بازی‌های ویدیویی خود خود زندگی‌اند

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲ دقیقه

یک کامپیوتر قدیمی با کیس افقی و فلاپی دیسک. ماجرای بازی کردن من به آن زمان می‌رسد. نگرانی پدر و مادرم از اینکه چشم‌هام ضعیف می‌شوند؛ از اینکه درست و حسابی درس نمی‌خوانم؛ از اینکه مثل سایر هم سن و سال‌های‌ام توی خیابان مشغول بازی با بچه‌های همسایه نیستم… من  اما با عطشی تمام نشدنی برای بازی‌ها. در بیداری بازی، در خواب رویای بازی. بازی‌های ویدیویی.

می‌دانید درباره‌ی ما چه می‌گویند؟ می‌گویند نسلی که با بازی و گیم بار آمده و طعم بازی توی کوچه و فوتبال با بچه‌های همسایه را نچشید. می‌گویند کامپیوترها تفریح‌های کودکانه را از بین بردند و آدم بزرگ‌هایی بارآوردند که منزوی‌اند و آن‌طور که باید کودکی نکرده‌اند. اگر سنی ازت گذشته باشد اما نتوانی و نخواهی افسون بازی‌های ویدیویی را رها کنی هم از نیش و کنایه‌ها در امان نیستی. به بی مسئولیتی و رفتارهای کودکانه محکومی.

راستش من در برابر همه‌ی این حرف‌ها همیشه متحیر از خودم سوال کردم چطور کسانی که بازی‌های ویدیویی را درست و حسابی تجربه نکرده‌اند به خودشان جسارت قضاوت در این مورد را می‌دهند؟ اول باید تجربه‌اش کنید تا بدانید بچه‌ها و بزرگ‌تر‌ها در این جهان غریب دنبال چه می‌گردند. پیش از آن‌که بازی کنید تقریبا هیچ از این جهان نمی‌دانید. چیزی نمی‌دانید از اتزیو آودیتوره در فلورانس دوران رنسانس. از تامی انجلو در آمریکای دهه‌ی سی و باندهای مافیایی‌اش. از نوادا، کالیفرنیا و آریزونای نابود شده در جهان پسا آخرالزمانی فال‌آوت و از تلخی و بی‌رحمی یک قاتل حرفه‌ای، مامور ۴۷… خلاصه بگویم کسی که این جهان را تجربه نکرده اصلا نمی‌داند داریم درباره‌ی چه حرف می‌زنیم. از آن تخیل جاری در این جهان؛ از داستان‌هایی که برای بازی‌ها نوشته می‌شوند اما به اندازه‌ی فیلم‌نامه‌های بهترین فیلم‌های سینمایی جزییات دارند. همه‌ی این‌ها با یک تفاوت: «گیمر می‌تواند این جهان را بیافریند.»

Video_Game_2

گیمر می‌تواند قصه را به انتخاب خودش خلق کند. یک فیلم سینمایی که بخشی از کارگردانی آن به شما واگذار شده. همه‌ی این‌ها اما که چه؟ برای این‌که بگویم وقتی یک نفر محو و خیره‌ی مانیتور و تلویزیون است و غرق در یک بازی ویدیویی، نباید گمان کرد مشغول یک تفریح بچه‌گانه و پوچ است. ما دوران کودکی‌مان را با تخیل گذراندیم. تخیل یک جهان دیگر. جهانی که در آن می‌توان گستره‌ی وسیعی از تاریخ را تجربه کرد. می‌توان در بدن آدم‌های مختلف رفت. در پوست قهرمان‌های شکست‌ناپذیر و گاهی حتی ضد قهرمان‌های خاکستری و از پیش شکست‌خورده. این جهان، آدم‌های خودش را آفریده. شاید این آدم‌ها در دوره‌ای از زندگی‌شان خانه و اتاق و جهان تخیل را به خیابان ترجیح داده باشند، اما جادوی بازی از آن‌ها آدم‌های بخصوصی ساخته. آدمهایی که همیشه رویای جهانی دیگر را دارند. رویای چیزی متفاوت با واقعیت و وضع موجود.

مدت‌ها می‌گفتند سینما بازتاب زندگی است. ژان‌لوک گدار، کارگردان مشهور سینمای فرانسه برای آن‌که نشان بدهد سینما تا چه پایه‌ خود خود زندگی است یک بار با سر و ته کردن این جمله گفته بود زندگی بازتاب سینماست. حال بگذارید بگوییم این بازی‌های ویدیویی نیستند که بازتابی از جهان واقعی‌اند. این جهان واقعی است که بازتاب بازی‌های ویدیویی است. بازی‌های ویدیویی خود خود زندگی‌اند.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۳۱ دیدگاه
  1. Nima

    واقعا ممنون بابت مقاله ،نویسنده عزیز واقعا با خوندن این مقاله فهمیدم ک فقط من این طور نیستم ک توی ۲تا جهان سیر میکنم واقعا درک میکنم شمارو
    ادم ها ۲دسته اند :گیمر ، مردم معمولی
    هرکی گیمره لایک کنه،✋????????

  2. m

    جالبه من گیمر نیستم ولی تک تک کلماتت رو حس کردم لایک نویسنده <3 مطالب خیلی جالبی میذاری جناب دلخموش بقول بچه های اونور Keep it up

  3. mohammad ta

    جدا که اشکمو در اوردی………
    حرف دل ما هارو زدی…………..
    همه ی ما هایی که بادیدن تریلر یه بازی جدید قلبمون میلرزه…….

  4. فاطمه

    الحق که همینه. یادش به خیر اون زمان هایی که تا از مدرسه می اومدم، تلپ می شدم پای کامپیوتر و اصلن نمی فهمیدم کی شب شد. به خاطر بازی، با خانواده غذا نمی خوردم و غذای توی سینی، یه گوشه ی اتاق یخ می کرد تا چند ساعت بعد که می فهمیدم انگار باید غذا می خوردم. نصف روز رو بازی می کردم، نصف دیگه اش هم مشغول هر کاری بودم، توی فکر این بودم که اون مرحله ی بازی رو چه جوری باید بگذرونم.
    یادش به خیر که یه روزه می تونستم بعضی بازی ها رو تموم کنم. بازی های نامناسب سنم بازی می کردم؛ مثل GTA، اون هم در حالی که هنوز ۸ سالم هم نشده بود. چه حالی می داد وقتی مافیا بازی می کردم. انگار که توی خود بازی یا بهتر بگم، انگار توی همون دوره ی زمانی توی آمریکا بودم. توی مدرسه هم برای دوست هام که هیچی از این چیزها حالی شون نمی شد، کلی تعریف می کردم.
    عجب دورانی بود. حیف که دیگه وقتی برای بازی کردن ندارم. فقط کارم شده اینکه نقد بازی ها رو بخونم یا تریلر بازی های جدید رو نگاه کنم و آه حسرت بکشم…

  5. mohammad

    ممنون از یادداشت خوبتون.
    کاش مردم جامعه ی ما به سطحی از سواد علمی(نه اطلاعات عمومی) برسن که با این همه اظهار نظر های احمقانه(!)مواجه نباشیم.(نه تنها در موضوع ویدیو گیم)
    بیشتر افرادی که اینچنین اظهار نظر می کنن (و دیگران هم تاییدشان می کنند)سوادی در این زمینه ندارند و تنها با اطلاعاتی سطحی شروع به ارائه ی دکترین های مختلف میکنند و خودشون رو دکترینین هم میدونن. (میدونید کیا رو میگم دگ؟! D:)
    ی نکته دگ:۳۸ درصد گیمر های امریکایی بالای ۴۰ سال سن دارن.

  6. کیوان

    شما فکر کنم خود خود منی!

  7. GHOST-ERFAN

    وقتی بچه بودم واسه بازی کردن بیرون نرفتم
    وقتی یکم بزرکتر شدم شبا از خواب بیدار شدم بازی کردم
    وقتی بازم بزرکتر شدم بین دوستام دنبال رقیب میگشتم واسه ارضای حس رقابت طلبیم تو بازی های رقابتی
    همینطور که سنم بالا تر رفت وقتی بازی رو نهایت سختی تموم کردم فهمیدم میتونم با تلاش به خواسته هام برسم و از شکست نترسیدم
    وقتی به اوایل جوانی رسیدم بعد از دبیرستان تصمیم گرفتم از راه علاقم درامد داشته باشم پس یه کلوپ خیلی ساده و کوچیک باز کردم
    طولی نکشید که با پولی که ازش دراوردم هر روز توسعش دادم
    تبدیلش کردم به یکی از بزرگترین و پیشرفته ترین کلوپ بازی ایران با درامد خیلی بالا اونجا بود که فهمیدم عشق به کار ینی چی
    وقتی امتیاز کلوپو واگذار کردم تصمیم گرفتم به کاری که علاقه دارم ادامه بدم پس هنوزم با اینکه مدیر فروش یه شرکت بزرگم هر روز بازی میکنم
    بعضی وقتا که بعضی از مدیران بلند پایه ازم میپرسن آخر هفته چطور بود از بازی که کردم براشون تعریف میکنم باورشون نمیشه ولی من از لذت وصف ناپذیر بازی کردن براشون میگم،همسرم هم بعضی وقتا هم بازیم میشه و مشکلی نداره اگه ساعتی از روز به بازی بپردازم
    اره دوستان من نتنها بازی برام مشکلی پیش نیاورد بلکه فکر میکنم تمام موفقیت زندگیم از علاقه به بازیه
    آدما ۲دسته اند:اونایی که بازی میکنن و اونایی که نمیکنن
    پس آقا اسماعیل موافقم بازی خود خود زندگیه

    1. Nima

      دقیقا منم برنامه ایندم همینه ک از راه گیم به زندگیم برسم چون از ۵سالگیم تا الان ک ۱۶ سالمه گیمر بدون بهترین راه زندگی
      Im a gamer and proud of it

  8. امین

    اینارو باید به پدر ومادرها گفت:که با هرگونه بازی کردن ما مخالف اند ومیگن باعث لطمه خوردن به درست بشه بهشون هم که میگی کنسول بازی میخوای میگن مگه هنوز بچه ای اون واسه بچه هاست به نظر من ادم در هر سنی میتونه بازی کنه و لذت ببره . بعضی از فواید بازی کردن :
    جلوگیری از افسردگی
    کمک به تسریع بهبودی در بیماری ها
    شادی
    و…

    1. Mahi

      جسارتا این فواید رو شما از کجا پیدا کردید؟ مبنای تحقیقاتی و علمی داره؟ من که کلا از بعضی مقاله های دیجی حس میکنم داره راه اشتباهی رو میره. امیدوارم که اشتباه کنم

    2. Nima

      ۱۰۰%موافقم تازه گیمرا بی ازار ترین قشر ادمان

  9. mostafa

    حرف دلمو زدی لایک داری
    با اینکه گرفتار زندگی شدم اما هنوزم بازی میکنم و حس خیلی خوبی دارم و تا اخر عمرم هم هر زمانی بتونم بازی میکنم و لذتشو میبرم .

  10. Javad

    زمان هایی که WOW بازی میکردم یا زمانی کهUncharted 2 اومده بود شب ها هم خواب بازی رو میدیدم… دنیای بزرگ wow عین واقعیت برام قابل درک بود… همیشه میشستیم با چنتا از دوستای گیمرمون درباره بازی ها صحبت میکردیم و چه لذت ها که نبردیم… و چه پول هایی که خرجش نکردیم :d

  • 1
  • 2
loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما