جک ما؛ کارآفرین چینی، فاتح گنج علیبابا
«باید اسمی انتخاب میکردیم که در عین منحصربهفرد بودن، برای مردم آشنا هم باشد؛ بهعلاوه تلفظ آن برای ملتها با زبانهای مختلف راحت باشد.» جک ما سالها مدرس زبان انگلیسی بود و از این طریق با داستان علیبابا و چهل دزد بغداد از مجموعهی هزار و یک شب آشنایی داشت. «روزی در کافهای در سن فرانسیسکو نشسته بودم و به اسم شرکت فکر میکردم. گارسون که آمد پرسیدم: از علیبابا چیزی میدانی؟ گفت: سِسِمی باز شو و همانجا بود که به خودم گفتم بله این اسمی است که به دنبالش هستم. سریع به خیابان رفتم از چندین رهگذر همین سوال را کردم؛ آلمانی، هندی، ژاپنی، چینی و … همه علیبابا را میشناختند. علیبابا بازرگان باهوشی بود که به روستاییان کمک میکرد. علیبابا غار گنج را برای شرکتهای کوچک و متوسط باز میکند!»
آنچه خواندید توضیحی است که «جک ما» (Jack Ma)، یکی از بنیانگذاران و مرد اول شرکت علیبابا دربارهی نام شرکتش داده. «ما یون» (Ma Yun) که بعدها با نام جک ما معروف شد، در سال ۱۹۶۴ در شهر هانگژوی چین در خانوادهای با وضعیت مالی متوسط به دنیا آمد. پدر و مادرش نوازنده و نقال بودند.
آیندهی او زمانی رقم خورد که رییس جمهور وقت ایالات متحده، ریچارد نیکسون، به چین سفر کرد و به انزوای این کشور در جامعهی بینالملل خاتمه داد. بعد از آن بود که سرمایهها و گردشگران غربی به چین سرازیر شدند؛ حالا که به لطف سیاستهای درست دولتمردان، فضای رشد فراهم شده بود یون که اشتیاق فراوانی به یادگیری انگلیسی داشت، نه سال تمام هر روز به هتلی در حوالی شهر میرفت تا بهعنوان راهنما، با گردشگران خارجی انگلیسی تمرین کند.
لقب «جک» را هم یکی از همان خارجیها به او داده. آخر سر هم آنقدر کنکور داد تا بالاخره بار سوم در رشته زبان انگلیسی وارد دانشگاه شد و در سال ۱۹۸۸ لیسانس گرفت.
«ما» برخلاف بزرگان درهی سیلیکون مانند مارک زاکربرگ، بیل گیتس و استیو جابز تحصیل در دانشگاه را برای کارآفرینی رها نکرد. او از آنجا که امکانات آمریکاییها را در کشورش نداشت و نیز به واسطهی طبقهی اجتماعیاش با افراد صاحبنفوذ هم مرتبط نبود تنها راهحل را تحصیل دید. وقتی علیبابا را راه انداخته بود همزمان مشغول درس خواندن در رشته MBA بود تا راه و رسم تجارت را یاد بگیرد. جک ما یک محصول دانشگاهی است تا بازار.
باور کردن اینکه این مرد در مسیر زندگی چقدر شکست خورده و با درهای بسته مواجه شده کمی دشوار است. آنطور که خودش در مصاحبهها گفته از امتحانات مدرسه گرفته تا ورودی دانشگاه و استخدام در شرکتها، او بارها و بارها رد شده ولی از پا ننشسته. حتی همین اواخر باز هم در کسب اعتماد و جمعآوری سرمایه از درهی سیلیکون موفق نبود و کسی برای کار او ارزش قائل نشد.
از بس که در آزمونهای ورودی مشاغل (از KFC تا ادارهی پلیس) شرکت کرده و قبول نشده بود، نهایتا تصمیم گرفت به همان تدریس انگلیسی بپردازد. اما اوضاع پرداختی به معلمان در چین مانند اکثر نقاط جهان تعریفی نداشت و جکِ جوان که برای آینده برنامههای فراوانی داشت را راضی نمیکرد.
از دانش رایانه و برنامهنویسی سر در نمیآورد ولی وقتی به آمریکا رفت و برای اولین بار از اینترنت استفاده کرد توانمندی بالقوه آن را درک کرد. خودش در جایی گفته: «وقتی شروع به جستوجو در وب کردم نتایج مرتبط با چین پیدا نکردم و همین مساله باعث ایجاد جرقهی یک فعالیت اینترنتی برای کشورم شد.»
دو تلاش اولش برای راهاندازی چنین کسبوکاری موفق نبود؛ تا اینکه بالاخره چهار سال بعد، ۱۷ نفر از دوستانش را در منزلش جمع کرد و متقاعدشان کرد تا در ایدهی مرکز خرید اینترنتی او سرمایهگذاری کنند؛ و اینگونه علیبابا شکل گرفت.
ارتباطات مناسب حاکمیت چین با جهان باعث شد شرکتهای نوپای چینی در معرض سرمایههای بینالمللی قرار بگیرند و تیم جوان علیبابا بهزودی توانست در یک مرحله، ۵ و در نوبت بعد ۲۰ میلیون دلار پول دریافت کند. نکات حائز اهمیتی در ارتباط تیم علیبابا با دولت چین نهفته که میتواند راهگشای شرکتهای نوپا در دیگر کشورها باشد. آنطور که جک ما میگوید اوایل آنها با حکومت کار میکردند و پروژههای دولتی را انجام میدادند؛ اما چندی که گذشت درگیر کاغذبازیها و رشوهگیریهای مرسوم دولتی شدند و تازه فهمیدند که برای بزرگشدن این روش جواب نمیدهد. به قول او: «عاشق دولت باشید ولی با آن ازدواج نکنید.» این شد که وقتی دولت چین برای رفع مشکلی به تیم علیبابا رجوع کرد، نیاز حکومت را بهرایگان در ازای اینکه با آنها کاری نداشته باشند و مزاحم پیشرفتشان نشوند رفع کردند.
گروه علیبابا در سال ۲۰۰۳ وبگاه taobao.com را راه انداخت تا با شعبهی چین شرکت معظم eBay رقابت کند. آنها تصمیم گرفتند از فروشهای صورتگرفته درصدی دریافت نکنند و کلیهی فرآیند را برای خردهفروشیهای کوچک و متوسط بهرایگان انجام دهند. اما خود این موضوع باعث میشد مجموعه، درآمدی نداشته باشد. در نهایت با استفاده از راهکارهای جانبی توانستند به سوددهی رسیده و eBay را از گردونه حذف کنند. او در مصاحبهای جالب گفته اگر eBay کوسهی اقیانوس است ما هم کروکدیل رود یانگتسه هستیم!
هر چه میگذشت «ما» بیشتر به اهمیت روابط در تجارت پی میبرد و تلاشهای زیادی برای رابطهسازی انجام داد. چندی بعد در سال ۲۰۰۵ توانست از طریق هموطن خود و یکی از موسسان یاهو، این شرکت را مجاب کند در عوض ۴۰ درصد از سهام علیبابا، ۱ میلیارد دلار سرمایهگذاری کند.
روند پیشرفت علیبابا تحت مدیریت جک ما ادامه داشت تا در سال ۲۰۱۳ او سمت مدیر عاملی را ترک کرد و ریاست هیات مدیره را بر عهده گرفت. اما بزرگترین و درعینحال شجاعانهترین حرکت مجموعهی علیبابا، عرضهی سهام این شرکت در بورس ایالات متحده بود که به یکباره ارزش این شرکت را تا ۱۵۹ میلیارد دلار بالا برد و به تبع آن، «ما» با ۲۵ میلیارد دلار سرمایه، ثروتمندترین مرد چین لقب گرفت. جک ما در صحبتهایی در همان روز میگوید: «امروز این پول نبود که بهدست آوردیم. آنچه حاصل شد اعتماد مردم بود.»
اینطور که دوستان قدیمی «ما» میگویند، این ثروت تغییری در روحیات او بهوجود نیاورده و حتی هنوز از خریدهای پر زرقوبرق پرهیز میکند. جک ما کوشیده خانوادهاش را از تیررس رسانهها دور نگه دارد تا پسر و دخترش در آرامش به تحصیل بپردازند. «ما» همچنان به مطالعه دربارهی کونگفو علاقه دارد، به مدیتیشن ادامه میدهد و تمرین مستمر تایچی را فراموش نکرده.
جک ما مانند بسیاری از ثروتمندان دنیای فناوری امروزی، در امور خیر شرکت میکند و دستبهخیر او در محل تولدش زبانزد است. در چین برای او احترام زیادی قائلاند و سخنرانیهای عمومیاش با حضور هزاران نفر برگزار میشود. اما همهی اینها مانع بروز شوخطبعی ذاتی «ما» نشده و گاه و بیگاه اجراهای نمایشی او برای کارکنان شرکت همه را سر شوق میآورد.
طبق گزارش مجلهی فوربز، تا سال ۲۰۱۵ سرمایهی جک ما ۲۷ میلیارد دلار برآورد شده که باعث میشود او ثروتمندترین مرد در چین و هجدهمین نفر از لحاظ ثروت در جهان باشد.
واقعا عالی و تاثیر گذار بود , ممنون بابت به اشتراک گذاری !
«امروز این پول نبود که بهدست آوردیم. آنچه حاصل شد اعتماد مردم بود.»
مهمترین چیزی که کسب و کارهای کوچک امروز بهش توجه نمی کنند و آینده نگری ندارند…
سلامتی جک ما
که نگفت جک من
گفت جک ما
حمید محمدی؛ استیو جابز ایرانی، فاتح گنج دیجی کالا!
آیندهی او زمانی رقم خورد که رییس جمهور وقت ایالات متحده، ریچارد نیکسون، به چین سفر کرد و به انزوای این کشور در جامعهی بینالملل خاتمه داد.
اون عکسی که دوستاشو آورده بود خونه از ۱۷ نفر بیشتر نبودن؟؟
عجبا چه حوصله و پشتکاری داشته !
خیلی طرف جون سخت بوده
ان شا الله بزودی دیجی کالا با مدیریت شایسته و هوش سرشار ایرانی در کنار نام های بزرگ تجاری در جهان قرار می گیره و افتخار دیگری برای ایران زمین رقم خواهد زد.
به امید خدا یک روز هم دیجی کالا به این نقطه برسه
اونوقت هی بگید قیافه اهمیت زیادی داره
قیافه اهمیت زیادی داره
تو فامیلی گای (انیمیشن سریالی فامیلی گای) وقتی خدا داره از آسیایی ها پرده برداری میکنه میگه که اینا همه شبیه هم هستند، ولیکن کاراییشون بیشتر از بقیه هستش.
ولی خداییش چینی و ژاپنیرو بزارید کنار. شرکت هایی مثل ناسا، مایکروسافت، اپل، گوگل محل رفت و آمد هندیا و ایرانیاست. متاسفانه ما ایرانیا و هندیا تو کشور خودمون نمیتونیم کارای شاخص انجام بدیم باسه همین فعلناش پرچم کشورمون نمیره بالا. ولی چینیا تو کشور خودشون تولید میکنند و پرچمشونو بالا میبرن. ژاپن هم که ۴۰ سال پیش پرچمشو کشید بالا. آمریکا هم با کمک مخای ایرانی و هندی پرچمشو کشید بالا.
کدوم اپیزود؟