نقد فیلم بنفشه آفریقایی؛ محترم اما دست به عصا

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳ دقیقه
نقد فیلم بنفشه آفریقایی

از اولین فیلم مونا زندی حقیقی، «عصر جمعه» آنقدر گذشته که دقیق نمی‌توانم بگویم فیلم بنفشه آفریقایی نسبت به فیلم قبلی‌اش پیشرفت محسوب می‌شود یا نه. همین‌قدر می‌توانم بگویم که دو فضای کاملا متفاوت دارند. اگر فیلم قبلی تند بود و موضع‌گیری‌های صریح داشت و قهرمانش زنان بودند، این یکی فیلم آرامی است بدون موضع اجتماعی و قهرمانش شاید به نظر بیاید که فاطمه معتمدآریاست اما در حقیقت سعید آقاخانی نقطه مرکزی فیلم است.

در نقد فیلم‌های جشنواره خطر اسپویل شدن وجود دارد.

به کار بردن صفت محترم برای یک فیلم واژه عجیبی است. اما «بنفشه آفریقایی» در تفکرش فیلم درستی است. از آن فیلم‌هایی که به نظرم بیشتر در سینمای ایران باید ساخته بشوند. فیلمی که کاراکترهای درست و قابل احترامی دارد. چیزی که در سینمای این روزها کمتر می‌بینیم. ایده مرکزی فیلم دیالوگی است که شکوه (با بازی معتمدآریا که مثل همیشه استاندارد است ولی خارق‌العاده نیست) به زبان می‌آورد: «من تو این سال‌ها یاد گرفتم که هر چیزی جای خودشو داره.»

فیلم آنقدر ملایم پیش می‌رود که تماشاگر کمتر متوجه تابوشکنی آن می‌شود. شکوه یک سال بعد از جدایی از همسرش فریدون با دوست او رضا ازدواج می‌کند. حالا سال‌ها گذشته. همه سال‌هایی که بچه‌های زن با او قهر بوده‌اند اما شکوه وقتی می‌فهمد فریدون را به خانه سالمندان برده‌اند و او بیمار شده ناراحت می‌شود و او را به خانه خودش و رضا می‌آورد تا از او مراقبت کنند.

حتم بدانید اگر به جای مثلث سعید آقاخانی، فاطمه معتمدآریا و رضا بابک، بازیگران جوان‌تری در فیلم حضور داشتند حرف و حدیث زیادی پشت فیلم به وجود می‌آمد. در حقیقت مونا زندی عامل اغواگری و جنسی را از کاراکترهایش حذف کرده و فقط روی عرف و احساسات انسانی تمرکز کرده است. عاملی که باعث شده تنش دراماتیک فیلم پایین بیاید اما همچنان فیلم محترمی باشد.

فکر می‌کنم اگر مونا زندی حقیقی کمتر شیفته اصل مدارا و فکر روشن فیلمش می‌شد و کمی جسورانه‌تر اجرایش می‌کرد الان می‌توانستیم درباره یک فیلم خیلی خوب و نه خنثی صحبت کنیم. مثلا تا این حد فیلمش بی‌زمان و بی‌مکان نبود. شکوه با بیگودی‌های زمان مادربزرگ‌هایمان که با پارچه سفید درست شده موهایش را می‌پیچد و همزمان زن آلامدی است که دامن و بوت می‌پوشد و از بازار بنفشه آفریقایی می‌خرد.

البته حذف جامعه از فیلم نکته مثبتی بوده. خود ماجرای مثلث این سه نفر به قدر کافی احساسات انسانی را برانگیخته می‌کند. اینکه چطور مرد از واژه‌ کلیشه شده‌ای مثل غیرت عبور می‌کند و به دریافت درستی از این کلمه می‌رسد. اینکه چطور پیوندهای محکم با هیچ تهدیدی از هم گسیخته نمی‌شوند و مهم‌تر از همه یاد می‌دهد که آدم‌ها می‌توانند با هم دیالوگ بگویند. این‌ها نکته‌های مثبت دوست‌داشتنی فیلم است که به آن باید بازی خوب و گرم و دوست‌داشتنی سعید آقاخانی را هم اضافه کرد که به گمان من محوریت فیلم اوست چون شوهر است که چالش مواجهه با همسر سابق زن را می‌پذیرد و حضور او را در خانه‌اش به خاطر احترام به گذشته همسرش می‌پذیرد. چالش‌های درونی ماجرا بیشتر از آنکه به تصمیم زن برگردد به احترام مرد به خواسته او مربوط می‌شود.

فاطمه معتمدآریا مثل همیشه جلوی دوربین راحت است اما واقعا کاراکتر زن زحمتکش مستقل او در سینمای ایران دیگر حرف چندانی برای گفتن ندارد و کاش یک نفر یک کمدی به معتمدآریا پیشنهاد کند که کمی از این قالب بیرون بیاید.

با این حال فیلم تنش دراماتیک چندانی ندارد. قصه‌اش آنقدر مونوتن و یکنواخت است که گاهی خسته‌کننده می‌شود. درامش ریتم درونی ندارد و به مدد تدوین و تقابل مردان تا پایان پیش می‌رود. در اجرا هم واقعا امتیاز خاصی نمی‌گیرد. اسم فیلم هم بد است. آن اشاره به گلدان‌های گل بنفشه آفریقایی که مرد دوست‌شان دارد و ارجاع به اسم فیلم دارد کار را خراب‌تر می‌کند.

بعضی فیلم‌ها هم هستند که از لحاظ سینمایی ارزش ویژه‌ای ندارند اما به خاطر نگاه و نیت‌شان امتیاز می‌گیرند. فیلم مونا زندی حقیقی از آن دسته است. مشکل «بنفشه آفریقایی» این است که هر چند حرف خوبی می‌زند اما آنقدر درگیر نیت شده که شیوه بیان را فراموش کرده و درنتیجه زود از خاطر می‌رود و هیچ لحظه ماندگاری ندارد. حتی وقتی زوج عاشق در تفاهم با هم می‌خوانند: ذلیل و بیچاره‌تر از من نیست در کوی تو.

برای آگاهی از آخرین اخبار و اطلاعات جشنواره فیلم فجر به صفحه ویژه جشنواره فیلم فجر ۹۷ در دیجی‌کالا مگ بروید.


برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲ دیدگاه
  1. نازنین

    خیلی فیلم ضعیفی بود. پر از ابهام های بی مورد و صحنه های بیهوده… مردم انقدر تعریف کرده بودن و با فیلم جهان با من برقص مقایسه می کردن که فکر میکردم قراره یه فیلم عالی ببینم. با این که ایده خیلی جذابی داشت ولی اصلانتونسته بود خوب پیش ببره داستان رو. شخصیت پردازی به شدت ضعیف بود و هیچی از گذشته هم بیان نکرده بود

  2. س.

    دیدگاه نویسنده که فکر میکند بین میزان تنش دراماتیک و قابل احترام بودن یک فیلم نسبتی هست یک دیدگاه بازاری است که ربطی به مخاطب هدف این فیلم ندارد. در واقع نویسنده این یادداشت فیلم اشتباهی را برای دیدن و نقد کردن برگزیده است و رویکرد اشتباه او این یادداشت را از ارزش تهی کرده. واضح است که نویسنده به فیلمای بازاری گل‌درشت عادت دارد تا جایی که متوجه رابطه خاص شکوه و فریدون که نشانه‌های اشکاری در فیلم دارد نشده است!

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X