عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل یازدهم/ بخش اول)
فصل یازدهم/ بخش اول
ساختن کسبوکاری از باد هوا: دستورالعمل راهاندازی کسبوکار
وقتی حوادث جهان توپ قوسدار بسیار بزرگی را به سمتتان پرتاب میکند، چگونه کسبوکارتان را بازسازی میکنید؟ وقتی کسی هواپیمایی را به ساختمانی میکوبد و این مساله کل الگوی کسبوکارتان را به مخاطره میاندازد، چه میکنید؟ روث باچینسکی مدرک روانشناسی داشت و موسسهی بینالمللی کاربرد بالینی رفتار درمانی (NICABM.com) را اداره میکرد. NICABM در عرصهی درمان ذهن-جسم- روان، پیشتاز و پیشگام بود، آنها به مدت ۲۰ سال با ادامه دادن آموزش به پرستاران حرفهای برای حفظ سلامت و سلامت روانی دیگران، اعتبار کسب کرده بودند.
روث، از زمان شروع به کار شرکت دهها هزار نفر از روانشناسان، مشاوران، مددکاران اجتماعی، پزشکها و پرستاران را در رشد استعدادها یشان و کمکرسانی بهتر به بیمارانشان، یاری کرده بود و این کار را عمدتا از طریق گردهماییهای حضوری انجام میداد. گردهماییهای او تا ۱۰۰۰ نفر شرکتکننده داشت که از سراسر جهان میآمدند، او متخصصان برتر را برای پرداختن به آموزشهای جانبی دعوت میکرد.
همهچیز خوب پیش میرفت تا اینکه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ فرارسید. حملات تروریستی آن روز، زندگی بسیاری از مردم را زیر و رو کرد و همهجور پیامد پیشبینینشدهای به همراه داشت. یکی از اثراتش این بود که بسیاری از افراد سفرهای کاری خود را کاهش دادند. این مساله به کسبوکارهای زیادی از جمله کار روث آسیب زد. منبع اصلی فروش و درآمدش گردهماییها بودند و قانع کردن مردم برای اینکه سوار هواپیما بشوند و برای شرکت حضوری در این گردهماییها سفر کنند، سختتر و سختتر میشد. درحالیکه کسبوکار روث هنوز سودآور بود، اما او مسیری را که فروشها و سودها به آن گرایش پیدا کرده بودند دوست نداشت.
زندگی چالش بزرگ دیگری نیز برای روث در چنته داشت. تقریبا در همین زمان، او شریکی را که مدتها با هم بودند پس از نبردی طولانی با یک بیماری علاجناپذیر از دست داد.
همچنانکه روث از آن دورهی سوگواری شدیدش بهبود پیدا میکرد، با نگاهی تازه کسبوکارش را برانداز کرد و تشخیص داد که چیزی باید عوض شود. سوددهی کاهش پیدا کرده بود و پر کردن صندلیهای سالن برای رویدادها دشوارتر شده بود. اینجا بود که روث به اینترنت به عنوان مسیری مناسب برای کسبوکارش نگاه کرد. او تصمیم گرفت به جای رویدادهای حضوری که اشخاص باید در آن شرکت میکردند، رویدادها را به جهان «مجازی» منتقل کنند.
روث عمدتا محصولش را به شاغلان دارای مجوز میفروخت. درصد اندکی از مشتریانش افرادی غیرحرفهای بودند، اما اکثرا کارکنان مجرب بخش سلامتی بودند که مجوز داشتند. او به روانشناسان، درمانگران، پرستاران، مشاوران و مددکاران اجتماعی پیشنهاداتی برای ادامهی اعتبار آموزشی ارائه میکرد. بازار کار او به نگاه و حساسیتی به شدت حرفهای نیاز داشت، اما با این حال لازم بود فروش هم داشته باشد. این موردی کاملا مناسب برای دستورالعمل عرضهی محصول بود.
تذکر پزشک ارشد ارتش:
نمیدانید که چه کسی پیشاعرضهی شما را مشاهده میکند
کنفرانسهای آنلاین روث از همان ابتدا موفقیتآمیز بودند. از بسیاری جهات او برای هر کدام از کسانی که با آنها آشنا میشد، یک عرضهی PLF کلاسیک را به اجرا میگذاشت. او سه بخش از درونمایهی پیشاعرضهی خود را که معمولا شامل فایلهای تصویری و گاهی گزارشهایی در قالب PDF میشد منتشر میکرد؛ بهعنوانمثال، نخستین بخش درونمایهی پیشاعرضهی او در آموزشهای «علم ذهن» جدیدش، یک فایل تصویری بود به نام دو هدیهای که میتوانید همین امروز به ذهنتان دهید. آن فایل تصویری باعث ایجاد بیشاز ۱۰۰۰ اظهار نظر شد.
بعد از آنکه روث، پیشاعرضهای استاندارد به شیوهی PLF را به اجرا گذاشت، ثبتنام برای رویداد مجازی خود را آغاز کرد. این رویداد مجموعهای از سمینارهای اینترنتی بود و افراد میتوانستند ثبتنام کرده و به صورت رایگان در سمینارها شرکت کنند. اینجا جایی بود که روث فروشش را در مرحلهی «طلایی» به اجرا گذاشت. این فروش شامل فایلهای ضبطشده از این سمینارها بود بهعلاوهی رونوشتها و هدیههای دیگر.
مفید است بدانید که با آنکه روث در حوزهی روانشناسی مدرک داشت، خودش «متخصصی» نبود که به آموزش اشتغال داشت، بلکه در عوض، متخصصانی با کلاس جهانی مثل دنیل آمن، رم داس و دنیل گُلمن را برای اینکار آورده بود.
همچنین مفید است بدانید که روث بهواقع بخش اعظم درونمایهی خود را در اختیار همگان گذاشت. اگر میخواستید در هر کدام از آن سمینارها به صورت زنده شرکت کنید، بنابراین میتوانستید تمام آنها را بدون خرج کردن حتی یک دلار بشنوید، اما بسیاری از افراد برای فواید و هدیههای اضافه که در مرحلهی طلایی به دست میآمدند، حاضر بودند پول پرداخت کنند.
بهخاطر موفقیتی که این الگو به همراه داشت، روث کارش را گسترش داد. او حالا سه یا چهار رویداد مجازی گوناگون را در سال برگزار میکند، از جمله: یکی در زمینهی تمرکز حواس، یکی در حوزهی علم ذهن، یکی هم در مورد درمان آسیبهای روانی.
برای به دست آوردن دورنمایی کلی از همهی اینها باید گفت که روث آمار و ارقام عظیمی ایجاد کرد. در یکی از دورههای آموزشی اخیرش، ۹۰۰۰ نفر (از سراسر جهان) برای شنیدن یکی از سمینارهایش وارد سیستم شدند. اهمیت این آمار و ارقام زمانی بیشتر میشود که در نظر داشته باشید اکثریت قریب به اتفاق شنوندگان، کارکنانی هستند که در حوزهی کاری خود مدرک و مجوز دارند. روث در واقع فرآیند بازاریابی را در میان عموم مردم به اجرا نمیگذاشت، بنابراین با گسترهی بسیار کوچکتری از افراد بهعنوان خریدار سروکار داشت.
روث اخیرا به یک گردهمایی دعوت شده بود (همراه با دیگر پیشگامان زمینهی کاریاش) تا درخصوص راههای کمک به ارتش آمریکا در حوزهی خدمات سلامت روانی برای سربازان به تبادل نظر بپردازند. او در این گردهمایی توانست ارزیابی دیگری از میزان تاثیرگذاری خود داشته باشد. زمانی که روث آنجا بود با پزشک ارشد ارتش ایالات متحده (یک ژنرال سه ستاره) دیدار کرد که به روث گفت: «من ایمیلها شما را میخوانم.»
بهعبارت دیگر، پزشک ارشد ارتش آمریکا درونمایهی پیشاعرضهی روث را مشاهده میکرد!
البته مهمترین خبر این بود که کسبوکار روث، نهتنها در گذار از سمینارهای زنده و حضوری به دورههای آموزشی برپایهی سمینارهای اینترنتی جان سالم بهدر برده بود، بلکه رونق نیز گرفته بود. در سه سال اخیر کسبوکار او رشدی ۱۶۰درصد داشته است و او سالانه، مستقیما دهها هزار نفر را یاری میکند و آن کارکنان مجرب حوزهی سلامتی از دورههای آموزشی روث استفاده میکنند تا به صدها هزار نفر از بیمارانشان کمک کنند.
داستان روث یکی از بازآفرینیهای کامل در حوزهی کاری اوست. شیوهی توزیع محصولش از کنفرانسهای زنده به کنفرانسهای مجازی تغییر شکل داد. شیوهی بازاریابی او از پیامهای مستقیم به شکل عرضهای اساسا آنلاین دگرگون شد. طی این مسیر، میزان سوددهی را افزایش داد، دامنهی کاریاش را گستردهتر کرد و ریسک موجود در کسبوکارش را پایین آورد.
دستورالعمل بهاثباترسیده… توسعه یافت
بسیارخب، تابهحال ثابت کردیم که این PLF ابزاری است خارقالعاده برای عرضهی محصولات و خدمات شما. حالا میخواهم درمورد چگونگی ارتقای آن به سطح بعدی صحبت کنم. سطحی که آن را دستورالعمل راهاندازی کسبوکار (BLF) مینامم. این است روش اتخاد مفهوم کلی دستورالعمل عرضهی محصول و استفاده از آن برای ساختن (و گسترش دادن) یک کسبوکار بینقص.
در فصلهای قبلی بخش عمدهی داستان شخصیم را با شما درمیان گذاشتم که سفری بود دیوانهوار از آقای مامان که خانه میماند و از یکی،دو بچه نگهداری میکرد تا ساختن کسبوکاری با درآمدی چندین دلاری که صدها هزار نفر را تحت تاثیر خود قرار داد. اگر مینشستم و برای تعریف این داستان، رمانی مینوشتم، هیچکس آن را باور نمیکرد.
اما داستان بسیار مهمتر از من است زیرا PLF فقط مسالهی عرضهی محصول را دربرنمیگیرد. این فرآیند به راهاندازی کسبوکارها میپردازد و حتی به مردم کمک میکند تا زندگی رویاییشان را پدید بیاورند.
از داستان جان گلگر آگاه شدید که زمانیکه برای دریافت دستورالعمل عرضهی محصول پول قرض گرفت، خانوادهاش از کوپنهای غذایی استفاده میکردند. او حالا یک کسبوکار جدی ایجاد کرده که فروش آن در حدی است که از یک خط تولید کامل استفاده میکند و شش نفر را استخدام کرده است.
سوزان گرت هم بود که از مرحلهای که تنها قادر بود سالانه به یکدوجین آدم در نگهداری سگها یشان کمک کند، بهجایی رسید که همان خدمات را در اختیار هزاران نفر از صاحبان سگ گذاشت. سوزان همچنین توانست هزینهی سفرهایی را که لازم بود برود بهشدت کاهش دهد درحالیکه درآمدش را بهشکل چشمگیری افزایش داد. بهعبارت دیگر، او به افراد بیشتری کمک میکرد، سبک زندگیش بهتر شد و پول بیشتری درآورد.
ویل همیلتون نیز یک مربی تنیس بود که تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده بود و تقلا میکرد وبسایت آموزش تنیسش را ترقی دهد، بهجایی رسید که توانست با برخی از تنیسبازان حرفهای جهان کار کند و کمکشان کرد که دانش و معلوماتشان را به جهان عرضه کنند.
بهمنظور احترام گذاشتن به حریم خصوصی مشتریانم، نمیخواهم فاش کنم که برآیندهای مالی که آنها در کسبوکارشان با آن مواجه شدند به چه صورتی بود، اما اکثر افراد حجم فروشها و سودهای کاملا تکاندهندهای خواهند یافت.
بسیارخب، آنها چطور این کار را کردند؟
دستورالعمل راهاندازی کسبوکار
با برنامهی آموزشی دستورالعمل عرضهی محصول وارد حرفهای شده بودم که در آن به افراد چگونگی آغاز و گسترش کسبوکار و بهویژه کسبوکارهای آنلاینشان را آموزش میدادم. انجام این کار را در بافت عرضهی محصول به آنها یاد میدادم، اما حقیقت این است که این دورههای آموزشی خیلی عمیقتر از این حرفها میرفتند. در واقع، روشی که دوست دارم این مساله را در نظر بیاورم این است که کمکشان میکردم دیانای کسبوکارشان را از نو بسازند. آنها معمولا بلافاصله پساز یاد گرفتن استراتژیها و فنونی که PLF را تشکیل میدادند، آن ابزارها را در تمامی عرصههای کسبوکارشان بهکار میگرفتند.
نخستین عرضهی موفق شما قرار نیست آخرین عرضهیتان باشد.وقتی کسی وارد برنامهی PLF من میشود، هدف شخصی من این است که کاری کنم با عرضههایشان، ظرف یک هفته به اندازهی یک سال فروش داشته باشند. این واقعا هدفی والاست و هرکسی نمیتواند به آن هدف دست یابد. در واقع، این حالت تقریبا هرگز در نخستین عرضهی آنها تحقق نمییابد، اما مساله اینجاست که نخستین عرضهی موفق شما قرار نیست آخرین عرضهیتان باشد.
به همین خاطر است که گروه کاملی از شاگردان PLF وجود دارند مثل جان گلگر، سوزان گرت، ویل همیلتون و روث باچینسکی که عرضه را به سطح کاملا متفاوتی بردند. آنها از چیزی استفاده کردند که من دستورالعمل راهاندازی کسبوکار مینامم. این روش کار آن است…
از کوپنهای غذایی تا درآمد ششرقمی (و بیشتر)
بگذارید با جان گلگر آغاز کنیم. همانطور که پیشتر گفتم، نخستین عرضهی او یک بازی تختهای بود که شناخت گیاهان و رستنیهای خوراکی و دارویی را به کودکان آموزش میداد. این عرضه مقدار زیادی شهرت برایش به همراه آورد و همچنین کمک کرد که افراد جدید بسیاری به فهرستش راه پیدا کنند. او نیروی فزایندهی ایجاد شده بهوسیلهی آن عرضه را گرفت و از آن برای فروش صندوقچهی گیاهان داروییاش استفاده کرد که محصولی فیزیکی حاوی مولفههای ضروری برای درمانهای خانگی به کمک گیاهان دارویی بود.همهی اینها کمک کرد که جایگاه و موقعیتش در بازار فروش بالا برود که حتی درادامه به فرآیند فهرستسازی او کمک بیشتری کرد. در هر عرضه فعلوانفعالات عظیمی (به عبارتی مکالمههای عرضه) میان او و اعضای فهرستش برقرار میشد که او را در مشخص کردن اینکه محصول بعدی چه باید باشد یاری میکرد. وقتی مشتریها و مشتریهای فرضیتان به شما ایده میدهند دیگر چه نیازی به حدس و گمان است؟
بنابراین در آن مرحله، جان محصول جدید و عمدهای را آماده کرد: سایت عضوگیری LearningHerbs.com. طبیعتا برای سایت عرضهای صورت داد که موفقیتی بزرگ به همراه داشت. او از تمام دانش و مهارتهایی که از عرضههای قبلی کسب کرده بود، استفاده کرد و بهترین عرضهاش تا آن زمان را رقم زد. او صدها عضو برای سایتش به دست آورد که حق عضویت پرداخت میکردند. عرضههای بعدی تعداد مشترکان را به هزاران نفر افزایش داد. نفری ۱۲ دلار در ماه برای دسترسی به سایت عضوگیری پرداخت میکردند.
آن سایت درآمد بسیار چشمگیری برایش فراهم کرد که ماهانه و بهصورت خودکار، مکررا به دستش میرسید، جریان درآمدی که میتوانست روی آن حساب کند. درآمد دائمی به این معنا بود که میتوانست شروع به استخدام افراد کند و او نیز آرامآرام شروع به ساختن تیم کاری خود کرد.
آن عرضه نهتنها فهرستش را گسترش داد، بلکه موقعیتش در بازار فروش را نیز بهتر کرد. جان حالا یکی از بازیگران عمدهی بازار آموزش گیاهان دارویی بود، البته جان هرگز خودش را در جایگاه متخصص قرار نمیداد؛ او بیشتر نقش کسی را بازی میکرد که متخصصان را برای آموزش به کسانی که کارش را دنبال میکردند، دعوت میکرد. با این وجود از نظر شغلی، جان از پیشگامان بازار فروش خود بود.
اینها به او اجازه میدادند تا با برخی از برترین متخصصان بازار، دورههای آموزشی ویدئویی تهیه کند؛ بنابراین جان حالا سالی یکی،دو بار محصول کاملا جدیدی عرضه خواهد کرد که در ساختش با بزرگترین متخصصان این صنعت همکاری دارد. بهعلاوه، جان معمولا سالی یکبار سایت عضوگیری خود را باز عرضه خواهد کرد. این به معنای این است که جان دو یا سه یا شاید چهار بار در سال به عرضهی محصولی اشتغال پیدا میکند و از آنجایی که همواره در دوران پیشاعرضه چیزهای ارزشمند بسیاری در اختیار افراد میگذارد، هر عرضه باعث گسترش فهرست و موقعیتش در بازار شده و آن را باز هم به جایگاهی عالیتر میرساند.
وقتی پیوسته چیزهای ارزشمندی در اختیار اهالی بازار میگذارید، پیوسته با مشتریها و مشتریهای فرضیتان در ارتباط خواهید بود. شما همچنین نیروی محرک مکالمات با مشتریها و مشتریهای فرضیتان خواهید بود و به معنای این است که همواره ایدههایی برای محصولات و تبلیغات جدید در اختیارتان قرار خواهد داشت و این دستورالعمل برای گسترش دادن پیوستهی کسبوکار موفق خواهد بود. این است دستورالعمل راهاندازی کسبوکار.
زندگی یک سگ… شادتر شد
روایت سوزان گرت به نظر کمی متفاوت میرسد، اما استراتژی بنیادینش بسیار شبیه است. وقتی او دست روی دستورالعمل عرضهی محصول گذاشت، نخستین هدفش این بود که بتواند پیش از آنکه موعد پرداخت قبضهای کارت اعتباریش فرابرسد، پول کافی برای پرداخت شهریهی PLF خود به دست بیاورد؛ بنابراین او دستهای از مدارکی را که در طول سالها تا آن زمان نوشته بود برداشت و در یک کتاب الکترونیکی قرار داد و به قیمت ۱۴ دلار و ۹۷ سنت فروخت. آن عرضهی مقدماتی ۲۷۰۰۰ دلار فروش بههمراه داشت، بهطرز قابل ملاحظهای بیش از هزینهی شهریهاش.
اما مسالهی مهمتری که سوزان در نخستین عرضهاش از آن آگاه شد، این بود که این فرآیند کاربرد دارد و باتوجه به سابقهی عرضهی ارزانقیمتش، میدانست که میتواند بهتر عمل کند، خیلی بهتر.
خیلی زود پس از نخستین عرضهاش، دیویدی آموزشی جدیدی بهوجود آورد. در گذشته، دیویدیهایش عمدتا از طریق توزیعکنندگان فروخته میشدند، اما حالا که فهرستی ابتدایی از ایمیلها داشت تصمیم گرفت خودش آنها را بفروشد. او عرضهی سادهای فراهم آورد و درعرض سه روز، فروش دیویدیهایش بیش از فروش یک سال توزیعکنندگان شده بود.
بعد از آن سوزان تصمیم گرفت در زمینهی ساخت محصولات اطلاعاتمحور جدید، جدیتر عمل کند. او حالا مجموعهای از محصولات تهیه کرده بود که شامل ویدئوهای آموزشی میشدند و همگی آنها را به صورت آنلاین در معرض فروش میگذاشت. با این محصولات دیجیتال دیگر نیازی نبود نگران هزینهی تهیهی دیویدیها یا بگومگوهای کاری با توزیعکنندگان باشد. او دورههای آموزشیش را مستقیما به مشتریهایش میفروخت و آنها بهصورت آنلاین به این محصولات دسترسی داشتند.
او چندینبار در سال آموزشهایش را در اختیار همگان قرار میداد. همواره از PLF استفاده میکرد تا چیزهای ارزشمندی در دوران پیشاعرضه در اختیار دیگران قرار دهد و برنامههای کاریش را کاملا پر کند. کسبوکارش طوری گسترش یافت که نسبت به قبل از PLF، بهطرز تحسینبرانگیزی ۱۶ برابر بزرگتر شده بود. این مطلب به او اجازه داد تا تیم کوچکی فراهم آورد که پیوسته او را در بالا بردن ارزش آموزشهایش یاری میکردند.
سوزان همراه با موفقیت مالی کسبوکارش، همچنین سبک زندگی سادهتری پیدا کرد که در آن تقریبا مجبور نبود به مسافرت برود. حالا فقط برای شرکت در مسابقات مسافرت میکرد، بنابراین قادر بود زمان بیشتری را در خانه و در کنار شوهرش بگذراند. موفقیتش به او اجازه داد تا بهصورت تصاعدی تاثیر مثبتی را که بر جهان اطرافش میگذاشت، گسترش دهد و او را به هدف نهاییاش نزدیکتر کرد. این هدف، کمک به سگها و صاحبانشان برای داشتن یک زندگی شادتر بود.
ادامه دارد…
مطالب مرتبط:
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل اول/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل اول/ بخش پایانی)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل دوم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل دوم/ بخش دوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل دوم/ بخش پایانی)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل سوم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل سوم/ بخش دوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل سوم/ بخش پایانی)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل چهارم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل چهارم/ بخش پایانی)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل پنچم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل پنچم/ بخش دوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل ششم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل ششم/ بخش دوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل ششم/ بخش سوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل هفتم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل هفتم/ بخش دوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل هفتم/ بخش سوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل هفتم/ بخش سوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل هشتم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل هشتم/ بخش دوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل نهم/ بخش اول)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل نهم/ بخش دوم)
عرضه؛ فرمول سری یک میلیونر اینترنتی (فصل دهم/ بخش اول)