برناردو برتولوچی: شخصیت من و فروغ فرخزاد به هم نزدیک بود
برناردو برتولوچی که در سن ۷۷ سالگی روز دوشنبه ۲۶ نوامبر از دنیا رفت، از آخرین بازماندگان سینمای مدرن اروپا و از بزرگترین کارگردانان ایتالیا بود که در سنت نئورئالیسم سینمای ایتالیا ریشه داشت.
برناردو برتولوچی: هنگامی که به ایران سفر کرده بودم با خانم فروغ فرخزاد ملاقاتی داشتم. شخصیت من و او بسیار نزدیک بود.
برناردو برتولوچی بزرگترین فیلمساز مولف نسل خودش بود و هم در اروپا و هم هالیوود فیلم ساخت. البته که رابطهاش با استودیوها بالا و پایین زیاد داشت. اما حتی وقتی درون سیستم استودیویی کار میکرد همیشه فیلمهایی میساخت که بازتاب جهان درونیاش بودند. جهانی که بخشی از آن همیشه درگیر سیاست بود. بهترین فیلمهایش مثل «کانفورمیست» از همین بخش از جهان او میآیند. اما محبوبترین فیلمش میان تماشاگران هالیوودی «آخرین امپراطور» بود.
«آخرین امپراطور» اقتباسی از داستان اتوبیوگرافیک پو یی، آخرین امپراطور چین بود که سال ۱۹۸۷ جوایز اسکار را درو کرد. فیلم تقریبا در هر رشتهای که نامزد دریافت جایزه شده بود توانست اسکار را به خانه ببرد از جمله اسکار مهمترین بخشها یعنی بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را از آن خودش کرد. برتولوچی با فیلم «آخرین امپراطور» اولین و تنها کارگردان ایتالیایی بود که برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد. «آخرین امپراطور» یکی از پنج وسترن حماسی درباره چین بود که با مشارکت دولت چین ساخته شد.
برتولوچی ماه مارس سال ۱۹۴۱ در خانوادهای ثروتمند در شهر پارما در شمال ایتالیا چشم به جهان گشود. از همان سنین جوانی استعدادی شگفتآور از خودش نشان داد. پدرش نویسنده و شاعر بود و خود برناردو هم در سن ۲۱ سالگی اولین جایزه شعرش را برد و بعد تصمیم گرفت فیلمساز شود.
برناردو برتولوچی کارش را با دستیاری یک فیلمساز شاعر دیگر یعنی پیرو پازولینی شروع کرد. اولین فیلم خود برتولوچی «The Grim Reaper» محصول سال ۱۹۶۲ بود. فیلم برای نمایش در جشنواره فیلم ونیز انتخاب شد.
دو سال بعد برتولوچی با فیلم «پیش از انقلاب» که درامی شبه اتوبیوگرافیک بود در دو هفته کارگردانان کن حضور پیدا کرد. داستان یک دانشجوی ۲۰ ساله در شهر پارما که بین خانواده و نسب بورژوایی که دارد و انقلاب مارکسیستی در کمشمکش است.
سال ۱۹۷۰ برای فیلمنامه فیلم «کانفورمیست» برای اولینبار نامزد جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی براساس داستانی از آلبرتو موراویا شد. فیلم در زمان ایتالیای فاشیستی اتفاق میافتاد و قهرمانش روشنفکری با بازی ژان لویی ترینیتیان بود که توسط پلیس مخفی موسولینی برای کشتن یک استاد دانشگاه ضد فاشیسم به پاریس فرستاده میشود. استادی که زمانی معلم خود مرد بوده است. از همین فیلم رابطه برتولوچی با یکی از مشهورترین مدیران فیلمبرداری این سالها یعنی ویتوریو استرارو آغاز شد. فیلم «کانفورمیست» روی موج نوی هالیوود و افرادی مثل استیون اسپیلبرگ، مارتین اسکورسیزی و فرانسیس فوردکوپولا هم تاثیر زیادی گذاشت.
فیلم «آخرین تانگو در پاریس» برتولوچی یکی از مهمترین فیلمهای قرن بیستم است که به دلیل شایعات مبنی بر صحنه تعدی در آن جنجالهای زیادی سرش به پا شد. برتولوچی اما معتقد بود علاوه بر شهرتی که این شایعات برای فیلم به ارمغان آوردند فیلم «آخرین تانگو در پاریس» عمیقا فیلم غمگینی است.
به خاطر این فیلم برتولوچی با قانون و دولت ایتالیا دچار مشکل شد و برای پنج سال از حقوق شهروندی محرومش کردند. خودش بعد از این ماجرا احساس میکرد که دیگر ایتالیایی نیست و به جایش شروع به فیلمسازی در آمریکا کرد.
جوایزی که برتولوچی از جشنوارههای مختلف خارجی گرفته از شما خارج است اما در میان آنها به جز اسکار، نخل طلای کن، شیر طلای ونیز و یوزپلنگ لوکارنو قرار دارند.
آخرین فیلم برتولوچی «من و تو» را در حالی ساخت که به دلیل بیماری روی ویلچر مینشست. این آخرین فیلمش اولین فیلمی بود که بعد از ۲۳ سال به زبان ایتالیایی ساخت.
لوران تیرار، منتقد فرانسوی درباره برتولوچی در یکی از گفتوگوهایش نوشته بود: «اگر قرار باشد برناردو برتولوچی را توصیف کنم، «وقار» اولین کلمهای است که به ذهنم میرسد. قطعا او در دهه هفتاد روحیه وحشی و شورشی داشته است همان زمانی که فیلمهای برانگیزاننده و محرک با محوریت سیاست میساخت. اما بیست سال بعد در حالی که نشستهام و به حرفهایش گوش میدهم، نمیتوانم جلوی خودم را بگیرم و دائم به این فکر میکنم که حتما دلیلی وجود داشته که او را برای ساختن فیلمی درباره بودا انتخاب کرده بودند. حقیقت این است که هنوز در چشمهایش میشود برقی از عناد را دید و من حدس میزنم که او بعضی اوقات از کوره درمیرود اما روزی که ما در جشنواره فیلم لوکارنو در سوییس با هم ملاقات کردیم هیچ چیزی به جز آرامش از او ساطع نمیشد. آن سال در جشنواره قرار بود از او با جایزه یک عمر دستاورد هنری در ستایش از کارنامه تاثیرگذار او تقدیر کنند. خودش به طعنه میگفت: «امیدوارم این جایزه به معنی اینکه دوره کاری من دیگر تمام شده نباشد.»
مردم معمولا برناردو برتولوچی را برای فیلمهای «آخرین تانگو در پاریس» و «آخرین امپراطور» به یاد میآورند (که برای این دومی او برنده ۹ جایزه اسکار شد.) اما از نظر من «خبرچین (دنبالهرو)» (conformist) بزرگترین دستاورد اوست. این فیلم شامل همه عناصری است که باعث میشوند کارهای برتولوچی تا این حد قدرتمند باشند: نقطهنظر سیاسی، دورنمای تاریخی، تراژدی فردی انسانی، بازیهای فوقالعاده و احتمالا بهترین نورپردازی از یکی از الهامبخشترین مدیران فیلمبرداری صنعت سینما، ویتوریو استرارو. (استرارو تقریبا در همه فیلمهای برتولوچی با او همکاری داشته است.) برتولوچی کمی به ایده گذاشتن یک کارگاه فیلمسازی میخندد. قطعا به این خاطر که خودش در دهه شصت تمام معلمهای سینمایش را رد کرده بود. اما خیلی مطبوع در این بازی همراه میشود و دست آخر کاشف به عمل می آید که او خیلی بیشتر از آنچه خودش ادعا میکرد حرف برای گفتن دارد».
برتولوچی درباره فیلمسازی در هالیوود میگفت: «به جرات میتوان گفت آنچه از خشونت و هیجان در سینمای امروز هالیوود میبینید تا حدی برگرفته از بطن جامعه آمریکا است. روزی در یک کافه شلوغ در نیویورک مشغول نوشیدن قهوه بودم. ازدحام و همهمه عدهای از مشتریان که مشغول تماشای گزارشی زنده از ماجرای یک گروگانگیری در یک بانک از تلویزیون بودند، توجه مرا به خود جلب کرد. تصاویر از دریچه دوربین خبرنگاری ماجراجو مخابره میشد که در نزدیکترین مکان ممکن به حادثه مشغول فیلمبرداری از سارقی بود که با حضور پلیس در صحنه مجبور به فرار شده و به علت عجله بین دربهای شیشهای بانک گرفتار شده بود. دوربین لحظه به لحظه تصاویر نمای نزدیک بیشتری را به انبوه مخاطبان وحشتزده نشان میداد. مرد نقابدار ماجرا که عرصه را بر خود تنگ میدید به ناگاه اسلحه را به سمت سر خود نشانه رفته و شلیک کرد. تمامی افراد حاضر در کافه از دیدن این صحنه ناگوار دچار شوک شده و سکوتی ترسناک همه جا را فرا گرفت. این صحنه، از هر فیلم ژانر اکشن و وحشتی که تا کنون دیدهام، دلخراشتر بود.»
برتولوچی به ایران هم سفری داشت و عاشق فرهنگ شرق بود. در سفرش به ایران با فروغ فرخزاد هم دیداری داشت: «فلسفه آسیا و آفریقا برایم بسیار جذاب است. ایران، هند، چین، تبت و مصر کشورهایی هستند که در هر کدام از آنها میتوانید شاهد تمدنی پیشرفته از فرهنگ و حکمت باشید. ۴۵ سال پیش، هنگامی که به ایران سفر کرده بودم با خانم فروغ فرخزاد ملاقاتی داشتم. شخصیت من و او بسیار نزدیک بود چرا که او نیز همانند من، هم شعر میسرود و هم به فیلمسازی علاقه فراوانی داشت. در شرق ایدههای ناب زیادی وجود دارد که ریشه در مذهب، تاریخ و باورهای انسانی دارد.»
بیشتر بخوانید: ۲۵ فیلم برتر تاریخ سینمای جهان که حتما باید ببینید