آیا اصلا در ایران به باغ وحش احتیاج داریم؟
وقتی در مورد باغوحشها از مردم سوال میشود، اغلب یک پاسخ به اشکال مختلف تکرار میشود: «ایران باغوحش نمیخواهد!» اما وقتی چرایی این نفی پرسیده میشود متاسفانه دلایل، اغلب بیش از آنکه منطقی باشند، احساسی هستند. باغوحشهای ایران به زعم عده کثیری از ما مناسب نیستند چون تمیز نیستند، چون حیوانات در آنها در رنج و عذاب هستند، چون یک حیوان باغوحش باید تا ابد در قفس بماند در حالیکه بصورت طبیعی شاید بتواند آزادانه زندگی کند و از مواهب طبیعی لذت ببرد. در کنار برخی از این دست استدلالها، باورهای افراطی همچون حذف باغوحشها نیز وجود دارند، همان باورهای افراطی که میگویند: باغوحشها در ایران باید به طور کل برچیده شوند! اما نمیگویند که حیوانات باغوحشها باید دقیقاً به کجا بروند…
اگر شما نیز تا این جای متن با ما همراه بودهاید، امیدواریم که ادامه مطلب را از دست ندهید. هدف از این نوشتار به هیچوجه توجیه نیست، هدف از این نوشتار صرفاً تلنگری به واقعیتهای محض حیاتوحش نهتنها در ایران بلکه در کل دنیاست.
حیاتوحش در باغوحش چه میکند؟
جمعیت اوریکس عربی که هماکنون در رده آسیبپذیر فهرست جهانی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی (آییوسیان) قرار دارد، در دهه ۱۹۷۰م. به حدی کاهش یافت که عملاً تا آستانه انقراض پیش رفت. معرفی مجدد این گونه ارزشمند به طبیعت خاورمیانه مرهون تکثیری است که در سال ۱۹۶۲ م. در باغوحش فونیکس آریزونا انجام شد. این پروژه، نخستین پروژه بینالمللی حفاظت از یک گونه در معرض خطر انقراض در دنیا بود که با موفقیت انجام شد در حالیکه آخرین ببر مازندران در سال ۱۹۵۳م. (دهه ۱۳۳۰ ه.ش.) در حالی در پارک ملی گلستان شکار شد که نهتنها هیچ نمونه زندهای از این گونه ارزشمند به هیچ باغوحشی در دنیا فرستاده نشد بلکه حتی تا سال ۱۹۵۸م. نیز همچنان گزارشات مستندی از مشاهده ببرهای مازندران در پارک ملی گلستان وجود داشت اما متاسفانه فرصت حفظ این حیوان ارزشمند به همین راحتی از دست رفت. آیا ایران نمیتوانست همانند کشورهای عربی با حفظ این گونه ارزشمند در جایی به نام باغوحش مانع از انقراض ابدی آن شود؟
اسب پرزوالسکی (Equus prezewalskii) گونه بسیار ارزشمند دیگری است که در کوهستانهای آلتای کشور مغولستان، پراکندگی دارد. نام این اسب برگرفته از کاشف آن، یک ژنرال روسی است که در سال ۱۸۷۹م. این اسبها را در آسیای مرکزی کشف کرد. افزایش جمعیت انسانی و تخریب زیستگاه، در نیمه اول قرن ۲۰ م. کاهش جمعیت و در نهایت تشکیل هیبریدهای پرزوالسکی با اسبهای اهلی را به دنبال داشت. در نهایت جمعیت آنها به حدی کاهش پیدا کرد که در سال ۲۰۰۵م. عنوان شد که ظاهراً اسب پرزوالسکی وحشی در طبیعت زیست نمیکند اما خوشبختانه تعدادی از آنها در باغوحشها حفظ شدند تا بتوانند بقای نسلشان را در سالهای بعد در مغولستان رقم بزنند. ۱۳ اسب پرزوالسکی که به باغوحشها رفتند، هیچوقت اهلی نشدند اما جمعیتشان در باغوحشها به بالغ بر ۱۰۰۰راس رسید و امروز تعداد قابلملاحظهای از آنها در مناطق حفاظتشده مغولستان و حتی چین با موفقیت در طبیعت زیست میکنند. آیا مشابه این اتفاق نمیتواند تضمینکننده بقای جمعیت گونه ارزشمند کشور ما گور ایرانی (Equus hemionus onager) باشد؟
بعضی از باغوحشهای ایران استاندارد نیستند
عدم تبعیت از استانداردهای جهانی و حتی قانونگریزی بسیاری از باغوحشهای ایران یک واقعیت مسلم است اما این واقعیت در اصل نیازمند حسنتدبیر از جانب مراجع ذیصلاح از جمله سازمان حفاظت از محیطزیست میباشد. این مساله که فرضاً یکی از بزرگترین باغوحشهای کشور در شیراز با مساحتی بالغ بر ۲۰ هکتار، تکثیر بیرویه شیرها را از طریق روشهای روز ضدباروری مهار نمیکند یا این مساله که توله شیرهای باغوحش مشهد در ماشینهای شخصی و در دست افراد فاقد صلاحیت نگهداری میشوند یا بالفرض نگهداری غیر اصولی از حیوانات حیاتوحش در باغوحش ساری یا این مساله که یک گوزن زرد ماده باردار ایرانی بعنوان یک گونههای در معرض خطر کشور به طرز نامعلوم و فجیعی در باغوحش خرمآباد سنگسار و سپس میمیرد، همه تلنگرهایی است که میبایست اصل نظارت بر باغوحشها را در ایران زیر سوال ببرد و نه صد البته ماهیت وجودی باغوحشها را چرا که باغوحشها علیرغم نظرات غیرکارشناسانه غیرمتعدد جزو اصول زیربنایی حفاظت از حیاتوحش هستند.
رعایت استانداردها در باغوحشهای ایران
سالهاست که محققان در سرتاسر دنیا در تلاش هستند که حیوانات مختلف حیاتوحش را بهتر بشناسند و در صورت نگهداری از آنها در باغوحشها، خواسته و نیازهایشان را بر مبنای یکسری استانداردهای خاص تامین کنند. آنچه در ذیل میخوانید، شرایط استاندارد یک جایگاه مناسب برای نگهداری شیر است که توسط موسسه باغوحشها و آکواریومها تنظیم شده است:
«مهمترین مساله جایگاه شیرها این است که از شرایط بد اقلیمی دور نگه داشته شوند. فضای جایگاه بیرونی، میبایست مکانی سایهگیر داشته باشند و دمای آن به هیچوجه بالاتر از ۳۰ درجه سلسیوس نباشد. میزان رطوبت جایگاه داخلی شیرها بین ۳۰ تا ۵۰ درصد قابل قبول است. ابعاد فضای جایگاه داخلی در حدود ۱۸۵.۸ مترمکعب و ابعاد جایگاه خارجی برای هر شیر حداقل میبایست به اندازهای باشد که امکان فعالیت، استراحت و جست و خیز مدام را فراهم سازد در غیر اینصورت میبایست از طریق روشهای کنترل جمعیت، زاد و ولد بسرعت مهار شود. فضای جایگاه بیرونی شیرها، میبایست بیش از ۹۲۹ مترمکعب باشد و اگر تعداد شیرها بیش از ۳ عدد باشد، این فضا به همان نسبت اول باید افزایش پیدا کند.»
اکنون این پرسش مطرح است که آیا باغوحشهایی مثل باغوحشهای شیراز یا مشهد چنین استانداردهایی را رعایت میکنند؟
اما از طرف دیگر این را هم در نظر داشته باشید که همهچیزهایی هم که درباره باغوحشها میشنویم، لزوماً صحت ندارند. بعنوان مثال تحقیق بر روی شیرهای نر ثابت کرده که آنها به طور متوسط ۲۰ ساعت در شبانه روز را میخوابند و این شاید مهمترین مسالهای است که اکثر بازدیدکنندگان باغوحشها نمیدانند. درست است که میزان فعالیت شیرهای ماده در طبیعت بیشتر از نرها است اما آنها نیز زمانیکه دغدغه امنیت و غذا نداشته باشند، مدت زمان زیادی را استراحت میکنند. اکنون به خاطر بیاورید افسانههایی را که درباره شیرهای مریض یا خوابآلود باغوحشها شنیدهاید. آیا همه شنیدههای ما از باغوحشها واقعیت دارند؟
بعضی باغوحشها در ظاهر هم استانداردها را رعایت نمیکنند
باغوحش وکیلآباد مشهد با آمار بازدیدکنندهای که بصورت غیررسمی حدود چندین میلیون نفر در سال عنوان شده، از نظر نگهداری حیوانات با مسایل قابلتعمقی روبرو است. اکثر جایگاههای این باغوحش نهتنها از فضای کافی برخوردار نیستند بلکه علیرغم ادعاها حداقل تجهیزات لازم را نیز ندارند. بعنوان مثال چندی پیش فیلمی از نحوه بیهوش کردن یکی از دو سیاهگوش این باغوحش که اتفاقاً خواهر و برادر نیز هستند، در شبکههای مجازی منتشر شد که عدهای آن را الگویی مناسب جهت بیهوش کردن گونههای حیاتوحش عنوان کردند. بررسیهای بیشتر نشان داد که نهتنها بیهوشی توسط متخصص یا دامپزشک انجام نشده بلکه در عین حال حتی جایگاه نیز فاقد حداقل استانداردهای لازم است. لازم به یادآوری است که گربهسانان کوچک مانند سیاهگوش در صورت نگهداری در باغوحش نیازمند فضایی هستند که بتوان از آن برای استتار یا مخفی شدن استفاده کرد در حالیکه همین حداقلها نیز گاهی رعایت نمیشود. از این دست جایگاههای نامناسب در باغوحشهای ایران میتوان زیاد سراغ گرفت: جایگاههای نامناسب باغوحش سمنان، جایگاههای غیراستاندارد باغوحش ساری، معضلات عدیده جایگاه و بالاخص نشیمنگاه برخی از باغهای پرندگان همه از موارد قابلتامل مشابه هستند.
باغوحش تهران، باغوحش پیشگام در ایران
باغوحش تهران علیرغم مساحت کم حدود ۵ هکتاری، در حال حاضر از ۱۳۰ گونه جانوری نگهداری میکند که تعدادی از آنها جزو گونههای دارای ارزش حفاظتی بالا هستند و در ضمن قرار است که گونههای جدیدی نیز به این مجموعه اضافه شوند. در ظرف حدود دو سال و نیم اخیر، باغوحش تهران جایگاههای گربهسانان-خانواده فردسمیها و زوجسمیها را به طور کل تغییر داده و درصدد است که جایگاههای شامپانزهها، گرگها و ببر سیبری را نیز بزودی به طور کامل تغییر دهد. نگارنده پس از مشاهده تابلوی برنامه جیره غذایی این مجموعه از مسوولان باغوحش درخواست بازدید از یخچالهای نگهداری مواد غذایی را کرد که خوشبختانه در این مورد نیز هیچگونه ممنوعیتی برای خبرنگاران وجود ندارد.
یکی از گامهای مثبت این باغوحش همگامی با طرحهای حفاظتی بالاخص در مورد پلنگهای ایرانی است. دو پلنگ حاضر در این باغوحش به دلیل خدمات درمانی که بر روی آنها انجام شده، هماکنون در شرایط مناسب به سر میبرند. ریکا پلنگ ایرانی نر باغوحش تهران است که دندانهای نیش پایین خود را از دست داده بود و پس از ۴ بار جراحی بالای ۸ ساعت بر روی دندانش هماکنون دو دندان مصنوعی در فک زیرین دارد و پس از قریب ۴ سال از نظر بلع مشکلی ندارد. کیجا پلنگ ماده ایرانی باغوحش تهران که در بهمن ماه سال ۱۳۹۰ در تلههای سیمی کشاورزان در اطراف گرگان گرفتار شد و پس از آسیب جدی و عفونت یکی از دستانش به ناچار قطع عضو گردید نیز هماکنون مشکلی خاصی ندارد.
باغوحش تهران بواسطه حضور این دو حیوان ارزشمند و با پرداخت حق عضویت قابلتوجه داوطلبانه به اتحادیه باغوحشها و آکواریومهای اروپا درصدد است که از مزایای همکاریهای گسترده بینالمللی جهت حفاظت از این گونه ارزشمند استفاده کند و بالطبع مجبور است که از استانداردهای این ارگان بینالمللی نیز تبعیت نماید.
ایران نیز مانند همه کشورها به باغوحشهای استاندارد نیاز دارد
ریچارد پریماک در کتاب «زیستشناسی حفاظت» به نکات جالبی در مورد باغوحشها اشاره کرده و مینویسد: «این واقعیت که امروز باغوحشهای سرتاسر دنیا بیش از ۸.۰۰۰ گونه و زیرگونه مختلف را در خود نگهداری میکنند، به ما نشان میدهد که باغوحشها میتوانند گامهای بسیار مثبت و موثری در راستای حفاظت از گونههای حیاتوحش بردارند. هدف بسیاری از باغوحشها در دنیای امروز این است که بتوانند جمعیتهای حیوانات نادر و در معرض خطر را در خود تکثیر کنند و این مسالهای است که نهتنها از نظر حفاظتی بلکه حتی از نظر حفظ ذخایر ژنتیکی ارزشمند نیز واجد اهمیت زیادی است. دانش حاصل از چگونگی نگهداری گونههای ارزشمند، تجربه در مسایل پزشکی و بالاخص شناخت داروها و دزهای تاثیرگذار بر حیوانات وحشی، شناخت رفتار برخی گونهها، زیستشناسی تولیدمثل و مطالعات ژنتیک همه از جمله دستاوردهای باغوحشهای استاندارد هستند.»
در کشور ما مهمترین عامل نابودی حیاتوحش تخریب زیستگاه است و بسیاری از حیواناتی که بواسطهی تعارض با انسان دچار مشکلات و آسیبهای شدید و جبرانناپذیر میشوند، در نهایت غیر از باغوحشها مامن دیگری ندارند لذا ماهیت باغوحش آنهم با این مرز از قانونگریزی اشخاص، تعارضات و آسیبهای جدی به حیوانات در عمل غیر قابلانکار است. تنها جای بحث عدم رعایت استانداردها و ضوابط توسط باغوحشها است که آنهم راهحلی به جز نظارت صحیح و قانونی ندارد.
تنها باغوحشی میتواند توجیهپذیر باشد که استانداردها و ضوابط نگهداری از حیوانات وحشی را رعایت کند. باغوحشهای فعال در زمینه حفاظت، گونههای حیاتوحش را به منظور نگهداری از طبیعت جدا نمیکنند مگر این که به هر دلیلی آن حیوان توان ادامه حیات در محیط طبیعی خود را از دست داده باشد. پس تمامی گونهها در باغ وحشهای مختلف تکثیر شده و بین باغوحشها مبادله میشوند. درست است که حتی باغوحشهای خوب دنیا نیز هنوز در مورد برخی از گونهها مثل پلنگهای برفی، پاندای بزرگ، کرکس کوههای آندز و گوریلهای زمینهای پست به نتایج چندان موفقی نرسیدهاند اما این عدم موفقیتها نه تنها در دنیا بلکه حتی در ایران نیز نمیتواند اصل وجودی باغوحشهای استاندارد را زیر سوال ببرد لذا شایسته است که از این پس همه ما به جای نفی وجودی باغوحشها نظارت مستمر بر آنها را از جانب مسوولان مربوطه و بالاخص سازمان حفاظتمحیطزیست خواستار باشیم.
خداوند به هیچ وجه اجازه نداده که حیوانات وحشی را به اینطریق زندانی ابد بکنید، چون آنها هم در این دنیا خلق شده اند که در سطح عظیم و پهناور کرهٔ زمین بطور آزادانه و در جمع دیگر حیوانات، بصورت دلخواه خودشان زندگی کرده و گشت و گزار بکنند، نه اینکه با یک عمر ماندن در زندان تهیه شده بدست انسانها، شکنجه بکشند!!
باغ وحش ها فقط با انگیزه ی مالی و پر کردن جیب مشتی انسان نما به وجود آمده اند. اگر بابت بازدید پول نمی گرفتند حرفتان قابل قبول بود.