پاورقی دنبالهدار کتاب «یگانه دستگاه: تاریخچه مخفی آیفون» (فصل یازدهم/بخش اول)
فصل یازدهم
از نویز تا سیگنال
ساخت بهترین شبکهی ارتباطی
اگر تشریف ببرید و روی نوک دکلهای مخصوص تلفن همراه بایستید و چنددهمتر از این زمین صاف بالاتر بروید، به احتمال خیلی زیاد خواهید توانست که انحنای سیارهی زمین را ببینید. از آن بالا میتوانید به افق خیره شوید و شاهد این باشید که چطور در آن دوردستها، همهچیز کمکم محو میشود. حداقل توی کلیپهای یوتیوبی که اینچنین است؛ آخر خود من هیچوقت تا به حال بالای یکی از این دکلهای مخصوص تلفن همراه نرفتهام و قرار هم نیست به این زودیها گذرم به آن بالابالاها بیفتد.
در سال ۲۰۰۸ ادوین فولک[۱]، مدیر ادارهی ایمنی و بهداشت حرفهای ایالات متحدهی آمریکا، اعلام کرد که شغلهای برفراز دکل، «خطرناکترین مشاغل آمریکا» هستند. آقای فولک نه از کار در معدن نام برد و نه از تعمیر بزرگراه یا آتشنشانی چیزی گفت.
البته چندان دشوار نیست که بفهمیم چرا آقای فولک کار بر فراز دکل را خطرناکترین کار دانسته است. حقیقتاً ترسناک و دلهرهآور است که آدم از نردبانی باریک و فلزی شروع به بالارفتن کند تا خود را به اوج دکلی ۱۵۰ متری برساند. در این میان هم جعبهابزاری سیزده کیلوگرمی از کمرش آویزان باشد و تنها مانع سقوط مرگبار او از آن ارتفاع مخوف، بندی باریک باشد که او را به نردبان وصل کرده. دقیقاً به همین دلیل است که ویدیوهایی از جوانان که بههمراه دوربین گوپرو از دکلها بالا میروند، در یوتیوب چنین پربیننده است و میلیونها نفر مخاطب به خود جذب میکند. با تمام این اوصاف، صعود از دکل هرچقدر هم که ترسناک باشد، باز هم عدهای هستند که هر روز از دکلهای مخابراتی زیادی بالا میروند تا ما بتوانیم از تلفنهای همراه هوشمندمان استفاده کنیم و با این دستگاهها، به اینترنت دسترسی داشته باشیم.
آیفون هرچه که باشد، باز هم بدون دریافت سیگنال اصلاً و ابداً به کار نمیآید و هیچ به درد نمیخورد.
امروزه ما به مدد شبکههای ارتباطی تلفن همراه تقریباً در هر لحظه از شبانهروز میتوانیم با تلفنهای خود با یکدیگر مرتبط باشیم، اما تنها هنگامی متوجه وجود این شبکهها میشویم که یا سرعتشان افت کرده، یا اینکه بلایی بدتر بر سرشان نازل و به کلی قطع شده باشند. دسترسی به سیگنال شبکههای ارتباطی آنقدر فراگیر شده و در هر نقطهای در دسترس ما قرار گرفته که وقتی پا به هر منطقهی توسعهیافته و آبادی میگذاریم، انتظار داریم تحت پوشش شبکه باشد. درواقع همان طور که انتظار داریم همهی جادهها آسفالته باشند و بشود تابلوهای مخصوص راهنمایی و رانندگی را در تمام خیابانها و بزرگراهها و معابر دید، انتظار داریم که شبکههای تلفن همراه نیز هر نقطهای را پوشش دهند. این توقع روزبهروز افزایش مییابد و امروزه کاربران تلفن همراه نهتنها خواهان این هستند که در هر نقطهای به سیگنال و شبکه دسترسی داشته باشند، بلکه میخواهند اینترنت همراه و صدالبته اینترنت بیسیم یا همان وایفای هم در اختیارشان قرار بگیرد. درواقع امروزه ما نزد خودمان مسلم میدانیم که هر خانه، فرودگاه، کافیشاپ یا محیط عمومی و پرترددی، باید به اینترنت متصل باشد و بشود در آن بهسهولت به اینترنت وصل شد. با تمام این اوصاف و توقع فزایندهی ما، اغلب بر این سرمایهگذاریهای انسانی مخصوص این حوزه چشم میپوشیم و در نظر نمیگیریم که برای حفظ این اتصال و دسترسی به اینترنت، چه کسانی باید مشغول به کار شوند و تلاش کنند.
در سال ۲۰۱۶ از جمعیت ۷ میلیارد و ۴۳۰ میلیون نفری جهان، ۷ میلیارد و ۴۰۰ میلیون کاربر تلفن همراه یا خدمات مخابراتی بودهاند. یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر هم از این جمعیت به اینترنت التیای دسترسی دارند. اینکه تمام این افراد میتوانند به سهولت و بدون دردسر چندان با یکدیگر تماس برقرار کنند، خود دستاوردی است بسیار عظیم در حوزههای سیاسی، زیرساختی و فناوری. یک گوشه از این دستاورد عظیم را میتوان در دکلهای مرتفع مخابراتی دید که از هر گوشهای سر بر آوردهاند. تنها در ایالات متحدهی آمریکا حداقل ۱۵۰ هزار دکل مخابراتی فعال وجود دارد. البته این رقم ۱۵۰ هزار دکل، تخمینی است ارائهشده از جانب گروهی صنعتی. آمار دقیق این دکلها را بهدشواری میتوان گرد آورد، چرا که نمیشود حساب تکتک آنها را نگاه داشت و دقیقاً بر هر کدام از آنها نظارت کرد. تعداد این دکلهای مخابراتی در سطح جهانی سر به اعداد و ارقام میلیونی میزند.
ریشهی این شبکهی گستردهی امروزی به بیش از یک قرن پیش باز میگردد. در آن زمان بود که این تکنولوژی برای نخستین بار رخ نمود. دولتها سرمایهی اولیهی آن را فراهم آوردند و شرکتهای بزرگ، انحصاراً آن را در چنگ خود گرفتند. جان ایگر[۲] مورخی است که در زمینهی تکنولوژیهای بیسیم پژوهش میکند. بهعقیدهی ایگر «در بیشتر سالهای قرن بیستم»، شبکههای مخابراتی در سطح جهان «اغلب بهوسیلهی یک شرکت مخابراتی اداره میشدند که یا ملی بود یا دولتی.» منظور او شرکتهایی نظیر شرکت تلفن بل. شرکت تلفن بل را رفیق شفیق و قدیمیمان، آقای الگزندر گرهم بل در دههی ۱۸۹۰ به راه انداخت و آن «ارزشمندترین اختراع» هم پشتوانهی شرکت بود. بهمدد همین ارزشمندترین اختراع شرکت تلفن بل بدل به بزرگترین شرکت در طول تاریخ ایالات متحده شد و تا زمان انحلال شرکت در سال ۱۹۸۴، در همین مقام ماند. ایگر میگوید که آنچه باعث شده تا امروزه روز برسیم به جایی که از آیفون استفاده کنیم، بهمدد «گذار از دورانی بوده که طی آن، از جهان پیشین به جهان امروزی آمدهایم. جهانی که در آن چندین و چند شرکت خصوصی خدمات مخابراتی ارائه میدهند.» ژانلویی گسه[۳]، یکی از مدیران سابق شرکت اپل، زمانی گفته بود که آیفون «کمر اپراتورها را شکسته است.»
گولیلمو مارکونی[۴]، از مخترعان ایتالیایی پیشگام در حوزهی تکنولوژیهای رادیویی، برخی از نخستین نمونههای فرستندهی تلگرافی بیسیم را ساخت. البته حامی مالی او برای این اختراعات و ساخت چنین دستگاههایی، نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا بود. مخارج این تکنولوژی در آن دوره چنان سرسامآور بود که تنها نهادی مانند امپراتوری بریتانیا از پس آن برمیآمد. با این اوصاف بریتانیا در حوزهی ساخت تکنولوژیهای بیسیم پیشقدم شد و اولین دولتی بود که مخارج هنگفت و سرسامآور آن را تقبل کرد. انگیزهی اصلی دولت بریتانیا از تقبل چنین مخارجی، این بود که رزمناوهای نیروی دریاییاش حتی هنگامی که در میان مه غلیظ اطراف این کشور فرو رفتهاند، بتوانند ارتباطشان را با مقر اصلی فرماندهی حفظ کنند. در عالم واقع کمتر شرایطی پیش میآید که همهچیز دستبهدست هم دهند و چنین شبکهای ساخته شود. شبکهای گرانقیمت، بسیار پیچیده و بزرگمقیاس، مبتنی بر زیرساختهای گسترده و توسعهیافته که مدیریت و نظارت بر آن دشواریهای فراوان دارد. درواقع برای ساخت چنین شبکهای، همواره باید پای دولتی حامی انجام کار در میان باشد. این دولت هم باید توجیه و دلایل قانعکنندهای داشته باشد که چرا دارد دست به چنین مخارجی میزند و این شبکه را برای چه میخواهد. برای مثال دولت ایالات متحدهی آمریکا این شبکه را برای ارتباط بین نیروهای پلیس میخواست.
مبدعان شبکهی مخابراتی بیسیم، میپنداشتند که این شبکه باید شبیه به سلولهای زیستی موجودات زنده باشد و برای همین هم در انگلیسی به آنها تلفنهای سلولی میگویند.
وقتی مسئولان آزمایشگاههای بل اعلام کردند که توانستهاند به تکنولوژی ساخت ترانزیستور و تلفن همراه دست یابند، دولت فدرال ایالات متحدهی آمریکا از اولین نهادها و سازمانهایی بود که به آن روی خوش نشان داد و به فکر استفاده از این تکنولوژیها افتاد. سازندگان تکنولوژی تلفن همراه و مبدعان شبکهی مخابراتی بیسیم، میپنداشتند که این شبکه باید شبیه به سلولهای زیستی موجودات زنده باشد و برای همین هم در انگلیسی به آنها تلفنهای سلولی میگویند. اقبال دولت فدرال ایالات متحده به تکنولوژی تلفن همراه و مخابرات بیسیم، اصلیترین دلیلی بود که برخی از نخستین نمونههای تلفن همراه در خودروهای پلیس سرتاسر آمریکا نصب شدند. وقتی مأموران به گشتزنی میپرداختند، با استفاده از همین تکنولوژی میتوانستند دائماً با مقر اصلی فرماندهی خود در تماس باشند و به مرکز و پاسگاههای پلیس گزارش بفرستند. احتمالاً همین حالا هم میتوانید سروشکل کلّی این دستگاه را در ذهن خودتان مجسم کنید. امروزه روز که تکنولوژیهای دیجیتالی ارتباطی هم فراگیر شدهاند، باز این دستگاههای قدیمی کارآیی دارند و از آنها استفاده میشود. خود شما وقتی دارید به بیسیم و دستگاه گیرنده و فرستندهی رادیویی آن فکر میکنید، در خیالتان آن را داخل چه نوع خودرویی تصور میکنید؟ غیر از این است که آن را در خودروی پلیس میبینید؟
در بیشتر سالهای دههی ۱۹۵۰، استفاده از تکنولوژیهای بیسیم تنها و تنها به مشتریان دولتی و مصارف حکومتی محدود ماند، تا اینکه سروکلهی مشتریان دیگری پیدا شد، یعنی تاجران ثروتمند. تلفنهای همراه درجهیک، امروزه هم گرانقیمت هستند، اما قیمت این تلفنهای همراه امروزی اصلاً و ابداً با تلفنهای همراه اولیه قابل قیاس نیست. نخستین تلفنهای همراه و سامانههای ارتباطی بیسیم بهاندازهی یک خانه قیمت داشتند. صدالبته که ثروتمندانی که از این تلفنهای همراه میخریدند، نمیخواستند با آن به جنگ جرم و جنایت بروند و نظم و قانون را حاکم کنند. اغلب استفادهای که این ثروتمندان از تلفن همراه خود میبردند، این بود که با آن با رانندهی شخصیشان تماس بگیرند و برنامههایشان را هماهنگ کنند، یا اینکه مشغول مکالمههای کاری و تجاری شوند.
این تکنولوژیها تا سال ۱۹۷۳ بسیار رشد کردند و شاهد پیشرفتهای فراوان بودند، تا جایی که در همان سال، مارتین کوپر[۵]، مخترع و از مدیران موتورولا، نخستین نمونهی تلفن همراه دستی و امروزی را به دست گرفت و با استفاده از این تلفن همراه پلاستیکی و بزرگ که هماندازهی توسترهای معمولی بود، نخستین تماس تلفنی را برقرار ساخت. بهرغم برقراری این تماس تلفنی، تا اواسط دههی ۱۹۸۰، تنها نمونههای تلفن همراه که در بازار وجود داشت و مردم میتوانستند تهیه کنند، چیزی نبود جز همان تلفنهای همراهی که در خودروها سوار میشدند و پیش از آن هم رواج داشتند. در اوایل دههی ۱۹۸۰، شرکت موتورولا دایناتک را روانهی بازار کرد. بعدها فرانک کانوا از همین تلفنهای همراه دایناتک استفادهها برد و با آن به آزمایش پرداخت و نهایتاً توانست نخستین تلفن همراه هوشمند را بسازد. این تلفنهای همراه نخستین، اقلامی بودند بسیار گرانقیمت و کمیاب که تنها به کار عدهای معدود و کمشمار میآمدند. این عدهی معدود و کمشمار هم مثل سابق شامل ثروتمندانی میشد که دوست داشتند از تکنولوژیهای روز بازار و وسایل آیندهنگرانه استفاده کنند. یعنی عملاً افرادی مثل مارتین شین[۶]، از شخصیتهای بسیار پولدار فیلم سینمایی وال استریت[۷]. تا دههی ۱۹۹۰ تلفنهای همراه هنوز جای خود را در میان کاربران پیدا نکرده بودند و بازار چندانی نداشتند.
نخستین شبکههای مخابراتی که شکل گرفتند تا کاربران تلفنهای همراه بتوانند از تلفنهای خود استفاده کنند، در ید شرکتهای مخابراتی بزرگی بودند که مانند سابق، ساختار مدیریتیِ ازبالابهپایین داشتند. شرکتهایی وسیع که مثل روزگار پیشین و زمان استفاده از تلفنهای ثابت، خطوط گستردهای در اختیار داشتند و با استفاده از همین خطوط گسترده، از زمان نخستین تلفنهای ساخت آقای بل، کاربران را به یکدیگر متصل میکردند. اپراتورهای خدماتدهندهی تلفن همراه کماکان بخشی حاشیهای از بازار را در اختیار خود داشتند یا اینکه بهکلی در اختیار دولتها بودند. اما در این میان استثنایی هم وجود داشت. سامانهی تلفن همراه نوردیک[۸] یا همان انامتی که بیشتر تمرکز خود را به مصرفکنندگان و کاربران معمولی معطوف کرده بود.
[۱] Edwin Foulke
[۲] Jon Agar
[۳] Jean-Louise Gassee
[۴] Guglielmo Marconi
[۵] Martin Cooper
[۶] Martin Sheen
[۷] Wall Street
[۸] Nordic Movile Telephony system