خشکسالی چهزمانی دست از گریبان تالابهای ایران برمیدارد؟
روز دوم فوریه، روز جهانی تالابهاست. ۴۶ سال پیش در چنین روزی کنوانسیون رامسر به امضاء رسید، کنوانسیونی که امروز از آن با عنوان کنواسیون تالابها نیز یاد میشود. کنوانسیون رامسر، در اصل یک پیمان بینالمللی است که به منظور حفاظت از تالابها و در شهر رامسر به تصویب رسید. در حال حاضر ۱۶۹ کشور جهان عضو این کنوانسیون هستند و بر اساس ضوابط و قوانین بینالمللی موظف به حفاظت از تالابها میباشند. تالابهایی که ارزشهای اکولوژیک، اقتصادی و اجتماعی آنها شاید سالهاست که از یاد رفته است.
چرا تالابها اهمیت دارند؟
اجازه دهید که با چند مثال ساده شروع کنیم:
زمانی در آفریقای شرقی مردابهای واقع در درهها را خشکاندند، بالطبع آن محصولات زراعی در تپهماهورهای پیرامونی بر اثر تنش آب بشدت کاهش یافت. تاثیر نابودی تالابها بر روی میکروکلیمای محلی در اوگاندا بقدری حائز اهمیت بود که از سال ۱۹۷۶ زهکشی تالابها در این کشور به طور کل ممنوع گردید.
دولت پیشین عراق نیز خشکاندن تالابها را از زمان جنگ آغاز کرد. پس از جنگ خلیجفارس یعنی در حدود ۲۶ سال پیش، کار خشک کردن تالابها از جانب دولت وقت عراق حتی جدیتر دنبال شد. شواهد حاکی از آن است که بیش از ۶ هزار مایل مربع از تالابهای عراق یعنی مساحتی در حدود ۱۵٫۵۳۹ کیلومترمربع در طول این عملیات چندین ساله خشک شد. سدسازی، صدها کیلومتر زهکشی در کانالها، پمپاژ آب زیرزمینی و… در کشور عراق باعث آوارگی قریب ۵۰۰ هزار نفر شد، مردمی که نهتنها آواره شدند بلکه حتی تا مدتها آبی هم برای آشامیدن نداشتند. سرانجام این بحران به پناهندگی اجباری آنها ختم شد. دامنه تاثیرات به حدی بود که حتی امروز نیز میتوان به راحتی تاثیر آنها را در کشورهای همسایه از جمله ایران مشاهده کرد. همانطور که میدانید یکی از مهمترین دلایل وقوع پدیده ریزگردها در بخشهای غربی کشورها ما همین خشک شدن تالابهای عراق است.
زمانی در مناطق وسیعی از تالابهای کشور برزیل، آرژانتین، بولیوی، پاراگوئه و اروگوئه گونهای به نام گوزن تالابی زیست میکرد. اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی (آییوسیان) در حال حاضر این گونه را در رده آسیبپذیر قرار داده است و علت آن را هم باید در گسترش فعالیتهای کشاورزی، دامداری و تخریب تالابها، شیوع نوعی بیماری موسوم بروسلوز توسط دامهای اهلی و شکار بیرویه جستجو کرد.
تالابها به دلیل حفظ تنوع ارزشمند پرندگان در کانون توجهات جهانی قرار دارند. بعنوان مثال اردکها، کنار آبچرها و پرندگان ساحلی اغلب به تعداد زیاد و برعکس برخی گونهها بسیار کمتر در معرض خطر انقراض قرار دارند و علت آن هم اهمیت تالابهاست. بعنوان مثال دریاچه پویانگ جنوب چین با برخورداری از ۱۶۰۰ درنای سیبری هماکنون ۹۰ درصد از کل جمعیت این گونه را در خود جای داده در حالی که تالابهای ایران که زمانی میزبان جمعیت آسیبپذیر غربی این گونه بود، هماکنون فقط و فقط میزبان یک فرد از این گونه به نام «امید» است.
همه این موارد نشان میدهد که تالابها را بعنوان یک اکوسیستم حساس باید بسیار جدی گرفت چرا که حفظ آنها نه تنها به معنای حفظ بقا و سلامت انسانها بلکه به معنای حفظ همه زیستمندان میباشد.
آیا تخریب تالابها بر سلامت انسان تاثیرگذار است؟
شواهد و مستندات حاکی از آن است که تخریب و نابودی تالابها قطعاً پتانسیل آن را دارد که بر سلامت انسانها تاثیر بگذارد و یکی از بهترین شواهدی که آن را تایید میکند، گزارش ارزیابی هزاره برای تالابها است که در سال ۱۳۸۴ تهیه شد. در این گزارش به خوبی توضیح داده شده که از دست رفتن تالابها نه تنها منجر به کاهش عملکرد مثبت باکتریها در آزاد کردن نیتروژن از نیترات خاک میشود بلکه حتی میزان نیترات را هم در آبهای زیرزمینی افزایش میدهد. لازم به یادآوری است که وقتی آب آشامیدنی بیش از ۱۰ میلیگرم در لیتر نیترات داشته باشد، دیگر برای آشامیدن زنان باردار و کودکان مناسب نیست.
تالابهای ایران وضعیت خوبی ندارند
تعداد تالابهای بااهمیت ایران بر اساس آخرین مستندات معاونت محیطزیست طبیعی سازمان حفاظت محیطزیست، ۸۴ مورد گزارش شده و از این میان ۲۴ تالاب عنوان «رامسر سایت» یا «تالاب بینالمللی» را به خود اختصاص دادهاند. این در حالی است که طرح موسوم به حفاظت از تالابهای ایران، ارزش خدمات و کارکردهای تالابهای بینالمللی کشورمان را که وسعتی معادل ۱٫۴۸۱٫۱۴۷ هکتار دارند تحت پوشش دارند، بر مبنای ارزش متوسط ۱۰ هزار دلاری هر هکتار، معادل سالانه ۱۵ میلیارد دلار تخمین زده است.
رقم فوق میتواند بعنوان جزئی از منافع اقتصادی و به شکل مستقیم یا غیرمستقیم وارد چرخههای مالی کشور گردد. اما متاسفانه ارزش حقیقی تالابها شاید تنها در زمان فقدان آنها مشخص میشود، چنانکه بحران دریاچه ارومیه هماکنون تنها ذرهای کوچک از تلخی تخریب تالابها را به منصه ظهور رسانده است.
در ایران ساخت بیش از ۴۰ سد در حوضه آبریز کارون و کرخه به انضمام انواع سدهای بزرگ و کوچکی که هنوز در این حوضه در فاز مطالعاتی هستند، ساخت و بهرهبرداری بیش از ۲۹ سد در حوضه آبریز دریاچه ارومیه با ظرفیت ۱٫۷۱۲ میلیون مترمکعب به انضمام ۱۶ طرح سدسازی در دست اجرا و ۱۷ طرح سدسازی در دست مطالعه به ترتیب با ظرفیتهای ۱۵۰۰ و ۶۵۷ میلیون مترمکعب در همین حوضه سبب شده که بسیاری از تالابهای مهم و حیاتی در معرض کمآبی جدی قرار گیرند.
از مجموع ۴۲ نوع مختلف تالابی که در سیستم طبقهبندی و کدبندی تالابهای کنوانسیون رامسر در کل جهان به ثبت رسیده، کشور ما همه موارد به استثنای توربزارها را در خود پذیرا شده است. این طیف وسیع و متنوع پهنههای تالابی ایران از جنگلهای مانگرو گرفته تا صخرههای مرجانی و دریاچههای آب شور و شیرین به خوبی موید تنوعزیستی خارقالعادهای است که توسط این مناطق پشتیبانی و حمایت میشود. اما متاسفانه چنانچه اشاره شد، مشکلات تالابها در ایران کم نیست. افزایش نیاز آبی و توسعه بهرهبرداری از منابع آبی اعم از سطحی و زیرزمینی سبب گردیده تا نهتنها جریانهای رودخانهای دستخوش تغییر شوند بلکه حتی تالابها نیز بعنوان مناطق پاییندست با کاهش آب جدی مواجه گردند. مهمترین دلیل این معضل، انتقال آب بین حوضهای و اجرای طرحهای سدسازی متعدد در حوضههای گوناگون عنوان شده است.
شاید بزرگترین تهدید تالابهای ایران در حال حاضر همان تغییرات اقلیمی باشد. تغییرات اقلیمی مشکل اصلی حیات و بقای تالابها بالاخص در مناطق خشک است. از سوی دیگر بسیاری از تالابهای ساحلی و دلتاها نیز هماکنون با مشکلات جدی مواجه هستند. در این مورد خاص انگشت اتهام بیشتر به سمت فشار مضاعف ناشی از افزایش سطح آب دریاها و کاربریهای ناسازگار زمین اشاره رفته است. تالابهای ساحلی و دلتاها به شدت نسبت به افزایش سطح آب دریاها حساس و آسیبپذیر هستند. چنانچه اغلب تالابهای ساحلی ایران نظیر شادگان نیز ظرف سالهای اخیر به دفعات با این مشکل دست و پنجه نرم کرده و احتمالاً ظرف سالهای آینده هم خواهند کرد. بعنوان مثال تالاب شادگان توسط رودخانه جراحی و نهر بحره که از رودخانه کارون منشعب میشود، تغذیه میشود اما طغیان کارون و مدهای خلیجفارس کماکان تاثیر خود را به شکلی آشکار در این تالاب برجا گذاشته و باز هم در آینده میگذارد. تالابهای ساحلی ما نیز اغلب وضعیت پیچیدهای دارند، در همین مورد تالاب شادگان سدسازی، ورود پسابهای آلوده، عبور خطوط لوله نفتی و مهمتر از همه رعایت نشدن حقابه تالاب همگی دست به دست هم داده و یکی از منحصربفردترین اکوسیستمهای کشور را که متشکل از تالابهای شیرین و شور و نواحی جذر و مدی بینظیر است، به شدت آسیبپذیر و شکننده ساخته است.
مشکل دیگر تالابهای ساحلی نهتنها در ایران بلکه در جهان این است که اغلب آنها بنادر ایدهآلی هستند و این مساله میتواند به معنای صنعتی شدن انبوه و آلودگی هر چه بیشترشان باشد. ایران در ضمن گروه دیگری از تالابهای بزرگ و فوقالعاده شگفتانگیز نظیر هامون صابری و هامون هلمند را در استان سیستان و بلوچستان دارد که به طور طبیعی و دورهای خشک میشوند. در سالهای گذشته شاهد خشک شدن بخشهای وسیعی از این تالابها بودهایم چنانچه در عمل میتوان گفت که از هامون چیزی جز نان نمانده است. درست است که دوره تناوبی در حفظ باروری و حاصلخیزی اکوسیستم غنی هامون تاثیری حیاتی و تعیینکننده دارد اما تاثیر فعالیتهای انسانی بر این دست از تالابها غیرقابل انکار است. مجموعه تالابی هامون عمق خیلی کمی دارد و در پاییندست حوضه آبخیز هلمند/هیرمند که بخش اعظم آن در کشور افغانستان است واقع شده. این شرایط سبب شده که این مجموعه همچون بسیاری دیگر از تالابها بشدت نسبت به تغییرات جریان آب بالادست آسیبپذیر و حساس باشد. البته نباید فراموش کرد که مشکلات امروز هامون بیشتر با مسائلی همچون دورههای متعدد خشکسالی، عدم تغذیه درست تالاب و تعیین یک حقابه مشخص و تاکید بر کاربریهای ناسازگار گره خورده است.
همه این موارد را گفتیم تا بدینجا برسیم که تالابها را نمیتوان و نباید نادیده گرفت. زندگی همه ما به نوعی با تالابها گره خورده است پس شاید روز جهانی تالابها بهانهای باشد برای بخاطر آوردن تمام آن ارزشهای اکولوژیک، اقتصادی و اجتماعی که شاید از یاد برده باشیم.
تالاب گاوخونی هم به دلیل نگه داشتن آب زاینده رود در پشت سد خشک شده است.
از هورالعظیم که تقریبا چیزی نمونده تالاب شادگان هم که قبلا تا جاده آبادان بود الان تقریبا هیچ اثری ازش نیست