آیا فرایند تکامل و انتخاب طبیعی در حیات جاری است؟ (بخش اول)
تکامل و انتخاب طبیعی، پایهایترین نظریهی علم زیستشناسی و البته از مناقشه برانگیزترین نظریههای علم است. تکامل یعنی اینکه موجودات زندهی مختلف زمین، در ویژگیهای گوناگون خود دچار تغییر و تحول میشوند. تغییر و تحولی که از بدو شروع حیات وجود داشته و همچنان ادامه دارد. انتخاب طبیعی یعنی موجودات زندهای که ویژگیهای آنها باعث میشود با زیستبوم خود سازگارتر باشند، باقی میمانند و بقیه نابود میشوند. این نظریه به زیستشناسان میگوید که چگونه زندگی سادهی اولیه، به گوناگونی زیستی امروزی تبدیل شد. اینکه چگونه اکنون زندگی روی زمین را میتوانیم به شکلهای مختلف، از یک باکتری گرفته، تا انواع درختان و یک دلفین یا نهنگ ببینیم. برای زیستشناسان، تکامل یک واقعیت است. زیستشناسان آکادمیک همانقدر به تکامل باور دارند که کروی بودن زمین را پذیرفتهاند. با این حال بسیاری از مردم، نمیتوانند بپذیرند که فرایند تکامل و انتخاب طبیعی در موجودات زنده جریان دارد. چرا زیستشناسان آکادمیک اینقدر دربارهی آن مطمئن هستند؟ شواهد و مدارک آنها برای این باور چیست؟ ممکن است زیستشناسان در اشتباه باشند؟
انسان برای هزاران سال فکر میکرد که خورشید، ماه و سیارهها، همگی به دور زمین گردش میکنند. این نظریه کاملا قدرتمند بود و میتوانست پیشبینیهای زیادی را به دقت انجام دهد. جامعهی علمی آن زمان به طور کامل این نظریه را پذیرفته بود و نظریهی زمینمرکزی، پایهی مستحکم کیهانشناسی شده بود. هرچند که آن نظریه خیلی خوب جواب میداد، ولی نقصهایی هم داشت. بعضی از پیشبینیهای آن درست از آب در نمیآمد و دانشمندان دائما در حال برطرف کردن نقصهایش بودند. نظریه یا باید تکمیل، یا به طور کلی ابطال میشد. چیزی که در تاریخ رخ داد، مورد دوم، یعنی ابطال آن بود. با تلاشهای «کپرنیک» و «گالیله»، همه چیز کاملا بر عکس شد و فهمیدیم برخلاف تصوراتمان، این زمین و دیگر سیارات هستند که در مدار خورشید میچرخند.
اساسا این خاصیت علم است که نظریهای داده میشود و تا زمانی که ابطال نشده، مدافعان نظریه سعی میکنند با روشهای مختلف از آن دفاع کنند. اگر نظریهی دیگری به میان آمد که استدلال و شواهد بهتری ارائه میکرد، آن هنگام در یک جامعهی آزاد علمی، خود به خود جایگزین نظریهی قبلی میشود. حال، آیا ممکن است نظریهی تکامل و انتخاب طبیعی هم به چنین وضعیتی دچار شود و به یکباره پارادایم غالب زیستشناسان آکادمیک را بشکند؟ شواهد و مدارک زیستشناسان برای اثبات نظریهشان چیست؟
تغییرات جزئی و مداوم
شاید بهتر باشد ببینیم که نظریهی تکامل و انتخاب طبیعی داروین دقیقا چه میگوید. این نظریه میگوید هر موجود زندهای که به دنیا میآید، اندکی با والد یا والدینش متفاوت است. این تفاوتها گاه در زندگی به موفقیت او کمک میکند و گاه جلوی موفقیت او را میگیرد. موفقیت یعنی اینکه خودش زنده بماند و بتواند تولید مثل کند؛ عدم موفقیت هم یعنی نتواند این کارها را انجام دهد. وقتی موجودات زنده برای غذا و جفت با یکدیگر رقابت میکنند، آنهایی که دارای بعضی مزیتهای رقابتی نسبت به دیگران هستند، شانس بیشتری برای تولید مثل دارند. ولی آنهایی که مزیت رقابتی زیادی نسبت به دیگران ندارند، شانس تولید مثلشان کم میشوند. بنابراین در یک جمعیت خاص از موجودات زنده، کمکم ویژگیهای مفید برای تضمین بقای نسل باقی میماند و ویژگیهای غیرمفید از بین میروند.
در مدت زمان طولانی، تغییراتی که آهستهآهسته ایجاد شدهاند، منجر به دگرگونی کامل یک جمعیت میشوند. دگرگونی میتواند آنقدر زیاد باشد که جمعیتی با ویژگیهای کاملا جدید نسبت به چند نسل قبل ببینیم. یعنی اگر جمعیتی از موجودات زنده را اکنون زیر نظر قرار دهید، میبینید که در هر نسل آنها، تغییرات کوچکی رخ میدهد. اگر مثلا برای صد هزار سال با آنها خداحافظی کنید و سپس دوباره به دیدن آنها بیایید، ممکن است با موجوداتی کاملا متفاوت از آنچه صد هزار سال پیش دیده بودید مواجه شوید. بدین معنی که در طی میلیاردها سال، کمکم کرم تبدیل به ماهی، ماهی تبدیل به جانوران خشکیزی، جانوران خشکیزی تبدیل به پستانداران کوچک و پستانداران کوچک تبدیل به میمونها شدهاند. تکامل بر خلاف نام فارسی آن (کامل شدن)، لزوما به معنی کامل شدن نیست. تکامل صرفا فرایندی مبنی بر تغییر صفات نسل به نسل موجودات زنده است، که در طول زمان به دگرگونیهای بزرگ تبدیل میشود. احتمالا نام فارسی بهتر به جای تکامل، «فرگشت» است.
بگذارید آنطور که داروین میگوید، از باغچهی خانهی خود شروع کنیم. کتاب «منشاء انواع» چارلز داروین، نخستین بار در سال ۱۸۵۹ چاپ شد. او در این کتاب از خوانندگان خواسته که ذهن خود را بر روی باغچهی خانهی خود متمرکز کنند و لازم نیست به دل جنگلها و بیشههای حارهای بروند. در باغچهی خانه به خوبی میتوان دید که چگونه موجودات زندهای مثل مرغ و خروس، صفات خود را به فرزندانشان منتقل میکنند. در ضمن همیشه فرزندان، نوهها، نتیجهها و الی آخر، تا حدی متفاوت از پدر و مادر و اجداد خود هستند. داروین ذهن مخاطب را به فرایند کشاورزی و دامداری متمرکز میکند و اینکه در طی نسلهای زیاد، کشاورزان و دامداران کاری کردهاند که بتوانند محصولاتی پربارتر و دامهایی فربهتر و قویتر داشته باشند.
هرچند که دامداران با نظریهی داروین آشنا نبودند، ولی در عمل کاری میکردند که تکامل در دام و کشت آنها رخ میداد. برای مثال اگر آنها ۱۰۰ مرغ میخواستند که بتوانند تخم زیادی بگذارند، باید نخست در جمعیت کنونی مرغهای خود، به دنبال تک و توک مرغهایی که زیاد تخم میگذاشتند، میگشتند. سپس آنها را جدا میکردند و سعی میکردند جوجههای آنها را از بقیه جدا کنند تا آنها با یکدیگر تولید مثل کنند. وقتی جوجهها به دنیا میآمدند و بزرگ میشدند، دوباره باید بهترین آنها در تعداد تخم را جدا میکردند تا تولید مثل کنند. بعد از مدتی و با گذشت چند نسل، جمعیتی از مرغها بوجود آمد که زیاد تخم میگذاشتند. انسان، هزاران سال پیش مرغ را اهلی کرد. جالب اینجاست که مرغ وحشی جنگلی، در طی یک سال فقط میتواند ۳۰ عدد تخم بگذارد و این در حالیست که مرغهای خانگی امروزی سالیانه حدود ۳۰۰ تخم میگذارند. بدین معنی که چون تخم مرغ غذای انسان بوده، در همزیستی با انسان، آن مرغهای اهلی باقی ماندهاند که تخمهای بیشتری میگذاشتند.
یک جوجه، از جنبههای زیادی شبیه والدین خود است. او به طور کامل یک جوجه است و مثلا یک مورچهخوار نیست! در حقیقت این جوجه، نسبت به جوجههای دیگر کاملا به والدینش شبیهتر است. با این حال نکته اینجاست که او به والدینش «شبیه» است و یک «کپی» از آنها نیست. «استیو جونز» (Steve Jones) از کالج دانشگاهی لندن میگوید: «تکامل دقیقا همین است. یک سری اشتباهات متوالی که روی هم انباشته میشوند.» ممکن است فکر کنید که تغییرات ممکن است زمانی متوقف شود، ولی داروین در کتابش نوشته: «هنوز هیچ مدرکی وجود ندارد که در آن دیده باشیم تغییرات موجودات زنده، در طی نسلهای مختلف متوقف شود. حتی قدیمیترین گیاهانی که برای کشاورزی کاشتهایم، مثل گندم، هنوز گوناگونیهای متفاوتی تولید میکنند. هنوز قدیمیترین حیواناتی که اهلی کردهایم، گاهی اوقات دچار تغییرات بارز میشوند.» تنها مسئلهای که وجود دارد این است که فرایند تکامل بسیار آهسته رخ میدهد و برای اینکه اثر آن را به درستی حس کنید، باید مدت زمان خیلی زیادی صبر کنید. مدت زمانی که بیشتر از عمر یک انسان طول میکشد و در ابعاد بزرگ، بیشتر از عمر گونهی انسان هوشمند رخ داده است. برای دیدن شواهد و مدارک، تنها راه ما رجوع به فسیلهای هزاران و میلیونها ساله است.
کتاب تاریخ
فسیلها، در حقیقت نقشی از بدن موجودات زنده در سنگها هستند. بدین ترتیب که وقتی موجود زنده میمیرد، سختترین قسمتهای بدن او مثل استخوانها باقی میماند، این قسمتهای سخت، روی سنگ یا زمین باقی میمانند و روی آنها با لایهی دیگری از خاک پوشیده میشود. لایههای بالایی روی قسمتهای سخت فشار میآورند و آنها همانجا مدفون میشود. هرچند که پس از مدتی بالاخره این قسمتهای سخت بدن هم از بین میروند، ولی نقش آنها مثل قالب بر سنگ بالایی و پایینی ثبت میشود. در مناطقی که سنگهای رسوبی دارند و زمانی کف دریاها و اقیانوسها را شکل میدادهاند، لایههای سنگ یکی یکی طی هزاران و میلیونها سال روی هم شکل گرفتهاند. بدین ترتیب لایههای سنگ پایینتر، قدیمیتر هستند و در بین آنها میتوان فسیلهای باستانیتری پیدا کرد. وقتی فسیلها در لایههای مختلف را بررسی میکنیم، میبینیم که اشکال زندگی در دورههای مختلف متفاوت بوده است.
قدیمیترین فسیلهایی که میتوانیم پیدا کنیم، از موجودات زندهی تک سلولی مثل باکتریها هستند. موجودات زندهی پیچیدهتر مثل حیوانات و گیاهان، خیلی بعدتر و در لایههای بالاتر بوجود آمدند. در بین حیوانات، فسیل ماهیها، قدیمیتر از دوزیستان، پرندگان و پستانداران است. فسیل نخستیها (شامل میمونها)، فقط در صخرههای جوانتر پیدا میشود. جونز میگوید: «بهترین مدارک و شواهد در تایید تکامل، فسیلها هستند. تقریبا در یک-ششم کتاب منشاء انواع نیز از فسیلها نام برده شده است.»
با مطالعهی دقیق فسیلها، دانشمندان توانستهاند بسیاری از گونههایی که اکنون وجود دارند را به گونههای منقرض شده ربط دهند. بدین ترتیب دریافتهاند که کدامیک، از نوادگان کدام گونهی منقرض شدهاند. برای مثال در سال ۲۰۱۴، پژوهشگران، گونهی گوشتخوار ۵۵ میلیون سالهای به نام «دورمالوسیون» (Dormaalocyon) را جد مشترک شیر، ببر و خرس دانستند. آنها این موضوع را از روی دندانهای آنها متوجه شدند. دندان شیر، ببر، خرس و آن گونهی منقرض شدهی ۵۵ میلیون ساله خیلی شبیه به هم است. ممکن است هنوز قانع نشده باشید و بگویید که آنها صرفا دندانهایی مشابه دارند و این دلیل نمیشود که از یک جد مشترک باشند. ما چطور میتوانیم بفهمیم که یک گونه به گونهای دیگر تبدیل شده است؟
جونز میگوید: «اگر به بیشتر یافتههای فسیلی نگاه کنید، متوجه میشوید که یک شکل از فسیل به تعداد زیاد پیدا میشود که این نشانگر وجود یک گونهی غالب در محیط است. سپس با یک مجموعه فسیل جدید مواجه میشوید که کاملا با فسیل قبلی که به مدت زمان زیاد وجود داشته تفاوت میکند. ولی وقتی که ما باقیماندههای فسیلی بیشتری را بررسی کردیم، متوجه فسیلهای زیادی شدیم که «فسیلهای دوران گذار» بودند.» این حلقههای گم شده، در حقیقت خانههای نیمساختهی بین گونههای شناخته شده هستند. برای مثال، پرندگان از نوادگان دایناسورها هستند و دانشمندان برای سالها سعی میکردند به دنبال فسیل گونههای میانی بگردند. در سال ۲۰۰۰، گروهی چینی از آکادمی علوم این کشور، دایناسور کوچکی به نام «میکرورپتور» (Microraptor) پیدا کرد که مثل پرندگان امروزی پر داشت ولی نمیتوانست پرواز کند، این دایناسور یک گونهی میانی بود.
البته میتوان فرایند تکامل گونهای جدید را به صورت زنده نیز تماشا کرد. «ریچارد لنسکی» (Richard Lenski) از دانشگاه میشیگان، در حال انجام طولانیترین آزمایش تکامل است. از سال ۱۹۸۸، لنسکی در حال بررسی ۱۲ جمعیت از باکتری «اشریشیا کولی» (Escherichia Coli) در آزمایشگاه خود است. باکتریها در دستگاههای مخصوصی قرار دارند و دائما تغذیه میشوند. گروه آقای لنسکی، هر چند وقت یکبار از آنها نمونهبرداری و نمونهها را فریز میکند. باکتریهای اشریشیا کولی امروزی این آزمایشگاه، با اشریشیا کولیهای سال ۱۹۸۸ تفاوتهای اساسی دارند. لنسکی میگوید: «در همهی ۱۲ جمعیت، باکتریها خیلی سریعتر از اجداد ۲۷ سال پیش خود رشد میکنند.» در حقیقت باکتریها کاملا با مواد مغذی و شیمیایی که در آزمایشگاه به آنها داده میشود سازگار شدهاند. لنسکی ادامه میدهد: «این مدرکی بسیار موثق در تایید نظریهی داروین است. اکنون بعد از گذشت ۲۷ سال، باکتریهای ما در حدود ۸۰ درصد سریعتر از اجدادشان رشد میکنند.»
در سال ۲۰۰۸ گروه لنسکی اعلام کردند که باکتریها جهشی بزرگ کردهاند. محیطکشتی که باکتریها در آن زندگی میکنند، دارای مادهای شیمیایی به نام «سیترات» است. اشریشیا کولی نمیتواند سیترات را هضم کند. ولی بعد از ۳۱ هزار و ۵۰۰ نسل که در آزمایشگاه زندگی کردهاند، یکی از ۱۲ جمعیت توانست سیترات را هضم کند. لنسکی میگوید: «سیترات همیشه در مادهی مغذی آنها وجود داشت. همهی جمعیتها فرصت این که سیترات را هضم کنند، داشتند. ولی فقط یکی از جمعیتها موفق به این کار شد.» این دقیقا جایی بود که نمونههای فریز شده به کار میآمدند. گروه لنسکی میتوانست به نمونههای فریز شده مراجعه کند و روند تکاملی باکتریها برای هضم سیترات را بررسی کند. لنسکی در بررسیهایش بر روی نمونههای فریز شدهی باکتریها، از ابزاری استفاده کرد که در زمان داروین وجود نداشت. این ابزار چیزی نیست جز ژنتیک!
منبع: BBC Earth
داروین راجع به حیوانات و گیاهان نظریه تکامل خودش را بیان و مکتوب نمود ! چرا شما فرزندان ختنه شده انسان آنها را به انسان ربط میدهید ؟ هاهاها
این مطلب رو میخواستم توی نظرات بخش دوم بذارم ولی خطا میده (عبارت امنیتیش قبول نمیکنه)
منطق برخی افراد شگفتانگیز و در عین حال تاسفبار است.
..
برخی دوستان طوری با قطعیت میگن که نظریه داروین رد شده که انگار خودشون سالها در این زمینه تجسس علمی کردن و به این نتیجه رسیدند که اگر اینجوری هست واجب شرعیه برای این افراد که دنیای علم رو با نتایج حاصل از این تحقیقات مستفیض کنند تا خدای نکرده دانش زیستشناسی که برپایه نظریههای داروین و دیگر بیخدایان (چه خوب هم از دیدگاه دینی افرادی که حتی اسمشون رو هم نمیدوند باخبرند) به اکتشاف خیلی از داروها، واکسنها و درمانهایی پرداختند که خداداران هم خیلی زیاد استفاده میکنند، به بیراهه نرود.
توی این مقاله اسم کسایی که روی این نظریه کار کردند آورده شده، دوستان ذکر شده لطف کنند اسم فقط یک نفر دانشمند زیستشناس (نه رائفیپور) که از این نظریه پشیمون شده رو بگند که ما هم خبر داشته باشیم.
کسانی که خیلی راحت با لباس خواب نشستند پشت کامپیوتر و با یه فنجان چای تو دست میگن که نظریه تکامل صحیح نیست و رد شده، خیلی خوب میشه که بگن نظریه جایگزینشون چیه که بتونه جای نظریه تکامل رو بگیره یا اورن رو رد کنه، یا اگه نظریهای هم دارند دوتا دلیل هم براش بیارن (بازهم نه فرمایشات جناب رائفی پور)
به نظر من افرادی که خیلی به خدا اعتقاد دارند و در عین حال انتظار دارند که یه نظریه فیزیکی یا زیستشناسی باید خدا رو اثبات کنه، باید به اعتقاد و ایمانشون شک کنن چون اساس اعتقادشون اینه که خدا جدای از ماده است و شکل مادی نداره و از آنجا که علوم به جستجوی دنیای مادی میپردازه این دوستان بنیان اعتقادی خودشون رو نقض میکنند. یک نظریه فیزیکی نمیتونه خدا رو رد یا اثبات کنه، یک نظریه ایدئولوژیک هم نمیتونه دنیای مادی رو توصیف کنه.
و اما برخی افراد خیلی عجیبند. دانشمندانی که روی تکامل کار میکنند هزارتا مدرک و دلیل و شاهد زنده و مرده (فسیل) میارن و میگن تکامل واقعا رخ داده این هم شاهدش. مدارکی که میتونید تو گلدون خونهتون هم ببینید و خیلی آزمایشهایی که ذکر میکنند رو با ۱۰-۲۰ هزار تومن میتونید تکرار کنید و نتیجه رو ببینید. با اینحال این شواهد رو برخیها قبول ندارند، به استناد حرف افراد عالم و فرزانهای به اسم رائفیپور. یک نقل قول از ایشان در مورد فراماسون: این نیوتن یهودی …. وقتی که نظریه گرانش رو کشف کرد برای توضیحش از مثال سیب استفاده کرد، چرا؟ چون سیب رو اگه افقی نصف کنیم (یعنی نه از سروته) جای دونههاش شبیه ستاره داووده. و ایشون نتیجه گرفتند که نیوتن فراماسون بوده و از همون زمان به فکر توطئه برای تسخیر جهان بوده. حالا بماند که هیچ آدم نرمالی سیب رو اینجوری نصف نمیکنه، اولا نیوتن یهودی نبود بلکه مسیحی خیلی معتقدی بود (یکی از شرطهای گرفتن کرسی توی کمبریج هم مسیحی بودن بوده، به زندگی نامه نیوتن مراجعه کنید)، دوما اصلا قصه سیب رو نیوتن مطرح نکرده و این یه افسانه است (حتی اگر هم حرف آقای رائفی پور درست بوده، خب که چی؟ لبو پخته رو هم فرض کنید میشه یه جوری نصف کرد که هر شکلی ازش دربیاد).
مثال بالارو آوردم که دوستانی که به حرفای ایشون استناد میکنند لطف کنند حداقل یک بار در زمینه حرفایی که میزنه و افرادی که اسمشون رو میاره یه کوچولو تحقیق کنند، اونوقت میفهمند که چی داره میگه.
و در آخر، انگار این تو خون ما جاری شده، شاید هم نتیجه انتخاب طبیعی در طول تاریخ بوده (!!!)، که وقتی کسی با هزار زحمت واسمون حرف منطقی با مدرک دلیل میاره قبول نمیکنیم، ولی وقتی یکی واسمون قصه میگه (هرچقدر هم ناممکن باشه) اون رو حقیقت محض میدونیم. فک کنم بهخاطر اینه که قصهها مارو سرگرم میکنن و حقایق مارو بهفکر میبرند، و سالهاست که در این سرزمین سرگرم شدن راحت و بیهزینه و فکرکردن سخت و پرزحمت است.
امیر جان، این یکی از بهترین پاسخ هایی بود که در این نظرات داده شده. واقعا دید جالبی دارند افرادی که دائم در توهم توطئه به سر می برند و استدلالهای علمی شان در رد یا قبول یک واقعیت علمی با دوجمله ساده “اون کافر و بی خدا و شیطانی است” یا “اون آدم خوبی است”.
یک فرضیه علمی مطرح میشه و سالها و قرن ها دانشمندانی در طبیعت و آزمایشگاه و با مطالعات بی شمار تمام زندگیشون رو وقف اثبات اون فرضیه می کنن تا سرانجام بتونه به نتیجه برسه و بشه اسمش رو نظریه گذاشت. حالا یکی ترجیح میده به دلایل شخصی، یا چون فردی مثل رائفی پور با سوابق ۰ علمی گفته، اون نظریه رو نپسنده (اصلا دلیلش هم مهم نیست)، اما خواهشن نیاد و انگ بی خدایی یا شیطانی بودن یا از این جور حرفهای هری-پاتری اینجا مطرح کنه! همونطور که خیلی از افراد دیگر هم که نظریه رو قبول می کنن دانشمند یا زیست شناس نیستن، ولی بر پایه مقالات و شواهد و نظرات دانشمندان قبولش دارن!
اصولا هیچ چیزی سخیف تر و غیر عقلانی تر از این نیست که وقتی از نظری خوشمون نمیاید به راحتی با حرفهای عجیب و غریب محکومش کنیم. در هر جای دنیا وقتی مسئله علمی مطرح میشود عده ای (دانشمند)، بر اساس نظریات و شواهد علمی اون رو می پذیرند و عده ای بر خلافش مدارکی ارائه میدند. گویا در اینجا ما بیشتر از دانشمند و محقق، فالگیر و جادوگر داریم که بدون هیچ تحقیقی یا پژوهشی یا مدرکی، به کل، نظریه رو با یک جمله بچه گانه نفی میکنیم و نه تنها به نظریه، بلکه به هزاران دانشمندی که سالها برای آن زحمت کشیده اند انگ کفر و شیطانی بودن می زنیم!
آخر سر هم وقتی می گوییم چرا صادرات علم، اکتشاف و اختراع در این کشور منفی است و ما در دسته کشورهای جهان سوم قرار داریم به سادگی می گوییم “چون نمی گذارند پیشرفت کنیم !” گویی این توهم توطئه در تمام مسائل خوب جواب میدهد !
اصولا انگ زدن، تهمت زدن، رد کردن هر ایده ای بدون تحقیق و مدرک و پذیرفتن و باور هر چیزی بدون هیچ پژوهش و اثباتی آنقدر ساده است که افرادی چون رائفی پور ها در این سرزمین دانشمند و پژوهش گر نامیده می شوند!
من نه موافق خرافه پرستی و توهم توطئه ام و نه موافق قبول چشم و گوش بسته حرف داشمندان. من خودم در مقاطع بالای رشته زیست شناسی فارغ التحصیل شدم و اطلاعاتم از خیلی از شماها بیشتره نظریه داروین گرجه یه بخشیش درست و منطبق بر یافته های علمیه اما هنوز چراهای زیادی وجو د داره باید بدونین که داروین زمانی نظریه خودش را ارائه داده که مفهومی به عنوان ژن هنوز کشف نشده بوده درسته که بخشی از نظریه داروین با یافته های جدید ما از ژن ها عملکرد های سلولی تطابق داره ولی بسیاری از یافته های جدید رو نمی تونه توضیح بده مثلا طبق نظریه تکامل منشا میتوکندری یوکاریوت ها یک باکتری هوازی بوده که این مسئله از بدیهیات نظریه تکامله اما الان دریافتن که RNAپلی مراز میتوکندری که یکی از مهم ترین و BASICترین آنزیم های میتوکندریه هیچ شباهتی به نوع باکتریایی نداشته و به نظر میرسه شاید مربوط به یه فاژ باشه الان دیگه نمیشه گفت با قطعیت کل نظریه داروین مورد تاییده این تنها یک نمونه است خیلی از قسمت های فوق پیچیده در موجودات هستن که از مخمر تک سلولی تا انسان حفاظت شده اند و اگر یکی از اجزای مهمش حذف بشن کل سلول عملکردش مختل میشه چنین سیستمی که نمیشه تدریجی به وجود اومده باشه چون این امر مستلزم اینه که سیستم تا حدی بتونه به طور ناقص کار کنه و با مرور زمان بهبود پیدا کنه ولی در مورد سیستم های پیچیده ای مثل سیستم رونویسی تا اجزای اصلی همه با هم وجود نداشته باشن سیستم کار نمیکنه اینها در تمام کتاب های رفرنس رشته ما میاد اما مانوری روش داده نمیشه ولی اگر کسی بخواد ببینه میبینه
آقای محمودی ناقص از نظر تکامل یعنی اینکه نتونه به سن تولید مثل برسه، و تمام سیستم های زنده ای که قبل از انسان بودند از این نظر ناقص نبودند. مشکل اینه که شما فکر میکنید تکامل یعنی بهبودی چون میگید :((اگر یکی از اجزای مهمش حذف بشن کل سلول عملکردش مختل میشه چنین سیستمی که نمیشه تدریجی به وجود اومده باشه چون این امر مستلزم اینه که سیستم تا حدی بتونه به طور ناقص کار کنه و با مرور زمان بهبود پیدا کنه))
در صورتی که برخلاف تصور شما این نظریه کوچکترین ربطی به بهبودی نداره، برای همین اسمش رو عوض کردند به فرگشت یعنی تحول نه تکامل و بهبودی! برای طبیعت فرقی نمیکنه انسان به وجود بیاره یا دایناسور، و هر وقت هم این محصولات نتونن با طبیعت سازگار بشن از بین میرن و گونه های سازگار میان، همونطور که دایناسور رفت و شایدم انسان بره و شاید هم انسان خودش رو دستکاری ژنتیکی کنه تا نهایتاً گونه جدیدی به وجود بیاد.
من فکر میکنم چیزی که ناقصه وجود انسانه با این همه بدبختی و بیماری و…
پس به طور خلاصه: تکامل این رو نمیگه که سیستم های هماهنگ تر از سیستم های ناقص به وجود میاد بلکه میگه سیستم های هماهنگ به مرور به علل مختلفی (جهش، شارش، و…) به سیستم های هماهنگ دیگری متحول میشن
انسان خودش رو دستکاری ژنتیکی کنه تا نهایتاً گونه جدیدی به وجود بیاد.
فک کنم اگه دست کاری کنه تا گونه جدیددر بیاد نهایتا میشه فلج و معلول و نابینا نا شنوا غیر از این چیز جدید تری در نمیاد !!!
این مقاله رو نگه داشته بودم تا بعد از خوندن باقی مقالات سر فرصت مناسب بخونمش.
از قضا اصلش رو قبلن در مجموعه های بی بی سی به صورت مختصر مطالعه کرده بودم. ولی به واقع ترجمه ساده و روان و بسیار جالبی ارائه کرده اید.
آقای مهدی مومن زاده، من نمی دونم شما گستره مقالاتی که انتخاب می کنید و در اینجا می گذارید رو چگونه و چطور انتخاب می کنید، فقط می دانم شما بی نظیر عمل می کنید و در چندین سری مقالات مختلف و خصوصا این ۳ مقاله سریالی اخیر، سنگ تمام گذاشتید و دقیقا به مسائل و موارد بسیار مهم در حوزه های نجوم، فیزیک و نگرش ما به جهان، تکنولوژی های نوین تولید انرژی و حالا هم فرایند تکامل پرداخته اید.
به طبع به سبب تناقضی که موضوعات مطرح شده در نظریه تکامل با بسیاری باورهای فلسفی و ایدئولوژیک ایجاد می کنند چالش عجیبی برای خوانندگان و خصوصا قسمت نظرات وجود خواهد داشت. اما اینکه این دانشنامه دیجیکالا پایبندبه گسترش علم، و آشنایی مردم با دانش و نگرش علمی جهان مدرن است، جای قدردانی زیادی دارد.
خوشبختانه حالا که این مقاله رو خوندم قسمت دومش هم آمادست و لازم نیست منتظرش بمونم.
با تشکر هزاران باره از شما
یکی از بهترین مقاله های شما رو خوندم.انتخاب مقاله خوب، یکی از تفاوت های شما با بقیه مجله های اینترنتی می تونه باشه.
مثل همیشه عالی… ممنون و موفق باشید
بهتر بدونید که بعد از کشف DNA ، نظریه داروین و فرگشت کاملا فروپاشیده شده و خیلی از دانشمندانی که به این نظریه معتقد بودند اعتراف کردند که اشتباه کردن .
دوست گرامی لطفا اگر اطلاعات کافی ندارید باعث گرماهی سایر افراد نشوید.
نظریه انتخاب طبیعی و فرگشت داروین همچنان از قوی ترین و اساسی ترین اصول علم زیستشناسی است.
و اتفاقا کشف دی ان ای پایه های این نظریه را محکم تر از گذشته کرد چرا که بررسی تغیرات در دی ان ای موجودات زنده و به دنبال آن پروتئین های محصول از ترجمه ماده وراثتی دی ان ای دلایل گسترده تر و دقیق تری را نسبت به بررسی تغیرات فسیل ها به زیست شناسان داد.
دوست من شکی نیست که نظریه هایی که شما فرمودید همچنان از نظریه های مهم و چالشبرانگیز زیست شناسی است اما این تقابل بار ها مطرح شده و در همه ی موارد (نه اکثر موارد) کسانی که به طراحی هوشمند (نظر مقابل نظریه داروینیزم) باور داشتند توانسته اند باورشان را اثبات کنند اما اینکه چرا همچنان معتقدان به داروین از اصولشان کوتاه نمی آیند علت های دیگری دارد . مقالات و ویدیو های فراوانی در دسترس هست که با دیدن آنها به این علت ها پی خواهید برد .
در این مقاله هم کمی یک طرفه به قاضی رفته شده!
ضمن تشکر و سپاس فراوان از نویسنده و خوانندهای عزیز.
اگه تونستید یه جستجویی درباره ی واژه ی DNA Sequencing بکنید. موضوع این بحث دقیقاً یافتن اجداد موجودات زنده و شباهت ها و تفاوتهای اونها و در نهایت قرار دادن موجودات زنده در یک درخت هست که مثل یک شجره نامه میمونه.
این کار اونقدر دقیق هست که دیگه دانشمندان بر اساس حدس و گمان و شباهت های ظاهری موجودات زنده اونها رو طبقه بندی نمیکنند؛ فقط به DNA رجوع میکنند.
شما گفتید واژه ی درست تر تکامل، “فرگشت” هست ولی در ادامه دوباره از واژه ی تکامل استفاده کردید
بهتر بود همون واژه ی فرگشت رو بکار می بردید.
جناب مؤمن زاده وقتی که برای تهیه این دسته از مطالب میگذارید گرانبها و ستودنیست! پاداش شما بالا بردن آگاهی عموم و رشد فکری خوانندگان هستش. امیدوارم کارتون رو با قدرت ادامه بدید.
به نظر من علمی که بعد از یک مدت توسط کسی دیگه نقض میشه اساسا تکیه گاه مناسبی برای ما نیست
شاید یک روز نظریه تکامل هم نقض بشه همونطور که نظریه های نیوتن توسط آینشتین نقض شد و دنیا باور نمیکرد
بهرحال من شخصا به این بحث ها در حد یک سری مطالب جذاب نگاه میکنم فقط
اما جالب بود اینکه همچین مطالبی میذارید خیلی خوبه ادامه بدید منتظر قسمت های بعدش هستیم
شما که میفرمایید علم تکیه گاه منسابی نیست، بهتر بود جمله تون رو با تکیه گاه مناسبی که سراغ دارید یا بهش تکیه کردید تمام میکردید. این بهترین ویژگی علم هستش که دائما در حال تغییر و تحول و کامل شدنه و هر کسی میتونه اونو به نقد بکشه و حتی نظریه ای رو باطل یا اثبات کنه. بعد از اون در نظر داشته باشید موضوع شخصی نیست که یکنفر بیاد با تئوری های شخصی و بی پایه اش و پایه های علم رو عوض کنه.
شما در علم به منطق و شواهد و تجربیات عقلانی تکیه دارید نه صرفا زائیده تخیلات یک شخص با طرز فکری خاص.
در پایان چنانچه به نظریه و نظریه پردازان با دید فان و سرگرمی نگاه میکنید، میتونید جهت همون فان و سرگرمی همین الان از پای سیستم بلند شوید و بروید از ارتفاع ۵۰ متری خودتون رو پایین بندازید تا ببینید جاذبه یا گرانش که یک نظریه(!) هستش تا چه حد رنگ و بوی واقعیت به خودش میگیره!
راستش رو بخواین من خیلی از نظریه داروین خوشم نمی آد و تا اونجایی که اطلاع دارم خیلی وقته که این فرضیه به لحاظ علمی رد شده.
یه نکته ای هم راجع به مثال هاتون بگم که اون قضیه مرغ و باکتری، با فرض درستی مربوط به علم ژنتیک میشه، نه فرضیه تکامل.
در جواب دوست دیگری هم گفتم که علم ژنتیک به نوعی پاسخ سوال های بی جواب نظریه تکامل را داد و پایه های این نظریه را محکم تر کرد.
لطفا با مطالعه و تفکر دقیق نظر بدهید.
تکیه گاه؟! دوست عزیز علم پشتی نیس که بهش تکیه بزنیم….
اساس علم پرسش وپاسخه
اگه شما پرسشاتون رو مطرح کنید مطمینا جوابی خواهید گرفت یا برای جواب دادن بهشون باس دس به کار شید.
و جوابی که کامل تر و بهتر باشه میمونه و تالحظه ای که جواب بهتری نباشه به عنوان یک اصل(یا نظریه,البته اصل و نظریه باهم تفاوت دارند)استفاده میشه
باید گفت که علم هم دچار فرگشت میشه و یافته های ما بیشتر میشه
از اقا مهدی مومن زاده هم تشکر بابت مطلب مفید و تاریخیشون 😀
جناب صادقیان،نظریه نیوتون نقض نشده و به طور گسترده در زندگی روزمره و صنعت ازش استفاده میشه، مثلا توی صنعت هوافضا، مهندسی مکانیک، مهندسی عمران، … . نظریه نسبیت انیشتین صورت کاملتر نظریه مکانیک نیوتن است که به سرعتهای خیلی زیاد (نسبیت خاص) و ناظران شتابدار (نسبیت عام) تعمیم داده شده. برای سرعتهای پایین و ناظرهای بدون شتاب نسبیت انیشتین به همون نظریه نیوتن برمیگرده. حتی در نظریه نسبیت و کوانتوم هم، پایه اصلی نظریات همون قوانین نیوتن هستند. تنها فرض(دقت کنید، فرض نه نظریه) نیوتن که نقض شد ازلی بودن و مجرد بودن زمان و عدم وابستگی اون به مکان بود که توسط نسبیت نقض شد.
دوما، نظریه تکامل با وجود شواهد محکمی که داره نقض نمیشه بلکه کاملتر میشه، همونطور که نظریههای نیوتن توسط انیشتین اصلاح شد.
بهتره که بدون دانش کافی، حکمهای قطعی صادر نکنیم
علم نقض نمیشه علم تکمیل میشهبا همون فیزیک نیوتونی هواپیما ساختند و احمقانه ست که با همون روش های قدیمی زندگی کنیم به این دلیل که علم کامل نیست
دوست عزیز، ویژگی نقض شدن خاص این علم نیست؛ ذات کلیه ی علوم هست.
همیشه همینجوری بوده که نظریه ها (بر اساس تطبیق با واقعیت) بیان میشدند. بعد از یه مدت استثناهایی پیدا میشد که نظریه ناتوان بود از توجیه اونها. به همین خاطر نظریه ای جدید ارائه میشد تا بتونه استثناهای جدید رو هم پوشش بده.
دوست عزیز، ویژگی نقض شدن خاص این علم نیست؛ ذات کلیه ی علوم هست.
همیشه همینجوری بوده که نظریه ها (بر اساس تطبیق با واقعیت) بیان میشدند. بعد از یه مدت استثناهایی پیدا میشد که نظریه ناتوان بود از توجیه اونها. به همین خاطر نظریه ای جدید ارائه میشد تا بتونه استثناهای جدید رو هم پوشش بده.
مرسی آقا مهدی خیلی جالبه این مقاله، منتظر قسمت های بعدیشم
واقعا کارتون ارزشمنده ممنون 🙂
خیلی عالی بود!
خیلی جالب و آموزنده بود. ممنون