از بس که ما خفنیم!

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۴ دقیقه

تا همین یک دهه‌ پیش، ورود به دانشگاه، حالا به هر ضرب و زوری هم شده، مهم‌ترین چالش جوان‌های کشور بود. چهار پنج سالی که گذشت، صندلی‌های ورودی جدید دانشگاه‌ها خالی ماند و رتبه و کنکور دیگر خیلی اهمیتی نداشت. اما اگر می‌خواستی در مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کنی، باز هم یاد خاطرات شب کنکورت می‌افتادی. باید هزار جور کلاس می‌رفتی و درس می‌خواندی تا بلکه بتوانی در رشته‌ای درخور، آن‌هم نه شهرهای دور که هزینه‌ی تحصیل‌شان سر به فلک می‌کشید، قبول بشوی. اما همان نسل ضدحال خورده‌ی کنکور و ارشد، حالا به مرحله‌ی جدیدتری رسیده که از دوتای قبلی خیلی سخت‌تر به‌نظر می‌رسد: «ورود به بازار کار». درباره‌ی این‌که کار مناسب آن‌هم متناسب با تحصیلات آدم پیدا نمی‌شود و زیرساخت‌های درست و حسابی برای کارآفرینی فراهم نیست، به‌حد کافی سخن گفته شده و قصد آن هم نیست که در این یادداشت به این دست از مطالب بپردازیم. در این‌جا می‌خواهیم به تکنیک‌هایی بپردازیم که اکثر قشر تحصیل کرده برای ورود به بازار کار از آن‌ها استفاده می‌کنند و در اکثر مواقع هم این تکنیک‌ها اصلا جواب نمی‌دهند!

در این‌جا می‌خواهیم به تکنیک‌هایی بپردازیم که اکثر قشر تحصیل کرده برای ورود به بازار کار از آن‌ها استفاده می‌کنند و در اکثر مواقع هم این تکنیک‌ها اصلا جواب نمی‌دهند!

حتما درباره‌ی سایت لینکدین شنیده‌اید. شبکه‌ای اجتماعی که کاملا با توجه به ساختارهای کار و تجارت طراحی شده است. کاربران می‌توانند مثل بقیه‌ی شبکه‌های اجتماعی در لینکدین ثبت‌نام کنند؛ اما به‌جای این‌که از علاقه‌مندی‌های عمومی‌شان یا این‌که از چه فیلم‌هایی خوش‌شان می‌آید بنویسند، شرحی از فعالیت‌های حرفه‌ای‌شان را با بقیه‌ی کاربران به اشتراک می‌گذارند. در واقع رزومه‌ی هر کدام از کاربران لینکدین در هر لحظه در اختیار بقیه است تا اگر کسی به‌دنبال نیروی انسانی با ویژگی‌های خاص برای شغلی خاص می‌گشت، به‌راحتی بتواند فرد مورد نظرش را پیدا کند. تازه چندتایی قابلیت باحال هم برای لینکدین درنظر گرفته شده که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به لیست مهارت‌های کاربر اشاره کرد. هر کاربر می‌تواند به‌هر تعداد که می‌خواهد برای خودش مهارت تعریف کند. اما مهارت به‌تنهایی در لینکدین مشتری ندارد. تنها زمانی به مهارت‌های کاربر بها داده می‌شود که دوستان و همکاران قبلی و فعلی‌اش بیایند و آن‌ها را تایید کنند. به این ترتیب هرچه مهارت‌های‌تان بیش‌تر تایید یا به اصطلاح Endorse شده باشد، احتمال این‌که بقیه‌ هم آن‌ها را ببینند و فرصت‌های شغلی جدیدتری پیش روی‌تان قرار بگیرد، بیش‌تر می‌شود.

مهارت به‌تنهایی در لینکدین مشتری ندارد. تنها زمانی به مهارت‌های کاربر بها داده می‌شود که دوستان و همکاران قبلی و فعلی‌اش بیایند و آن‌ها را تایید کنند.

حدود دو سال و خورده‌ای پیش که پروفایل لینکدین‌ام را ساختم، همه چیز روبه‌راه و مرتب بود. همه به فکر کار و تجربه و به اشتراک گذاشتن اطلاعات درست و بازنشر مطالب مفید بودند. تا این‌که یک دفعه سروکله‌ی به قول خودمان اسپمرها پیدا شد. همان‌هایی که مدام سخنان بزرگان را با صد و یک تحریف بازنشر می‌کنند و با مسابقات ریاضی‌شان که به همه چیز ربط دارد جز ریاضیات روی اعصاب می‌روند. ورود اسپمرها سرآغاز موجی جدید در لینکدین شد که می‌رود به مرحله‌ی خطرناکی برسد. در موج جدید همه تصمیم گرفته‌اند رییس و موسس و مدیرعامل و مدیر پروژه و چیزهایی از این دست باشند ‌که حتما یک جایی‌شان به مدیریت و خفن بودن ربط پیدا می‌کند. ابدا هم لازم نیست این پست و سمت‌های پر طمطراق ربطی به سابقه‌ی طرف و تجربیات‌اش داشته باشد. مثلا نوجوانی که تازه در مقطع پیش‌دانشگاهی تحصیل می‌کند، می‌تواند ادعا کند که مدیریت عاملی وبلاگ شخصی‌اش را برعهده دارد و مثال‌هایی از این دست! نکته‌ی خطرناک ماجرا این‌جاست که این موج آن‌قدر قوی به‌نظر می‌رسد که حتی کسانی که می‌خواهند سوابق واقعی‌شان را در لینکدین به اشتراک بگذارند هم دچارش می‌شوند؛ خلاصه نمی‌شود که همه‌ی دوستان و همکاران کسی مدیر باشند و او مثلا فقط نویسنده‌ی حوزه‌ی IT و تکنولوژی باشد! موج جدید حتی دست بردن به سطح تحصیلات را هم در پی داشته و اکثرا فارغ‌التحصیل بهترین دانشکده‌های دانشگاه‌های سراسری کشور شده‌اند. جالب‌تر از همه این‌که چندی پیش در مقاله‌ای خواندم که خارجی‌ها هم به این مدل از شخصی‌سازی صفحات لینکدین‌شان روی آورده‌اند و از نوشتن اطلاعات غلط درباره‌ی خودشان و سوابق تحصیلی و کاری‌شان، کم‌ترین ابایی ندارند.

نمی‌شود که همه‌ی دوستان و همکاران کسی مدیر باشند و او مثلا فقط نویسنده‌ی حوزه‌ی IT و تکنولوژی باشد!

نکته‌ی بی‌نهایت مهمی که در این‌جا از قلم افتاده، بی‌حاصل بودن این نمایش است. الان چند سالی می‌شود که شرکت‌های معتبر و درست و درمان از فیلترهای لینکدین برای جذب نیروی‌های کار جدیدشان استفاده می‌کنند. شما بگویید؛ وقتی کارشناسان منابع انسانی یک شرکت معتبر و مهم که قطعا هم مهارت بالایی در بررسی و آنالیز نیروهای کار از روی فرم پروفایل‌شان دارند، به صفحه‌ی یک مدیرعامل ۱۸ ساله می‌رسند، چه واکنشی باید نشان بدهند؟ دو حالت بیش‌تر وجود ندارد: یا در همان ثانیه‌های اول تمام ظاهرسازی‌ها رو می‌شود و کارشناس منابع انسانی شرکت کار درست، دور آن پروفایل را خط می‌کشد، یا حتی اگر این قبیل نمایش‌ها جواب هم داد، پیش خودش می‌گوید وقتی کسی مدیرعامل یک مجموعه باشد، مطمئنا علاقه‌ای ندارد که بیاید و برای ما کار کند و باز هم بی‌خیال آن پروفایل می‌شود. به همین راحتی فرصت‌های شغلی یکی بعد از دیگری از بین می‌روند، چون اکثر ما حتی با این‌که تحصیلات مناسبی داریم، شیوه‌ی معرفی درست خودمان را بلند نیستیم. شاید باورتان نشود، اما اکثر رزومه‌هایی که در چند وقت اخیر مطالعه کرده‌ام هم با همین بزرگ‌نمایی‌های بیهوده تنظیم شده‌اند که در نهایت کمکی به پیدا کردن کار مناسب نمی‌کنند.

برای این‌که دیگران را تحت تاثیر قرار بدهید و مهم‌تر از آن، کار مناسب خودتان را پیدا کنید، نیازی نیست، مدیر، وزیر یا وکیل باشید. فقط کافیست بلد باشید خود واقعی‌تان را به درست‌ترین شکل ممکن معرفی کنید. مطمئن باشید از این روش نتیجه می‌گیرید.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲۱ دیدگاه
  1. علی کنکوری

    به نظر من بهترین ایده ی استارتاپی همین شبکه ی لینکداینه البته بعد از علی بابا

  2. حمیدرضا

    دوست عزیزی که این مقاله رو نوشتی فکر کنم چون خودت با این مساله مشکل داری دلیل نمیشه بیای ازش ایراد بگیری.

    من دخترعموم با استفاده از همین شیوه تونسته توی NASA استخدام بشه و الان ۷ ساله که داره اونجا کار میکنه و جزو کارمند های نمونش هست. اون گفت که توی رزومش از کلمات خاصی استفاده کرده و سعی کرده خودش رو همیشه بزرگتر از اون چیزی که بوده معرفی کنه و برای همین تونسته از بین هزاران نفر انتخاب بشه.

    1. دوست عزیزتر. بنده ابدا نمیپذیرم دختر عموی شما بخاطر معرفی چیزهایی که نبوده تو ناسا یا هرجای دیگه ای استخدام شده و مطمئنا قابلیت‌های ایشون بوده که بهش کمک کردند تا به همچین سمتی برسه. مضاف بر این‌که شما هیچ‌وقت نمیتونی تا ابد نقش بازی کنی و چیزی رو نشون بقیه بدی که در واقع نیستی و مطمئنا یجایی مشتت باز میشه. در این‌جا از خواننده‌ها دعوت شده به مهارت‌هاشون اعتماد کنند و با اشتراک همین مهارت‌ها به شغلی برسند که شایستگی لازمش رو دارند. فکر نمیکنم مشکل داشتن با یک سیستم معیوب که طبق ادعای شما روی یک نفر جواب داده مشکل ما باشه. بهرحال اگر شما تصور می‌کنی با ادعای کذب میشه به جاهای بهتری رسید دیگه سخنی باقی نمونه.

    2. امیر

      لامصب نمیدونم چه حکمتیه همه یه فامیلی دارن تو همه جای دنیا کار میکنه , یکی فامیل داره تو ناسا یکی تو فلان یکی تو اپل یکی سامسونگ کل دنیا رو بگردی همه یه فامیل دارن , هزار ماشالا واقعا.

  3. مهشید

    سلام دوستان یکی راهنمایی کنه از کجا عضو شم

  4. marshal

    عالی واقعا جالب و کارآمد بود

  5. محمد

    سلام موافقم….ولی چرا به نظر شما ممکن نمیاد که یه جوونه ۱۸ ساله بتونه چند تا کار حرفه انجام بده من خودم چند تا رو میشناسم ولی خیلی ها لیسانس یا فوق…هستن اما سواد کاری ندارن حرف شما کاملا متینه ولی درباره همه صدق نمیکنه .

    1. این مقاله در مورد کارهایی که آدم‌ها میتونن و تونستن انجام بدن نیست. بلکه درباره‌ی کارهایی که نمیتونن انجام بدن و ادعا می‌کنن که میتونن انجام بدن. قطعا کسانی رو داریم که در سن و سال پایین کلی کار شگفت‌انگیز کردند و این موضوع ابدا دور از ذهن نیست. اما نیازی هم نیست که برای معرفی این قابلیت‌ها حتما از مارک مدیر و مدیرعامل و اینها استفاده بشه. امیدوارم منظور سخن رو متوجه شده باشید.

  6. امیرمحمد

    سلام اگه میشه کانال دیجکالامگ رو درست کنید!

  • 1
  • 2
loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما