نفسی که ممد حیات بود، مخل حیات شد!

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳ دقیقه

چند روز پیش بالاخره نمایندگان کشورها در کنفرانس تغییر اقلیم پاریس به توافق رسیدند. توافقی که البته به نظر بسیاری از کارشناسان خیلی هم امیدوار کننده نیست و نتوانسته با قوانین الزام آور، کشورها را مجبور به کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای کند. بیشترین سهم انتشار گازهای گلخانه‌ای را آمریکا، چین و اتحادیه‌‌ی اروپا دارند و به هر صورت مسئولیت اصلی گرمایش زمین بر گردن آن‌هاست. اما از همه جالب‌تر برای ما، سهم و نقش ایران است. واقعیت این است که ایران نقش خیلی کمی در انتشار گازهای گلخانه‌ای دارد؛ چیزی کمتر از ۱٫۵ درصد. با این حال خانم معصومه ابتکار به عنوان نماینده‌ی ایران در اجلاس شرکت کرد و کشور ما هم به نوبه‌ی خود طرحی را برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای ارائه داد. کاهشی که خانم ابتکار گفت در صورت برداشته شدن تحریم‌ها، با ورود فناوری‌های نوین به ایران بیشتر هم می‌شود.

این سهم کم در انتشار گازهای گلخانه‌ای، به معنی آلایندگی کم صنایع و کشاورزی ما نیست، به معنی این است که اساسا کشور صنعتی و پیشرفته‌ای نیستیم و بنابراین نقش زیادی هم در این قضیه نداریم. البته به دلیل برخورداری از نعمت گاز طبیعی، خوشبختانه برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر، در نیروگاه‌های تولید برق خود از زغال سنگ استفاده نمی‌کنیم و گاز طبیعی که سوخت پاکیزه‌تری است را می‌سوزانیم.

مسئولیت سهم عمده‌ای از انتشار گازهای گلخانه‌ای ما بر عهده‌ی بخش حمل و نقل است. به طور کلی سامانه‌ی حمل و نقل غیر بهینه‌ای داریم و بنزین و گازوییل ما هم با استانداردهای آلایندگی مدرن جهانی مطابقت ندارد. این را بگذارید کنار خودروهایی که فاقد فناوری‌های پیشرفته‌ی کاهش آلودگی هستند و بسیاری از آن‌ها فرسوده‌اند. در ضمن سال‌هاست که بر روی حمل و نقل ریلی سرمایه‌گذاری نکرده‌ایم و ریل‌ها و قطارهای ما کاملا باستانی هستند. ما در شهرهای بزرگ کاری کرده‌ایم که باعث شده بیشتر روزهای سال در کف اقیانوسی آلوده به گازهای مضر و ذرات معلق زندگی کنیم.

دوباره وارد فصل سرما شده‌ایم و سناریوی کلیشه‌ای وارونگی و آلودگی هوای شهرهای بزرگ تکرار شده است. خیلی‌ها تقصیر را صرفا به گردن بنزین‌های کم‌کیفیت می‌اندازند. واقعیت این است که بخش زیادی از تقصیر به گردن خود ماست. ما به راندن خودروهایمان عادت کرده‌ایم. رانندگی اول صبح در تهران و زمانی که در ساعت اوج شلوغی و ترافیک مطلق بر سر کار می‌روید اصلا لذت بخش نیست. (البته برای بعضی‌ها ممکن است کاملا لذت بخش باشد) بعد از یک ساعت که در ترافیک بنزین سوزانده‌اید تازه باید دقایقی به دنبال جای پارک بگردید. با یک حساب سر انگشتی هم می‌توان فهمید که هزینه‌ی سوخت، استهلاک، بیمه، تصادف‌های جزیی و البته سرمایه‌ای که برای ماشین خود خوابانده‌اید، اصلا به ماشین سواری اول صبح و دم غروب نمی‌ارزد.

بیایید کمی حساب و کتاب کنیم. فرض کنید که منزل شما جایی در نزدیکی میدان آزادی تهران و محل کارتان جایی نزدیک به میدان ونک است. کرایه‌ی تاکسی ون میدان آزادی تا میدان ونک ۲ هزار تومان است. در یک رفت و برگشت شما باید ۴ هزار تومان بپردازید. کمی هم ممکن است در صف مسافران منتظر بمانید یا اصلا در ساعات خلوتی، منتظر بنشینید تا تاکسی پر شود. شما روزی ۴ هزار تومان بابت رفت و برگشت خرج می‌کنید. فرض کنید دو کورس تاکسی دیگر هم سوار شوید تا جمع این مبلغ ۶ هزار تومان بشود. یقین دارم که اگر با ماشین شخصی این مسیر را بروید و برگردید، در این ترافیک بیشتر از ۶ لیتر بنزین مصرف می‌کنید. کافیست استهلاک ماشین، هزینه‌ی سرویس‌های دوره‌ای و تصادف‌های جزیی درون ترافیک را حساب کنید تا هزینه‌ی عملیاتی ماشینتان کاملا بیشتر شود. چیزی در حدود یک میلیون تومان در سال هم باید هزینه‌ی بیمه‌ی ماشین بکنید. این درحالیست که اگر خودروی خود را مثلا ۴۰ میلیون تومان خریده باشید، این ۴۰ میلیون را در بانک بگذارید و سود ۲۲ درصد بگیرید، چیزی در حدود ۷۳۳ هزار تومان در ماه به حسابتان واریز می‌شود.

البته مالک خودرو بودن ابعاد مختلفی دارد. مثلا ممکن است خودرو بخشی از شخصیت اجتماعی ما را بسازد یا اینکه اصلا دوست داشته باشیم برای سفر و رفت‌ و آمدهای آخر هفته از ماشین استفاده کنیم. در ضمن در بسیاری از شهرهای کوچک‌، داشتن خودرو کاملا نیاز است چرا که سامانه‌ی حمل و نقلی مثل تهران و دیگر شهرهای بزرگ ندارند. بنابراین بد نیست که بیشتر مردم برای خود خودروی شخصی داشته باشند. با این حال به نظر می‌آید که لازم نیست در شهر بزرگی مثل تهران، هر روز صبح که می‌خواهیم از خانه به سر کار برویم، ماشینمان را از پارکینگ بیرون بیاوریم و در ترافیکی که آدم را یاد فیلم‌های آخرالزمانی می‌اندازد به سوی روتین‌های زندگی خود حرکت کنیم. به خصوص که در این روزهای زمستانی هوا حسابی وارونه می‌شود و دود بنزینی که در ماشین‌هایمان می‌سوزانیم، به چشم خودمان می‌رود.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۱۰ دیدگاه
  1. حسن واحدمطلق

    خییییلی خوب بود … دقیقا همون چیزایی که همش به اطرافیانم میگم ولی کو گوش شنوا … ولی دمت گرررررم جناب مومن زاده

  2. محمد سماک محمد سماک

    مهدی جان بابت مطلب خوبت ازت ممنونم. منتها در کنار به صدا درآوردن زنگ خطری که مدت‌ها است به صدا در اومده، یه سری افشاگری‌ها هم توی نوشته‌ات به چشم میخوره که خیلی هم باحاله!

  3. مسعود

    فکر کنم سود ماهیانه را اشتباه حساب کردی
    باید ماهیانه ۷۳۳ هزار تومن بشه
    ولی با نظرتون موافقم

  4. زهره

    به غیر از کسانی که مجبور به استفاده از ماشین هستن، افرادی که به طور مداوم از ماشین استفاده می کنن همانطور که علم خطرات آلودگی هوا رو نمی دونن متأسفانه این رو هم نمی دونن که با نشستن مداوم روی صندلی اتومبیل و کلاج گرفتن چه آسیب های جدی ای به ستون فقرات، لگن و زانوهاشون وارد میکنن که مطمئنا اگه می دونستن این اشتباه رو انجام نمی دادن.

    1. میثم

      پنجاه سال پیش در چنین روزی وسیله ای اختراع شد به نام گیر بکس اتوماتیک . در حال حاظر فقط در ایرانه که بسیاری از رانندگان در حال نبرد با کلاج خودروهاشون هستند !

      1. amir1233

        راضیم ازت داداش…

        من خودم رشتم مکانیک خودرو و از بچگی عشق اتومبیل داشتم.

        تو کشور ما این حرفا اصلا معنی نداره…

  5. امیر چگینی

    آقای مومن زاده ترکوندیا،هم عنوان،هم خود متن…

  6. میثم

    من هم نظر شما رو داشتم. اما دو سال پیش وقتی زیر بارون شدید ، چهل و پنج دقیقه یک لنگه پا ایستادم و هیچ تاکسی و مسافر کشی سوارم نکرد و بعدش که با هزار مکافات عین موش آبکشیده رسیدم خونه ، بخاطر ابتلا به انفولانزا چهار روز اجداد متوفام جلوی چشمم اومدن و رفتن ، کلا گاز گلخانه ای و زندگی سبز از مغزم پرید و حالا عین یک شهروند عاقل هر روز با ماشین میرم سر کار و برمیگردم.
    تازه از نشستن کنار همشهریهای عزیزی که بلند با موبایل صحبت میکنند یا خیلی اعیانی تو ماشین میشینند و نصف هیکلشون رو روی آدم میندازند و سر کله زدن با راننده هایی که همیشه سال از کم بودن کرایه و گرون بودن قیمت سوخت و لاستیک و گوشت و تخم مرغ شاکی هستند و پول خرد هم ندارند و کرایه رو حسابی گرد میکنند و هر روز یه نرخی از آدم میگیرند و از عالم و آدم طلب کارند راحت شدم.
    این با کلاس بازیها مال ما نیست . شما هم بیخیال شید …

    1. کامران

      دقیقا من هم همین طور.
      آقای مومن زاده این سناریوی شما زمانی جواب میده که حمل و نقل عمومی به قدری توسعه پیدا کنه که نه تنها صرفه مالی بلکه صرفه زمانی و راحتی با حمل و نقل عمومی باشه. نه در حال حاضر که نه تنها راحتی و صرفه زمانی به هیچ وجه با حمل و نقل عمومی نیست، بلکه به نظر من صرفه مالی آنچنانی هم نداره.

      من روزهای زوج با ماشین به سر کار میام و روزهای فرد با حمل و نقل عمومی. روزهای زوج بین ۴۰ تا ۴۵ دقیقه بعد از حرکت از منزل به سرکار میرسم و روزهای فرد حدود ۱:۱۵ تا ۱:۲۰ دقیقه طول میکشه.
      پس اول باید زیرساخت ها درست بشه، که اگه این اتفاق بیفته نیازی به فرهنگ سازی نیست و خود جامعه به سمت حمل و نقل عمومی سوق پیدا خواهند کرد.

    2. رفتاری

      تا وقتی که همه این جور ودخواهانه فکر میکنن، ما باید دود بخوریم.
      شما که دارید نسیت به نشستن بد یک نفر تو ماشین اعتراض می کنید، بهتره یه نگاه به انداختن کل هیکل ماشینتون روی خیابون بندازید.
      بعدم میتونید روزای بارونی ماشین ببرید، نه باقی روزا. و این توجیهه که خاطره یه روز سرماخوردگیتونو مطرح میکنید. مگه بقیه مردم چی کار میکنن. خون شما رنگین تره؟

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X