آرزوی خودروهای الکتریکی و بیراننده
چند وقتی بود تصمیم گرفته بودم که با خودروی شخصی به محل کار بیایم. اصلا به این کار اعتقاد نداشتم و همیشه به کسانی که با خودروی شخصی سر کار میآمدند انتقاد میکردم، ولی خواستم چند هفتهای این کار را بکنم تا ببینم چگونه احساسی است. واقعیت این است که به طرز عجیبی آدم به آن عادت میکند. فرض کنید در تابستان گرم و «دود و دم» ترافیک، در خودروی شخصی کولر را روشن کردهاید و بدون اینکه ذرهای عرق بریزید و لازم باشد که در صندلی عقب یک تاکسی فرسوده، بین دو مسافر دیگر که تازه سیگار کشیده و وزنشان را روی شما انداختهاند بنشینید، بر سر کار میآیید و عصر هم خیلی شیک به خانه بازمیگردید. واقعا وقتی آدم به آن عادت کرد؛ ترکش موجب مرض میشود! البته رفت و آمد با خودروی شخصی در شهر خیلی هم بیدردسر نیست. به خصوص ترافیک جایی مثل میدان آزادی تهران، حسابی اعصاب آدم را خرد میکند. به راحتی جای جای ماشین پر از خط و خش میشود و به هر صورت خطر تصادف هم وجود دارد. با این حال توانستم عادتم را ترک کنم و بعد از چند هفته تجربهی ماشینسواری، دوباره با وسایل نقلیهی عمومی بر سر کار میآیم.
اما این تجربه باعث شد به فکر روند جدید پیدایش خودروهای الکتریکی و خودروهای بیراننده بیفتم. اینکه اگر هر دو فناوری به پختگی کامل برسد و شهرهایمان پر از خودروهایی بشود که الکتریکی و بیراننده هستند، حقیقتا چهرهی شهری مثل تهران از این رو به آن رو میشود. فکرش را بکنید! مطمئن هستم خیابانهای کاملا خنکتر و کم سر و صداتری خواهیم داشت، اصلا تصادفی رخ نمیدهد و ممکن است ترافیکی به این شکل و شمایل نداشته باشیم. با خیال راحت هر روز صبح سوار خودرویی که مثل «اسب زورو» از پارکینگ در میآید و جلوی پای شما ترمز میکند میشوید و از او میخواهید که شما را به محل کارتان برساند. همچنان کولر روشن است و در خیابانهایی که بیسر و صدا هستند میتوانید حتی به ادامهی خواب خود برسید. فقط مشکلش این است که احتمالا دیگر هیچ کس دلش نمیآید با مترو، اتوبوس و تاکسی رفت و آمد کند و همه از این ماشینهای دوست داشتنی که بنزین مصرف نمیکنند و خودشان بلد هستند چگونه برانند استفاده میکنند. چقدر جالب میشود اگر خودرو، شما را جایی که میخواهید پیاده کند و سپس برود برای خودش جای پارک پیدا کند. دوباره وقتی کارتان تمام شد از ساختمان محل کار بیرون میآیید و داستان «اسب زورو» تکرار میشود.
چقدر جالب است اگر خودرو شما را پیاده کند و برود برای خودش جای پارک پیدا کند. وقتی کارتان تمام شد، دوباره مثل «اسب زورو» جلوی پای شما ظاهر میشود
بنابراین به نظرم با مرسوم شدن خودروهای الکتریکی بیراننده که احتمالا تا ۲۰ سال دیگر کاملا محقق میشوند، چهرهی شهرهایمان کاملا متحول خواهد شد. دیگر از دست این ماشینهای فوقالعاده بدوی خلاص میشویم. واقعیت این است که هربار کاپوت ماشینم را بالا میزنم تاسف میخورم که چقدر فناوری آن ابتدایی است و با خودم میگویم آخر چرا یک وسیله، باید این همه قطعهی مکانیکی و پر استهلاک که همگی دارند در روغن کار میکنند داشته باشد؟ چرا باید در هر ۱۰۰ کیلومتر، ۹ لیتر بنزین (در ترافیک) مصرف کند؟ تا به حال فکرش را کردهاید؟ ۹ لیتر یعنی ۶ بطری آب معدنی بزرگ! وحشتناک است، من وقتی با ماشین سر کار میآمدم هر دو روز به اندازهی ۶ بطری آبمعدنی بزرگ ۱/۵ لیتری بنزین میسوزاندم! قطعا کاری که میکنم ارزش این همه مصرف سوخت و آلودگی هوا را ندارد.
البته فراموش نکنیم وقتی خودروهای الکتریکی که با پریز برق خانهی شما شارژ میشوند کاملا مرسوم و به طور گسترده استفاده شوند، اینکه برق شهری با چه روشی تولید میشود اهمیت زیادی مییابد. اگر قرار باشد همچنان برق شهرهای ما از سوزاندن سوختهای فسیلی تامین شود، همان بهتر که سوخت فسیلی را در ماشینهایمان بریزیم چرا که اتلاف انرژی کمتری دارد. آنطوری تنها کاری که کردهایم آلودگی را از شهرهایمان دور کردهایم، ولی سوختهای فسیلی با شدت بیشتری باید مصرف شوند و گازهای آلایندهی بیشتری وارد اتمسفر میشود. بنابراین دولتها باید فکری به حال روشهای تولید برق از انرژیهای پاکتر از سوختهای فسیلی هم بکنند.
به هر ترتیب من که مشتاقانه منتظر مرسوم شدن خودروهای الکتریکی بیرانندهی ارزانقیمت در بازار هستم و یکی از اولین خریداران آنها خواهم بود. خودروسازهای داخلی ما هم بهتر است خیلی جدی به فکر باشند تا برای یک بار هم که شده با روند جهانی و پیشرو در صنعت خودروسازی همراه شوند و اینطور نباشد که تازه ۲۰ سال دیگر به فکر مونتاژ خودروهای الکتریکی و بیرانندهی چینی و کرهای بیفتند.