آیا همهی ما در یک بازی زندگی میکنیم؟
بالاخره به این نتیجه رسیدهایم که ممکن است در این جهان تنها نباشیم. بهمن سال گذشته ناسا از کشف هفت سیاره خبر داد که تقریبا هماندازهی زمین هستند. این سیارهها پیرامون «تراپیست-وان» (Trappist-1) گردش میکنند. البته تراپیست-وان اسم یک ماده مخدر جدید نیست و ستارهای در صورت فلکی دلو (Aquarius) است. به تازگی شنیدهایم که سیارهی ششم این منظومه ممکن است جو و آب مایع داشته باشد. جو و آب مایع میتواند نشانهای برای وجود زندگی روی این سیاره باشد.
پژوهشگران نمیدانند که آیا این سیاره که اسمش را «تراپیست-وان-جی» (Trappist-1g) گذاشتهاند، محل زندگی فضاییها است یا نه. آنها نمیتوانند بگویند که این فضاییها در چه مرحلهای از تکامل قرار دارند و مخصوصا با توجه به اینکه بهمن ماهی هم هستند (برج «دلو» برای آنهایی که این چیزها را دوست دارند)، حاضرند با گونههای جدیدی ملاقات کنند یا اینکه موجوداتی لجباز هستند.
حتی اگر کسی در تراپیست وان-جی زندگی نکند، دست کم این سیاره پتانسیل زیادی برای میزبانی از حیات دارد. این موضوع، سوالات بسیار زیاد و جالبی را در ذهن ما بوجود میآورد. برای مثال، آیا این سیاره میتواند یک روز خانهای برای انسانهایی باشد که دیگر مکانی برای زندگی ندارند؟ در چند میلیارد سال آینده، خورشید ما قرار است نابود شود، ولی تراپیست-وان محکم سر جای خود باقی میماند. سرعت سوختن هیدروژن در این ستاره بسیار کمتر است و میتواند حداقل ۱۰ تریلیون سال دیگر زنده بماند.
بیایید یک سوال دیگر مطرح کنیم: چه میشود اگر این سیارهای که دانشمندان پیدا کردهاند، در اصل یک سیارهی بهتر برای زندگی نباشد؟ اگر اصلا سیاره نباشد چطور؟ فکر نمیکنید ممکن است یک نقطهی بهتر برای «اسپاون» (Spawn) شدن باشد؟
چون همانطور که همه میدانیم، واقعیت به معنای آنچه درک کردهایم وجود ندارد و همه مشغول زندگی در یک شبیهسازی کامپیوتری هستیم. این حرف، نظر من نیست، بروید از «ایلان ماسک» بپرسید. او سال گذشته در یک کنفرانس تکنولوژی، به این موضوع اشاره کرد که چگونه از یک بازی خسته کننده و سیاه و سفید مثل «پانگ»، به دنیاهای سه بعدی و شبیه به واقعیت و متصل به هم رسیدهایم. ماسک گفت که اگر به این سرعت پیشرفت نگاهی بیاندازید، میتوانید به سادگی آینده را ببینید: “واضح است که در آینده بازیهایی خواهیم داشت که تشخیص آنها با واقعیت ممکن نیست و این بازیها میتوانند روی هر ستتاپ باکس یا کامپیوتر یا هر چیز دیگری اجرا شوند. احتمالا در آن زمان میلیاردها از این کامپیوترها و ستتاپ باکسها وجود خواهد داشت.”
ماسک ادامه داد: “در نهایت به جایی خواهیم رسید که احتمال بودن در خود واقعیت، یک به چند میلیارد است.”
به عبارت دیگر، همهی ما شخصیتهایی در یک بازی کامپیوتری هستیم؛ بازیهایی که توسط تمدنهایی ساخته شده که آنقدر پیشرفته هستند، که میتوانند آگاهی را هم شبیهسازی کنند. البته تصور کردن این موضوع اصلا جذاب نیست و کاری میکند که دیگر دلمان نخواهد هر روز صبح سر کار بیاییم و پشت یک کامپیوتر، برای یک وبسایت بازی مقاله بنویسیم.
با این حال، این ایده بسیار قابل بحث است. همین که ایلان ماسک این حرف را میزند خودش روی چنین ایدهای صحه میگذارد و حتی لازم نیست بیشتر فکر کنیم. اسم این آدم هم خودش شبیه به اسمهای مسخرهی شخصیتهای بازی است. به نظرتان «ایلان ماسک» با اسمهای مثل «مارکوس فینیکس»، «کلاد استرایف» یا «ریولور آسلات» تفاوت دارد؟
اگر شما بازیساز بودید، مطمئنا برای آن شخصیت میلیاردر سرمایهگذار داخل بازیتان که خودروی الکتریکی میسازد و استاندارد سرعت سفر کردن را جا به جا میکند، اسمی به غیر از «ایلان ماسک» انتخاب نمیکردید. اتفاقا او را به عنوان کسی انتخاب میکردید که بیاید و بگوید همهی اینها چیزی بیشتر از یک بازی بزرگ نیست. تازه برای اینکه قضیه را جدیتر کنید، همسری مثل «تلولاه» (Talulah Riley) را به او میدادید که پیش از این در یک سریال تلویزیونی مرتبط هم بازی کرده است؛ سریالی که دربارهی انسانهایی است که در یک شبیهسازی زندگی میکنند و خودشان از این موضوع خبر ندارند. اگر یکی دو بازی کرده باشید، مطمئنا دیدهاید که بازیسازها وقتی میخواهند لایههای پیچیدهای از ایدههای پنهان را در بازیشان بگذارند، تفاوت زیادی با میمونی ندارند که انگشت ندارد و میخواهد نی در ساندیس بگذارد.
مدارک غیرقابل تکذیبی وجود دارد که میگوید همهی ما در یک بازی ویدیوی زندگی میکنیم.
خب، پس مدارک غیرقابل تکذیبی وجود دارد که میگوید همهی ما در یک بازی ویدیوی زندگی میکنیم. ولی چه سبکی از بازی؟ اگر زندگیتان مثل من باشد، احتمالا یک نقشآفرینی اکشن محیط باز بدردنخور و بیکیفیت. همانطور که امتیاز میگیرید و ترازتان بالاتر میرود، میتوانید به محتوای دانلودی جدیدتری مثل فرزندان دسترسی پیدا کنید. بازی همچنین عناصر بازیهای ترس و بقا را هم به تدریج به شما معرفی میکند؛ عناصری مثل بازی کردن با سه بچهی زیر پنج سال در یک بعد از ظهر کثیف بارانی. شک هم نکنید: هفت از ده.
الآن که فکر میکنم، به نظرم اینکه همهی ما در یک بازی زندگی میکنیم، آرامش خوبی به من میدهد. خیلی راحتتر میتوانیم اتفاقات عجیب و غریب دنیا را درک کنیم: برکسیت، ترامپ.
مطمئنا همهی اینها باگ هستند. اربابان بازیساز ما روی یک بهینهساز کار میکنند که به صورت خودکار وقتی میخوابیم، نصب میشود. وقتی بیدار شویم، بدون شک میبینیم که اروپا سالم سر جایش است و ترامپ هم له شده. احتمالا من هم وقتی بیدار میشوم، مدیر بخش آیتی شرکت را نمیبینم که کنار میزم نشسته و من را نگاه میکند.
امیدوارم که همینگونه شود. اگر این اتفاقات نیفتاد، امیدواریم وقتش باشد همه چیز را تمام کنیم و روی همان تراپیست-وان-جی اسپاون شویم. این سیاره میانگین دمایی برابر با ۷۵ درجه سانتیگراد دارد و ممکن است همین حالا موجودات دیگری آن را پر کرده باشند. ولی قیمت خانه آنجا معقول است و طولی نمیکشد تا مکدونالد و سابوی آن جا هم شعبه بزنند.
منبع: Eurogamer
اول از همه از اقای میرزایی تشکر میکنم، خب ببینید دوستان عقیده بنده این است که ما وقتی داریم درمورد مجهولات و موضوعات سربسته جهان پیرامون سخن میگیم و تفکر میکنیم مطلقا علم جواب گوی سوالات پیچیده ذهن انسان نیست و نظر من این است که باید از طریق معرفت وارد این حوزه بشویم، معرفت عبارت است از شناخت، شناخت هر انچه که از طریق علم میسر نیست. برای فهم بیشتر دوستان رساله (معرفت) شیخ محمد جواد اقای انصاری رجوع کنند. با تشکر از این که وقتتون رو در اختیار گذاشتید.
به قول نظرات قبلی،اصلا حس خوبی نداره که احساس کنیم داریم کنترل میشیم.چونکه نمیخوایم احساس بی ارزش بودن بکنیم.پس علاقه داریم بگیم که مسئله خیلی پیچیده تر از این حرف هاست.که البته هست.این مسئله چیزی نیست که درون مغز ما به گردش در بیاد.چونکه مغز ما از ماده تشکیل شده،و ماده نیازمند زمانه برای تشکیل.پس ما نمیتونیم در مورد جهان هایی که سیستم فیزیکی شون با جهان ما فرق میکنه قضاوت کنیم.چونکه ما خارج از زمان نمیتونیم تصوری داشته باشیم.و این جهان ها ممکنه که تعریف دیگه ای از زمان داشته باشند.
اما مسئله ای که باعث میشه ما به این چیزا فکر کنیم،این همه رنج و عذابیه که بشر از دست همنوعان خودش داره میکشه.یعنی ما از خودمون میپرسیم که این همه درد و رنج اگر که به واسطه ی یک تمدن برتر تحمیل بشه بر ما،نهایت نامردیه.اما اگر هم همچین چیزی باشه،احتمالا اون ها اصلا نمیدونن که ما داریم همچین فکری میکنیم.همونطور که ما نمیریم درون یک اتم،دنبال اتمسفر و درخت و احتمال پشتیبانی از حیات بگردیم.اونها فقط کلیاتی از کارهای بشر رو می بینن.یعنی نتیجه ی برنامه ریزی خودشون رو،و پتانسیل بشر رو برای ادامه ی بقا می بینن.اون ها یه جورایی فقط حکمت کار خودشون رو می بینن.البته این حرف ها یکم مبهمه.و من مطمئنم با به وجود اومدن یه هوش مصنوعی واقعی،این حرف بیشتر مشخص میشه.همین الان بشر میخواد که هوش مصنوعی رو به اختیار خودش در بیاره،و دیگه واسش مهم نخواهد بود که هوش های مصنوعی به هم آسیب بزنند.تا جایی که به انسان ها مربوط میشه،فقط ادامه ی بقای خودش و استفاده از طبیعت و ابزار ساخته ی خودش مهمه.
البته ممکنه که این استدلال کاملا هم غلط باشه.و اینکه شاید هم ما درون یک شبیه سازی هستیم،نه یک بازی.ولی احتمالا این قوانین و در کل بازی بقا حکم فرما خواهد بود.
ولی من فکر می کنم ما توی یک فیلم هستیم نه بازی
با سلام
“سرعت سوختن هیدروژن در این سیاره بسیار کمتر است”،
احتمالا منظور “ستاره تراپیست-وان” بوده و اشتباه تایپی دارد.
تشکر بسیار از شما.
اصلاح شد.
منم بعضی وقتا فکر میکنم ما توی یه فکریم
و فقط داره بهمون فکر میشه
کل عالم با شبکه های کیهانیش هم یه چیز شبیه نورون های عصبیه مغزه
که کل مجموعه سر مثلا میشه عالم
بعد اینجوری حتما جهانهای موازی میشن افراد دیگه
و ما چون یه فکر ساده بیشتر نستیم , بمحض اینکه با افراد دیگه درمیون گذاشته میشیم, از طریق تله پورت به افکار اونا منتقل میشیم
البته اونجا شاید قوانین فیزیکیش متفاوت باشه…
حالت خنده دارش میدونین چی میشه؟
یه لحظه بازی قلعه یا کلش رو تصور کنید
حالا سرباز کماندار یا دهقان بودنش با خودتون
البته احتمالا گرافیک ما خیلی فراتر از GTX1080 هست
آپدیتامونم خیلی زیاد و سریعن , مثلا با یه آپدیت یهو جنگ میشه , شورش میشه,
بعضی وقتا هم آپدیت چیزای جدید داریم
مثل ورود باروت به بازی
تفنگای عجیب و غریب
ورود نفت
حتی افرادی که تا دیروز هیچکی آدم حسابشون نمیکرد…
مقاله خیلی جالبی بود.
من خودم خیلی وقتها فکر میکنم این دنیا مثل یک عینک VR هستش و ما تو یک دنیای خیالی و مجازی زندگی میکنیم،و شاید واقعا ما برنامه نویسی شده باشیم توسط….. هر کسی ،
حس جیم کری رو ادم پیدا میکنه توی شوی ترومن
اینجوری خیلی مسایل حل میشه
کلا حس خوبی نداره که حس کنه ادم با یه جوی استیک داره کنترلت میشه یا هوش مصنوعی ساخته شده یکی از موجودات برتر باشه
اما من به یقین اعتقاد دارم که موضوع خیلی پیچیده تر از این حرفاس
این چیزا رو اگه با نود درصد بیشتر جامعه درمیون بزاری بهت میگن دیوونه
هضم این جور مسایل خیلی سخته 🙂 اما واقعیت یه چیزی تو همین مایه هاس
بسیار عالیییی –{-@
من بازی ساز هستم و فقط از گیم، کلیپ، مقاله یا متنی که پیرامون تفکر گیم و گیم باشه لذت میبرم 🙂
منم همین حسو دارم، هر روز صبح با استایل فرانکلین از خواب پا میشم و صبحونه میخورم.
توی محل کار مثل ریمن و کلا لذت میبرم 🙂 همکارامم لذت میبرن و محیط از یکنواختی خارج میشه.
ممنون ازتون که این حس خوبو منتقل میکنین…
مقاله جالب و تفکر برانگیزی بود.
بحث درباه واقعی بودن دنیا نبودن کم نیست, مثل متریکس یا خیلی چیزا که من ندیدم. فکر کردن بهش سخت, دلیل هم براش زیاده, مثلا اگه یه هکر گند بزنه به سیستم چه افتضاحی میشه یا اینکه پلیرا دست به خرابکاری بزنن! و یه موضوع دیگه پیش میاد, پلیرا. اگه فرض بر حقیقی بودن این فرض بزاریم پلیرا کی هستن؟ ما یا کسای دیگه؟ از کجا معلوم ما هوش مصنوعی هستیم یا اینکه خودمون پلیر محسوب میشیم. اگر پلیر باشیم کسی کنترلمون میکنه یا توی یه وضعی مثل فیلم متریکسیم؟
اگه هوش مصنوعی باشیم پلیرا کی هستن؟ اصلا پلیری وجود داره؟ اینجا گیمه یا یه محیط شبیه سازی؟ ممکنه شبیه سازی باشه و مثلا وضع مزخرفی که من توشم رو بخوان تست کنن ببینن عکس العمل یه نفر چیه تو این وضع!
و هزاران سوال دیگه…
پس ترجیه میدم همون گیم رو روی سیستم چرتم پلی بدم تا اینکه به اینچیزا فکر کنم چون قوز بالا قوز میشه!
ایلان ماسک که مشکل خاصی نداره بره رو اینچیزا فکر کنه بهتره.