کلاسیک بینی؛ همه چیز در یک شب اتفاق افتاد

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳ دقیقه
فیلم یک شب اتفاق افتاد

فیلم یک شب اتفاق افتاد حاصل همکاری درخشان میان کارگردان فرانک کاپرا و فیلمنامه‌نویس رابرت ریسکین است. فیلمی که در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر imdb در تاریخ سینما قرار دارد و برنده‌ی پنج اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه شد.

خیلی‌ها تصور می‌کنند دیدن فیلم کلاسیک کار سختی است. به نظرشان فیلم‌های سیاه و سفید دمده هستند و به درد این روز و روزگار نمی‌خورند. از امروز تا شروع سال جدید که فیلم‌های اسکاری هزاره‌ی سوم را در تعطیلات معرفی می‌کنیم هر روز یک فیلم کلاسیک حال خوب‌کن برایتان کنار گذاشته‌ایم. فیلم‌هایی که شیرین هستند و دوست‌داشتنی و حالتان را در این روزها خوب می‌کنند. فیلم‌هایی که نشان می‌دهند دیدن آثار کلاسیک نه تنها کار سختی نیست که می‌تواند یک سرگرمی مفرح باشد.

بخش زیادی از موفقیت فیلم مرهون فیلمنامه‌ی جذاب و خوش ریتم رابرت ریسکین با شوخی‌های زیاد است. فیلمنامه‌ی ریسکین بعدتر الگویی برای خیلی از فیلم‌ها شد و در بسیاری از کمدی-رمانتیک‌ها می‌شود رد پای «یک شب اتفاق افتاد» را جست‌وجو کرد.

موقعیت مرکزی فیلم درباره‌ی دختر ثروتمندی است که می‌خواهد با یک مرد لاابالی ازدواج کند. پدرش مخالف ازدواج است و دختر از خانه فرار می‌کند. این وسط یک مرد روزنامه‌نگار که دنبال یک قصه‌ی درجه یک است چون از کارش اخراج شده دنبال این داستان را می‌گیرد و با دخترک همراه می‌شود. بقیه‌اش هم که قابل حدس است. حتی فیلم «همسفر» که در سال‌های پیش از انقلاب با بازی بهروز وثوقی ساخته شده بود هم از همین الگو پیروی می‌کند.

نکته‌ی جالب این که حتی کاپرا که فیلم‌های خودش را گاهی بازسازی می‌کرد هیچ‌وقت نسخه‌ای از روی «یک شب اتفاق افتاد» نساخت. هیچ بازسازی رسمی از این فیلم صورت نگرفت احتمالا به این دلیل که فیلم چنان الگوی قصه‌گو و روایی درخشانی دارد که به صورت غیرمستقیم بارها و بارها از آن الهام گرفته شده است.

جلوی دوربین نمی‌شود نقش مهم کلارک گیبل و کلودت کولبرت را در نقش‌های اصلی فراموش کرد. در دورانی که هر دویشان ستاره هستند و به خصوص کولبرت شیرینی و بامزگی خاصی به نقش دختر اضافه می‌کند. سمج و لجوج است و روند نرم شدنش و خو گرفتن‌اش با زندگی معمولی خیلی بامزه از کار درآمده. گیبل هم همان مرد طعنه‌زن خونسرد همیشگی است که کم‌کم متوجه می‌شود دختر به اندازه‌ای که او تصور می‌کرده لوس و از خودراضی نیست.

کاپرا و ریسکین همکارهای خوبی برای یکدیگر بودند. بعد از «یک شب اتفاق افتاد» همکاری‌های موفق دیگری داشتند که با «آقای دیدز به واشنگتن می‌رود» ادامه پیدا کرد. کاپرا ریتم شوخی‌های فیلمنامه‌های ریسکین را خوب درک می‌کرد و می‌توانست میزانسن‌هایی بچیند و بازیگرانی انتخاب کند که بهترین تصویر برای فیلمنامه‌ی ریسکین باشند. «یک شب اتفاق افتاد» تنها چند سال بعد از ورود سینما به دوره‌ی ناطق ساخته شد اما به طرز عجیبی هنوز هم فیلمی است که موقع دیدنش به مخاطب خوش می‌گذرد. ریسکین دیالوگ‌نویسی فوق‌العاده‌ای در فیلم دارد. دیالوگ‌های تند و تیز و شوخ‌طبعانه‌ای که برخی از تعبیرهایش مثل استفاده از «دیوار جریکو» در فیلم به معنای فاصله‌ی میان مرد و زن در ذهن باقی می‌ماند.

اگر بخواهیم درباره‌ی موفقیت فیلم «یک شب اتفاق افتاد» صحبت کنیم می‌شود به اسکاری اشاره کرد که سال ۱۹۳۴ برای بهترین فیلم به خانه برد. هنوز که هنوز است اعضای آکادمی اسکار فیلم‌های کمدی-رمانتیک را آن قدر جدی نمی‌گیرند. چه برسد که جایزه‌ی اسکار بهترین فیلم را هم به آن بدهند.

«یک شب اتفاق افتاد» جنگ قدرتی میان کاراکتر زن و مردش به راه می‌اندازد. قدرت ریسکین، کاپرا، گیبل و کولبرت در این است که خیلی خوب موفق می‌شوند در این جنگ قدرت موازنه را حفظ کنند. دو بازیگر فیلم هر دو از خودشان مطمئن هستند و در بازی‌شان هم مشخص است.

الگوهای قصه‌ی «یک شب اتفاق افتاد» در حقیقت مرجع بسیاری از کمدی-رمانتیک‌های بعد از خودش است. و با این حال از خیلی از آن‌ها فیلم بهتری است.

بیشتر بخوانید: کلاسیک‌بازی؛ «بودن یا نبودن» کمدی که کهنه نمی‌شود         



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

یک دیدگاه
  1. علیرضا میرشکار

    جزو اولین فیلم هایی بود که رفتم کلوپ دیدم.یک قسمتی بود که باید ماشین می گرفتند و گیبل نتونست بگیره که تو دوبله سانسور شده بود اون زمان خودم برای خودم اون صحنه طراحی کردم به شکل های مختلف با قوه ی تخیلم:)

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما