آیا در آینده میتوانیم با مغز خود به اینترنت وصل شویم؟
با پیشرفت روز افزون فناوری، رابط کاربری کامپیوتر دائما در حال نزدیکتر شدن به زبان انسانی است. آن روزهایی که کامپیوترها به اندازهی یک سالن ورزشی بزرگ بودند را به یاد بیاورید. البته قطعا جوانها اصلا آن دوران را ندیدهاند، زمانی که برنامه نویسها باید با استفاده از “پانچد کارد” (Punched Card) فرمانهای خود را به رایانه میدادند. کامپیوترها به تدریج کوچک شدند و به شکل رایانههای شخصی سر از خانههای ما درآوردند. آنها هر روز کوچک و سبکتر شدند تا در شمایل لپتاپ، تبلت، گوشی هوشمند، ساعت هوشمند و عینک هوشمند درآیند و رابط کاربری آنها به زبان انسان نزدیک و نزدیکتر شود. اگر روزی از پانچد کارد و کدهای پیچیده در برقراری ارتباط با کامپیوتر استفاده میکردیم، امروز کار به چند لمس ساده بر نمایشگر و فرمانهای صوتی رسیده است. ما امروز به راحتی میتوانیم با انواع رایانههای همراه خود به شبکهی جهانی متصل شویم و به اطلاعاتی که از همه جای دنیا به اشتراک گذاشته میشود دسترسی پیدا کنیم. آیا زمانی میرسد که کامپیوترها جایی در مغز ما پیدا کنند؟ آیا هیچ وقت ما به نوعی موجود بیوتکنولوژیک تبدیل میشویم؟
امروزه دسترسی به اینترنت بر روی دستگاههای همراه هوشمند کاملا مرسوم شده و تقریبا همه جا میتوانیم به شبکه متصل باشیم. در زندگی روزمره، هر لحظه درحال دریافت پیامهای مختلف هستیم. در یک چشم به هم زدن میتوانیم یک ایمیل بفرستیم و پاسخ آن را دریافت کنیم و بالعکس. جدا از اینکه آیا اصلا چنین ارتباطات حجیم و سریعی خوب است یا خیر، واقعیت این است که در دنیای مدرن درگیر آن هستیم. همین دو یا سه دههی پیش بود که برای دریافت یک نامه باید روزها و هفتهها صبر میکردیم. در دنیای امروز حتی صبر چند ساعتی برای دریافت پاسخ یک ایمیل مدت زمان زیادی است. اما این روند رو به کجا میرود؟ آیا ممکن است در آینده به رد و بدل لحظهای پیامها بپردازیم؟ چیزی حتی سریعتر از آنچه امروز در اپلیکیشنهای ارتباطی وایبر و تلگرام با آن سر و کار داریم.
گاهی اوقات میتوان خیال کرد که سریعترین راه ارتباط از طریق شبکهی اینترنت، برقراری ارتباط مستقیم مغز با مغز است. اگر مغزها به شبکه متصل باشند، میتوانید تنها با فکر کردن به یک مفهوم، آن را به دوست خود در آن سوی دنیا ارسال کنید. البته که هنوز تا رسیدن به آن مرحله فاصلهی زیادی داریم، ولی یک پژوهش جدید که اخیرا صورت گرفته، نشان میدهد که میتوان روزی از طریق اینترنت مغز انسانها را به یکدیگر متصل کرد تا اساسا نیازی به دستگاههای هوشمند خارج از بدن انسان نباشد.
پژوهش انجام گرفته به معنی واقعی کلمه، ثابت کنندهی امکان اجرای این ایده است. “جیولیو رافینی” (Giulio Ruffini) یکی از پژوهشگران این پروژه و مدیرعامل شرکت “استارلب” (Starlab) در بارسلونا توضیح میدهد که برخلاف تصور، کاری که تیم او در برقراری ارتباط بین مغزها انجام دادند، انتقال کلمهها، فکرها یا احساسات نبوده و آزمایش انجام گرفته خیلی سادهتر بوده است.
آزمایش گروه رافینی بدین شکل بوده است: مردی را در شهر کرالای هند تصور کنید. او مجهز به یک رابط مغز-کامپیوتر شده که میتواند امواج مغزی را از روی جمجمه ثبت کند. به این مرد گفته شده که یک بار تصور کند دستش را تکان میدهد و بار دیگر تصور کند که پاهایش را تکان میدهد. اگر تصور کند که پاهایش را تکان میدهد، کامپیوتر عدد صفر را ثبت میکند و اگر تصور کند که دستهایش را تکان میدهد، کامپیوتر عدد یک را ثبت میکند.
شاید در آینده بتوانیم شاهد ارتباط اینترنتی مغز با مغز باشیم
این مجموعه اطلاعات صفر و یکی، از طریق اینترنت به یک گیرنده فرستاده میشود؛ مثلا به فردی در شهر استراسبورگ فرانسه. او مجهز به دستگاهی به نام “روبات TMS” شده است. روباتی که برای انتقال پالسهای قدرتمند ولی کوتاه به مغز ساخته شده است. وقتی که فرستنده به تکان دادن دستهایش فکر میکند، روبات TMS با مغز گیرنده کاری میکند که بتواند حتی با چشمان بسته، نوری را ببیند. وقتی که فرستنده به تکان دادن پاهایش فکر میکند، گیرنده هیچ نوری نمیبیند. برای اینکه پیام معنیدارتر بشود، پژوهشگران به فکر رمزگذاری اعداد افتادند. کافیست که صفر و یکها به معنی سلام و خداحافظ باشند. گیرنده میداند که دیدن نور یعنی سلام و ندیدن نور به معنی خداحافظ است. بدین شکل میتوان حتی مثل حروف مورس، کلمات را رمزگذاری کرد و برای گیرنده ارسال نمود.
تمرکز عمیق
ممکن است ساده به نظر برسد، ولی هر مرحله دارای پیچیدگیهای خاص خودش است. فرستنده باید تمرکز زیادی داشته باشد تا فقط بتواند روی تکان دادن دستها یا پاهای خود فکر کند. هر فعالیت مغزی دیگر میتواند سیگنال را مخدوش کند و برداشت پیام مشکل شود. در حقیقت فرستنده باید برای انجام این کار آموزش داده شود. علاوه بر این، کل فرایند اصلا سریع نیست. پژوهشگران تخمین میزنند که سرعت انتقال داده بین دو مغز در حدود دو بیت (یک ۰ و یک ۱) در دقیقه است. بنابراین انتقال حتی یک پیام ساده بین مغزها میتواند زمان زیادی طول بکشد. رافینی میگوید: «میتوان از دو زاویه به این آزمایش نگاه کرد. از یک زاویه، این آزمایشی کوچک برای تایید امکان اجرای یک ایده است. از زاویهی دیگر، برای نخستین بار بود که این کار انجام میشد و به نظر من یک لحظهی تاریخی به حساب میآید. واقعا هیجان انگیز بود. بعد از سالها فکر کردن و جستجو برای راههای انجام آن، بالاخره انجام شد و این بسیار برای ما خوشایند بود.»
آیا این فقط یک شیرینکاری علمی است؟
هرچند که آقای رافینی میگوید این کار برای اولین بار در تاریخ انجام شد، ولی حتی این ادعا نیز میتواند محل مناقشه باشد. سال گذشته گروهی در دانشگاه هاروارد، ارتباطی بین مغز انسان با دم یک موش برقرار کردند و کاری کردند که آن فرد بتواند تنها با فکر کردن، دم موش را تکان دهد. باز هم سال گذشته گروهی در دانشگاه واشنگتن توانست ارتباطی بین مغز دو فرد برقرار کند و در نتیجه فرستنده میتوانست مقداری کنترل بر روی “موتور کورتکس” (Motor Cortex) مغز گیرنده داشته باشد. این به فرستنده اجازه میداد پیامهایی را ارسال کند که باعث برخورد غیر ارادی دست گیرنده به یک صفحه کلید میشد. نکته اینجاست که اهمیت کار تیم آقای رافینی، در این بود که برای اولین بار پیام در چنین مسافت زیادی مخابره میشد و در ضمن برای نخستین بار گیرنده به صورت آگاه و ارادی به گرفتن پیام میپرداخت.
رافینی رویاهای همچنان بزرگتری دارد. او میخواهد احساسات، عواطف و افکار را بین مغزها رد و بدل کند. او میگوید:«اکنون فناوری بسیار محدود است. ولی در آینده قدرتمند خواهد شد. زمانی ما میتوانیم بین مغزها از طریق اینترنت ارتباط کلامی برقرار کنیم.» او اضافه میکند:«ارتباط مغزی مزیتهای زیادی دارد. مثلا دریافت مستقیم افکار فرد دیگر از طریق مغز میتواند به درک بهتر از موقعیت، افکار و احساسات آن فرد بینجامد و در نتیجه انسانها یکدیگر را بهتر درک کنند. به نظر من بسیاری از مشکلاتی که در جهان وجود دارد ناشی از عدم درک صحیح انسانها از یکدیگر است. شاید این راهی باشد برای اینکه انسانها بتوانند خود را راحتتر جای یکدیگر بگذارند.» او همچنین ایدههایی را دربارهی ارتباط با حیوانات و امکان درک تفکرات آنها مطرح میکند.
ارتباط اینترنتی مغز با مغز میتواند باعث شود که انسانها از یکدیگر درک بهتری داشته باشند
احتمالا مرحلهی بعدی کار تیم رافینی، امکان انتقال سیگنالهایی فراتر از صفر و یک ساده است. برای این کار ممکن است نیاز باشد که قسمتهای مختلف مغز را تحریک کنیم و به جای نور از ابزاری دیگر برای مشاهدهی سیگنال استفاده کنیم. رافینی میگوید:«دادهها در مغز ما به صورت توزیع شده (غیر متمرکز)، کد و ذخیره شدهاند. بنابراین مثلا کلمهی “سلام” فقط در یک قسمت از مغز ذخیره نشده است.» او ادامه میدهد:«برای انتقال مستقیم زبان، محققان باید راهی جدید جهت تحریک مغز شبکهای ما پیدا کنند. اگر میخواهیم که احساسات را ارسال کنیم، باید راهی برای تحریک آن قسمتهای مغز نیز بیابیم. چیزی که کار را سخت میکند این است که محققان میخواهند این تحریکات را به صورت خارجی انجام بدهند. این راه خوبی به نظر نمیآید و ایمپلنتهای مغزی خیلی دقیقتر هستند.
البته وصل شدن مغزها به شبکه مخاطراتی هم دارد. بدین ترتیب هرچیزی که روی اینترنت قرار میگیرد میتواند رهگیری و هک بشود. قابلیت ارسال مستقیم پیامها به مغز افراد برای بسیاری یک ایدهی ترسناک است. رافینی میگوید:«این بالقوه میتواند ابزاری برای سوء استفاده نیز باشد. ممکن است افرادی سعی کنند مغز کسان دیگر را تحت کنترل بگیرند.» ولی او اشاره میکند که دانشمندان راه بسیار زیادی تا رسیدن به فناوری انتقال اینترنتی اطلاعات بین مغز انسانها دارند. به هر صورت هرچند که این ایده اکنون بسیار شگفت انگیز و شاید اندکی ترسناک است، ولی قطعا در آینده میتوانید ایمیلها، پیامها، تصاویر و در کل محتوای شبکه را مستقیما در ذهن خود مشاهده کنید.
منبع: Future
مرسییی.
فعالیت های مغز اینقدر پیچیده هستند که نمیشه شناختی ازشون پیدا کرد چه برسه به کنترل و مدیریت یا سو مدیریت! امکانش هست اما چند صد سال دیگه.
به نظر من که خیلی هم ترسناکه , همین هک کردن و جاسوسی کردن از این طریق خیلی ناجوره.
خیلی جالب بود
لطفا در مورد دوربین فیلمبرداری جدید کانن مطلب و فیلم بزارین 🙂
عالی بود.