پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دوم/بخش سوم)
تلفنی هوشمندتر
در قدم بعدی باید سیم تلفن را قطع میکردند و بهکلی آن را بیسیم میساختند. این فکر در اوایل قرن بیستم بسیار رایج بود. مجلهی طنز پانچ در شمارهی مخصوص پیشبینیهای خود برای سال ۱۹۰۷، کاریکاتوری چاپ کرد که موضوع آن، ارتباطات بیسیم بود. در کاریکاتور این نشریه، زوجی جوان پشت به یکدیگر در پارکی نشستهاند. زن جوان پیغامی عاشقانه دریافت کرده و مرد هم به نتایج مسابقهای ورزشی گوش سپرده است. این کاریکاتور در زمان چاپ خود به رشد فزایندهی تلفن در میان جامعه طعنه زده و آیندهای تیرهوتار را به تصویر کشیده که در آن، افراد با اینکه کنار یکدیگر مینشینند، از هم فاصله دارند و تنها هستند و با بیاعتنایی مطلق نسبت به محیط اطراف خود، تمام هوشوحواسشان را به دستگاهی دادهاند که در دست گرفتهاند. خندهدار است، مگر نه؟
نخستین تلفن همراه، نوعی تلفن کارگذاشتهشده در خودرو بود. لارس مگنس اریکسن[۱] که مخترعی همهفنحریف بود، در سال ۱۹۱۰ تلفنی ساخت و در خودروی همسرش کار گذاشت. اریکسن میلهای روی خودروی همسرش کار گذاشت و بهوسیلهی آن میله، تلفنِ توی خودرو را به سیمهای تلفنی وصل کرد که از تیرهای مخصوص، برفراز جادههای مناطق روستایی سوئد آویزان بودند. یان ایگر[۲]، مورخ حوزهی تلفنهای همراه، میگوید: «انرژی لازم برای بهکارافتادن دستگاه تلفن را میشد با چرخاندن دستهای روی بدنهی آن، تولید کرد. ابداع اریکسن هم در آن زمان چیزی بیش از نوعی سرگرمی و تفریح نبود، اما به هر روی، کارگر افتاد.» شرکتی که بعدها نام این ابداع را بهدنبال خود یدک کشید، بدل به یکی از بزرگترین شرکتهای ساخت تلفن همراه در تمام جهان شد.
مخترعی فنلاندی بهنام اریک تیگرشتت[۳] در سال ۱۹۱۷ اختراعی را ثبت کرد که بهدرستی اولین تلفن همراه واقعی شناخته میشود. تلاشهای تیگرشتت پیش از ثبت این اختراع در حوزهی تکنولوژیهای صوتی و انواع بلندگوها باعث شده بود تا در محافل او را به نام «تامس ادیسن فنلاند» بشناسند. اختراع او با شمارهی ثبت اختراع دانمارکی ۲۲۹۰۱ در دفاتر ثبت شده است. تیگرشتت در توصیف دستگاه ابداعی خود میگوید که این وسیله «تلفنی است تاشو در ابعاد جیبی که بلندگویی بسیار نازک از جنس کربن دارد.» تلفنی که تیگرشتت ساخته، پدر تلفنهای تاشوی بعدی است، اما از برخی وجوه مختلف، طراحی این تلفن شباهتهای انکارناپذیری با طراحی آیفون دارد. هر دوی این دستگاهها نازک، کمینهگرا و خیلی جمعوجور هستند. طرح این تلفن همراه، در میان تمام طرحهای قدیمی دیگر، یگانه طرحی است که حقیقتاً امروزی بهنظر میرسد. در همان زمان ایدههایی برای ساخت دستگاههای قابل حمل و دستگاههایی مخصوص بهاشتراکگذاری اطلاعات به ذهن مخترعان میرسیده است. ایدههایی که زمینهساز اینترنت، کامپیوترهای همراه و ساخت شبکهی ارتباطی بینالمللی بودهاند. در آن زمان، ایدههای اینچنین بهفکر بهترین فوتوریستهای دوران میرسیدند.
نیکولا تسلا[۴] مخترع و دانشمند شهیر آن دوران در مصاحبه با مجلهی آمریکایی کالیرز[۵] گفته: «هنگامی که تکنولوژی ارتباطات بیسیم بهکلی فراگیر و بهخوبی اجرا شود، تمام زمین به مغزی یگانه و حجیم بدل خواهد شد و در آن زمان، تمام پدیدهها اجزایی واقعی و متوازن از یک کلِ هماهنگ خواهند بود. در آن زمان خواهیم توانست که بدون درنظرگرفتن بعد مکانی، در هر لحظه با یکدیگر در ارتباط باشیم. تازه، تنها ارتباط ساده نیست. بلکه بهکمک پخش تصاویر و اصوات از دوردست، بدون اینکه مسافت بسیار طولانی چندین هزار کیلومتری بین دو شخص اختلالی در ارتباط پدید بیاورد، جوری تصویر یکدیگر را خواهیم دید و صدای یکدیگر را خواهیم شنید که گویی چهرهبهچهره نشستهایم. ابزاری که بهوسیلهی آن از پس انجام چنین کارهایی برخواهیم آمد، درمقایسه با تلفنهای امروزیمان، ابزاری خواهد بود بسیار ساده. آقایان میتوانند آن ابزار را توی جیب جلیقهی خود بگذارند و اینسووآنسو ببرند.»
پیشبینیهای تکنولوژیکی تسلا به واقعیت نزدیکتر بودند تا پیشبینیهای او راجعبه شیوهی لباسپوشیدن مردم، چرا که پرواضح است امروزه استفاده از جلیقه برای آقایان تا حد زیادی منسوخ شده. از میان تمام پیشبینیهای تسلا اما نظر او راجعبه فراگیرشدن چیزی مانند تلفن همراه هوشمند با قابلیتهای بسیار گسترده برای ارتباط با دیگران و «مغز»ی جهانی و اینترنتمانند بسیار دقیق و نزدیکبهواقعیتاند.
برخی دیگر از تکنولوژیهای بسیار مهم و اساسی بهکاررفته در تلفنهای همراه هوشمند امروزی، نظیر تکنولوژی چندلمسی نیز در آن زمان اندکاندک به تکنوفرهنگ راه یافته بود. ساخت دستگاهی که قابلیت چندلمسی داشته باشد و مردم از آن برای ارتباط با یکدیگر استفاده کنند و بهکمک همان دستگاه، به کسب اخبار از گوشهوکنار جهان بپردازند، در آن زمان هم بهشکلی بسیار پررنگ در داستانهای علمیتخیلی ظاهر شده و هم در فهرست اهداف مهندسها در جهان واقعی قرار گرفته بود. گاهی اوقات حتی دشوار میشد تفاوت بین داستانهای علمیتخیلی و دستاوردهای مهندسان و مخترعان را پیدا کرد.
در طول دو دههی ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ عدهای از مطرحترین دانشمندان علوم کامپیوتری دنیا عقیده داشتند که کامپیوترهای شخصی، روزی بهعنوان بانک اطلاعاتی به کار خواهند رفت و کاربران با استفاده از کامپیوترهای شخصی خود، در جهانی بسیار پیچیده و مملو از اطلاعات غرق خواهند شد. وَنِوار بوش[۶] که از مهندسان بسیار موفق بود و در دورهای ریاست ادارهی توسعه و پژوهش علمی ایالات متحده را برعهده داشت، روزگاری از نوعی دستگاه بهنام «راهنمای حافظه» یا را-حافظه سخن گفته بود که در آینده به کاربر خود امکان خواهد داد تا تنها با فشردن دست، به کتابخانهای بسیار وسیع و پر از اطلاعات گوناگون دسترسی پیدا کند. جی. سی. آر. لیکلایدر که از همکاران بوش و علاقهمندان به کار او بود، همزیستی مسالمتآمیز کامپیوتر و انسان را پیشبینی کرده و در این زمینه، در یادداشتی نوشتهشده به سال ۱۹۵۰، بیان کرده بود: «امیدمان این است که طی چند سال آینده، مغز آدمی و دستگاههای محاسبهگر بهنحوی با یکدیگر ممزوج شوند و در نتیجهی ترکیب این دو، مغز انسان جوری فکر کند که تا پیش از آن، هرگز نیاندیشیده است.» نه بوش و نه لیکلایدر، هیچکدام نمیدانستند که آن ابزار غایی که بالاخره مغز آدمی را با دستگاههای محاسبهگر ترکیب خواهد کرد و همزیستی مسالمتآمیز کامپیوتر و انسان را ممکن خواهد ساخت، همان تلفن همراه خواهد بود.
درحقیقت تمایل برای ساخت کامپیوترهای نسل نو و تلفنهای همراه مدرن، هر دو در یک زمان و یک حالوهوا رشد کردند و همین همزمانی، خود بهنوعی نویددهندهی آیندهای بود که این دو فناوری با یکدیگر و مشترکاً پدید خواهند آورد. کوتاهزمانی بعد از کشف ترانزیستور در آزمایشگاههای بِل، تلفن همراه پا به عرصهی وجود گذاشت. همین ترانزیستور بود که بعدها به اصلیترین بخش ساخت کامپیوترهای امروزی بدل شد.
اما آثار هنری علمیتخیلی هم در شکلگرفتن و پرورش ایدهی تلفن همراه هوشمند بیتأثیر نبودند و نقش بهسزایی در این زمینه ایفا کردند. در این زمینه، دو اثر علمیتخیلی بودند که نقش آنها از دیگر آثار این حوزه، بسیار پررنگتر بوده است. گارسیا میگوید: «بدون شک پیشتازان فضا[۷] در این زمینه تأثیر ویژهای داشت. دستگاه سهکاره و دستگاه ارتباطی که شخصیتهای سریال از آن استفاده میکردند، تأثیر مستقیمی بر مخترعان گذاشته بود. با عدهی زیادی مخترع صحبت کردهام و همگی اذعان کردند که از پیشتازان فضا تأثیر پذیرفتهاند.» دومین اثر علمیتخیلی مؤثر در خلق تلفن همراه هوشمند، فیلم سینمایی ۲۰۰۱: ادیسهای فضایی[۸] بود. در این فیلم شخصیتها از دستگاهی بهنام نیوزپَد[۹] استفاده میکردند. نوواک میگوید: «فکر میکنم بهترین نمونهی دستگاههای مشابه با آیفون یا آیپد در دههی ۱۹۶۰ را بشود در فیلم ۲۰۰۱: ادیسهای فضایی دید. اگر کسی امروزه پای فیلم ۲۰۰۱ بنشیند و نیوزپد را توی فیلم ببیند، با خودش میگوید که این دستگاه همان آیپد است دیگر.»
اَلِن کِی[۱۰] در همان زمان نخستین کامپیوتر قابل حمل دنیا را میسازد و آن را داینابوک[۱۱] نام میگذارد. در توصیف آن گفته شده: «این دستگاه، ترکیبی است از وسیلهای که میشود آن را «به همهجا بُرد» و نوعی شبکهی ارتباطی بینالمللی نظیر شبکهی آژانس پروژههای تحقیقاتی پیشرفته یا تلویزیونهای کابلی دوطرفه. بهکمک این وسیله، کتابخانهها و مدارس دنیا به خانهی کاربر میآیند. تازه راجعبه مغازهها و بیلبوردهای تبلیغاتی دیگر هیچ نگفتیم.»
طی نیمقرن بعدی، کامپیوتر و تلفن همراه، هر یک جداگانه مسیر پیشرفت را پیمودند. محققان طی این مدت کامپیوترها و تلفنهای همراه را دائماً کوچکتر و سریعتر کردند و بر کاراییهای مختلفشان افزودند، تا اینکه بالاخره هر دو دستگاه، بهحدی کوچک شدند که بتوان آنها را با یکدیگر ترکیب کرد و دستگاهی واحد ساخت.
نخستین دستگاهی که بهصورت آشکار در قالب «تلفن همراه هوشمند» ساخته و عرضه شد، تلفن همراه اریکسن آر۳۸۰ نام داشت. این تلفن همراه، ظاهری معقول و معمولی داشت و مانند تلفنهای همراه تاشو بود. داخل تلفن هم صفحهای لمسی قرار داشت و میشد با قلم روی آن صفحه کار کرد. نوکیا هم تلفنهایی ساخته و عرضه کرده بود که میشد روی آنها نرمافزار بالا آورد و موسیقی پخش کرد. در سال ۱۹۹۸ هم دستگاهی دیگر به بازار عرضه شد که واقعاً آیفون نام داشت. در تبلیغات این محصول، از آن بهعنوان دستگاهی سهکاره نام میبردند که «تلفن، اینترنت و چندلمسی» را با هم دارد و میشود با آن ایمیل خواند، تلفن زد و به اینترنت وصل شد. این دستگاه را شرکت اینفوگیر[۱۲] به بازار عرضه کرده بود.
گارسیا میگوید: «بدون این دستگاهها، آیفون هیچوقت ساخته نمیشد. میخواهم به نکتهای دیگر هم اشاره کنم… اگر هرکدام از این دستگاههای کوچک دههی ۱۹۹۰ جا میافتادند و همهگیر میشدند، باز هم آیفون هرگز ساخته نمیشد، چرا که آنوقت دیگر فرصتی برای اپل باقی نمیماند تا آن را غنیمت بداند و از چنگ بقیه بقاپد!»
هوشمندشدن
فرانک کانوا در سال ۱۹۹۳ میدانست که میشود تلفنهای همراه را هوشمند کرد، اما در آن دوره با فکرکردن به این ایده، مضطرب میشد.
کانوا در توصیف اولین نمایش عمومی سایمن میگوید: «رفتم بیرون و نفسی عمیق کشیدم. به بروبچههای فلوریدا زنگ زدم و گفتم: «همهچیز آماده است. آمادهایم که برویم و مراسم را شروع کنیم.» همهی بروبچههای دفتر مرکزی هم مضطرب بودند. برای موقعیت اضطراری، برنامهای جایگزین تدارک دیده بودند. نمیدانستند ما واقعاً قرار است آماده باشیم یا نه.» کانوا همینطور که ماجراهای آن روز را تعریف میکند، خودش هم به هیجان میآید.
– همان لحظه، بیرون مرکز گردهمایی ایستاده بودم و تلفن را هم در دست داشتم و نرمافزار تقویم را روی آن باز کرده بودم. میتوانستم همزمان با شخصی دیگر حرف بزنم و یادداشتهای روی تقویم را با او به اشتراک بگذارم. حتی دستگاه را جوری تنظیم کرده بودیم که همکاران دفتر مرکزی میتوانستند برایم پیغام بفرستند و هروقت میخواهند، یادداشتهای توی تقویم تلفن من را تغییر بدهند. همهی این کارها را از همان دفتر مرکزی توی فلوریدا انجام بدهند. همینطور که همهی اینها همزمان داشت رخ میداد، پیش خودم گفتم که عجب لحظهای است. چقدر همهچیز با باقی وقتها فرق دارد. قرار نبود روی صحنه از کامپیوترهای ساخت شرکت آیبیام رونمایی شود. قرار نبود از آن کامپیوترهای معمولی و پیشپاافتادهای نشان مردم بدهیم که برنامههای مختلفشان با داس اجرا میشود. قرار نبود تلفن همراهی پیش رویشان بگذاریم که نهایتاً بشود با آن مکالمهای صوتی برقرار کرد. میخواستیم شیوهای نو برای برقراری ارتباط با بقیه به همگان معرفی کنیم. اصل مطلب همین بود. در آن لحظهای که بیرون سالن کامدکس ایستاده بودم و فرصتی برای خودم دستوپا کرده بودم تا نفسی عمیق بکشم، فهمیدم که این تکنولوژی قرار است تمام دنیا را متحول کند.
اگر الآن در حال مشاهدهی فیلمی هالیوودی یا یکی از سخنرانیهای تِد تاک میبودید یا یکی از آن کتابهای پرفروش موفقیت در تجارت را به دست میداشتید، به بخشی میرسیدید که تلاشهای طاقتفرسا و بسیار زیاد شخصیت اصلی بالاخره جواب میدهد. اگر چنان بود، الآن میدیدید که اعضای گروهی که خود را سایمنیها مینامیدند، بعد از غلبه بر مشکلات و ناملایمات بسیار، محصولی بسیار محبوب و انقلابی به جهانیان عرضه خواهند کرد و در گوشهوکنار دنیا، دستگاه ساخت ایشان در قفسهی فروشگاهها قرار خواهد گرفت و به فروش خواهد رفت.
اما چنین نشد.
آیبیام طی شش ماهی که از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۵ به تولید سایمن میپرداخت، تنها ۵۰ هزار دستگاه از این محصول را فروخت و بعد، برای همیشه به تولید آن خاتمه داد. وقتی پیش از مصاحبه به همه میگفتم قرار است برای مصاحبه به دیدن مردی بروم که اولین تلفن همراه هوشمند را ثبت اختراع کرده و در دست گرفته، همه، بدون استثناء، در جواب میگفتند: «حتماً پولش از پارو بالا میرود.» فرانک کانوا حالا در برابرم نشسته و درحالیکه به اطراف اتاق کارش اشاره میکند، میگوید: «میتوانی با چشم خودت ببینی که اصلاً هیچ پولی ندارم که بخواهد از پارو بالا برود یا نرود.» حالوهوای دفترش ابداً خشک و گرفته و رسمی نیست، اما از سوی دیگر نیز به هیچوجه با دفاتر کار مجلل افراد ثروتمند شباهتی ندارد. کانوا میگوید: «حق ثبت اختراع و بهرهبرداری از دستگاه متعلق به شرکت آیبیام است. شرکتهای مختلف تقریباً هر سال با من تماس میگیرند و میخواهند که بروم و در جلسات مختلف، راجعبه نسخههای اولیهی تلفنهای همراه هوشمند صحبت کنم تا مردم بفهمند این تلفنهای همراه، سابقهای بسیار طولانی دارند.»
استقبال سرد از سایمن چندین دلیل داشت. البته از لحاظ اقتصادی، سایمن شکست خورد، اما استقبال سرد از سایمن را نباید «شکست» نامید. چرا که نمیشود گفت یکی از مهمترین اجداد آیفون شکست خورده است. درست است که پدربزرگ آینشتاین چیزی راجعبه نظریهی نسبیت ننوشته، اما نمیشود او را بهخاطر این مسئله محکوم کرد و شکستخورده بهحساب آورد. بعضی از دلایل این استقبال سرد، کاملاً واضحاند. یکی از آنها، قیمت هنگفت سایمن بود. این دستگاه به قیمت ۸۹۵ دلار به فروش میرفت. دلیل دیگر، حجم بزرگ و وزن زیاد آن بوده است. ضمناً، در آن دوره وایفای چندان رواج نداشت و کاربر مجبور بود برای ارسال ایمیل به اینترنت دایلآپ وصل شود. نهایتاً اینکه قابلیتهای رسانهای سایمن درمقایسه با آیفون محدودیتهای فراوان داشتهاند؛ سایمن نمیتوانسته موسیقی یا فایل ویدیویی باکیفیت پخش کند و بازیهای آن هم بسیار پیشپاافتاده و ساده بودهاند.
ادامه دارد…
[۱] Lars Magnus Ericsson
[۲] Jon Agar
[۳] Eric Tigerstedt
[۴] Nikola Tesla
[۵] Collier’s
[۶] Vennevar Bush
[۷] Star Trek
[۸] ۲۰۰۱: A Space Odyssey
[۹] Newspad
[۱۰] Alan Kay
[۱۱] Dynabook
[۱۲] InfoGear
مطالب مرتبط:
پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (مقدمه/بخش اول)
پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (مقدمه/بخش دوم)
پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل اول/بخش اول)
پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل اول/بخش دوم)
پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل اول/بخش سوم)
پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دوم/بخش اول)
پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل دوم/بخش دوم)
عالی????????