چرا جهان وجود دارد؟
تا به حال فکر کردهاید که چرا جهان وجود دارد؟ به این اندیشه کردهاید که گیتی چرا و چگونه بوجود آمده است؟ آیا جهان ما یگانه است یا جهانهای دیگری هم وجود دارد؟ اصلا قبل از مهبانگ چه وجود داشته است؟ به طور کلی آیا کیهان میتوانست وجود نداشته باشد؟ هزاران سال است که دانشمندان و فیلسوفهای مختلف در سراسر جهان به موضوعات اینچنینی فکر کردهاند. تقریبا در هر تمدن و هر فرهنگی مردم سعی کردهاند پاسخی برای این پرسش بنیادین، که چرا جهان وجود دارد پیدا کنند. بسیاری از تمدنها به اسطورهها متوسل شدهاند و بسیاری دیگر آن را بیپاسخ رها کردهاند. واقعیت این است که هماکنون نیز پاسخ شفافی برای آن نداریم. در حقیقت باید گفت که علم امروزی ما خیلی خوب نمیتواند به آزمایش فرضیههایی که در اینباره داده میشود، بپردازد. با این حال چند سالی است که بعضی از فیزیکدانها و کیهانشناسان، سعی کردهاند پاسخی علمی و مستدل به آن بدهند. پاسخی که میتواند با دانش ناچیز فعلی بشر، تا حدودی قانع کننده باشد.
فیزیکدانها و کیهانشناسان معتقدند که امروز تا حد زیادی از تاریخچهی کیهان میدانند و قوانین فیزیک حاکم بر آن را میشناسند. آنها میگویند که ممکن است این مقدار دانش و اطلاعات، بتواند سرنخهایی از چرایی بوجود آمدن کیهان به آنها بدهد. البته پاسخی که آنها به این پرسش بزرگ میدهند، به شدت مناقشه برانگیز است. دانشمندان میگویند که کیهان از «هیچ» بوجود آمد. یک «هیچ» و «خلاء» ناپایدار. این نظریه ممکن است خیلی عجیب به نظر برسد. حتی شاید آن را فقط داستان علمی-تخیلی دیگری دربارهی پیدایش جهان بپنداریم. ولی فیزیکدانها میگویند که این ایده، بر اساس دوتا از قویترین نظریههای علم، یعنی «مکانیک کوانتم» و «نسبیت عام» شکل گرفته است.
ذراتی از دل فضای تهی
نخست بهتر است نگاهی به مکانیک کوانتم بیندازیم. مکانیک کوانتم شاخهای از علم فیزیک است که به مطالعهی دنیای بسیار ریز زیر اتمی میپردازد. مکانیک کوانتم از جمله موفقترین نظریههای دنیای علم است و پایه و اساس الکترونیک امروزی ما را ساخته است. مکانیک کوانتم به ما میگوید که در کیهان چیزی به نام فضای تهی وجود ندارد. حتی خالصترین انواع خلاء نیز مقدار زیادی ذره و پاد ذره دارند. ذرهها و پادذرههایی که در عرض یک چشم به هم زدن بوجود میآیند و از بین میروند. این ذرات آنقدر عمر نمیکنند که بتوان آنها را مستقیم مشاهده کرد، ولی با اثر ثانویهای که برجای میگذارند، میتوانیم بفهمیم که وجود دارند.
اگر از دنیای زیراتمی خارج شویم و بخواهیم به توصیف ساختارهای بسیار بزرگ عالم مثل کهکشانها و خوشههای کهکشانی بپردازیم، باید مکانیک کوانتم را کنار بگذاریم و به سراغ نظریهی نسبیت عام برویم. نسبیت عام، دستاورد بزرگ آلبرت انشتین است و به ما نشان میدهد که فضا، زمان و گرانش چگونه در ساختارهای بزرگ عالم با یکدیگر در ارتباط هستند. نسبیت عام نظریهای کاملا متفاوت از مکانیک کوانتم است و تا به حال هیچکس نتوانسته این دو را به صورت یکپارچه توضیح دهد. با این حال، بعضی از دانشمندان توانستند هر دو را برای توضیح بعضی مسائل مشخص به کار گیرند. مثلا استیفن هاوکینگ، دانشمند مشهور انگلیسی، از این دو برای توضیح و توصیف کارکرد سیاهچالهها استفاده کرد.
یکی از چیزهایی که دانشمندان از به کارگیری نظریههای نسبیت و مکانیک کوانتم فهمیدند این بود که وقتی نظریهی کوانتم در فضا اعمال میشود، فضا دچار ناپایداری میگردد. حبابهای فضا-زمان، درست مثل ذرهها و پاد ذرهها، میتوانند در خلاء به صورت خودبخودی بوجود آیند و از بین بروند. به نوعی میتوان گفت که فضا، حتی در تهیترین شکل ممکن، کاملا خالی نیست و حبابهای ریز فضا-زمان میتوانند در آن به یکباره پدیدار شوند. در حقیقت اگر فضا و زمان کوانتمی شوند، میتوانند نوسان کنند. «الکساندر ویلنکین» (Alexander Vilenkin) از دانشگاه تافتس در بوستون میگوید: «در فیزیک کوانتم، اگر اتفاقی ممنوع نباشد، حتما با احتمالی بیشتر از صفر رخ میدهد.»
جهانی پر از حباب
بنابراین این فقط ذره و پادذره نیست که میتواند از هیچ بوجود آیند. حبابهای فضا-زمان هم میتوانند از هیچ پدیدار شوند. با این حال، اینکه یک حباب فضا-زمان بسیار ریز تبدیل به کیهانی فوقالعاده عظیم که بیش از ۱۰۰ میلیارد کهکشان را در خود جای داده شود، تا حدی عجیب به نظر میرسد. سوال اینجاست که چرا حباب فضا-زمانی که بوجود آمد، خیلی سریع و در عرض یک چشم به هم زدن دوباره ناپدید نشد؟
باید گفت یک راه وجود دارد که حباب فضا-زمان از بین نرود و باقی بماند. منتها این بقا نیازمند پدیدهای به نام «انبساط کیهانی» است. اکنون بیشتر فیزیکدانها اعتقاد دارند که کیهان از «مهبانگ» (Big Bang) بوجود آمده است. بدین معنی که زمانی کل ماده و انرژی جهان در نقطهای بسیار ریز جمع شده بوده و به ناگهان با انفجاری بزرگ تبدیل به جهان کنونی شده است. نخستین بار زمانی نظریهی مهبانگ مطرح شد که دانشمندان فهمیدند کهکشانها در حال دور شدن از یکدیگر هستند و جهان در حال انبساط است. بنابراین نتیجه گرفتند که اگر فیلم انبساط را بالعکس کنند، با انقباض مواجه میشوند و اینکه کیهان به یک نقطهی آغاز میرسد.
نظریهی انبساط کیهان بیان میکند که بلافاصله پس از وقوع مهبانگ، جهان خیلی سریع و برقآساتر از لحظات بعد منبسط شد. این مفهوم غیر عادی، را نخستین بار «آلن گوث» (Alan Guth) از انستیتوی فناوری ماساچوست در دههی ۸۰ میلادی مطرح کرد و بعدا «آندره لیند» (Andrei Linde) از دانشگاه استنفورد اصلاحاتی روی آن انجام داد. ایده این است که در کسری از ثانیه پس از وقوع مهبانگ، حباب بسیار ریز کوانتمی فضا-زمان با سرعتی فوقالعاده زیاد منبسط شد. در زمانی بسیار بسیار کوتاه، اندازهی آن که از هستهی اتم کوچکتر بود، به ابعاد یک دانهی شن رسید. پس از این مرحله، سرعت انبساط کاهش یافت و میدان نیرویی که آن را بوجود آورده بود، به ماده و انرژی که جهان امروز را پر کردهاند، تبدیل شد. هرچند که خیلی عجیب و غریب به نظر میرسد، ولی نظریهی انبساط کاملا با واقعیت جور در میآید. مثلا، این به خوبی پاسخ میدهد که چرا تابش مایکرویو زمینهی کیهانی، که در حقیقت تابشی باقیمانده از زمان مهبانگ است، در تمام آسمان به صورت یکدست پخش شده است. اگر جهان خیلی سریع منبسط نشده بود، ما باید تابشی غیر همگن را در آسمان مشاهده میکردیم.
جهان همگن
انبساط، ابزار سنجشی که کیهانشناسان برای تعیین هندسهی کیهان نیاز داشتند را به آنها داد. این برای فهمیدن چرایی بوجود آمدن جهان مهم است. نظریهی نسبیت عام انشتین به ما میگوید فضا-زمانی که در آن زندگی میکنیم، میتوانست در سه شکل متفاوت بوجود آمده باشد. ۱. فضا-زمان میتواند کاملا تخت باشد. ۲. فضا زمان میتواند به صورت سطحی از یک کره به داخل خمیده باشد. ۳. فضا-زمان میتواند به صورت سطحی مثل زین اسب، به خارج خمیده باشد. واقعا فضا-زمان چه شکلی است؟
یک راه برای فهمیدن آن وجود دارد، حتما از کلاس ریاضی به یاد دارید که مجموع اندازهی زوایای یک مثلث، ۱۸۰ درجه است. اگر معلم شما قرار بود اطلاعات بیشتری به شما بدهد، باید میگفت که این گزاره فقط بر روی یک سطح صاف و مثلث دو بعدی صحیح است. اگر بر روی سطح یک توپ، مثلثی بکشید، مجموع اندازهی زوایای آن بیش از ۱۸۰ درجه میشود. در سوی مقابل، اگر مثلث را بر سطح زین یک اسب که به بیرون خمیدگی دارد بکشیم، مجموع اندازهی زاویهها کمتر از ۱۸۰ درجه میشود. بنابراین برای اینکه بفهمیم فضا-زمان یا در واقع همان کیهان تخت است یا خیر، باید اندازهی زاویههای یک مثلث خیلی بزرگ را اندازه بگیریم. این دقیقا جاییست که دوباره انبساط عالم خود را نشان میدهد. انبساط، میانگین ابعاد مناطق گرمتر و سردتر در پرتوی زمینهی کیهانی را تعیین کرد. دمای این مناطق در سال ۲۰۰۳ اندازهگیری شد و در نتیجه به ستارهشناسان، انتخابهایی از مثلثهای بزرگ کیهانی داد. در نتیجه، ما اکنون میدانیم که کیهان قابل دیدن ما، تخت است.
بعدا مشخص شد که تخت بودن جهان اهمیت خیلی زیادی دارد. به این دلیل که فقط یک جهان تخت میتواند از «هیچ» بوجود آید. هرچه که اکنون وجود دارد، از ستارهها گرفته تا کهکشانها و نوری که میبینیم، باید از جایی آمده باشد. ما اکنون میدانیم که ذرات، از سطوح کوانتمی بوجود میآیند، بنابراین میتوانیم انتظار داشته باشیم که ذرات کمی در جهان اولیه وجود داشتهاند. این درحالیست که برای ساختن این همه ستاره و سیاره، انرژی خیلی زیادی نیاز است.
کیهان این همه انرژی را از کجا آورد؟ در حقیقت اصلا لازم نیست این انرژی را از جایی آورده باشد. بدین دلیل که همهی اجرام کیهان، دارای گرانش هستند و میتوانند دیگر اجرام را به سمت خود جذب کنند. گرانش با همهی مادهای که در کیهان وجود دارد به تعادل رسیده است. این تا حدودی شبیه به ترازوهای قدیمی به نظر میرسد. شما میتوانید یک وزنهی سنگین در یک طرف قرار دهید و سپس با قرار دادن وزنهی دوم در طرف دیگر، تعادل را برقرار کنید. در مورد جهان، ماده در یک طرف ترازو و گرانش در طرف دیگر آن قرار میگیرد تا تعادل برقرار شود. فیزیکدانها حساب کردهاند که در یک جهان تخت، انرژی ماده دقیقا با انرژی گرانشی که جرم را بوجود میآورد، همسنگ است. با این حال این فقط در یک جهان تخت صادق و برقرار است. اگر جهان خمیده بود، تعادل بین این دو وزنه برقرار نمیشد.
جهانهای موازی
با این اوصاف، بوجود آمدن جهان آسان به نظر میرسد. مکانیک کوانتم به ما میگوید که «خلاء» به صورت ذاتی ناپایدار است. بنابراین جهش از نیستی به هستی، اجتنابناپذیر است. وقتی از خلاء و نیستی، یک حباب ریز فضا-زمان بوجود میآید، این حباب میتواند از بین نرود، منبسط شود و جهان بزرگ ما را بوجود آورد. آنطور که «لاورنس کراوس» (Lawrence Krauss) از دانشگاه آریزونا در تمپ میگوید: «قوانین فیزیک، اینکه جهان از هیچ بوجود آمده را برای ما ملموس میکند. این قوانین میگویند که جهان از نیستی کامل بوجود آمده است.»
ولی چرا این اتفاق فقط برای یک بار رخ داد؟ چرا فقط یکی از حبابهای فضا-زمانی که از نیستی بوجود آمده بود رشد کرد و به یک کیهان بزرگ تبدیل شد؟ چه چیزی از تبدیل دیگر حبابهای ریز فضا-زمان به جهانهایی دیگر جلوگیری کرد؟ لیند یک ایدهی جالب و تفکر برانگیز دارد. او میگوید که احتمالا باز هم جهانهایی از حبابهای فضا-زمان بوجود آمدهاند و این رویه همچنان ادامه دارد. در حقیقت به غیر از جهان ما، بیشمار دنیای دیگر میتواند وجود داشته باشد. جهان ما میتواند یکی از شنهای ساحلی بیانتها باشد. این دنیاها ممکن است کاملا با کیهان ما تفاوت داشته باشند. جهان همسایه، ممکن است به جای سه بعد، دارای پنج بعد فضا باشد. ممکن است در آنجا، گرانش ده برابر قویتر یا هزاران برابر ضعیفتر باشد. شاید هم اصلا آنجا گرانش وجود نداشته باشد. ممکن است ماده به طور کلی از ذراتی متفاوت تشکیل شده باشد.
فرضیه :خداونددارای صفاتی است که هرصفتی ازتعدادی ازاسامی تشکیل شده است هراسمی درمحورایکس ها دارای عددی ثابت وخاص است یعنی هرصفت ازخداونددارای مجموعه ایی ازاسمهاست که البته به اینصورت است که مثلا صفت علیم مجموعه ایی رامی گویندکه عدد یک واعدادبین یک تا عدد۲راشامل می شود.هرفردیاشخص یک اسم داردویک اسم فقط دارای یک عدداست. وهرانسان درمحورایکس ها جایگاهی خاص داردیعنی دارای عددی ثابت وخاص است.یعنی مثلاانسانهای برترودارای مقامات عالی وپیامبران دارای اولین اعدادهستندویعنی ازصفرشروع می شودوصفربالاترین رتبه راداردوبیشترین نقش راایفا می کندوهرچه اعدادازصفربه بی نهایت ادامه می یابندازلحاظ رتبه کمترمی شوندونظم آنان کاهش می یابدونقش کمتری درنظم آفرینش دارندوازاهمیت آنان کاسته می شودوپس هرچه عددبه صفرنزدیکتروشناخته شده ترباشداهمیت بیشتری دارد.اعدادساعت نیزفقط ۱۲عددنیست مافقط یک لایه اعدادرادرساعت رانمایش می دهیم که درنظم جهانی نقش بیشتری دارند پیامبراسلامحضرت محمدصلوات ا…علیه دارای عددصفراست که بیشترین ارزش عددی راداردونزدیکترین فردبه خداست ونشات گرفته ازصفت لطیف خداونداست که درذره اکسیژن هبوط می یابد.حضرت علی دارای عددیک است ومنشاگرفته ازصفت علیم خداونداست که درذره هیدروژن هبوط می یابد .حضرت امامحسن علیه السلام دارای عدد۲ است ومنشاگرفته ازصفت کریم خداونداست که درذره مس هبوط می یابد حضرت امام حسین علیه السلام دارای عدد۳ است ومنشاگرفته ازصفت مومن خداونداست ودرذره آهن هبوط می یابد.حضرت امامسجادعلیه السلامدارای عددچهاراست ومنشاگرفته ازصفت حکیم خداونداست ودرذره روی یازینک هبوط می یابد .حضر ت امام باقرعلیه السلام دارای عدد۵ است ومنشاگرفته ازصفت قهارخداونداست ودرذره کلسیم هبوط می یابد .حضرت امام صادق علیه السلام دارای عدد۶ است ومنشاگرفته ازصفت صادق خداونداست ودرذره پتاسیم هبوط می یابد. حضرت امام موسی کاظم علیه السلام دارای عدد۷ است ومنشاگرفته ازصفت صبارخداونداست ودرذره منگنز هبوط می یابد.حضرت امام رضاعلیه السلامدارای جایگاه عدد۸ است ومنشاگرفته ازصفت شکورخداونداست ودرذره کربن هبوط می یابد .حضرت امام جوادعلیه السلام دارای عدد۹است منشاگرفته ازصفت مکارخداونداست ودرذره گوگرد هبوط می یابد.حضرت امام هادی علیه السلام دارای عدد۱۰است ومنشاگرفته ازصفت هادی خداونداست ودرذره والدگروه گازهای بی اثرهبوط می یابد. .حضرت امامحسن عسگری علیه السلام دارای عدد۱۱ است ومنشا گرفته ازصفت جمال خداونداست ودرذره سدیم هبوط می یابد.حضرت مهدی علیه السلام دارای جایگاه ۱۲است ومنشاگرفته ازصفت نورخداونداست ودرذره اورانیوم هبوط می یابد.این ذرات بیشترین نقش رادرساختاربدن انسان ونظام آفرینش ایفا می کنند. بعدازازآن نیزعدد۱۳ تا۲۴ برلایه ایی دیگرلایه ایی دیگرازساعت رابه وجودمی آورندکه هرعدد نیزمختص انسانی پاک وعالی هست این انسانها درنورودرهدایت هستندوبایکدیگرنزدیک ودوست هستندودرواقع بهشتیان هستند.این اعدادتابی نهایت ادامه می یابندولایه لایه ساعت راتشکیل می دهندکه البته فقط ساعت اولی رسم می شودکه به مرکزوبه اصطلاح نقطه پرگارنزدیکتراست وقتی که اعدادبه بینهایت مثبت رسیدندیعنی انسانهایی هستندکه ازمرکزساعت وپیامبروامامان دورترین فاصله رادرمثبت هادارندوسپس دربینهایت مثبت ناگهان بینهایت منفی شروع می شودیعنی انسانهایی که صفات منفی شان ازصفات مثبت شان بیشتراست تاالی آخریعنی تامنفی یک که بدترین انسان است.درآخرین ساعت فرضی که ازمنفی یک تامنفی ۱۲ تشکیل شده است گردش عقربه ها نظم نداردودیگرزمان نظم خودراازدست داده است یعنی هرچه قدرکه انسانها ازصفربه بینهایت مثبت وسپس بی نهایت منفی وسپس منفی یک سیرمی کنندازنوربه ظلمت قرارمی گیرندودرمنفی یک درظلمت مطلقندوازصفات خداوندبهره نمی برندوعدم صفات خداوندی باعث رذایل درآنهاست. آنان بایکدیگرنیزخوب نیستندودرواقع جهنمیان هستندوازهم فاصله زیادی هم دارند.لایه های فرضی ساعت طوری قرارمی گیرندکه ازصفربه بالا ازمرکزساعت دورمی شوندودرستی فرضیه انبساط جهان نیز آشکارمی شودکه درلایه هایی که انبساط بیشتری دارندوازمرکز ساعت دوراست هرج ومرج وبی نظمی بیشتراست این ترتیب می توان جدول مندلیف رابه صورت ساعتی ترسیمکرد.هرانسانی که دارای عددی ثابت است یعنی مثلا ۴ اعداداعشاری که بین اعداد۴تا۵قرارمی گیرندوتشکیل دهنده صفت حکیم خداوندهستندهرکدام ازاعداد۴ واعدادبین ۴تا۵ ظرفیتهایی است که این انسان داردیعنی این انسان چندین باربه دنیامی آیدوباهرباربه دنیاآمدن دارای اسمی خاص است باظرفیتی که درهمان عددخاص است.بین هرعددتاعدددیگربی نهایت عدداعشاری هست یعنی هرانسان می تواندبه خواست خداوندبی نهایت دفعه وبااسامی متفاوت به دنیابیایدولی صفت ثابتی دارد.پس بنابراین ممکن انسانی نشات گرفته از صفتی ثابت چندین باربااسامی متفاوت به دنیابیاید وطبق آیات قرآن انسانهای پیشین نسبت به پسینیان یعنی انسانهای بعدی ظرفیتهای بالاتری داشته اندیعنی هرانسانی درظرفیت بعدی باقدرت کمتری به دنیامی آید .هرذره دارای پروتون است که خوددارای ذراتی است یکی ازذرات درون پروتون انسان راناشی می شودویکی دیگرازذرات داخل پروتون گیاه راناشی می شودویکی دیگرازذرات داخل پروتون حیوان راناشی می شود.همانگونه که خداونددرقرآن آورده است حیوانات وگیاهان وبقیه موجودات رامسخرانسان قراردادیم که دراین موردپروتون ذره انسانهای عالی مرتبه حیوانات وگیاهانی ازآنان منتج می شوندکه مثمرثمرتربوده وپرفایده ترندوذره هریک از انسانها دراینراستاحیوانات وگیاهانی ازآنان ناشی می شوندکه همانطورکه درقران آمده است خودازگروههایی تشکیل می شوندکه البته سرپرست آنان ذره حیوان یاگیاهی خاص است که ازذره انسانی خاص منتج می شود.مثلا درقرآن ازبعضی حیوانات نام برده شده است مانندگوسفندیاگاویاشترکه هرکدام ازذره انسانی برتروعالی منشا می گیرندوخیلی هم پرفایده هستندذره هرانسانی حیوان یاحیوانات وگیاه یاگیاهانی خاص رامنشاهستند وبه اصطلاح والدگروههایی ازحیوانات یاگیاهان هستندمثلا گوسفند به طورمثال مسخرحضرت اسماعیل علیه السلام است وازذره اومنشامی گیردولی گوسفندان زیرمجموعه ایی داردکه ازذره انسانهای دیگرهستندودراصطلاح فرزنداومحسوب می شوندواین درحالی است که انسانهای دیگرهیچ کدام شایسته اینکه درظرفیت ذره خوداولین گوسفند ازآنان به وجودآیدنیستند.درمقابل ذره انسانهای خبیث حیوانات وگیاهانی مضررامنشاهستندازجمله آنان ویروس کروناکه ازذره فردی خبیث نشات می گیرد .همانطورکه درقرآن آمده است تمامی حیوانات نیزدارای گروه وقبیله هستندوسخن می گویندوحضرت سلیمان وامام صادق علیه السلام نیزقادربه تشخیص کلام وگفتگوباحیوانات بوده اند.ذرات ازیک نوع نیزازلحاظ ژنوم فرق دارندیعنی هرذره ازاکسیژن باذره دیگراکسیژن تفاوت ژنوم دارد.یعنی ذره بنیادی اکسیژن که ازهبوط حضرت محمدصلوات ا…علیه ناشی می شوددارای اولین و بهترین ژنومازاین ذره است وبه اصطلاح ذره اکسیژن اوذره والداکسیژن است ولی انسانهای دیگرنیزمی توانندبه عنوان اکسیژن تجلی یابندکه هرکدامژنومشان بااکسیژن اول ودیگرذرات اکسیژن متفاوت است.این موضوع درموردسایرذرات نیزصدق می کندوبه این ترتیب همه انسانها درذرات وحیوانات وگیاهان این جهان سهمی دارند.درقران نیزبه این موضوع اشاره شده وبه والدوماولدسوگندخورده شده است.ذرات دارای دوقسمت پوسته وهسته هستندکه پوسته دارای ذره ایی است که منشا دیوان هست که درقرآن کریم آمده است گردانندگان سیارات هستندوهسته دارای سه ذره نوترون والکترون وپروتون هست که نوترون ذره ایی است که منشافرشتگان است والکترون منشا جنیان است که درسیاره مشتری زندگی می کنند وپروتون منشاانسان وحیوانات وگیاهان است البته خودپروتون شامل چندذره است که ذره ایی که انسان مربوط به آن است ازذره ایی که حیوان وذره ایی که گیاه ازآن ناشی می شودجداست. یعنی پس ازتشکیل نطفه اولین پروتونی که درذره تکثیرمی شودانسان یاگیاه یاحیوان ایجادمی شودواگربتوان آن ذره راشناسایی کردحتی می توان آن فردراشناخت که البته درقرآن آمده است که این امرجزبرخداوندامکان پذیرنیست اگربتوان به اطلاعات ژنی اولین پروتون تکثیرشونده درذره بنیادی بدن هرفرد یعنی اولین ذره ایی که تکثیرمی شودپی بردمی توان اطلاعاتی چون طول عمروسایرصفات آن فردوحتی اینکه آن شخص کیست رافهمید.ستاره شناسان قدیم دارای علمی بودندکه بااستفاده ازآن زمان به دنیاآمدن اشخاص مشهورراباتوجه به تولدقبلی آن شخص ومحل تولدقبلی اوتخمین میزدندمثلا ستاره شناسان زمان حضرت موسی زمان تولداوراتخمین زدند.ممکن است موسی علیه السلام درزمان قبل ازآن تاریخ بااسم دیگری درجای دیگربه دنیا آمده باشدکه چون جزپیامبران الوالعزم است بعیدبه نظرنمیرسد.در بیگ بنگیامه بانگ پس ازاینکه خداوندذرات بنیادی راآفریدیعنی برخی ازصفات خودرابه صورت ذرات تجلی دادذرات بنیادی که تعدادی ازآن به عنوان همان عناصرجدول تناوبی شناسایی شده اند باسرعت شگفت آوری تکثیروبایکدیگرامتزاج یافتندوسرعت این تکثیروتغییرات چنان بودکه صدایی خارج ازتصورایجادکردکه گوش هرجنبده ایی راکرمیکردوهرجنبده ایی رامنگ میکردبه همین علت به آن مه بانگ یابیگ بنگ می گویند.خداونداراده کردکه صفاتش به صورت ذرات هبوط وتجلی یابدهمانطوری که درقرآن کریم آمده اراده کند باش پس می شود وهفت شبانه روزباسرعت زایدالوصفی این ذرات تکثیروامتزاج یافتند.نروماده ووالدومولود درذرات نیزوجوددارد.براساس برآوردها می توان گفت حضرت مسیح ازذره بنیادی رادیم است.حضرت ابراهیم ازذره بنیادی لیتیم است .حضرت آدم ازذره بنیادی هلیم است.حضرت نوح ازذره بنیادی نیتروژن است.حضرت موسی ازذره بنیادی سیلیسیم است ویکی ازحیواناتی که درتسخیراوست وازذره اونشات می گیردماراست.حضرت اسماعیل ازذره بنیادی منیزیم است.حضرت یعقوب ازذره بنیادی نقره است .حضرت بنیامین ازذره بنیادی طلای سفیداست.حضرت یوسف ازذره بنیادی طلازرد است.حضرت ابالفضل ازذره بنیادی آلومینیوماست .حضرت یونس ازذره بنیادی یداست.حضرت شعیب ازذره بنیادی سرب است.حضرت لوط ازذره بنیادی جیوه است .کوروش کبیرکه درقرآن ذوالقرنین نامیده شده است از ذره بنیادی فسفراست وگیاه انگورازاونشات می گیرد.اکسیژن منشاشش دربدن است.مس منشا لنف دربدن است .آهن منشاخون دربدن است .زینک منشاپوست دربدناست.پتاسیم وسدیم تبادل بین سلولی راانجام می دهند.زمانتولدپیامبروائمه اطهارودشمنان آنان که درظلمات زندگی می کنندطبق محورایکس ها به یکدیگرنزدیک است.چون منفی یک فاصله کوتاه زمانی بایک داردمنفی یک شایدعمروبنعبدود بوده باشدهمانطورکه پیامبرفرمودندامروزتمام ایمان دربرابرتمام کفرایستاده است.پس نزدیک ترین لایه به مرکزساعت یعنی بهترین افرادتولدشان باتولدبدترین افرادهمزمانی داردویابه هم خیلی نزدیک است.یعنی می توان دوساعت رسمکردیکی درقسمت مثبت ها ویکی درقسمت منفی ها.هرچه ذرات به بی نهایت نزدیک می شوندلایه های ساعتهای رسم شده دردوطرف مثبت ومنفی ازهمدورترمی شوندیعنی زمان تولدخوبان بابدان فرق بیشتری داردوازهم فاصله زمانی بیشتری دارد.شایدهر انسانی روزی درجایی وزمان ومکانی دیگربه دنیا آمده باشندکه این حتماازرابطه ایی دقیق وقانون خاصی اطاعت می کند.ممکن است هرصفتی ازخداونددرچندذره یااسم تجلی یافته باشد.وانسانی هرباربااسمی دیگرکه ازذره ایی دیگرناشی شده است به وجودآید.مثلا حضرت هابیل علیه السلام که پسرحضرت آدم هستندوحضرت موسی علیه السلام که پیامبرالوالعزم است وازصفت شکورخداونداست وازذره سیلیسیم است وحضرت اسماعیل که اوهم ازصفت شکورخداونداست ازذره منیزیم است وحضرت امام رضاعلیه السلام که اوهم ازصفت شکورخداونداست درساعت نظم جهانی درعددهشت قراردارندفقط اسامی متفاوت داشته ودرزمان ومکانی متفاوت ازپدرومادری متفاوت به وجودآمده است.یادرموردحضرت امام سجادکه ازصفت حکیم است باحضرت عیسی علیه السلام که ازپیامبران اولوالعزم است وازذره رادیم است واوهم ازصفت حکیم است ونیزذوالقرنین که اونیزازصفت حکیم است ودرذره فسفرهبوط می یابد فقط اسامی متفاوت دارندوفقط درمکان وزمانی متفاوت ازپدرومادری متفاوت به دنیا آمده اند.ودرموردحضرت ابراهیم علیه السلام که ازپیامبران الوالعزم است و دارای رتبه وعدد۳درساعت جهانی است درذره لیتیم هبوط داردوحضرت یحیی علیه السلام وحضرت داوود علیه السلام وحضرت ایوب علیه السلام وحضرت عذیرعلیه السلام که درجدول تناوبی ازذره یکی ازعناصررادیواکتیواست وحضرت امام حسین علیه السلام که درذره آهن هبوط یافته است هم صدق می کندکه همشان عدد۳ درساعت جهانی دارندوفقط اسامی متفاوت دارندودرمکان وزمان متفاوت وازپدرومادری متفاوت به دنیا آمده اند. همچنین حضرت علی اسامی آدم ونوح ویوسف وخضرهم داشته اند.همچنین حضرت محمدصلوات ا…علیه اسم بنیامین هم داشته اندچنانچه درسوره یوسف به پیامبرخطاب شده هنگامی که برادران یوسف رابه چاه می انداختندتودرآنجانبودی.خودحضرت محمدصلوات ا…علیه هم حدیثی دارندکه میفرمایندمثل من باحضرت علی علیه السلام مانندمثل هارون است به موسی علیه السلام .یعنی به نوعی به برادری باحضرت علی اذعان دارندکه اونیزاسم دیگرش یوسف است. درموردسایرپیامبران الوالعزم هم این قضیه صادقه وممکنه که چندین اسم بزرگ داشته باشند.البته حضرت علی علیه السلام ممکن است اسم زرتشت نیزداشته باشدهمچنین ممکن است پدرحضرت مریم علیه السلام نیزبوده باشندوپدرحضرت موسی علیه السلام هم بوده باشند.حضرت محمدصلوات ا…علیه نیزاسم فریدون نیزداشته باشند.همچنین ممکن است حضرت زکریا علیه السلام وحضرت یعقوب علیه السلام وحضرت امام حسن عسگری علیه السلام هرسه ازصفت جمال خداوندنشات می گیرندوفقط درزمانی متفاوت ازپدرومادری متفاوت به دنیاآمده اندوسه اسم امام حسن عسگری علیه السلام باشندکه درساعت نظم جهانی درساعت ۱۱ است.همچنین حضرت امام جعفرصادق علیه السلام نامهای دیگر ممکن است اسم های حضرت سلیمان علیه السلام وحضرت اسحاق علیه السلام وحضرت هارون برادرموسی علیه السلام نیزداشته باشدوساعت ۶جهانی قراردارند.همچنین حضرت امام محمدباقرعلیه السلام نام دیگرش ممکن است حضرت شعیب علیه السلام باشدودرساعت۵جهانی قراردارد .همچنین حضرت امام موسی کاظم علیه السلام نام دیگرش حضرت صالح علیه السلام باشدودرساعت ۷جهانی قراردارد.همچنین حضرت امام علی النقی علیه السلام(هادی)ممکن است اسم دیگرش حضرت هودبوده باشدودرساعت۱۰ جهانی قراردارد.
سلام وقتتون بخیر این فرضیه ای که نوشتین از چه منابعی نشأت گرفته؟
شیشه شایدم گل!
با سلام
اشتباه بزرگ انسان در طول تاریخ بشریت تاکنون این بوده است که همیشه خدا را از دیدگاه آیین و دین و مذهب نگریسته و به او اندیشیده است. امروز میتوان مفهوم خدا را از اسارت دین و مذهب رها نمود و از دیدگاه علمی به خداوند اندیشید. خود خداوند در اسارت و انحصار دین و مذهب قرار ندارد بلکه مفهوم خداوند با الفاظ گوناگون در زبان های مختلف. به عنوان مثال برای مسلمانان کلماتی از قبیل محمد ؛ قرآن ؛ الله حقیقت دارند. برای یهودیان کلمات موسا ؛ تورا ( تورات ) ؛ یَهوَه عزیز اند. برای مسیحیان کلمات ایسا ؛ ایوان گلی های چهار گانه ( اناجیل اربعه ؛ سرور یا پدر آسمانی. برای زرتشتیان کلمات زرتشت ؛ اوستا ؛ اهورا مزدا. و هیچ کدام حاضر نیستند که از کلمات دلنشین خود به نفع حقیقت دست بردارند. وظیفه دین داران در طول تاریخ پیدایش ادیان تاکنون زنده نگاه داشتن این کلمات و حفظ یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی – مذهبی بوده است و نه شناخت خداوند. خداوند حقیقت مطلق و بیکران است و هیچ موجود زنده و غیر زنده ای از اصالت هستی و وجود برخوردار نیست غیر از هستی و وجود بیکران خداوند. همچنین خداوند متعال دارای دانش و قدرت مطلق و بیکران می باشد و بی نیاز مطلق و برای هدایت بشر و هدایت حرکت هستی و وجود خویش هیچگونه نیازی به فرزند مذکر یا پسر و نبی و رسول ندارد. همچنین خداوند متعال هیچگونه نیازی به اعمال پیش پا افتاده و دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل از قبیل پرستش و ستایش؛ مناجات و نیایش؛ دعا و عبادات؛ احداث معابد و قربانی حیوانات ؛ طاعت و بندگی از طرف یک موجود محدود و ناتوان مثل انسان را ندارد. عشق و محبت و رحمت خداوند هم مطلق و بیکران و یکطرفه اند و به هیچگونه پاسخ گویی از طرف افراد انسانی ندارند. سعادت اخروی کلیه افراد انسانی از پیش توسط خداوند تعیین گردیده اند و با اعمال نیک و بد دنیوی قابل معامله و کسب کردن و از دست دادن نیستند.
زوج قدیمی خدا – دین همیشه مثل یک دوقلوی سیامی به نظر انسان می رسیده است که از همدیگر تفکیک ناپذیر تصور می شده است. امروز میتوان زوج مدرن خدا – علم را جایگزین آن نمود. این حقیر به خداوند متعال باور و ایمان و اعتماد و اطمینان و امید دارم و به هیچ دین و مذهبی وابستگی ندارم و محتوای هیچ کتاب دینی را نازل شده از آسمان و از طرف خداوند نمی دانم. زیرا خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسانی را برای هدایت بشر انتخاب ؛ معبوث ؛ اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را نجوّا و زمزمه نکرده است، چه بطور مستقیم و چه غیر مستقیم.
درود بر شما طرز فکری همسان داریم
اگه جهان ما از انفجار بزرگ در خلا بوجود آمده
پس اون خلا حتما یجایی یا یه مکان بوده
واسه انجام کاری یا همون انفجار به یه مکان نیاز بوده
پس خلا چطور بوجود اومده
حالا که فیزیک کوانتوم میگه ذره با یه چشم به هم زدن بوجود میاد بعد از بین میره
این ذره کجا و در چه مکانی پدید میاد
و در چه زمانی رخ میده البته زمان نیاز به مکان داره
فرضیه :خداونددارای صفاتی است که هرصفتی ازتعدادی ازاسامی تشکیل شده است هراسمی درمحورایکس ها دارای عددی ثابت وخاص است یعنی هرصفت ازخداونددارای مجموعه ایی ازاسمهاست که البته به اینصورت است که مثلا صفت علیم مجموعه ایی رامی گویندکه عدد یک واعدادبین یک تا عدد۲راشامل می شود.هرفردیاشخص یک اسم داردویک اسم فقط دارای یک عدداست. وهرانسان درمحورایکس ها جایگاهی خاص داردیعنی دارای عددی ثابت وخاص است.یعنی مثلاانسانهای برترودارای مقامات عالی وپیامبران دارای اولین اعدادهستندویعنی ازصفرشروع می شودوصفربالاترین رتبه راداردوبیشترین نقش راایفا می کندوهرچه اعدادازصفربه بی نهایت ادامه می یابندازلحاظ رتبه کمترمی شوندونظم آنان کاهش می یابدونقش کمتری درنظم آفرینش دارندوازاهمیت آنان کاسته می شودوپس هرچه عددبه صفرنزدیکتروشناخته شده ترباشداهمیت بیشتری دارد.اعدادساعت نیزفقط ۱۲عددنیست مافقط یک لایه اعدادرادرساعت رانمایش می دهیم که درنظم جهانی نقش بیشتری دارند پیامبراسلامحضرت محمدصلوات ا…علیه دارای عددصفراست که بیشترین ارزش عددی راداردونزدیکترین فردبه خداست ونشات گرفته ازصفت لطیف خداونداست که درذره اکسیژن هبوط می یابد.حضرت علی دارای عددیک است ومنشاگرفته ازصفت علیم خداونداست که درذره هیدروژن هبوط می یابد .حضرت امامحسن علیه السلام دارای عدد۲ است ومنشاگرفته ازصفت کریم خداونداست که درذره مس هبوط می یابد حضرت امام حسین علیه السلام دارای عدد۳ است ومنشاگرفته ازصفت مومن خداونداست ودرذره آهن هبوط می یابد.حضرت امامسجادعلیه السلامدارای عددچهاراست ومنشاگرفته ازصفت حکیم خداونداست ودرذره روی یازینک هبوط می یابد .حضر ت امام باقرعلیه السلام دارای عدد۵ است ومنشاگرفته ازصفت قهارخداونداست ودرذره کلسیم هبوط می یابد .حضرت امام صادق علیه السلام دارای عدد۶ است ومنشاگرفته ازصفت صادق خداونداست ودرذره پتاسیم هبوط می یابد. حضرت امام موسی کاظم علیه السلام دارای عدد۷ است ومنشاگرفته ازصفت صبارخداونداست ودرذره منگنز هبوط می یابد.حضرت امام رضاعلیه السلامدارای جایگاه عدد۸ است ومنشاگرفته ازصفت شکورخداونداست ودرذره کربن هبوط می یابد .حضرت امام جوادعلیه السلام دارای عدد۹است منشاگرفته ازصفت مکارخداونداست ودرذره گوگرد هبوط می یابد.حضرت امام هادی علیه السلام دارای عدد۱۰است ومنشاگرفته ازصفت هادی خداونداست ودرذره والدگروه گازهای بی اثرهبوط می یابد. .حضرت امامحسن عسگری علیه السلام دارای عدد۱۱ است ومنشا گرفته ازصفت جمال خداونداست ودرذره سدیم هبوط می یابد.حضرت مهدی علیه السلام دارای جایگاه ۱۲است ومنشاگرفته ازصفت نورخداونداست ودرذره اورانیوم هبوط می یابد.این ذرات بیشترین نقش رادرساختاربدن انسان ونظام آفرینش ایفا می کنند. بعدازازآن نیزعدد۱۳ تا۲۴ برلایه ایی دیگرلایه ایی دیگرازساعت رابه وجودمی آورندکه هرعدد نیزمختص انسانی پاک وعالی هست این انسانها درنورودرهدایت هستندوبایکدیگرنزدیک ودوست هستندودرواقع بهشتیان هستند.این اعدادتابی نهایت ادامه می یابندولایه لایه ساعت راتشکیل می دهندکه البته فقط ساعت اولی رسم می شودکه به مرکزوبه اصطلاح نقطه پرگارنزدیکتراست وقتی که اعدادبه بینهایت مثبت رسیدندیعنی انسانهایی هستندکه ازمرکزساعت وپیامبروامامان دورترین فاصله رادرمثبت هادارندوسپس دربینهایت مثبت ناگهان بینهایت منفی شروع می شودیعنی انسانهایی که صفات منفی شان ازصفات مثبت شان بیشتراست تاالی آخریعنی تامنفی یک که بدترین انسان است.درآخرین ساعت فرضی که ازمنفی یک تامنفی ۱۲ تشکیل شده است گردش عقربه ها نظم نداردودیگرزمان نظم خودراازدست داده است یعنی هرچه قدرکه انسانها ازصفربه بینهایت مثبت وسپس بی نهایت منفی وسپس منفی یک سیرمی کنندازنوربه ظلمت قرارمی گیرندودرمنفی یک درظلمت مطلقندوازصفات خداوندبهره نمی برندوعدم صفات خداوندی باعث رذایل درآنهاست. آنان بایکدیگرنیزخوب نیستندودرواقع جهنمیان هستندوازهم فاصله زیادی هم دارند.لایه های فرضی ساعت طوری قرارمی گیرندکه ازصفربه بالا ازمرکزساعت دورمی شوندودرستی فرضیه انبساط جهان نیز آشکارمی شودکه درلایه هایی که انبساط بیشتری دارندوازمرکز ساعت دوراست هرج ومرج وبی نظمی بیشتراست این ترتیب می توان جدول مندلیف رابه صورت ساعتی ترسیمکرد.هرانسانی که دارای عددی ثابت است یعنی مثلا ۴ اعداداعشاری که بین اعداد۴تا۵قرارمی گیرندوتشکیل دهنده صفت حکیم خداوندهستندهرکدام ازاعداد۴ واعدادبین ۴تا۵ ظرفیتهایی است که این انسان داردیعنی این انسان چندین باربه دنیامی آیدوباهرباربه دنیاآمدن دارای اسمی خاص است باظرفیتی که درهمان عددخاص است.بین هرعددتاعدددیگربی نهایت عدداعشاری هست یعنی هرانسان می تواندبه خواست خداوندبی نهایت دفعه وبااسامی متفاوت به دنیابیایدولی صفت ثابتی دارد.پس بنابراین ممکن انسانی نشات گرفته از صفتی ثابت چندین باربااسامی متفاوت به دنیابیاید وطبق آیات قرآن انسانهای پیشین نسبت به پسینیان یعنی انسانهای بعدی ظرفیتهای بالاتری داشته اندیعنی هرانسانی درظرفیت بعدی باقدرت کمتری به دنیامی آید .هرذره دارای پروتون است که خوددارای ذراتی است یکی ازذرات درون پروتون انسان راناشی می شودویکی دیگرازذرات داخل پروتون گیاه راناشی می شودویکی دیگرازذرات داخل پروتون حیوان راناشی می شود.همانگونه که خداونددرقرآن آورده است حیوانات وگیاهان وبقیه موجودات رامسخرانسان قراردادیم که دراین موردپروتون ذره انسانهای عالی مرتبه حیوانات وگیاهانی ازآنان منتج می شوندکه مثمرثمرتربوده وپرفایده ترندوذره هریک از انسانها دراینراستاحیوانات وگیاهانی ازآنان ناشی می شوندکه همانطورکه درقران آمده است خودازگروههایی تشکیل می شوندکه البته سرپرست آنان ذره حیوان یاگیاهی خاص است که ازذره انسانی خاص منتج می شود.مثلا درقرآن ازبعضی حیوانات نام برده شده است مانندگوسفندیاگاویاشترکه هرکدام ازذره انسانی برتروعالی منشا می گیرندوخیلی هم پرفایده هستندذره هرانسانی حیوان یاحیوانات وگیاه یاگیاهانی خاص رامنشاهستند وبه اصطلاح والدگروههایی ازحیوانات یاگیاهان هستندمثلا گوسفند به طورمثال مسخرحضرت اسماعیل علیه السلام است وازذره اومنشامی گیردولی گوسفندان زیرمجموعه ایی داردکه ازذره انسانهای دیگرهستندودراصطلاح فرزنداومحسوب می شوندواین درحالی است که انسانهای دیگرهیچ کدام شایسته اینکه درظرفیت ذره خوداولین گوسفند ازآنان به وجودآیدنیستند.درمقابل ذره انسانهای خبیث حیوانات وگیاهانی مضررامنشاهستندازجمله آنان ویروس کروناکه ازذره فردی خبیث نشات می گیرد .همانطورکه درقرآن آمده است تمامی حیوانات نیزدارای گروه وقبیله هستندوسخن می گویندوحضرت سلیمان وامام صادق علیه السلام نیزقادربه تشخیص کلام وگفتگوباحیوانات بوده اند.ذرات ازیک نوع نیزازلحاظ ژنوم فرق دارندیعنی هرذره ازاکسیژن باذره دیگراکسیژن تفاوت ژنوم دارد.یعنی ذره بنیادی اکسیژن که ازهبوط حضرت محمدصلوات ا…علیه ناشی می شوددارای اولین و بهترین ژنومازاین ذره است وبه اصطلاح ذره اکسیژن اوذره والداکسیژن است ولی انسانهای دیگرنیزمی توانندبه عنوان اکسیژن تجلی یابندکه هرکدامژنومشان بااکسیژن اول ودیگرذرات اکسیژن متفاوت است.این موضوع درموردسایرذرات نیزصدق می کندوبه این ترتیب همه انسانها درذرات وحیوانات وگیاهان این جهان سهمی دارند.درقران نیزبه این موضوع اشاره شده وبه والدوماولدسوگندخورده شده است.ذرات دارای دوقسمت پوسته وهسته هستندکه پوسته دارای ذره ایی است که منشا دیوان هست که درقرآن کریم آمده است گردانندگان سیارات هستندوهسته دارای سه ذره نوترون والکترون وپروتون هست که نوترون ذره ایی است که منشافرشتگان است والکترون منشا جنیان است که درسیاره مشتری زندگی می کنند وپروتون منشاانسان وحیوانات وگیاهان است البته خودپروتون شامل چندذره است که ذره ایی که انسان مربوط به آن است ازذره ایی که حیوان وذره ایی که گیاه ازآن ناشی می شودجداست. یعنی پس ازتشکیل نطفه اولین پروتونی که درذره تکثیرمی شودانسان یاگیاه یاحیوان ایجادمی شودواگربتوان آن ذره راشناسایی کردحتی می توان آن فردراشناخت که البته درقرآن آمده است که این امرجزبرخداوندامکان پذیرنیست اگربتوان به اطلاعات ژنی اولین پروتون تکثیرشونده درذره بنیادی بدن هرفرد یعنی اولین ذره ایی که تکثیرمی شودپی بردمی توان اطلاعاتی چون طول عمروسایرصفات آن فردوحتی اینکه آن شخص کیست رافهمید.ستاره شناسان قدیم دارای علمی بودندکه بااستفاده ازآن زمان به دنیاآمدن اشخاص مشهورراباتوجه به تولدقبلی آن شخص ومحل تولدقبلی اوتخمین میزدندمثلا ستاره شناسان زمان حضرت موسی زمان تولداوراتخمین زدند.ممکن است موسی علیه السلام درزمان قبل ازآن تاریخ بااسم دیگری درجای دیگربه دنیا آمده باشدکه چون جزپیامبران الوالعزم است بعیدبه نظرنمیرسد.در بنگیامه بانگ پس ازاینکه خداوندذرات بنیادی راآفریدیعنی برخی ازصفات خودرابه صورت ذرات تجلی دادذرات بنیادی که تعدادی ازآن به عنوان همان عناصرجدول تناوبی شناسایی شده اند باسرعت شگفت آوری تکثیروبایکدیگرامتزاج یافتندوسرعت این تکثیروتغییرات چنان بودکه صدایی خارج ازتصورایجادکردکه گوش هرجنبده ایی راکرمیکردوهرجنبده ایی رامنگ میکردبه همین علت به آن مه بانگ یابیگ بنگ می گویند.خداونداراده کردکه صفاتش به صورت ذرات هبوط وتجلی یابدهمانطوری که درقرآن کریم آمده اراده کند باش پس می شود وهفت شبانه روزباسرعت زایدالوصفی این ذرات تکثیروامتزاج یافتند.نروماده ووالدومولود درذرات نیزوجوددارد.براساس برآوردها می توان گفت حضرت مسیح ازذره بنیادی رادیم است.حضرت ابراهیم ازذره بنیادی لیتیم است .حضرت آدم ازذره بنیادی هلیم است.حضرت نوح ازذره بنیادی نیتروژن است.حضرت موسی ازذره بنیادی سیلیسیم است ویکی ازحیواناتی که درتسخیراوست وازذره اونشات می گیردماراست.حضرت اسماعیل ازذره بنیادی منیزیم است.حضرت یعقوب ازذره بنیادی نقره است .حضرت بنیامین ازذره بنیادی طلای سفیداست.حضرت یوسف ازذره بنیادی طلازرد است.حضرت ابالفضل ازذره بنیادی آلومینیوماست .حضرت یونس ازذره بنیادی یداست.حضرت شعیب ازذره بنیادی سرب است.حضرت لوط ازذره بنیادی جیوه است .کوروش کبیرکه درقرآن ذوالقرنین نامیده شده است از ذره بنیادی فسفراست وگیاه انگورازاونشات می گیرد.اکسیژن منشاشش دربدن است.مس منشا لنف دربدن است .آهن منشاخون دربدن است .زینک منشاپوست دربدناست.پتاسیم وسدیم تبادل بین سلولی راانجام می دهند.زمانتولدپیامبروائمه اطهارودشمنان آنان که درظلمات زندگی می کنندطبق محورایکس ها به یکدیگرنزدیک است.چون منفی یک فاصله کوتاه زمانی بایک داردمنفی یک شایدعمروبنعبدود بوده باشدهمانطورکه پیامبرفرمودندامروزتمام ایمان دربرابرتمام کفرایستاده است.پس نزدیک ترین لایه به مرکزساعت یعنی بهترین افرادتولدشان باتولدبدترین افرادهمزمانی داردویابه هم خیلی نزدیک است.یعنی می توان دوساعت رسمکردیکی درقسمت مثبت ها ویکی درقسمت منفی ها.هرچه ذرات به بی نهایت نزدیک می شوندلایه های ساعتهای رسم شده دردوطرف مثبت ومنفی ازهمدورترمی شوندیعنی زمان تولدخوبان بابدان فرق بیشتری داردوازهم فاصله زمانی بیشتری دارد.شایدهر انسانی روزی درجایی وزمان ومکانی دیگربه دنیا آمده باشندکه این حتماازرابطه ایی دقیق وقانون خاصی اطاعت می کند.ممکن است هرصفتی ازخداونددرچندذره یااسم تجلی یافته باشد.وانسانی هرباربااسمی دیگرکه ازذره ایی دیگرناشی شده است به وجودآید.مثلا حضرت موسی که پیامبرالوالعزم است وازصفت شکورخداونداست وازذره سیلیسیم است وحضرت اسماعیل که اوهم ازصفت شکورخداونداست ازذره منیزیم است وحضرت امام رضاعلیه السلام که اوهم ازصفت شکورخداونداست درساعت نظم جهانی درعددهشت قراردارندفقط اسامی متفاوت داشته ودرزمان ومکانی متفاوت ازپدرومادری متفاوت به وجودآمده است.یادرموردحضرت امام سجادکه ازصفت حکیم است باحضرت عیسی علیه السلام که ازپیامبران اولوالعزم است وازذره رادیم است واوهم ازصفت حکیم است ونیزذوالقرنین که اونیزازصفت حکیم است ودرذره فسفرهبوط می یابد فقط اسامی متفاوت دارندوفقط درمکان وزمانی متفاوت ازپدرومادری متفاوت به دنیا آمده اند.ودرموردحضرت ابراهیم علیه السلام که ازپیامبران الوالعزم است و دارای رتبه وعدد۳درساعت جهانی است درذره لیتیم هبوط داردوحضرت یحیی وحضرت ایوب وحضرت عذیرکه درجدول تناوبی ازذره یکی ازعناصررادیواکتیواست وحضرت امام حسین علیه السلام که درذره آهن هبوط یافته است هم صدق می کندکه همشان عدد۳ درساعت جهانی دارندوفقط اسامی متفاوت دارندودرمکان وزمان متفاوت وازپدرومادری متفاوت به دنیا آمده اند. همچنین حضرت علی اسامی آدم ونوح ویوسف وخضرهم داشته اند.همچنین حضرت محمدصلوات ا…علیه اسم بنیامین هم داشته اندچنانچه درسوره یوسف به پیامبرخطاب شده هنگامی که برادران یوسف رابه چاه می انداختندتودرآنجانبودی.خودحضرت محمدصلوات ا…علیه هم حدیثی دارندکه میفرمایندمثل من باحضرت علی علیه السلام مانندمثل هارون است به موسی علیه السلام .یعنی به نوعی به برادری باحضرت علی اذعان دارندکه اونیزاسم دیگرش یوسف است. درموردسایرپیامبران الوالعزم هم این قضیه صادقه وممکنه که چندین اسم بزرگ داشته باشند.البته حضرت علی علیه السلام ممکن است اسم زرتشت نیزداشته باشد.وحضرت محمدصلوات ا…علیه نیزاسم فریدون نیزداشته باشند.
باتوجه به اینکه خداونددرقران ازگفتگوی مورچه باحضرت سلیمان صحبت کرده مابه عنوان یک مسلمان که قرآن راقبول داریم نبایدفکرمحدودداشته باشیم
جهان و هرچه در ان است بر اساس و پایه علم بوجود امده چنانچه اگر علم را از جهان برداری چیزی به جز نیستی باقی نخواهد ماند هر انچه که علم نتوانسته ثابت کنه به علت دیدگاه محدود انسان از کل هستی است زیرا انسان هیچ گاه نمیتواند به خاطر وجود جرمی که دارد در کل فضا یا تمام هستی حرکت کند و ببیند و کنکاش کند لذا داستان هایی بر اساس افسانه های شنیده یا مکتوب فقط در حیطه داستان و غیر قابل اثبات میباشند
پس بنابراین شاید عالم بهشت یکی از جهان های دیگه باشه با اشکال متفاوت و فراتر از درک امروزی، شاید ما از اون دنیا برای یادگیری و عبرت گرفتن از گذشته به اینجا فرستاده شدیم تا که در اون جهان و عالم بدون نقض تر از الان باشیم.
یک سوال. اصن هیچ و غیر هیچ چیه؟ اصن وجود و عدم وجود چطور مشخص می شه؟ وقتی می گه جهان از هیچ به وجود اومده منظورش اینه که یه سری چیزایی رو به عنوان “چیز!” قبول داره و می گه جهان از اونا به وجود نیومدن. دانشمندا الان می گن ماده ی تاریک وجود داره. چون اثر گرانشش رو متوجه شدن. ولی شاید خیلی چیزای تاریک تر از ماده ی تاریک وجود داره که ما با حواس پنجگانه نمی بینیم. چقدر عجیبه دنیا. چقدر حیرت… چقدر سردرگمی… ما به کجا می ریم؟ آیا اصلا به جایی می ریم؟ آیا لزوما باید به جا و مکان و زمانی رفت؟ شاید آینده ی ما چیزی باشه که کلمات و افعال از بیان اون قاصر هستن.
من متاسفانه پیامهایی رو خوندم که همگی با دلایل دینی به جنگ با حقایق علم افتادن. اما در اینجا علم است که پیروز خواهد شد. مثلا در کتب دینی آمده است که زمین مرکز دنیاست و تمام کائنات به دور زمین میچرخند اما صد سال پیش با دلایل بسیار محکم مشخص شد که خود زمین سیاره بسیار ریز در منظومه کوچکی است که به دور خورشید خودش در چرخشه و این منظومه در کهکشانی از میلیاردها کهکشان در نقطه ای دور افتاده کیهان است ومشخص شد که کتب دینی و خود دین، تکیه گاه محکم علمی برای شناخت واقعیت دنیای بزرگ ما نیست
شما چند بار آخرین کتاب آسمانی رو مطالعه کردید که با قاطعیت میگید در “کتب دینی” گفته زمین مرکز دنیاست؟
کدوم آیه از قرآن همچین حرفی زده؟
اصلا شما این آیهی قرآن رو چجوری توجیه میکنید که میگه:
و الشمس تجری لمستقر لها
میگه خورشید در حرکته تا به محل استقرار خودش برگرده (نهتنها صراحتاً داره از حرکت خورشید صحبت میکنه، بلکه از برگشت خورشید به نقطهی اولیه در مدار حرکتیِ خودش هم داره حرف میزنه! مستقر یعنی محل استقرار. میگه هم خورشید حرکت میکنه،جاریه،و هم بهجای استقرارِ خودش برمیگرده! )
۱۴۰۰ سال پیش داره از حرکت خورشید و مَدارش حرف میزنه عجیب نیست براتون؟
قرآن تماماً شمارو به تفکر و علم دعوت میکنه، بیانصافیه که حتی یکبار این کتاب رو از اول تا آخر نخوندید و اونوقت با تیتر نبرد علم با جهالت کامنت هم میگذارید! قرآن دقیقا برای همین اومد عزیز من، برای نبرد علم با جهالت!
تا فیلمی رو ندیدی نقدش نکن.
تا کتابی رو هم کامل نخوندی نقدش نکن.
خودت قرآن رو به عنوان کتاب دینی مطالعه کن، نهاینکه توی این سایت و اون سایت بهت بگن کتب دینی دشمن علمه و
عحب استدلالی آوردید؟!! خوب اگر کسی فکر کنه خورشید دور زمین می چرخه(دیدگاهی که اون زمان غالب بود)، دقیقا داره میگه که خورشید در حرکته و حرکتش دارای پریوده عین همون چیزی که با چشمش میبینه. خورشید از دید ما هر ۳۶۵ روز به محل قبلیش در آسمان بر میگرده
اینکه جهان از هیچ بوجود آمده هم نظریه ای است برپایه گمان و یقینی نیست وخیلی از فیزیکدانان هم مخالف این نظریه هستند.
اگر منظور از نظریه پرداز این است که «جهان نبوده و بعداً به وجود آمده است»، این نظریهی جدیدی نیست و به همان بحث «حدوث و قدم» ماده بر میگردد و البته در فلسفهی اسلامی، نه فقط جهان مادی، بلکه هیچ چیز جز خدای واحد نبوده و بعداً به وجود آمده است و همین امر گواهی بر به وجود آورنده است. چرا که نسبت ممکنات به «عدم و وجود» برابر است. لذا بدون علت پیدایش نمییابند.
اما اگر منظورشان این است که جهان هستی [ماده یا غیر ماده] از هیچ به وجود آمده است! نظریهای موهوم است و شعاری بیش نیست. چرا که عقل مکرر و مستمر و در هر امری اثبات میکند که معلول بدون علت، حرکت بدون محرک، نظم بدون ناظم … و در نهایت هستی بدون هستیبخش به وجود نمیآید و حتی نه تنها یک نمونهی خارجی برای اثبات آن نمیتوان یافت، بلکه تصور آن نیز محال است. چرا که هر تصوری، اگر چه فقط خیال و باطل باشد، خود معلول علتی است.
علی آقا شما که میگی هر معلولی بعد از علتی رخ میده، یعنی اگر علتی نباشه،معلولی هم نخواهد بود،درست؟
خب شما به این سوال پاسخ بده که علت خالقی که بهش اعتقاد داری چیه؟در حرفهای خودت هم تناقض هست،علت خالق چیه پس؟مگه نمیگی هر معلولی بعد از علت رخ میده؟
ما نمیگیم هر موجودی علت میخواد ؛بلکه میگیم هر ممکن الوجود و محتاجی علت میخواد !موجودات دو دسته هستند: محتاج و غیر محتاج محتاج ها چیزایی اند که هستی و بودن ،ذاتی شون نیست و میتونن یه موقع باشند و یه جا دیگه نباشند و به عبارت دیگه محدودن . غیر محتاج فقط خداست که در بودنش محتاج به کسی یا چیزی نیست و عین هستی و وجوده و وجود داشتنش علت نمیخواد . شما اگه برهان فقر و غنا رو مطالعه کنی متوجه میشی که چرا فقط یک بینیاز در وجود، وجود داره. خداوند حقیقت مطلق نا متناهیه و هستی و وجودش متعلق به خودشه. پس ما نه دست از قاعده مون بر می داریم و نه میگیم خدا علت لازم داره !
ما نمیگیم هر موجودی علت میخواد ؛بلکه میگیم هر ممکن الوجود و محتاجی علت میخواد !موجودات دو دسته هستند: محتاج و غیر محتاج محتاج ها چیزایی اند که هستی و بودن ،ذاتی شون نیست و میتونن یه موقع باشند و یه جا دیگه نباشند و به عبارت دیگه محدودن . غیر محتاج فقط خداست که در بودنش محتاج به کسی یا چیزی نیست و عین هستی و وجوده و وجود داشتنش علت نمیخواد . شما اگه برهان فقر و غنا رو مطالعه کنید متوجه میشید که چرا فقط یه بینیاز در وجود، وجود داره .خداوند حقیقت مطلق نا متناهیه و هستی و وجودش متعلق به خودشه. پس ما نه دست از قاعده مون بر می داریم و نه میگیم خدا علت لازم داره !
به نظر منم یک چیز اصلا جور در نمیاد .همه ما میدونیم که قران از جنبه علمی بسیار والاست و حتی از علومی گفته شده که در گذشته های بسیار دور گفته شده و الان به ان حقایق رسیدیم . توی قران از نظم شگفت انگیز این جهان گفته شده ولی این مطالبی گفته شده به نوعی اونو نقض میکنه . به نظرم این برخلاف نظم است که چیزی به وجود بیاد و از بین برود و تمام . نظریه جهش بزرگ دارای نظم بیشتر و کامل تری است به هرحال عقل ما در برابر افرینش مانند کودکی کوچک و حیران در کتابخانه بزرگ و اسرار امیز است .
سلام,کسانی هستند که به سن نود سالگی هم رسیده اند,حتی یکبار در شب سرشان را بالا نگرفته اند که ببینند اونجا نورهایی به اسم ستاره وجود داره,خیلی بهتر و سالمتر و خوشحالتر از دیگران با عمر طولانی زندگی کرده اند و به معنای واقعی زندگی کرده اند,ولی کسانی که زیاد میخواهند بفهمند و بیشتر از دیگران فهمیده اند,ودر مورد خلقت و چگونگی اش هزاران بار بیشتر از دیگران دانسته اند,زندگی سخت و مشقت باری داشته اند و در اخر هم به دانسته های خودشان شک کرده اند,و با ذهنی اشفته از دانسته و ندانسته های خلقت افرینش و با افکاری سر در گم از این دنیا بالاجبار رفته اند,این خلقت به این بزرگی,که بزرگی اش انقدر زیاد است که نه اولش معلوم است نه انتهای اخرش, که وسعتش شاید انتهایی هم نداشته باشد,چه سود که در مورد چیزی بیندیشیم که نه سرش معلوم است نه تهش, همین زمین زندگی کنیم برای راحتتر زندگی کردن بالاجبار اختراع و اکتشاف کنیم,مخصوصا در پزشکی خودمان را پیشرفت دهیم,تا در زمان مردن با اه و ناله از بیماریها نمیریم,راحت بمیریم, به همدیگر محبت کنیم زیرا این دنیا با تمام زیباییهای خلقتش از بین رفتنی است,همانطور که در تمام کتب دینی گفته شده,شناخت کامل تمام واسطه های ساخت خلقت,مثل,زمان,فضا, و امثالهم,باعث ساخت سلاحهای مخربتر میشه که هر چه بیشتر به جون هم بیفتیم و هم نسلمون و هم سیاره ی قشنگمون رو نابود سازیم,چون ما ادمهای روی زمین کم ظرفیتیم,هر وقت ظرفیتش و عصره ی انسانیت را شناختیم و بهش احترام گذاشتین, اونوقت لیاقتش را داریم که بپردازیم به چگونگی اینکه جهان افرینش را خداوند چگونه و چرا خلق کرده,فعلا اگر توانستی خود و خدایت را بشناسی و صدای زیبای قران عبدالباسط در تک تک سلولهای بدنت نفوذ کرد,ارام میگیری و نسبت به دیگران مهربان میشوی که به تو انسان میگویند, خداوند میمون را میمون افریده, و ادم را ادم,
این جمله خیلی واسم جالب بود:
(میگن که نسل ما ادما میرسه به میمون ها . این با کمی فکر حل میشه و نیازی به دانشمند و نابغه بودن نداره. اگه اجداد ما میمون ها هستن پس باید همه ی میمون هایی که الان وجود دارن به ادم تبدیل بشن . از هیچ تشکیل شدن جهان هم یکی از فرضیه های چرند دانشمند هاست و با عقل جور در نمیاد)
من بسیار خردتر از اونیم که بخوام ادعایی در وادی بیکران علم داشته باشم اما دوستان، فرگشت یا همان تکامل به عنوان یک تئوری معتبر و به روز، حتی در کتابهای درسی جمهوری اسلامی تدریس میشه!
به قول داکینز محاله یک نفر کتابی در حیطه فرگشت بخونه و اون رو رد کنه!
علم من زیست شناسیست و درخصوص پیش از آغاز حیات حق اظهارنظر ندارم اما صرفا با آموخته های ابتدایی و شنیده هامون پیرامون همچون مطالب سنگینی اظهار نظر نکنیم. بزرگترین اشتباه منکران تکامل هم این جمله است: انسان از نسل میمونه!
تکامل میگه انسان نه فقط با میمون، بلکه با تمام جانداران دیگر یک “نیا”ی مشترک دارد.
ممنون از دیجی کالا بابت همتشون در نشر دانش
شما باید بدونی که هر یک از موجوداتی که در روی کره زمین هستن به یک گروه پیوند میخورن که نوع رو مشخص میکنه.
مثلا گرگ سانان که همون گرک،سگ،روباه و… هست یا گربه سانان که واضح و مشخصه.
انسان هم یک موجود در چرخه زیستی کره ی زمین هست و با میمون ها و گپی ها و بونوبوها و …گروه انسان سانان رو نشکیل می دن.
پس این منافاتی نداره با اینکه میمونا هستن هنوز.چون ما گروهی از این میمون ها بودیم که فقط به واسطه جهش ژنتیک و رشد مغز پیشرفت کردیم.در ضمن دانشمد انسان شناسی مدرک ارائه میده اما کسی که متعصبه و می خواد تافته جدا بافته باشه قبول نمیکنه.
همین الانی که شما این مطلب رو میخونی عده جاذبه ی زمین و کروی بودن اونو قبول ندارن اما طبیعت کاری به افکار پوسیده اونا نداره.