بیل گیتس؛ برنامهنویس خوب، سوداگر نابغه
«ویلیام هنری گیتس سوم» (William Henry Gates III) مشهور به «بیل گیتس» (Bill Gates) یکی از سرشناسترین کارآفرینها و سرمایهداران آمریکا است که بیش از هر چیز با عنوان همبنیانگذار «مایکروسافت» شناخته میشود. گیتس شرکت مایکروسافت را در سال ۱۹۷۵ با مشارکت «پل آلن» (Paul Allen) تاسیس و تا سال ۲۰۰۰ در سمت مدیر عامل آن فعالیت کرد. او در سال ۲۰۰۰ امور اجرایی شرکت را به «استیو بالمر» (Steve Ballmer) سپرد ولی همچنان تا سال ۲۰۱۴ ریاست هیات مدیرهی مایکروسافت را برعهده داشت. بیل گیتس که در ۲۸ اکتبر سال ۱۹۵۵ میلادی در شهر سیاتل آمریکا به دنیا آمده، در حال سپری کردن هفتمین دهه از زندگی پربار خود است و حضور کمرنگ در دنیای فناوری را با فعالیت در بنیاد خیریهای که به همراه همسرش «ملیندا» تاسیس کرده جبران میکند. اگر علاقه دارید دربارهی این که بیل گیتس کیست بیشتر بدانید با زندگینامهی او همراه دیجیکالا مگ باشید.
«وقتی کودکی [در مناطق فقیر جهان] به اسهال مبتلا میشود هیچ وبگاهی نیست که بتواند درمانش کند». این را بیل گیتس در پاسخ به سوالی دربارهی دیدگاهش نسبت به «پروژهی لون» گوگل گفت؛ پروژهای که میخواهد اینترنت را با استفاده از بالونهایی به مناطق غیر برخوردار جهان، مثل آفریقا ببرد.
گیتس معتقد است این دست کارها با فعالیتهای بهظاهر «بشر دوستانه»ی برخی هنرپیشهها و هنرمندان تفاوتی ندارد و به جای این که به ریشهکنی مشکلات اساسی، مثل تامین آب و خوراک کافی و سالم و مسایل بهداشتی بپردازد فقط بهمنظور تهییج افکار در کشورهای برخوردار دنیا انجام میشود.
به قول بیل گیتس وقتی دارید در تب مالاریا میسوزید، بود و نبود بالون اینترنت بالای سرتان چه دردی از شما دوا میکند؟! فارغ از نظری که دربارهی دیدگاهش دارید بیشک اذعان میکنید که بیل گیتس قطعا یکی از بزرگان و تاثیرگذاران عصر ما است.
دوران کودکی بیل گیتس
ویلیام هنری (بیل) گیتس سوم در شهر سیاتل ایالت واشنگتن آمریکا متولد شد.
اولین بار وقتی فقط ۱۳ سال داشت و در مدرسهی لیکساید درس میخواند به برنامهنویسی علاقه نشان داد. بعدا هم در دانشگاه بهجای پیگیری رشتهی اصلی، به دنبال علاقهاش رفت.
به اعتقاد بسیاری، کنار هم قرار گرفتن او و دوستش پل آلن در زمان و مکانی درست باعث شد استعداد آنها امکان شکوفایی پیدا کند. او با ابداعات فناورانه، شم اقتصادی خوب و راهکارهای تجاری خاص خود توانست مایکروسافت، بزرگترین شرکت نرمافزاری دنیا را بنا کند و از همین طریق به عنوان ثروتمندترین مرد جهان هم برسد.
بیل گیتس در خانوادهای نسبتا مرفه به دنیا آمد. دو خواهر بزرگتر و کوچکتر از خود داشت.
پدرش ویلیام هنری گیتس دوم، دانشجوی خجالتی رشتهی حقوق بود که برای اولین بار با مادرشان، ماری مکسول، آشنا شد. او یک دختر ورزشکار و دانشجوی دانشگاه واشنگتون بود. ماری به حضوری پررنگ در فعالیتهای دانشجویی و خیریه شهرت داشت.
فضای خانوادهی آنها گرم و صمیمی بود ولی بچهها بهشدت چالشجو و تشنهی پیروزی پرورش یافته بودند. نخستین نشانههای رقابتپذیری بیل در همان جمعهای خانوادگی و موقع بازی مونوپولی بروز کرد.
رابطهی بیل با مادرش بسیار نزدیک بود و همیشه با او به سر کلاسها، مجامع و سازمانهای خیریه میرفت. از اوان کودکی به همراه مادر در جلسات هیات مدیرهی بانک اینتراستیت که پدربزرگ مادریاش تاسیس کرده بود، حضور مییافت. حتی با او در مجمع هیات مدیره شرکت IBM هم شرکت میکرد.
عشق عجیبی به مطالعه داشت و ساعتها با کتابهای مرجع و دانشنامهها وقت میگذراند. رفتارهایش در یازده-دوازده سالگی باعث نگرانی والدینش شد. در مدرسه نمرههای خوبی میگرفت ولی به نظر افسرده و بیرغبت میرسید.
والدین او نگران بودند نکند فرزندشان نتواند در جامعه جا بیفتد و تنها بماند. به همین خاطر علیرغم اعتقادی که به مدارس دولتی و معمولی آمریکا داشتند او را در مدرسهی خصوصی لیکساید ثبت نام کردند.
بیل گیتس همانقدر که ریاضیات و علومش خوب بود در ادبیات و زبان هم حرفی برای گفتن داشت.
آشنایی با رایانه و آغاز رفاقت با پل آلن
در لیکساید بود که یک شرکت رایانهای به مدیران مدرسه، پیشنهاد استفاده کردن دانشآموزان از رایانه را داد. خود شرکت امکانات لازم را نیز فراهم کرد و به همین سادگی سرنوشت یک نفر و متعاقب آن میلیونها نفر دستخوش تغییر شد.
علاقهی بیل به رایانه بهزودی معلوم شد. اولین بار یک بازی دوز را به زبان بیسیک نوشت. در این مدرسه با پل آلن که دو سال از او بزرگتر بود دوست شد. هردوی آنها عاشق رایانه بودند و علایق مشترک، به نزدیک شدن آنها کمک کرد. پل تودار و خجالتی بود ولی بیل برونگرا و جنگجو.
دو نفری زمان زیادی را به برنامهنویسی میپرداختند. روحیات متفاوت باعث میشد گاهی دعوایشان هم بشود. حتی یک بار پل آنقدر از دست بیل عصبانی شد که مدتی به او اجازهی استفاده از رایانهی آزمایشگاه را نداد.
ادامهی دوران تحصیل بیل و پل پای رایانه گذشت. چند باری به خاطر کارهایشان به دردسر افتادند، ولی در نهایت با سماجت موفق شدند برای شرکتی که رایانهها را تهیه کرده بود یک نرمافزار بنویسند.
در سال ۱۹۷۰ وقتی که فقط ۱۵ سال داشت به همراه پل کسبوکاری راه انداخت. یک برنامهی رایانهای به نام «Traf-o-Data» توسعه دادند که آمدوشد شهر سیاتل را نظارت میکرد.
فروش این نرمافزار ۲۰ هزار دلار سود داشت. این شد که آنها به فکر تاسیس شرکتی برای خودشان افتادند. ولی والدین گیتس اصرار داشتند او دیپلم بگیرد و وارد دانشگاه بشود؛ به امید این که او هم راه پدر را برود و وکالت بخواند.
بیل گیتس به سال ۱۹۷۳ دیپلم را از همان مدرسهی لیکساید گرفت. در آزمون نهایی از مجموع ۱۶۰۰ امتیاز، ۱۵۹۰ امتیاز را دریافت کرد. شایع است او تا سالها از امتیازی که در امتحان نهایی گرفته بود به عنوان یکی از افتخاراتش یاد میکرد.
شروع دوران پر جنبوجوش بیل گیتس
گیتس بعد از اتمام دورهی متوسطه، با نمرهی بالایی که داشت، بهراحتی وارد دانشگاه بزرگ هاروارد شد؛ با این امید که بتواند به آرزوی پدر و مادر جامهی عمل بپوشاند و وکیل شود. اما بیشتر وقتش را در سال اول پای رایانه آزمایشگاه گذراند. هیچ رویهی خاصی برای درس خواندن نداشت ولی هر طور بود واحدها را پاس میکرد.
بیل گیتس در این مدت، ارتباط خود را با پل آلن حفظ کرد. پل بعد از سال دوم، دانشگاه واشنگتن را رها کرد و برای کار در شرکت «هانیول» به شهر بوستن آمریکا رفت. در نهایت بیل هم در سال ۱۹۷۴ به او پیوست.
در زمان حضور در هانیول، آلن نسخهای از مجلهی مشهور الکترونیکس را نشان بیل داد که در آن از تراشهی خُرد-رایانه یا مینیکامپیوتر Altair 8800 صحبت شده بود. هردوی آنها از قابلیتهایی که این تراشه میتوانست در دنیای رایانههای شخصی داشته باشد شگفتزده شده بودند.
این تراشه محصول شرکت کوچکی به نام MITS بود. به پیشنهاد بیل با آن شرکت تماس گرفتند و ادعا کردند در حال کار روی برنامهای هستند که با تراشهی آنها (Altair) اجرا میشود.
ولی در واقع آنها نه تراشه را در اختیار داشتند و نه چنین برنامهای نوشته بودند. فقط میخواستند ببیند که آیا MITS اشتیاقی به توسعهی چنین نرمافزارهایی نشان میدهد که از قضا اینچنین بود.
رییس شرکت MITS از پسرها دعوت کرد تا نرمافزارشان را برایش نمایش دهند. گیتس و آلن با بهانهتراشی و معطل کردن MITS، بعد از دو ماه و با استفاده از آزمایشگاه دانشگاه هاروارد برنامه را آماده کردند.
سرانجام آلن برای ارایهی نرمافزار به محل شرکت رفت و همانجا استخدام شد. چندی بعد گیتس هم علیرغم نظر والدینش به او پیوست.
آن دو، یک سال بعد در سال ۱۹۷۵ شراکتشان را تحت عنوان «Micro-Soft» که برگرفته از micro-computer و software بود بنا کردند. کمی بعد هم خط تیرهی میان اسم را برداشتند و نام آن را سرراست Microsoft گذاشتند.
برنامهی تحت بیسیک آنها که برای Altair نوشته شده بود، هم آوردهی مالی خوبی داشت و هم اعتباری برایشان ایجاد کرد. اما مشکل این بود که اغلب کاربرانِ آن روزگار فقط علاقهمندانی بودند که عادت به پرداخت وجه بابت نرمافزار نداشتند (کما این که هنوز هم در بسیاری از کشورها حق نشر رواج ندارد).
آنطور که بعدها بیل گیتس تعریف کرد، حدود ۱۰ درصد از مصرفکنندگان هزینهی آن نرمافزار را پرداختند و باقی، آن را به طور غیر مجاز در اختیار دیگران گذاشتند.
اما بیل گیتس دید متفاوتی داشت. او نرمافزار را مانند هر محصول دیگر در مالکیت خالقش میدید و تکثیر غیر مجاز آن را دزدی آشکار میدانست.
این شد که در فوریهی ۱۹۷۶ نامهای سرگشاده خطاب به فعالان رایانه نوشت و توضیح داد که توزیع بیحسابوکتاب و بدون پرداخت حق صاحب اثر، چطور میتواند مانع از نوشته شدن برنامههای خوب شود. در واقع دزدی نرمافزار انگیزهی برنامهنویس را از صرف وقت و هزینه برای توسعهی یک نرمافزار باکیفیت میگیرد.
نامهی او با بیرغبتی مخاطبانش مواجه شد ولی بیل بر اعتقاد خود مصمم بود و از آن به بعد همهجوره در برابر سرقت نرمافزار ایستاد.
اما مشکل به مخاطبان ختم نمیشد. رییس شرکت MITS هم، که بیل و پل برای آن برنامه مینوشتند، درک درستی از حرفهای گیتس نداشت و او را حسود و بخیل میدانست؛ آخر سر هم MITS را به یک شرکت رایانهای دیگر فروخت و به دنبال علاقهاش در پزشکی رفت.
این وسط گیتس و آلن مانده بودند و دردسر متقاعد کردن مدیران شرکت همکار جدید. در نهایت تصمیم این شد که شرکت خود را به زادگاهشان، سیاتل، منتقل و بیوقفه روی گسترش آن کار کنند.
همهی ۲۵ کارمند شرکت نوپای مایکروسافت، به کار گرفته شده بودند تا در همهی زمینهها از تولید و توسعه گرفته تا تجارت و بازاریابی، مجموعه را پیش ببرند.
گیتس با شم تجاری قوی در کنار توان فنی بالا، با قدرت، رهبری مایکروسافت را به دست گرفت. او توانست تا قبل از ۲۳ سالگی حدود ۲٫۵ میلیون دلار سرمایه کسب کند.
خیزش مایکروسافت
تیزهوشی بیل گیتس در زمینهی توسعهی نرمافزار و نیز فراستش در امور تجاری، باعث میشد شایستهترین فرد به عنوان رهبر و سخنگوی شرکت باشد.
او شخصا خط به خط برنامههای نوشته شده را بازبینی میکرد و هرجا را که لازم میدید تغییر میداد. در حالی که صنعت رایانه با تولیدات سختافزاری شرکتهایی مانند اپل، آیبیام (IBM) و اینتل به سرعت رشد میکرد، بیل بیوقفه به توسعهی نرمافزار در مایکروسافت ادامه میداد.
او اغلب، مادر را هم همراه میبرد. ماری (مادرش) در مجامع مختلف بسیار مورد احترام بود و ارتباطات خوبی هم با هیات مدیره شرکتها از جمله آیبیام داشت؛ اولین بار از همین طریق بود که بیل گیتس توانست قرار ملاقاتی با مدیر عامل آیبیام ترتیب دهد.
در نوامبر ۱۹۸۰ وقتی شرکت آیبیام دنبال نرمافزاری برای راهاندازی رایانهی شخصی جدیدش بود به مایکروسافت برخورد. میگویند وقتی بیل گیتس اولین بار به آیبیام رفت یکی از کارمندان، او را با آبدارچی اشتباه گرفت و بیل را پی یک فنجان قهوه فرستاد.
گیتس علیرغم این که خیلی جوان بود بهسرعت توانست آیبیام را تحت تاثیر قرار دهد و هیات مدیره را متقاعد کند که شرکتش توانایی رفع نیاز آنها را دارد. اما مشکل این بود که مایکروسافت تاکنون سیستم عاملی که بتواند با رایانهی جدید آیبیام کار کند را توسعه نداده بود.
اینجا بود که هوش بازاری گیتس به کمک آمد؛ او سیستم عاملی برای کار روی رایانههایی مشابه آنچه آیبیام در اختیار داشت پیدا کرد و بیآنکه به توسعهدهنده دربارهی ماجرای آیبیام بگوید حق انحصاری و تمام و کمال سیستم عامل او را خرید.
البته بعدا از مایکروسافت و گیتس به خاطر مخفی نگه داشتن اطلاعات مهم دربارهی موضوع معامله شکایت شد، ولی این شکایت به این دلیل که حق امتیاز پرداخت شده بود، هرگز به نتیجه نرسید. گیتس هم این کار را ذکاوت تجاری خود میدانست و اعتقاد نداشت که کار نادرستی کرده است.
گیتس سیستم عامل تازه خریداری شده را با رایانهی آیبیام تطبیق داد و آن را به قیمت ۵۰،۰۰۰ دلار، درست همان مبلغی که بابت خریدش هزینه کرده بود، تحویل آنها داد.
آیبیام میخواست کدهای اصلی برنامه را یکجا بخرد تا سیستم عامل را در اختیار داشته باشد. ولی گیتس مخالفت کرد و در عوض پیشنهاد داد آیبیام بابت هر نسخه از سیستم عاملی که به همراه رایانههایش میفروشد مبلغی به عنوان حق امتیاز به مایکروسافت بپردازد. با این کار شرکتهای دیگر هم کمکم متقاعد شدند نرمافزار مایکروسافت (MS-DOS) را با پرداخت حق امتیاز دریافت کنند.
چندی بعد مایکروسافت نرمافزاری به نام Softcard ارایه کرد که امکان راهاندازی Microsoft BASIC را روی دستگاههای Apple II فراهم میکرد.
بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱ مایکروسافت رشد دیوانهواری داشت و کارمندانش از ۲۵ نفر به ۱۲۸ نفر افزایش یافت. درآمد شرکت هم از ۴ میلیون به ۱۶ میلیون دلار رسید. اواسط ۱۹۸۱ گیتس و آلن مایکروسافت را سهامی کردند. گیتس رییس هیات مدیره شد و آلن هم جانشین او.
تا سال ۱۹۸۳ مایکروسافت به مرور به شرکتی بینالمللی تبدیل شد. دفاتری در بریتانیا و ژاپن افتتاح کرد و قریب به ۳۰ درصد رایانههای جهان را به سلطهی خود درآورد. اما در همین سال خبری ناگوار مایکروسافت را بهشدت تکان داد.
پل آلن به نوعی سرطان خون مبتلا شده بود و باید تحت درمان قرار میگرفت. آلن همان سال از سمتش در شرکت کناره گرفت. شایعات زیادی دربارهی علت کنارهگیری او گفته میشود؛ بعضی از مخالفانِ گیتس میگویند او آلن را مجبور به این کار کرده ولی دیگرانی هم معتقدند پل بعد از مواجهه با بیماری، تصمیم گرفته باقی عمر ارزشمندش را صرف کارهای دیگری کند.
آلن بعد از چندین مرحله پرتودرمانی، سلامتی خود را بازیافت؛ ولی دیگر هیچوقت در مسایل اجرایی مایکروسافت وارد نشد. در سال ۲۰۰۰ از هیات مدیره هم استعفا داد؛ اما همچنان به عنوان یکی از سهامداران مایکروسافت باقی ماند.
در سال ۲۰۰۹ سرطان خون بار دیگر سراغ آلن آمد. این بار هم او موفق شد سرطان را با کمک پرتودرمانی شکست دهد. سرانجام در سال ۲۰۱۸ سرطان او باز هم عود کرد و این بار او را در سن ۶۵ سالگی از پا درآورد.
آلن در سال ۲۰۱۸ از سوی مجلهی فوربز، ردهی ۴۴ را در فهرست ثروتمندترین افراد جهان کسب کرده بود. ارزش خالص داراییهای او در زمان مرگش ۲۰٫۳ میلیارد دلار تخمین زده شد.
تولد ویندوز و آغاز کشمکش با اپل
همه چیز به رقابت تاریخی مایکروسافت و اپل بر میگردد. در سال ۱۹۸۱ اپل به منظور توسعهی نرمافزار برای رایانههای مکینتاش، به مایکروسافت پیشنهاد همکاری داد. اینطور شد که کدنویسان مایکروسافت علاوه بر کار روی پروژههای خودِ شرکت، در فرآیند توسعهی نرمافزارهای مکینتاش هم قرار گرفتند؛ این موضوع در نهایت به مشابهتهایی بین محصولات دو شرکت منجر شد.
با همین تشریک اطلاعات بود که مایکروسافت به توسعهی «ویندوز» رسید. سامانهای که از موشی (Mouse) برای حرکت در رابط کاربری گرافیکی، نمایش متن و تصاویر استفاده میکرد. چیزی که با MS-DOS و محدودیتهای بصری و عملکردی مختلف آن بسیار متفاوت بود.
بیل گیتس بهخوبی متوجه برتری سامانههای گرافیکی شده بود و میدانست اگر دست نجنبانند شکست آنها قطعی است. در همان زمان VisiCorp سیستم عامل گرافیکی خود را معرفی کرده بود و بیم آن میرفت بازار را از دست مایکروسافت خارج کند.
گیتس فورا نشستی تشکیل و به بازوهای تبلیغاتی و رسانهای شرکت دستور داد این خبر را در بوق و کرنا کنند که «مایکروسافت سیستم عاملی گرافیکی به نام ویندوز توسعه داده که با تمام رایانههای اجراکنندهی MS-DOS سازگار است».
این خبر بلُفی بیش نبود و در آن زمان مایکروسافت چنین سیستم عاملی را حتی در دست توسعه هم نداشت. ولی گیتس با این ترفند توانست آن ۳۰ درصد از بازار را که در اختیار داشت، مجاب کند به جای خریدن دستگاههای نو و استفاده از سیستم عامل دیگر، منتظر ویندوز مایکروسافت بمانند. بدون مشتریهایی که حاضر به خرید محصول جدید باشند VisiCorp System دوام نیاورد و در سال ۱۹۸۵ از گردونه خارج شد.
در نوامبر ۱۹۸۵ بیل گیتس و مایکروسافت ویندوز را منتشر کردند؛ حدود دو سال بعد از خبر آمدنش! ویندوز از لحاظ بصری بسیار به مکینتاش اپل میمانست که تازه دو سال هم زودتر روانهی بازار شده بود.
اپل دسترسی کامل به فناوریها و کدهای اصلی خود را به مایکروسافت داده بود. بیل گیتس پیشتر چندین بار به اپل توصیه کرده بود همهی آنها را ثبت کند و امتیازشان را به دست گیرد تا جلوی استفادههای غیر مجاز گرفته شود. ولی اپل نیز مانند خیلیهای دیگر در آن زمان با گیتس همنظر نبود و به حرفهایش ترتیب اثر نداد.
گیتس هم از این اوضاع بیحسابوکتاب نهایت بهره را برد و سیستمی ساخت که شاکلهای مشابه مکینتاش داشت. اپل، مایکروسافت را تهدید به پیگیری قضایی کرد و مایکروسافت هم با تهدید تاخیر در عرضهی نرمافزارهای سفارشی آنها جوابشان را داد. آخر سر، دعوا به نفع مایکروسافت تمام شد و توانست دادگاه را قانع کند محصولش علیرغم مشابهتهای ظاهری، در اساس با سیستم عامل مکینتاش اپل متفاوت است.
در سال ۱۹۸۶ بیل گیتس مایکروسافت را سهامی عام کرد و با هر سهم به ارزش ۲۱ دلار وارد بورس شد. او ۴۵ درصد از سهام شرکت را برای خود نگه داشت و با ۲۴٫۷ میلیون دلار در ۳۱ سالگی به ثروت زیادی رسید.
ظرف فقط یک سال ارزش سهام مایکروسافت به طور نجومی رشد کرد و بیل گیتس جوان یک ساله میلیاردر شد. از آن به بعد گیتس همیشه در جمع ثروتمندترینها قرار داشته است. در سال ۱۹۹۹ با رشد خیرهکنندهای، کنتور سرمایهی او، رقم ۱۰۱ میلیارد دلار را هم تجربه کرد.
با این همه بیل گیتس هیچگاه خود را بینیاز از رقابت و پیشرفت ندید. همیشه بهدقت حرکات حال و آیندهی رقبا را رصد میکرد و بیوقفه مشغول کار بود. یکی از کارمندان مایکروسافت تعریف میکند یک روز که اتفاقی زودتر به سر کار رفته بوده با مردی مواجه میشود که با سر و وضع خاصی زیر میز او خوابیده؛ او میترسد و پلیس را خبر میکند. وقتی افسر بیدارش میکند متوجه میشوند که آن مرد، بیل گیتس مدیر عامل شرکت است که بعد از کار تا دیروقت همانجا به خواب رفته.
ذکاوت بیل گیتس به او کمک کرد تمام جوانب صنعت نرمافزار را بهدرستی ببیند؛ از توسعهی محصول تا راهبردهای کلی. او موقع تحلیل و اتخاذ تصمیم، تمام حالات ممکن را در نظر میگرفت؛ سناریوهای مختلف را بررسی و واکنش و راهبرد احتمالی برای هر کدام را بهدقت تعیین میکرد.
شیوهی مدیریت پیشرو و مقابلهای او نقل محافل بود. همیشه ایدههای خود و کارمندانش را به چالش میکشید تا هیچوقت هیچکس احساس فراغت از پیشرفت نکند. اگر کسی مطلبی را بدون بررسی کامل ارایه میداد خیلی راحت به او میگفت: «این احمقانهترین چیزی است که تا حالا شنیدهام»؛ اما این طرز برخوردها بیشتر برای محک زدن بود. میخواست ببیند آن فرد چقدر به ایدهاش اعتقاد دارد و چطور از آن دفاع میکند.
کمکم بیل گیتس وحشتی در شرکتهای رقیب ایجاد کرد و همه از بیرحمی او در تجارت حرف میزدند. این شرکتها به رهبری آیبیام گرد هم آمدند و برای رهایی از MS-DOS، سیستم عاملی به نام OS/2 را توسعه دادند. اما گیتس با این فشارها عقب ننشست و با گسترش ویندوز و نرمافزارهای مبتنی بر آن به مقابله برخاست.
در سال ۱۹۸۹ مایکروسافت مجموعهی آفیس را معرفی کرد که ترکیبی از نرمافزارهای کاربردی برای امور اداری مثل واژهپرداز و صفحهگسترده بود. از سوی دیگر با بازاریابی قدرتمند مایکروسافت تحت نظر بیل گیتس بیش از ۱۰۰ هزار نسخه از ویندوز در عرض دو هفته فروش رفت و OS/2 را کاملا به حاشیه برد. بدین ترتیب بازار سیستمعاملهای PC یکجا در انحصار مایکروسافت درآمد. سر آخر کمیسیون تجارت فدرال آمریکا (چیزی شبیه به شورای رقابت در ایران) این شرکت را به تجارت ناعادلانه و انحصارگرایی متهم کرد.
مایکروسافت دههی ۹۰ میلادی را در کمیسیونهای تنظیم بازار و دادگاههای اقتصادی گذراند. مشخصا شرکتهای رقیب که توان مقابله در زمینهی تجارت را در خود نمیدیدند، با به میان کشاندن نهادهای دولتی کوشیدند از سمت دیگری به مایکروسافت ضربه بزنند. بعضی از دادگاهها این شرکت را به معاملات غیرمنصفانه متهم میکردند و بعضی دیگر به اجباری که مایکروسافت در نصب مرورگر اینترنت اکسپلورر اعمال کرده ایراد میگرفتند و میخواستند به هر نحو که شده انحصارهای به وجود آمده را بشکنند.
این فشارها تا آنجا پیش رفت که بیم شقه شدن مایکروسافت در بخشهای اساسیاش (سیستمعامل و نرمافزار) میرفت. اما باز هم این بیل گیتس بود که با شیوههای خاص خود توانست راهی برای تعامل با دولت مرکزی پیدا کند و نهایتا غائله را خاتمه دهد. او تلاش کرد در کنار استفاده از ستارههای محبوب هالیوود برای تلطیف فضا، با حضور بیشتر خود در مجامع عمومی و شکستن یخ روابط، فشار به وجود آمده را کاهش دهد.
زندگی شخصی بیل گیتس
سال ۱۹۸۹ وقتیکه ۳۷ سال داشت به ملیندا فرنچ که یکی از مدیران اجرایی مایکروسافت بود دل بست. او دختری سرزنده و درعینحال بسیار منظم و همتای خوبی برای بیل گیتس بود. رابطهی آنها آهسته و طی زمان شکل گرفت تا سرانجام در یکم ژانویه ۱۹۹۴ ازدواج کردند.
اما شادی گیتس دیری نپایید؛ مادر، راهنما و پشتیبان زندگیاش بعد از ابتلا به سرطان سینه در همان سال فوت کرد. این واقعه بهشدت او را به هم ریخت.
بیل و ملیندا بعد از آن به کشورهای مختلف سفر کردند تا نگرش تازهای از زندگی و جهان به دست آورند. دختر اولشان جنیفر در سال ۱۹۹۶ به دنیا آمد. گیتس پس از تولد او، خانه را به منطقهای خوش آبوهوا در جوار دریاچهی واشنگتن منتقل کرد. منزل خانواده گیتس حدود ۵۱۰۰ متر مربع وسعت و ۵۴ میلیون دلار قیمت دارد.
فعالیتهای عامالمنفعه
با تشویق ملیندا، بیل مجاب شد نقش مادرش در هدایت امور خیریه بین مردم را به عهده بگیرد. این موضوع باعث شد کمکم به این نتیجه برسد که میخواهد بیشتر سرمایهاش را وقف کند. اما پیش از اقدام، همانطور که عادت داشت تمام جوانب آن را سنجید و مطالعات زیادی در این باره انجام داد. در نهایت در سال ۱۹۹۴به همراه همسرش بنیادی به نام پدر بزرگش ویلیام هنری گیتس تاسیس کرد.
کمک به گسترش آموزش، سلامت و نیز اغنای نیازمندان از جمله فعالیتهای این بنیاد بود. در سال ۲۰۰۰ این زوج موفق، چندین خانوادهی [ثروتمند] دیگر را هم به این کار تشویق کردند تا سرانجام بنیاد مشهور «بیل و ملیندا گیتس» شکل گرفت. این بنیاد با آوردهی ۲۸ میلیارد دلار شروع به کار کرد.
گیتس از سال ۲۰۰۰ به بعد امور جاری شرکت را به همکار قدیمیاش (از ۱۹۸۰) استیو بالمر سپرد و فقط به عنوان مسوول معماری نرمافزار ادامهی کار داد تا بیشتر بتواند به علاقهی شخصیاش برسد؛ هرچند کماکان ریاست هیات مدیره را در اختیار داشت. با این حال در طول سالیان بعد بیشتر وقتش را در بنیاد بیل و ملیندا گذراند.
در سال ۲۰۰۶ اعلام کرد که دیگر به طور تماموقت در مایکروسافت کار نمیکند و قصد دارد وقت بیشتری به بنیاد خود اختصاص دهد. ۲۷ جون ۲۰۰۸ آخرین باری بود که بیل گیتس یک روز کامل را در شرکت مایکروسافت گذراند.
بیل گیتس علاوه بر افتخارات فراوانی که در عرصهی تجارت به دست آورده است، بارها نیز سوی مجامع خیریه جهان تقدیر شده. مجلهی تایم او را یکی از تاثیرگذارترین افراد قرن بیستم معرفی و در سال ۲۰۰۵ به همراه همسرش به عنوان فرد سال انتخاب کرد. همچنین او چندین دکتری افتخاری از دانشگاههای مختلف دنیا دریافت کرده و از سوی ملکهی بریتانیا به عنوان شوالیه مفتخر شده است.
گیتس در فوریهی ۲۰۱۴ اعلام کرد از سمتش به عنوان رییس هیات مدیره نیز کنار میرود و تنها به مشاوره در امور فناوری خواهد پرداخت. در همان زمانها استیو بالمر، مدیر عامل وقت مایکروسافت، هم صندلی خود را به ساتیا نادلا واگذاشت تا مایکروسافت با نیروهای تازهنفس، با قدرت بیشتری پیش برود.
البته گفته میشود پروژهی مرورگر اج بر پایهی کرومیوم به رهبری بیل گیتس پیش میرود و فعالیت او در مایکروسافت کمی از قبل بیشتر شده است.
در حال حاضر گیتس بیشتر وقت و توان خود را صرف بنیاد بیل و ملیندا میکند. بنیاد آنها در سطح جهان در زمینههای مختلفی همچون آموزش و بهداشت فعالیتهای گستردهای دارد. بد نیست بدانید گیتس به هر یک از کارمندان بنیاد که بچهدار شوند یک سال مرخصی باحقوق میدهد.
او برای رفع مشکلات جهانی با هر کسی که بتواند کمکی کند همراه میشود؛ برای مثال گیتس در سال ۲۰۱۸ اعلام کرد به همراه لری پیج، یکی از موسسان گوگل، به کس یا گروهی که یک واکسن جامع برای آنفولانزا پیدا کند ۱۲ میلیون دلار جایزه میپردازند. بیل گیتس اکنون یکی از مورد احترامترین و شاخصترین کارآفرینان و بزرگان تاریخ معاصر است.
توضیح در مورد عنوان مطلب: سوداگر در پارسی به معنای عام تاجر و بازرگان است (در برابر واژهی انگلیسی Businessman)؛ سودا به جز دادوستد به معنی هوا و هوس هم هست. در پارسی امروزی، سودا و سوداگر بیشتر با مفهوم منفی به کار برده میشوند.
بیل گیتس یک کلاهبرداره. مثل مارک زاکربرگ. هردوشون کلاش هستند. مارک زاکربرگ حتی ایده فیسبوک هم برای خودش نبود. الان هم معلوم نیست چه فکری برای نابود کردن دنیا تو سرشون دارن.
سلام:متاسفانه از این نوع بیل گیتس ها داخل کشور خودمون هم زیاد:
نمونش اقای ابراهیم شفیعی:مدیر تیم امنیتی ابدال:کسی که خارج از دانشگاه داخل فقر رشد و پیشرفت کرد:
درحال حاضر دوتا سیستم عامل به نام هایی بلک وین و مامبانوکس رو توسعه دادن و در این بازه زمانی هم در حال توسعه دادن سیستم عامل سومشون هستن:
ولی خب به دلیل کم توجهی به ایشون و نبود زمینه مناسب برای برای گسترش پیشرفت کشور:مجبور هستن به امریکا مهاجرت کنند:
واقعا باید حسرت خورد:
با سلام
خیلی از آقای برادران عزیز سپاسگزارم که از واژگان پارسی برای نگارش این مقاله استفاده کردن و از سرزنش سرزنش کنندگان نترسیدن!
به کار بردن واژگان پارسی در این مقاله، هم نشان دهنده مطالعات ادبی ایشونه و هم نشانه شجاعت شون در استفاده از واژگان پارسی.
نکته مثبتی که در نگارش این مقاله به چشم میخورد، استفاده از اصطلاحات فارسی در کنار اسامی انگلیسی بود که شاید در ابتدا عادت کردن به آنها کمی سخت بنظر برسد ولی به مرور، عادی میشود.
سیر نوشتاری، بسیار عالی بود و بیش از حد به جزئیات بیفایده، پرداخته نشده بود.
ممنون از نویسنده و دیجی کالا.
فقط با تلاش و پشتکار در مسیر درسته که ادم میتونه به یه همچین نتایجی برسه , و چون خیلی از ما ایرانی ها علاقه مند به یک شبه دگرگون شدن هستیم صبر و تحمل سختیهای مسیر پیشرفت رو نداریم .
چه بسا خیلی از افراد خوب و علاقه مند کشورمون این مسیرهارو طی کردن و نیمه رهاش کردن
البته که وقایع زندگی در ایران هم بی تاثیر نیست (اقتصادی , سیاسی , آموزشی و …) ولی به نظر من کمتر از ۲۰ درصد این مسائل تاثیر گذاره و بخش اعظم کار دید درست داشتن نسبت به مسائل و مسیر پیشرفت + پشتکار هستش
بسیار تاثیر گذار بود
یکی از زیباترین و جالبترین مقاله های که تو عمرم
نتیجه میگیریم با حیله و نیرنگ نمی تونی تا ابد پیش بری
سلام ممنون از مطالب خوبتون
سلام .سریع برم سر اصل مطلب به نظر من توی کشور ما خیلی خیلی بیتر هستن ادمایی که پتانسیل بیل گیتزس شدنو دارن اما متاسفانه حمایت نمیشن و انگیزه ای هم ندارن البته آموزش هم نمیبینند و متاسفانه امنیت مالی هم ندارند …