز بارها پرندگان مهاجر آبزی و غیرآبزی متعددی در هامون رکورد شده که همه آنها شاهدی بر اهمیت اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی این مجموعه هستند. تشخیص این تالاب بعنوان زیستگاه با اهمیت برای پرندگان توسط سازمان بینالمللی حیات پرندگان دلیلی بر اهمیت این مساله است. در گذشته جمع کثیری از پرندگان (تقریباً ۴۰۰ هزار قطعه انواع مختلف پرندگان مهاجر) اعم از پلیکان، فلامینگو و حواصیل از عرضهای جغرافیایی شمالی و بالاخص سیبری به این منطقه مهاجرت میکردند که دورههای طولانی مدت خشکسالی از تعداد آنها به شدت کاسته است. چاه نیمههای سیستان نیز یکی از منابع عمده آبی و زیستگاه گونههای بومی مهمی از جمله ماهی سفیدک سیستان و ماهی انجک میباشند. چاهنیمهها گودالهایی طبیعی به عمق متوسط ۱۲ متر هستند که با عملیات ساختمانی میتوان از آنها به عنوان مخازن آبی سیلابی استفاده کرد. آب چاهنیمهها نیز از بالادست سد کوهک و رودخانه هیرمند تامین میشود. حتی چاههاها نیز در ظرف سالهای اخیر بشدت تحتتاثیر قرار گرفتهاند و همه اینها مهاجرت گسترده پرندگان، حیاتوحش و حتی انسان را از این منطقه رقم زده که میبایست آن را معضلی شاخص و بسیار مهم در نوع خود توصیف کرد.
هامون پوزک، پایانه جنوبی
این محدوده در تاریخ ۲۳ ژوئن سال ۱۹۷۵ (۱۳۵۴ ه.ش.) با وسعت ۱۰ هزار هکتار در فهرست تالابهای بینالمللی کنوانسیون رامسر به ثبت رسید و در تاریخ ۴ جولای سال ۱۹۹۰ (۱۳۶۹ ه.ش.) به فهرست مونترو وارد شد. فهرست مونترو به سایتهای تالابی بینالمللی و مهمی اشاره دارد که تغییرات اکولوژیکی تاثیرگذاری در آنها اتفاق افتاده یا در حال اتفاق افتادن است یا اینکه حتی ممکن است که در آینده چنین تغییراتی اتفاق بیفتد که متاسفانه در هامون پوزک و سایر هامونها سالهاست این اتفاق افتاده. توسعه صنعتی، آلودگی و سایر فعالیتها و دخالتهای انسانی از جمله دلایل این تغییرات اکولوژیکی هستند. بخش اعظم تالاب هامون پوزک در کشور افغانستان واقع شده اما آن بخشی که در ایران است، شامل مجموعهای از دریاچههای آب شیرین کمعمق میباشد که در آنها پوشش گیاهی غرقابی غنی و نیزارهای انبوه به چشم میخورد. این محدوده اهمیت زیادی از نظر پرندگان آبزی زمستانگذر دارد. اما خشکسالی گسترده و تخریب پوشش گیاهی در حوزه دشت سیستان از جمله دلایلی است که کاهش تعداد پرندگان را در پی داشته. علاوه بر این فعالیتهای انسانی نظیر چرای دام و آبیاری زمینهای کشاورزی نیز بر وضعیت اکولوژیکی این منطقه تاثیرگذار بوده. هامون پوزک از این جهت در سال ۱۳۶۹ وارد فهرست مونترو شد که احتمال میرفت از جریان آب ورودی به آن به واسطه ساخت سد در افغانستان به شدت کاسته شود. بدیهی است که این محدوده به شدت نسبت به تغییرات جریان آب بالادست آسیبپذیر است.
هامون سابوری و هامون هیرمند
این محدوده در تاریخ ۲۳ ژوئن سال ۱۹۷۵ (۱۳۵۴ ه.ش.) و با وسعت قریب ۵۰ هزار هکتار در فهرست تالابهای بینالمللی کنوانسیون رامسر ثبت و در تاریخ ۴ جولای سال ۱۹۹۰ (۱۳۶۹ ه.ش.) وارد فهرست مونترو شد. مجموعه هامون سابوری و هامون هیرمند منطقهای حفاظت شده مجاور مرز افغانستان است و با تالاب هامون پوزک یک مجموعه مجرد و بزرگ را تشکیل میدهند. این منطقه در یک حوضه آبخیز بسته واقع شده و شامل دو دریاچه آب شیرین و کم عمق با دیگر تالابهای وابسته است. هامون سابوری و هامون هلمند نیز از نظر حضور پرندگان آبزی زمستانگذران واجد اهمیت زیادی هستند. خشکسالی، آبیاری زمینهای کشاورزی، شهرنشینی و سدهایی که برای کنترل آب رودخانه در این منطقه زده شده از جمله دلایل کاهش جمعیت پرندگان و برهم خوردن روال عادی زندگی مردم است. درست است که تالابهای مذکور اغلب به صورت طبیعی و دورهای خشک میشوند که این مساله در جای خود تاثیر بسزایی در حاصلخیزی اکوسیستم غنی هامون و حفظ باروری آن دارد اما وضعیت کنونی از بسیاری جهات با سیستم طبیعی فاصله دارد. مصرف آب در بخش کشاورزی افغانستان میتواند تاثیرات احتمالی زیادی بر این منطقه داشته باشد اما شواهد کمی از افزایش آن در طی دورههای اخیر در دست است و ظاهراً مشکلات تا حد زیادی مربوط به خشکسالی میباشد. بعلاوه مساحت هر یک از هامونها به آب ورودی رود مرزی هیرمند و دیگر رودخانههای فصلی بستگی دارد.
هامون از گذشته تا امروز
تالاب هامون در دورههای ترسالی به حق کمنظیر و بیمانند بوده است. واقعیت این است که ریشه حیات این تالاب به رودخانه هیرمند گره خورده و حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعب در سال تاثیرات بسزایی در ادامه حیات این منطقه داشته. تالاب هامون علاوه بر اهمیت اقتصادی بالاخص برای جوامع محلی، واجد ارزشهای کمنظیر دیگری نیز بوده به عنوان مثال میتوان از حضور حیاتوحش و انواع ماهیهای رودخانهای و دریاچهای یاد کرد. پوشش گیاهی این منطقه شامل نی، جگن، بوریا و بارهنگ آبی است و در اصل متضمن بقا و پناهگاه کلیه زیستمندان از جمله انسان میباشد. بدیهی است که با نابودی تالاب کلیه این زنجیرههای حیاتی نیز از هم خواهند گسست.
جریانهای آبی کم و خشکسالی در هامون
دشت سیستان در یک منطقه فوقالعاده خشک واقع شده و لذا حیات در این منطقه به شدت به منابع آبی بالادست گره خورده. نوسانات شدید سیکل هیدرولوژیکی از جمله خصوصیات بارز این منطقه است. آنالیز تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که چهار دوره هیدرولوژیکی مهم در ظرف بیشتر از ۲۰ سال گذشته در این منطقه اتفاق افتاده:
- یک دوره کمآبی در خلال سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۷
- یک دوره پرآبی در خلال سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲
- یک دوره معتدل و حدواسط در خلال سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۸
- یک دوره خشکسالی در خلال سالهای ۱۳۷۹ تاکنون
البته پراکنش پوشش گیاهی تالابی این منطقه از الگوی مشابه دورهای تبعیت نکرده اما در هر صورت در فاصله زمانی سال ۱۳۶۴ تا آغاز دوره خشکسالی سال ۱۳۷۹ از میزان پوشش گیاهی این منطقه به شدت کاسته شده. جریانهای آبی ورودی به تالابهای هامون در خلال سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ را به سختی می-توان تاثیرگذار قلمداد کرد و این مساله باعث ناپدید شدن بخش اعظم پوشش گیاهی شد. با وقوع سیلاب سال ۱۳۸۴ نشانههایی از احیاء تالاب در این منطقه نمودار شد اما بارقههای امید برای تاثیرگذاری آن بزودی محو شد. آبگیری مجدد بخشهایی از هامون در ماههای اولیه برخی سالها گاه امیدهایی تازهای را برای این منطقه به ارمغان میآورد اما با قطع جریان ورودی آب هیرمند و آغاز بادهای ۱۲۰ روزه سیستان و فرا رسیدن فصل گرما روند خشک شدن بار دیگر شدت میگیرد و همه امیدها نقش بر خاک میشود.
خشکسالی نهتنها آبزیان بلکه حتی کلونیهای پراکندهای از پرندگان را که برای جوجهآوری به این منطقه وارد میشوند را بسرعت متاثر میسازد. سازمان حفاظت محیطزیست و برنامه عمران سازمانملل در ماه مارس دو سال پیش میزگردی برای متخصصان ملی و بینالمللی ترتیب دادند که هدف آن کمک و حل مشکلات اخیر این منطقه بود اما واقعیت این است که احیاء و حفاظت از تالابهای هامون در بلندمدت مستلزم همکاریهای بیشتر بین ایران و افغانستان است و تا زمانی که این امر محقق نگردد، هامون همچنان تشنه باقی خواهد ماند و سیر مهاجرت انسانی نیز از آن ادامه خواهد داشت.
با درود خدمت سرکار خانم حیدری بزرگوار
بعد پاسخی که به نظر بنده پیرامون هامون در مطلبی از “دریاچه ارومیه” به بهانه پست اقای دیکاپریو داده بودید حقیقتا تصور بنده مطلبی در اینده بود و وعده ایی به رسم ادب…
خیلی زیاد از دیدن مطلب جامعی که گذاشتید خوشحال شدم امیدوارم که مطلب شما و پیگیری شما باعث بشه دوستانی که مسئولیت دارند در این زمینه یاد قلب مرده سیستان و بلوچستان یعنی هامون عزیز بیفتند.
وزش باد سهمگین و فریاد خاک های بی رحمی که تنفس رو بر مردم مظلوم سرزمین من سخت کرده و “خاک” رو به جای” اکسیژن “راهی ریه های بی رمق مردم من می کنند فقط حاصل خواب غفلت افرادی هست که میتوانستند مانع این فاجعه زیست محیطی بشند.
دیواری به نام امنیت که باد شکنی شده برای افراد انسوی مرز و خاکریزی در دل هامون که مانع ورود اندک ابی هست که از انسوی مرز به سوی این مردم امکان امدن رو داشت و الان نداره باز هم به بهانه امنیت در حالی که تاریخ گواه امنیت بدون دیوار و دژبان هست به شرط وجود اندکی اب …
مردم من چیزی جز حق ابه قانونی خود از انسوی مرز نمی خواهند صدایی ندارند برای شنیدن و قدرتی برای تحت فشار گذاشتن افراد مسئول صدایشان را جز “نیوشای حقیقی” پروردگارشان کسی نمی شنود .ما وقتی قدرت گرفتن حقمان را از قدرتمندترین ها داشتیم و گرفتیم “به شرط اراده” حتما حق این مردم هم گرفتنیستء، اراده کنید دوستان که جز قدرشناسی از این مردم نخواهید دید.
باز هم سپاس از تلاش شما نویسنده گرامی و ارزو شاید هم رویای بیدار شدن محبوب در خاک خفته ما “هامون”
سربلند باشید.
سپاس از تهیه و انتشار این مقاله
کاش پیشنهادی برای همکاری من ایرانی مرکز نشین در مبارزه با این تراژدی می فرمودید، گرچه میدانم استفاده بهینه از آب و کاشت درختان برگ پهن و روشن در تعداد بالا می تواند کمک بکند و من نیز دست کم از این انظار سعی کرده ام مفید باشم.
از همه متشکرم
من از زابلم
یهو بغض گرفت واقعا صدای این مردم بجای نمی رسه از همه شما مجددا متشکرم
سلام
خوبه در کنار دریاچه ارومیه به فکر تالاب های دیگه هم هستین
مطلب کامل و جالبی بود خشکسالی هامون به دلیل قطع اب از سر چشمه یعنی کشور افغانستان است و تنها روابط سیاسی باعث زنده شدن تالاب میشود