خواب آشفته بعضی باغوحشها در ایران (قسمت اول: باراجین)
بررسی علمی وضعیت زیستی حیوانات در باغوحشها، یک مبحث جدید است. تا پیش از سال ۱۹۸۲ هیچ مجله آکادمیکی نبود که بهطور مشخص وضعیت حیوانات باغوحشها را به شکل علمی مورد مطالعه قرار دهد. خوشبختانه در ظرف سالهای اخیر، مباحثی نظیر بررسی وضعیت رفاهی حیوانات و بهطور کل وضعیت زیستی آنها در باغوحشها جزء کلیدی و مهم بسیاری از رشتهها و دورههای آموزشی دانشگاهی از جمله دامپزشکی شده و این همه در حالی است که حتی کار مراقبان باغوحشها نیز روز به روز بیشتر از گذشته تخصصی و علمی میشود. ضرورت توجه هرچه بیشتر به وضعیت زیستی حیوانات در باغوحشها باعث که استانداردهایی تعریف شوند و امروز این باغوحشهای استاندارد هستند که بهعنوان الگو و معیار جهت ارزیابی عملکرد سایر باغوحشها ملاک قرار میگیرند. اما روایت بعضی باغوحشها در ایران از جنس دیگری است، با ما همراه باشید تا از راز و رمز باغوحشها و ناگفتهها آگاه شوید.
پاک کردن صورت مسئله
بسیاری از مردم این باور اشتباه را دارند که باغوحش لزوما با نگهداری در شرایط بد و حیواناتی که در قفسهای آهنی قدیمی زیست میکنند، رابطه نزدیک دارد. همین باور اشتباه است که باعث شده تا برخی از باغوحشها نامهای متفاوتی را برگزینند بلکه از این باور رهایی یافته و بتوانند نقش خودشان را در حفاظت از حیاتوحش و آموزش زیستمحیطی پررنگتر ایفاء کنند. بهعنوان مثال میتوان از باغوحش پاینتون و باغوحش جرزی و باغوحش مارول نام برد که هماکنون از آنها به ترتیب تحت عناوین پارک زیستمحیطی پاینتون، پارک حیاتوحش دورل و پارک حیاتوحش مارول یاد میشود. هرچند که بسیاری از باغوحشهای مشهور دنیا همچنان تمایلی برای تغییر نام از خود نشان ندادهاند.
اصول تملک
در دنیا برخی از باغوحشها مالکیت فردی دارند در حالی که برخی دیگر در اصل شرکتهای چندملیتی تفرجی و برخی دیگر نیز بنیادهای زیر نظر دولت یا سازمانهای دیگر هستند که البته این مورد در برخی از باغوحشهای کشور ما نیز صدق میکند. برخی از باغوحشها بهواسطه نیکوکاری و با هدف حمایت از حیوانات تأسیس میشوند در حالی که برخی دیگر صرفا اهداف تجاری یا کسب سود دارند و این در حالی است که گاه بخش خصوصی و گاه بخش دولتی و بعضا حتی نهادهای دولتی و غیردولتی مدیریت آنها را بر عهده میگیرند. بهعنوان مثال اداره باغوحش سنتلوئیس آمریکا را دولت با کمک یک اتحادیه غیرانتفاعی انجام میدهد یا فرضا باغ جانورشناسی سانفرانسیسکو ایالات متحده آمریکا را شهرداری با کمک انجمن جانورشناسی میگرداند در حالی که باغوحش سندیهگو را در همین کشور یک شرکت غیرانتفاعی زیرنظر انجمن جانورشناسی مدیریت میکند. باغوحش مسکو را شهرداری، باغوحش فرانسه را دولت ملی، باغوحش کلمبو سریلانکا را دولت، باغوحش برگرز هلند را مالک خصوصی و باغوحش بلکپول انگلستان را یک شرکت اسپانیایی مدیریت میکند.
برخی از باغوحشهای خصوصی امکان بازدید عمومی هم دارند در حالی که برخی ممکن است که اینطور نباشند. مثال آن هم سافاری پارک نوزلی در انگلستان است که امکان بازدید عمومی دارد در حالی که مالک آن لرد دربی است. برخی از باغوحشهای مشهور دنیا هم کار خودشان را با مالکان خصوصی آغاز کردند در حالی که بعدها مؤسسات بینالمللی مدیریتشان را بر عهده گرفتند و از این نمونه باغوحشها میتوان در انگلستان بهراحتی سراغ گرفت. در ایران نیز نظام تملک باغوحشها متفاوت است اما مسئولیت نظارت همه آنها با سازمان حفاظت از محیطزیست است.
گریز از استاندارها و ضوابط
واقعیت این است که وضعیت بسیاری از باغوحشها در ایران نابسامان است و همین امر سبب شده که برخی حتی اصل وجودی باغوحشها را منکر شوند و آن را به زیر سؤال ببرند در حالی که باغوحشها میتوانند و باید در راستای حفاظت از حیاتوحش گام بردارند. بدیهی است که بهجای زیر سوال بردن باغوحشها باید مشکل را ریشهیابی کرد، اینکه علیرغم نظارت سازمان حفاظت از محیطزیست چرا استانداردها رعایت نمیشوند؟
بارها در فضای مجازی تصاویری از سافاری پارکها در خارج از ایران به نمایش گذاشته شده و آنها را با باغوحشهای داخل کشور مقایسه کردهاند در حالی که مقایسه باغوحش و سافاری پارک قیاس معالفارق است.
باغوحش یا باغ جانورشناسی به معنای کلیه مؤسسات دائمی است که حیوانات وحشی را بهمنظور نمایش عمومی که مدت زمان آن میتواند ۷ روز یا بیشتر از آن در طول یک سال باشد، نگهداری میکنند. از این تعریف برمیآید که اصطلاح باغوحش میتواند باغوحشهای سنتی، سافاری پارکها، باغهای پرندگان، پارکهای خزندگان، کلکسیونهای حشرات، آکواریومها، مراکز نگهداری پرندگان شکاری و تمامی اشکال مجموعههای نگهداری حیوانات که برای بازدید عموم باز هستند را در بر بگیرد اما واقعیت این است که لزوما تعریف و عملکرد آنها یکسان نیست. بعلاوه نباید فراموش کرد که مواردی نظیر فروشگاههای حیوانات خانگی، سیرکها و آزمایشگاههای محل نگهداری حیوانات بهطور کل خارج از این تعریف هستند.
اما سافاری پارک که گاه از آن با عنوان پارک حیاتوحش هم یاد میشود، در اصل مکانی شبیه باغوحش است که البته از نظر عملکرد تفاوتهای بارزی دارد. در سافاری پارکها بهمنظور جذب گردشگر این امکان فراهم شده که بازدیدکنندگان یا با وسایل نقلیه شخصی خود و یا با وسایل نقلیه مجهز از نزدیک حیوانات را ببینند. سافاری پارکها از باغوحشها بزرگتر و از پناهگاههای حیاتوحش کوچکتر هستند. بهعنوان مثال سافاری پارک شیر آفریقایی در اونتاریوی کانادا ۳۰۰ هکتار وسعت دارد در حالی که وسعت باغوحشهای ایران بسیار کمتر از این رقم است. بنابراین نخستین و مهمترین تفاوت در این میان بهخوبی مشخص است.
گریز از استانداردها و ضوابط روز دنیا موضوعی است که مسئولین نظارت بر باغوحشها در ایران باید جدیتر به آن توجه کنند چرا که اهمیت باغوحشها در دنیا بهواسطه نقش مهمی که در حفاظت از گونههای در معرض خطر دارند، قابلانکار نیست. در این مقاله سریالی شما را با باغوحشهایی آشنا خواهیم کرد که ضرورت تجدیدنظر در مدیریت آنها احساس میشود.
باغوحش باراجین
باغوحشهایی در ایران هستند که علیرغم فضای طبیعی مناسب حداقلهایی را رعایت نمیکنند. باغوحش باراجین، قزوین یک نمونه از باغوحشهای کشور است که از نظر فضا و محیط و منظر میتواند فراتر از آنچه هست را در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهد. کل مجموعه باغوحش و باغ پرندگان باراجین در زمینی به وسعت ۷ هکتار سازماندهی شده و حتی از باغوحش تهران به وسعت تقریبی ۵ هکتار نیز بزرگتر است اما این فضا نظر به محیط پیرامونی اطراف کاستیهایی دارد. در تصویر ذیل نقشه راهنمای دهکده طبیعت قزوین را مشاهده میکنید.
یک بازدید میدانی ساده در باغوحش باراجین چندین مورد مهم را آشکار میسازد. نخست فقدان تابلوهای راهنماست چنانچه اگر بخواهید از ورودی اصلی به سمت باغوحش حرکت کنید و از قبل نیز کوچکترین آشنایی با مسیر نداشته باشید، به احتمال زیاد مسیر را گم خواهید کرد چراکه مسیرهای انحرافی کم نیست. تنها راهکار موثر برای پرهیز از گم شدن استفاده از GPS است. از طرف دیگر تابلوهای راهنمای خود باغوحش نیز خالی از اشکال نیستند.
حضور کمرنگ درختان و فضای سبز یکی دیگر از مؤلفههایی است که نهتنها در مسیرهای پیادهروی بلکه حتی در جایگاههای حیوانات نیز بهخوبی قابلرویت است. اما در مقابل این حضور کمرنگ درختان، حضور شاخص و پررنگ میلهها و فنسها بشدت تأثیرگذار است چنانچه در جایگاه سگسانان و خرسها بهاستثنای میلههای آهنی و زمین کاملا بایر هیچ نوع دیگری از تجهیزات لازم این نوع جایگاهها را نمیتوان سراغ گرفت.
یکی از موارد آشکار نقص ضوابط و استانداردها که در زمان بازدید از جایگاه گربهسانان با آن برخورد داشتیم، حضور همزمان سگها در جایگاه ببر بود که متأسفانه نشان میدهد نهتنها شناختی از رفتارهای گربهسانان بزرگجثه وجود ندارد بلکه حتی احتمال انتقال بیماریها نیز بهطور کل نادیده گرفته شده است.
در حال حاضر پلنگ رودسر نیز در این مجموعه نگهداری میشود. این پلنگ در بهمنماه سال گذشته با مسئولیت دفتر شکار و صید سازمان حفاظت از محیطزیست و بهمنظور درمان ضایعه نخاعی از کلینیک حیاتوحش پارک پردیسان خارج و به یک کلینیک خصوصی حیوانات خانگی (کلینیک دکتر حمیدرضا فتاحیان) انتقال داده شد. پلنگ مذکور علیرغم خبرهای مبتنی بر بهبود کامل همچنان پس از گذشت تقریبا ۵ ماه وضعیتی نامشخص دارد و جایگاه استحفاظی آن که البته از ورود عموم به آن جلوگیری میشود، در مجاورت قفس یک شیر نر به اسم رایان است.
همجواری جایگاه رایان و پلنگ رودسر هر چه که هست، بیش از بازی تقدیر است. این به ظاهر نعرههای گنگ و پرمعنای رایان بر روی یک موکت پاره و زمین سرامیک یادآور غرش هیچ شیری نیست. رایان شیر نری است که از کمبود کلسیم شدید، مشکلات مفصلی و استخوانی و احتمالا مشکلات جدی و متعدد دیگر رنج میبرد. پافشاری برای زنده نگه داشتن این حیوان در ظاهر برای بسیاری جذاب و خیرخواهانه جلوه میکند اما واقعیت در پشت همین نعرههای بیصدای رایان پنهان است.
از جایگاه رایان که بگذریم، جایگاه سایر شیرها نیز جای بحث بسیار دارد. متأسفانه در این جایگاه نیز از نشیمنگاههای مخصوص گربهسانان خبری نیست.
کلیه جایگاهها در باغوحش باراجین بهوضوح خالی هستند، در این باغوحش خبری از المانهای تزئینی یا جایگاههای ویژه استراحت یا حتی سادهترین تجهیزات برای پناه گرفتن نیست در حالی که کلیه جایگاهها در باغوحشها میبایست دو فضای داخلی و خارجی داشته باشند و جایگاههای خارجی که در اصل همان فضای نمایش برای بازدیدکنندگان است، نهتنها میبایست تصویر سادهای از زیستگاه اصلی را به مخاطب نشان دهد بلکه حداقلهایی را هم در خود لحاظ کرده باشد بهعنوان مثال خرسها در باراجین حتی از نعمت پناه بردن به زیر سایه درختان یا یک لانه اولیه هم محروم هستند. سوال اینجاست که سازمان حفاظت از محیطزیست و به طور اخص دفاتر مربوطه آن از جمله دفتر حیاتوحش چطور این حداقلها را نادیده میگیرند؟