نقد سریال چرنوبیل؛ بازی‌های خطرناک و هزینه‌ی دروغ

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۶ دقیقه
نقد سریال چرنوبیل

سریال چرنوبیل محصول جدید شبکه‌ی HBO برگ برنده‌ی این شبکه بعد از شکست فصل آخر سریال «بازی تاج و تخت» میان منتقدان و تماشاگران است. درامی تاریخی که به شکل یک مینی سریال ساخته شده و همان‌طور که از اسمش پیداست به فاجعه‌ی چرنوبیل می‌پردازد.

از ماجرای چرنوبیل خبر داشته باشید یا نه دیدن سریال چرنوبیل که در حال حاضر توانسته از «برکینگ بد» هم جلو بزند و در فهرست بهترین سریال‌های IMDb رتبه‌ی اول را پیدا کند، تجربه‌ای منحصربه‌فرد است. از آن جهت منحصربه‌فرد که اینجا چیزی برای اسپویل شدن وجود ندارد. همه‌ی قصه پیش‌تر روایت شده است و قرار نیست پیچش‌های داستانی غافلگیرتان کند. ۳۳ سال پیش بزرگ‌ترین آلودگی هسته‌ای کره‌ی زمین تا امروز اتفاق می‌افتد. هسته‌ی رآکتور نیروگاه چرنوبیل طی یک آزمون و خطای انسانی منفجر می‌شود و طبعا میزان آلودگی‌اش حتی قابل تخمین هم نیست. سریال چرنوبیل روایت آن روزهاست.

مسعود فراستی جایی گفته که این سریال پروپاگاندای آمریکایی‌هاست. حرفش درست باشد یا غلط سریال چرنوبیل آنقدر خوش‌ساخت است که جایش را در تاریخ تلویزیون حفظ کند. وظیفه‌ی سینما دادن درس تاریخ نیست. وظیفه‌اش روایت درست یک قصه دراماتیک در فرم هنر است. کاری که سازندگان سریال چرنوبیل به خوبی از عهده‌اش برآمده‌اند.

شروع سریال تکان‌دهنده است. پرفسور لگاسف که رییس تیم تحقیق و بررسی فاجعه‌ی چرنوبیل بوده خودکشی می‌کند. همان دقیقه‌ی اول سریال شما از سرنوشت قهرمانتان مطلع می‌شوید. یعنی حتی آن‌هایی که چیزی از چرنوبیل نمی‌دانند هم قرار نیست با پیچش داستانی درباره‌ی این که چه اتفاقی می‌افتد و چه بر سر قهرمانشان می‌آید مواجه شوند. سریالی که همه‌ی قصه‌ خودش و کاراکترهایش را می‌دانید چطور می‌تواند مخاطبش را درگیر نگه دارد؟ این چالش سخت سازندگان «چرنوبیل» بوده که از پس آن خوب برآمده‌اند.

طبعا قابل قیاس نیست ولی ببینید که در تنها فیلمی که درباره‌ی پلاسکو ساخته شده، یعنی «چهارراه استانبول» مصطفی کیایی، چطور کارگردان خودش را مجبور می‌کند تعدادی کاراکتر و قصه به ماجرای اصلی اضافه کند و تازه باز هم فیلمش کشش یک اثر سینمایی را هم ندارد. ولی در چرنوبیل با پنج ساعت سریال مواجه می‌شویم که سراسر اضطراب است و پر از هیجان و نفس‌گیر.

سریال چرنوبیل به جای این که درگیر پیچش‌های دراماتیک شود و بخواهد تماشاگرش را با قصه‌های جدید شگفت‌زده کند، حواسش پی خلق اتمسفر و فضاست و کاراکترهایی که هر کدام به نوعی با قضیه‌ی چرنوبیل پیوند خورده‌اند. بعد همه چیز پیچیده‌تر هم می‌شود. پای سیاست وسط می‌آید و مرز میان دروغ و کتمان دروغ و حقیقت. همان اول سریال جمله‌ی شاهکاری گفته می‌شود با این مضمون که: «بزرگ‌ترین هزینه‌ی دروغ این نیست که شاید ما دروغ را با حقیقت اشتباه بگیریم. خطر اصلی اینجاست که اگر زیاد دروغ بشنویم بعد دیگر قادر نیستیم که اصلا حقیقت را تشخیص بدهیم». خط اصلی داستان سریال چرنوبیل روی همین جمله مانور می‌دهد. پیچیدگی ماجرای چرنوبیل جدا از فاجعه و آلودگی رخ داده مربوط به رفتارهای دولت شوروی سابق است. جنگ سرد تمام شده اما همچنان شوروی می‌خواهد جایگاه خودش را به عنوان یک ابرقدرت تثبیت‌شده نگه دارد. ساده‌ترین راه برای مقامات انکار فاجعه است.

احتمالا مقامات روسیه به همین دلیل از سازندگان آمریکایی سریال شاکی هستند که دولتمردان شوروی را آدم‌هایی تصویر کرده‌اند که حقیقتی بزرگ را نادیده می‌گیرند و پشت گوش می‌اندازند تا اعتبارشان جلوی غرب خدشه‌دار نشود. چرنوبیل یکی از جالب‌ترین سریال‌هایی است که می‌توانید درباره‌ی مردان سیاست و البته آدم‌های معمولی ببینید. کل سریال روی کنش‌ و واکنش‌های کاراکترها استوار است چون اصل قضیه و انفجار رآکتور هسته‌ای که همان ابتدا اتفاق افتاده و دیگر موضوع قصه نیست. از آنجایی که هنوز جهان سر جایش است می‌دانیم که بالاخره توانسته‌اند تشعشعات چرنوبیل را تا حدی مهار کنند؛ هر چند حتی هنوز هم تأثیرات آن به شکل بیماری‌های منجر به مرگ در اروپا ادامه دارد. پس کل ماجرا به چگونگی تصمیم‌گیری‌ها برمی‌گردد و اینجاست که از سیاستمداران به مردم عادی می‌رسیم و سریال قهرمان‌های لحظه‌ای پیدا می‌کند. قهرمان‌هایی از همان طبقه‌ی کارگری که شوروی ادعای حمایت از آن‌ها را داشت و درنهایت در بروکراسی حکومت توتالیتر، آن‌ها بودند که فدا شدند تا بقیه‌ی مردم جهان نجات پیدا کنند.

آن سکانسی که سه مرد کارگر داوطلب می‌شوند تا دریچه‌های آب را باز کنند و زیر هسته‌ی شکافته شده بروند حتی اگر واقعیت هم نداشته باشد به لحاظ درام به شدت تأثیرگذار است.

نکته‌ی اصلی اینجاست که درواقع اهمیتی ندارد چقدر از قصه‌ی سریال چرنوبیل حقیقت دارد و چقدرش درام و قصه‌پردازی است. نکته‌ی مهم شیوه‌ی روایتی است که می‌تواند بیننده را متقاعد کند که همه‌ی حقیقت آن چیزی است که حالا در این سریال پنج ساعته می‌بیند. این قدرت سریال‌سازی کارگردان و خالق و فیلمنامه‌نویس سریال است.

چرنوبیل

فاجعه‌ی چرنوبیل در زمان ریاست جمهوری و دبیری کل ستاد گورباچف رخ داد.

بازی‌های سریال که قاعدتا نقش مهمی در متقاعد کردن مخاطب نسبت به باورپذیری جریانات چرنوبیل دارند، درخشان است. نه فقط از لحاظ گریم و شباهت (کافی است اسم کاراکترها را جست‌وجو کنید تا ببینید چقدر شبیه شخصیت‌های واقعی درگیر چرنوبیل هستند) که به دلیل بازی‌های‌شان که از لحاظ روانشناختی ما را به آن‌ها نزدیک می‌کند. این فاجعه بزرگی است که آدم‌ها درگیرش می‌شوند و هر کدام بنا به مسؤولیتی که دارند واکنش متفاوتی نشان می‌دهند. قهرمانمان همان اول خودش را می‌کشد و می‌دانیم که هر کسی در معرض رادیواکتیو قرار بگیرد مرده محسوب می‌شود؛ ظرف چند روز یا حداکثر چند سال. اما کارگردانی یوهان رنک و فیلمنامه‌ی خالق سریال، کریگ مازین، جوری است که چرنوبیل را از تبدیل شدن به سریالی که سرشار از ناله و شیون باشد نجات می‌دهد. حتی آسیب‌دیده‌ها بیشتر از حس همدردی یا آه و ناله حس وحشت را در مخاطب بیدار می‌کنند. وحشت از آسیب‌هایی که یک خطای بشری باعث‌ بروزش شد و پافشاری مسؤولان در حماقتشان به دلیل مسائل سیاسی و دیرکرد در پیگیری حادثه و استفاده از متخصصان چطور باعث گسترده‌تر شدن ابعاد این فاجعه شد.

نکته‌ی جذاب سریال چرنوبیل انسان‌ها هستند. کارگردان و فیلمنامه‌نویس با هوشمندی عنصر انسانی را نه فقط به عنوان قربانی که به عنوان متهم حادثه‌ی چرنوبیل روایت می‌کنند. درنتیجه چرنوبیل از یک درام تاریخی یا روایتی بیوگرافیک فراتر می‌رود و تبدیل به درامی سیاسی می‌شود. همانطور که لگاسف ابتدای سریال می‌گوید همه در چنین وقایعی فقط دنبال کسی هستند که تقصیرها را گردنش بیندازند و سرزنشش کنند. صادقانه خود سریال چرنوبیل هم این کار را انجام می‌دهد اما انگشت اتهامش را سمت آدم‌هایی بزرگ‌تر از دیاتلوف و کارمندان نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل می‌گیرد. همه‌ی آدم‌هایی که در این واقعه مسؤولیت تصمیم‌گیری داشته‌اند مقصرند.

مسعود فراستی جایی گفته که این سریال پروپاگاندای آمریکایی‌هاست. حرفش درست باشد یا غلط سریال چرنوبیل آنقدر خوش‌ساخت است که جایش را در تاریخ تلویزیون حفظ کند. وظیفه‌ی سینما دادن درس تاریخ نیست. وظیفه‌اش روایت درست یک قصه‌ی دراماتیک در فرم هنر است. کاری که سازندگان سریال چرنوبیل به خوبی از عهده‌اش برآمده‌اند.

فصل آخر «بازی تاج و تخت» را دیگر رها کنید. برگ برنده‌ی HBO حالا چرنوبیل است.

آخر کار فقط به کارگردانی درخشان سکانس‌هایی مثل باز کردن دریچه‌های آب اشاره می‌کنم. وقتی آن پایین، زیر هسته‌ی شکافته‌شده‌ی یک رآکتور، مردان پا به آب می‌گذارند و تنها نوری که داریم نور چراغ قوه‌هایشان است. حس خفقان یقه‌ی تماشاگر را می‌گیرد و رهایش نمی‌کند. حسی که از حرکت دوربین، نورپردازی و میزانسن انتخابی کارگردان می‌آید.

این یکی از بهترین کارگردانی‌های تلویزیونی است که تا امروز دیده‌ایم و یکی از تأثیرگذارترین سریال‌های این سال‌ها در باب این که چطور زندگی مردم در تمام کره‌ی زمین به هم وصل است و چطور ممکن است یک اشتباه حیات همه‌مان را به خطر بیندازد.

حالا روسیه می‌خواهد جواب سریال چرنوبیل را بسازد و از نقش سازمان سیا در ماجرای چرنوبیل پرده بردارد. نکته‌ی جدیدی خواهد بود و قطعا از همین حالا جزو سریال‌های کنجکاوی‌برانگیز است. اگر بتوانند سریالی به قدرتمندی چرنوبیل شبکه‌ی HBO بسازند، آن‌ها هم برگ جدیدی نه تنها به برنامه‌های تلویزیونی که به تاریخ اضافه خواهند کرد؛ چون تا امروز حداقل در جست‌وجوهای کلی، ردپایی از حضور آمریکایی‌ها در حادثه‌ی چرنوبیل نبوده است.

به هر حال برای دیدن چرنوبیل فعلی باید اعصابتان را قوی کنید، چون سریال برایتان این فاجعه و حتی آدم‌های حاضر در آن را تلطیف نخواهد کرد. چرنوبیل وحشت خالص است. فصل آخر «بازی تاج و تخت» را دیگر رها کنید. برگ برنده‌ی HBO حالا چرنوبیل است و نشان می‌دهد از آن شبکه‌هایی است که حالا حالاها می‌تواند شگفت‌زده‌امان کند.

امتیاز نویسنده: ۳ و نیم از ۵

بیشتر بخوانید: نقد فیلم بر دروازه ابدیت؛ در باب زیبایی جنون هنرمندانه



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۲۱ دیدگاه
  1. اسماعیل

    فراستی ها بیشمارند؛ لیکن اسم هایشان فرق میکند!

  2. عباس

    در متن میخوانیم:

    “”احتمالا مقامات روسیه به همین دلیل از سازندگان آمریکایی سریال شاکی هستند که دولتمردان شوروی را آدم‌هایی تصویر کرده‌اند که حقیقتی بزرگ را نادیده می‌گیرند و پشت گوش می‌اندازند تا اعتبارشان جلوی غرب خدشه‌دار نشود.””

    “”چرنوبیل از یک درام تاریخی یا روایتی بیوگرافیک فراتر می‌رود و تبدیل به درامی سیاسی می‌شود””

    “” پای سیاست وسط می‌آید و مرز میان دروغ و کتمان دروغ و حقیقت. همان اول سریال جمله‌ی شاهکاری گفته می‌شود با این مضمون که: «بزرگ‌ترین هزینه‌ی دروغ این نیست که شاید ما دروغ را با حقیقت اشتباه بگیریم. خطر اصلی اینجاست که اگر زیاد دروغ بشنویم بعد دیگر قادر نیستیم که اصلا حقیقت را تشخیص بدهیم». خط اصلی داستان سریال چرنوبیل روی همین جمله مانور می‌دهد””

    ور نهایت جمع بندی نویسنده:

    “”مسعود فراستی جایی گفته که این سریال پروپاگاندای آمریکایی‌هاست. حرفش درست باشد یا غلط سریال چرنوبیل آنقدر خوش‌ساخت است که جایش را در تاریخ تلویزیون حفظ کند. وظیفه‌ی سینما دادن درس تاریخ نیست. وظیفه‌اش روایت درست یک قصه‌ی دراماتیک در فرم هنر است. کاری که سازندگان سریال چرنوبیل به خوبی از عهده‌اش برآمده‌اند.””

    تکلیف نویسنده این متن با خودشم مشخص نیست.
    چرا باید یه سریال هالیویدی با موضوع تخصصی روی یه حادثه رو با یه فیلم ایرانی که فقط میخواد زوری یه حادثه رو توی فیلن بیاره (به هر دلیلی) برای اثبات خوب بودن سریال، مقایسه کنیم؟

  3. علی آزاد

    درود
    ایمان داشتم آدم هایی در ژانر فراستی از این سریال خوششان نمی آد. ولی جدای بحث های سیاسی بعنوان یک داستان ۵ برگی بسیار زیبا ساخته شده، صحنه های میخکوب کننده زیادی داره:
    تعجب لگاسف از دیدن گزارش حادثه در پشت در اتاق جلسه با گرباچف
    صحنه سقوط هلی کوپتر و نگاه لگاسف که با دوربین در حال نظاره کردن بود
    سگی که چند تا توله داشت وتوی یه خونه زندگی میکرد و …
    .
    .
    .
    و خیلی صحنه های دیگه

  4. فرهاد

    فیلم از نظر یک اثر هنر سینمایی عالی بود، کسی نمی‌تواند این واقعیت کتمان کند.
    تمام توجه تو را به دورغ گفتن و اثار احتمالتی آن جلب می‌کند. حتی اگر این داستان کاملا بر طبق واقعیت نباشد و یا حتی فرض کنیم که کل ماجرایی چرنوبیل یک افسانه باشد که شب ها برای بچه ها تعریف می‌کردند. بیان فضایی دروغی‌گویی و سرپوش گذاشتن در امور برای یک هدف به اصطلاح والا را می‌شود در این فیلم دید. و بهترین درس به ما می دهد برای یادگیری ارزش راستگویی است .
    امیدوارم که باعث بشد هوشیاری و راستگویی را در کشور بیشتر ببینم.

  5. پرهام

    سریالی زیبا که دست و پا زدن های بلوک شرق را نشان داد و اینکه چپ هرگز نفهمید:)

  6. نیما

    بعضی از دوستان حتی نمیدونن ژانر چیه و چطوری هجی میشه اومدن و ادعا میکنن اثر کمیک شده،واقعا تاسف باید خورد برای مغز معیوبتون چون هیچ کسی حتی یک لحظه در فیلم لبخندی به لبش نیومد که بگیم اثر در پی اغراق باعث خنده شده.تمامی داستان بر اساس واقعیت بوده و شاید بعضی حوادث پس و پیش شده تا اثر گذاریش بیشتر بشن اما به کلیت حادثه وفادار بود.خواهشا دوستانی که درکی از فیلم ندارن اظهار فضل نکنند کسی مجبورتون نکرده مثل فراستی حتما نظر بدید

  7. میلاد

    این سریال همه ش سرپوشی روی بزرگترین فاجعه اتمی تاریخ یعنی حمله اتمی آمریکا به هیروشیما و ناکازاکی، که بادستور انسانی بود و مسببانش تشویق شدن و با دستور مستقیم رییس جمهور آمریکا بود و بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر توی اون جزغاله شدن

    1. مهران

      برای شمایی که هیچ درکی از تاریخ ندارید و فقط به تکه آخر فیلم رسیدی که یکی داره یکی دیگه رو میکشه و توی اون سکانس میخواهید تصمیم بگیری که خیر کیه و شر کی!!!!
      شما برو اول تاریخ رو بخون که چرا اون بمب انداخته شد تا بعد به درست یا غلط بودنش برسیم!
      فقط این رو میتونم بگم که ژاپنی که بمب روش انداخته شد حرفی برای گفتن نداره و اعتراضی نداره ولی شمایی که این سر دنیا بدون هیچ سواد سیاسی و تاریخی نشستی و کار آمریکا رو نقد میکنی که کارش اشتباه بوده! (چون از آمریکا مثلا خوشت نمیاد!)

      1. محمد

        تبریک بهت میگم!
        مزخرف‌ترین و بی‌اساس‌ترین کامنت وب فارسی رو تا این لحظه به اسم خودت ثبت کردی!
        فارغ از اینکه آمریکا کیه و چیکاره است، مرگ ۱۰۰۰۰۰بی‌گناه رو در حد خوندن یه صفحه از تاریخ بی ارزش کردی. فقط میتونم بگم متاسفم.

      2. علی

        رفیق یه حقیقت های هست که سعی شد حذف بشه مثل اینکه چی باعث شد هیتلر به فکر شروع جنگ بیفته و کشوری که توسط منافقین استعمار شده و شرق و غرب اش دست لهستان و فرانسه بوده و همه چیز اش زیر نظر انگلیس بوده چطور تونست تانک فولادی بسازه
        به خاطر کمک های مالی امریکا و صادر کردن فولاد به المان و حمایت معنوی از هیتلر بود برای شروع جنگ همه این ها با سند دارم می گم همیشه بزرگترین تارجران مرگ امریکایی ها بودن بعد از جنگ جهانی اول و وام های کلانی که کشور ها مجبور شدن از امریکایی ها بگیرن و سود کلانی که کرد میشه اینو فهمید

      3. میلاد

        فک کنم جوابشون رو دادن.
        بحث درست یا غلط بودن کار آمریکا رو نکردم. اون کار منجر به کشته شدن بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر شده. مطمئنا غلطه. مگر اینکه توجیه دیگه ای براش بتراشین که بعید هم نیست. بالاخره اون روز ژاپن از مقدار کمی دموکراسی بهره می برد و نیاز بود اینقدر بلکعه بیشتر بهش دموکراسی صادر بشه!

  8. سین شین

    این سریال عالیه

    خیلی خوب حادثه به تصویر کشیده

  9. پیمان

    مینی سریال فوقالعاده ای و به شدت توصیه میکنم بخصوص در شرایط حال حاضر کشورمون به خوبی میشه با قربانیان حادثه چرنوبیل که اسیر سیاست های بوروکراتیک و عدم شفافیت نظام سوسیالیستیشون شدن همذات پنداری کرد و میبینید چه شباهتای عجیبی بین دیالوگای مسیولینشون با مسیولین فعلیمون وجود داره

  10. علی

    چیزی بنام پروپاگاندا ندیدم. جملات خیلی حالت کمونیستی دارد . اهنگی برای سریال درنظر گرفته نشده صدای وحشتناک راکتور درحال سوختن است. چرنوبیل سراسر وحشت است بوی مسموم کننده گرافیت حتی از مونیتور هم استشمام میشود. افرادی که میگویند پروپاگاندا هست فیلم کرخه تا راین یا فیلم بلمی به سوی ساحل ببینند بعد نظرشان را بگویند
    وحشت ترس جنون تنهایی مرگ همه اینها را به راحتی می توان دید. چرنوبیل واقعا شاهکار سریالهاست

  11. سایبرپانک

    تک تک دیالوگ هایی که در این اثر آمده پروپاگاندایی بیش نیست. این دیالوگ های تبلیغاتی و تحریف های صورت گرفته در داستان، بدون شناخت جامعه ی کمونیستی صورت گرفته که همین امر باعث شده این مینی سریال تبدیل به یک اثر کمدی و طنز بشود.

    علاوه بر این موضوع، انتخاب چنین سوژه هایی برای ساخت اثر، به دلیل مستقل نبودن این آثار و منابع مالی عظیمی که به چنین سوژه هایی اختصاص می یابد ، اهداف انسانی و اخلاقی را با شک و تردید مواجه می کند و احتمال اینکه با استفاده از: سوءاستفاده از فجایع انسانی ، عوام فریبی و سوءاستفاده از تحریک احساسات مردم ، برای خود پول و اعتبار بیشتر کسب کنند را به شدت بالا میبرد. در واقع خیلی بعیده اهداف ساخت چنین آثاری انسانی و اخلاقی باشد ، بخصوص وقتی پای کمپانی عظیمی مثل HBO وسط باشه.

    1. s.e

      منتقد کی بودی تو برو بشین کیمیتا ببین

    2. مهران

      ظاهرا این سریال برای افراد کومونیست دوست که آرمانهایشان رو در سیستم کومونیستی جستجوی میکنند خوشایند نیامده!!!
      مزخرافتی که توی مغزشون فرو کردند که بله گویی شوروی کومونیستی (و همچینین کشورهای کومونیستی باقی مانده فعلی) گویا دارای شفافیت و آزادی و رفاهی آنچنانی بودند که کل غرب درصدد تخریب و پنهان کردن خورشید پشت ابر و این مدینه فاضله بودند!!!
      نمونه بارز این همه پیشرفت و دستاورد کومونیست رو میتونید تو کشورهای پیشرفته ای مثل کره شمالی و کوبا و وحتی….جست!!!!
      اونا همشون دروغ میگن و تحریف میکنن و شما و مردم موجود در کوبا و کره شمالی راست میگید!!!!

    3. ali

      داداج فراستی نیستی شما اگر به نظر شما این سریال طنزه پس کاخ سفیدم حسینیس بابا ترخدا حرف مفت نزنین وقتی قیمت گوشت و مرغ اینقدر گرونه انرژیتو نگه دار پروپاگاندای کی بودی ناناس

    4. فرهاد شادمند

      بوجه ی پیامبر رسول الله از این بیشتر بود . یک نگاهی بنداز و بعد نظر بده.
      کاری به درستی ماجرا ندارم و سریال کار هنری عالی بود.

    5. اسماعیل

      بنده لیبرال نیستم ولی سگش به کمونیسم شرافت داره! تو سیستم لیبرال از طریق فریب و هدایف افکار عمومی از طریق رسانه مردم کنترل میشن ولی کمونیست ها به معنای واقعی کلمه زامبی هستن!
      منطق و تفکرشون هم از نظر غیر قابل احترام شما پیداست!

    6. mhmmd

      شما برو همون سریال مانکن ببین لذت ببر نمیخواد اینجا ادای منتقدارو در بیاری

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما