آیا موجودات فضایی شبیه ما هستند؟
دهها سال است که دانشمندان، تولیدکنندگان فیلم و حتی کودکان درباره شکل و شمایل موجودات فضایی کنجکاو هستند و بارها در رسانهها تصاویر متفاوتی از آنها خلق شده است. اگر موجودات فرازمینی واقعا وجود داشته باشند، آیا شبیه ما هستند یا ظاهرشان بسیار متفاوت با چیزی است که ما میتوانیم تصور کنیم.
پاسخ این سوال در واقع بستگی به این دارد که دانش و درک ما درباره تکامل چقدر است.
هالیوود طی این سالها به اندازهی کافی به ما تصوراتی از بیگانگان انساننما داده است. در ابتدا، این لازم بود چون برای جلوههای ویژه یک نفر باید لباس مخصوص میپوشید. حالا هم با اینکه پیشرفت فناوری و جلوههای ویژه کامپیوتری هر چیزی را ممکن میسازند، اما گاهی اوقات موجودات فضایی حتی بیشتر شبیه انسان به نظر میرسند. علتش هم این است که افراد بهتر بتوانند ارتباط عاطفی با آنها برقرار کنند. نمونه این موجودات فضایی را میتوانیم در فیلم آواتار جیمز کامرون ببینیم.
در حال حاضر، تنها شکلی از حیات که قادر به مطالعه آنها هستیم در همین زمین خودمان وجود دارد. حیات روی زمین ۳.۵ میلیارد سال پیش از یک منشا به وجود آمد، اما این جد مشترک در نهایت منجر به پیدایش ۲۰ میلیون گونهی زنده از جانوران شد. این جانوران هم به ۳۰ شکل مختلف در گروهی به نام شاخه دستهبندی میشوند.
زیستشناسی به نام «استیون جی گود» در مقاله مشهوری این سوال را مطرح کرد که اگر نوار زندگی را به عقب برمیگرداندیم چه اتفاقی میافتاد. گود به اهمیت شانس در تکامل اشاره کرد. اگر یک چیز کوچک را تغییر دهیم، عواقب آن با گذر زمان بسیار بزرگ و تاثیرگذار میشود.
در آن تاریخی که ما با آن آشنا هستیم، موجودی به نام «پیکیا» یا چیزی شبیه به آن بقا یافت و در نهایت باعث پیدایش ماهیان، دوزیستها، خزندگان، پستانداران و خود ما شد.
اما اگر این جانور از بین میرفت چه؟ آیا گروه دیگری از جانداران باعث پیدایش موجودات هوشمند میشدند. آنوقت موجود هوشمند چه شکلی میشد؟ آیا شما این متن را به جای دو چشم با پنج چشم میخواندید؟
اگر پیدایش ما به این شکل روی زمین به کوچکترین و ظریفترین تغییرات بستگی دارد، چرا باید موجودات فضایی که در سیارات دیگر تکامل پیدا میکنند، کوچکترین شباهتی به ما داشته باشند؟
طبق گفتهی «سایمون کانوی موریس»، یک زیستشناس تکاملی، پاسخ این سوال را باید در پدیدهی «همگرایی تکاملی» جست. این پدیده به پروسهای اشاره دارد که طی آن جانورانی که ارتباط دورادوری با هم دارند، به تدریج به یکدیگر شبیه میشوند.
به عنوان مثال، ظاهر نرم مشترک میان دلفین، ماهی تن و گونه منقرضشدهی ماهیخزندهسانان همه، به طور مستقل از هم و در واکنش به شرایط محیطی یکسانی تکامل پیدا کردند تا بتوانند با سرعت در آب حرکت کنند.
اما در زیستشناسی موجودات فضایی باید انتظار چه چیزهایی را داشته باشیم. بیوشیمی کربن محور محتمل به نظر میرسد چرا که کربن زنجیرههای اصلی پایداری تشکیل میدهد و با دیگر عناصر پیوندهای شیمیایی پایدار، اما شکنندهای تشکیل میدهد. دیگر عناصر، به خصوص سیلیکون و سولفور، در دماهای شبیه به زمین پیوندهای ناپایدارتری برقرار میکند. وجود آب یا هر حلال دیگری هم ضروری به نظر میرسد.
برای اینکه تکامل شکل بگیرد، باید ساز و کاری برای ذخیره و بازسازی اطلاعات وجود داشته باشد مثل DNA، RNA یا هر چیز مشابه آن. با اینکه جانداران تک سلولی خیلی زود در زمین پدیدار شدند، اما تقریبا ۳ میلیارد سال طول کشید تا جانوران چند سلولی تکامل پیدا کنند. بنابراین، این احتمال وجود دارد که حیات در سیارات دیگر در مرحله تک سلولی باقی مانده باشد.
در سیارهای شبیه به زمین، این احتمال هم وجود دارد که تشعشات خورشید یا خورشیدهای بیگانه به عنوان منبع انرژی به کار رود. برای اینکه یک جاندار چند سلولی نسبتا بزرگ بتواند به طور بهینه از نور خورشید استفاده کند، باید یک سیستم جذب نور متشکل از برگ و شاخه داشته باشد. اشکال و عادتهای رفتاری مشابهی در زمین به طور همگرا تکامل پیدا کردهاند. بنابراین، در سیارهای شبیه به زمین میتوانیم انتظار گیاهان نسبتا آشنایی را داشته باشیم.
با چند استثنا، جانوران یا گیاهان را میخورند یا یکدیگر را؛ و روشهای بسیار متنوعی برای تغذیه وجود دارد. جستجو به دنبال غذا، عمدتا مستلزم حرکت کردن به شکلی است که دهان جلو باشد، به عبارت دیگر نخستدهانی باشد. بنابراین این جانور یک سر و دم دارد. دندان و فک هم احتمالا تکامل پیدا میکنند تا غذا را نگه دارند و آن را بجوند.
حرکت کردن روی یک سطح سخت نیازمند ساختارهای خاصی مثل پای عضلانی در محل تماس با سطوح است، بنابراین باید سمت پشت و جلو هم وجود داشته باشد. عموما این به معنی وجود تقارن دوسویه هم هست. اکثر جانوران به ابرگروه «دوسوئیان» تعلق دارند.
نظرتان درباره موجودات هوشمند و بزرگمغزی که شاید بتوانند مسافتهای میانستارهای را طی کنند چیست؟ حشرهها با فاصله، متنوعترین گونهی زیستی را در زمین دارند. چرا موجودات فضایی نباید شبیه به آنها باشد؟ متاسفانه، وجود استخوانبندی در بیرون از بدن روند رشد را دشوار میکند و باید به طور مرتب پوستاندازی شود و مجددا پوست رشد کند.
در سیارههایی شبیه به زمین همهی جانوران زمینی که استخوانبندی بیرونی دارند، به غیر گونههای نسبتا کوچک، هنگام پوستاندازی زیر فشار وزن خودشان از بین میروند. این در حالی است که برای مغزهای پیچیده یک اندازه مشخصی لازم است.
در زمین، مغزهای نسبتا بزرگ، استفاده از ابزار و تواناییهای حل مسئله ظاهرا به یکدیگر مرتبط هستند و در میمونها، نگهنگها، دلفینها، سگها، طوطیها، کلاغها و هشتپاها چندین بار تکامل یافتهاند.
موجودات فضایی هوشمند اگر وجود داشته باشند چقدر به ما شبیه خواهند بود؟ شاید اهمیت چندانی نداشته باشد که انسانها فقط دو چشم و دو گوش (برای بینایی و شنوایی استریو یک جفت از هر کدام کافی است) و دو پا دارند. بسیاری از اندامهای دیگر هم در نتیجه تقارن دوسویهی تکاملی ما جفتی هستند.
البته بسیاری از گونهها گاهی اوقات روند تغییر و تکاملشان متوقف میشود. به این ترتیب ویژگیهای زیستی آنها در طول زمان یکنواخت و انعطافناپذیر میشود. تشخیص تغییرات کاربردی از تصادفی یکی از بزرگترین چالشهای زیستشناسی تکاملی است و میتواند به ما کمک کند که بفهمیم حیات بیگانه چه تفاوتهایی با ما دارد.
در حال حاضر روش اصلی جستجو برای حیات هوشمند در فضا این است که به انتقال امواج رادیویی و گاما گوش فرا دهیم. این کار با تمرکز زیادی روی سامانههای ستارهای با سیارههای شبیه به زمین انجام میشود چرا که در چنین سیارههایی احتمال پیدایش حیات بیشتر است.
منبع: Science Alert
خلاقیت انسان بسیار بسیار محدوده، چون اصلا خلاقیت همینه که ما دو تا موضوع رو که از قبل میشناسیم، با هم ترکیب کنیم، یه ترکیب معنی دار ازشون در بیاد، که کاربرد داشته باشه، توی علم، زندگی روزانه، داستان سرایی، یا هرچیز دیگری.
این محیط پیرامون ماست که مرزهای خلاقیت مون رو تایین میکنه، و چون محیط پیرامون(Umwelt) ما، در حقیقت ادراک ما از اون هست، و چون ما ۵تا کانال محدود برای درک پیرامون مون بیشتر نداریم، نمیتونیم موجودات رو به شکل متفاوتی تصور کنیم. یعنی هر موجودی که تا الان دیدیم، مثلا dna و rna داشته، پس ما نمیتونیم چیزی فراتر از اون رو تصور بکنیم. ما با چشم مون دنیا رو ادراک میکنیم، پس حتما همه فضایی ها هم چشم دارن… چرا نباید فضایی ها برای راه رفتن روی گدازه تکامل پیدا باشن؟ چرا نباید ظاهرشون شبیه به یه قطره جیوه بزرگ باشه، که با کانال هایی که هیچکودومش برای ما قابل تصور نیست، جهان رو ادراک کنه؟… ولی خوب توی تصوراتمون، چجوری میخوایم نورون ها رو جایگزین کنیم؟!
اگر شعور در طی زمان کسب میشد چرا بقیه حیوانات با شعور نشدن مثلا تمساحها ۱۰۰ ها میلیون سال وقت داشتن ولی با شعور نشدن
با این مقاله ای که آقای گود گرامی و شما ارائه دادید اصل خلقت زیر سئوال نرفت آیا؟
موجودی به نام «پیکیا» یا چیزی شبیه به آن بقا یافت و در نهایت باعث پیدایش ماهیان، دوزیستها، خزندگان، پستانداران و خود ما شد.
یعنی خدا این وسط انسان رو خلق نکرده؟یا به قول آقای داروین ما حاصل تکامل نسل میمون هستیم عجب!!!!!!!!!!!!!!!!
خدا اول اصلا دایناسورها را خلق کرد و یهویی از بین رفتند حتما شک برانگیز هم نیست؟
انسان هم حاصل تکامل میمون هست بله
من یه تناقض برای تکامل انسان از میمون پیدا کردم ولی مطمئن نیستم که درست باشه:
شما فرض کن که یه جهش ژنتیکی بین میمون ها به وجود اومد و انسان ساخته شد
پدر و مادرش همون میمون بودن که نه قادر به فکر کردن هستن نه قادر به حرف زدن
پس انسان چجوری یاد گرفت حرف بزنه وقتی نمیدونست قادر به حرف زدن هست؟
قطعا اون نگاه اجدادش میکرد و اصواتی رو که اونها تولید میکردن رو میگفت
و این همینطور تکرار میشد
خیلی خوبه که آدم اعتقادات دینی داشته باشه، و خیلی بهتره اگه وقتی صحبت از علم میشه، بدونه که الان وقت علمه. از اشتباهات بزرگ دانشمندان بزرگمون یاد میگیریم که با یه اندیشه قبلی نباید به یه موضوع نگاه کرد، و حداقل وقتی دیتا یه چیزی میگه، اون رو رد نکنیم!