ویرانگر؛ یک فیلم نوار مدرن با درخشش نیکول کیدمن

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۲ دقیقه
ویرانگر

فیلم سینمایی «ویرانگر» (Destroyer) آخرین اثر کارین کوساما کارگردان زن آمریکایی است که با بازی نیکول کیدمن در نقش اصلی فیلم همراه است. کوساما به ساخت فیلم‌های مستقل مشهور است و در عمل در سال ۲۰۰۰ با ساخت فیلم Girlfight به شکل جدی وارد سینما شد. ساخت ایان فلاکس (Æon Flux) در سال ۲۰۰۵ برای این کارگردان یک ناکامی جدی به همراه آورد به طوری که فروش فیلم نتوانست بودجه آن را برگرداند. کار در هالیوود برای کارگردان‌های زن با دشواری‌های خاصی روبرو است و ادامه دادن مسیر مستقل پس از ساخت یکی دو فیلم نه چندان موفق ابدا آسان نیست. شاید همین موضوع باعث شد کوساما پس از ساخت Jennifer’s Body با بازی مگان فاکس که فروش چشم‌گیری هم نداشت برای مدتی کارگردانی را کنار بگذارد.

کارین کوساما ۶ سال بعد با فیلم The Invitation به سینما بازگشت. اثری خاص که نشانی بود از استعداد فوق‌العاده این کارگردان؛ استعدادی که سال‌ها پیش نشانه‌هایی از آن را دیده بودیم و به نظر می‌رسید فرصت بیشتری برای نمایش عمیق‌تر آن لازم است. حال کوساما با پنجمین فیلم بلند خود با نام ویرانگر دوباره در نقطه‌ای قرار گرفته که می‌تواند توجه‌ها را به خود جلب کند. فیلمی درباره ارین بل (با بازی نیکول کیدمن)، یک کارآگاه پلیس شهر لس آنجلس که قصد دارد از رهبر یک گروه گانگستری انتقام بگیرد. فیلمی جذاب که با سلیقه‌ای خاص ساخته شده و محصول عملکرد درخشان تیم سازنده است.

ویرانگر فیلمی است درباره اینکه چطور اندوه، پشیمانی و سرزنش خود، می‌تواند انسان را زنده زنده بخورد. زمانی که ارین بل جوان بود هم مشکلات خود را داشت اما نگاه او نسبت به آینده امیدوارانه بود. حالا آنچه از او باقی مانده فقط یک پوسته فرسوده است… تمام زندگی امروزی او با این ایده دنبال می‌شود که ای‌ کاش بتواند برخی خطاها در گذشته را جبران کند

گرچه به نظر می‌رسد پیچ و تاب‌های فیلم‌نامه تا حدی زیاد باشد اما شیوه ساخت فیلم که با نگاه خلاق و بدون‌ترس کارین کوساما همراه شده و با بازی منعطف نیکول کیدمن تکمیل می‌شود از ویرانگر فیلمی قابل‌قبول ساخته است.

ویرانگر نوعی نئونوار به حساب می‌آید. فیلمی که شبیه بسیاری از آثار نوار در لس آنجلس می‌گذرد اما به جای بهره‌گیری از نمادهای جهان‌ نوار در پس‌زمینه زیست شبانه لس‌ آنجلس یا سوارشدن بر موج نوستالژیک دهه ۳۰ میلادی از بیابان‌های اطراف شهر و تابش شدید و همیشگی نور خورشید به عنوان المان‌های اثرگذار استفاده می‌کند. گویی همه آدم‌های فیلم زیر این تابش نور شدید خسته و فرسوده شده‌‎اند، فرسوده از جست‌وجوهای طولانی به دنبال چیزهایی که هرگز یافت نشده‌اند.

گرچه خلاصه داستان فیلم- کارآگاهی که برای انتقام‌گیری بر سر ماجرایی قدیمی به دنبال یک تبهکار می‌رود- پیچیدگی چندانی ندارد اما اصل پیچیدگی در روابط، جست و خیز زمانی میان حال و گذشته و عمق درونی شخصیت‌ها قرار گرفته. در کنار وجود مکانیزم‌هایی که می‌توانند یک اثر کارآگاهی درست و حسابی را سر و شکل دهند با فیلمی طرفیم که امکان واکاوی بیشتر را نیز از مخاطب دریغ نمی‌کند.

منتقد سایت ورج درباره این فیلم می‌نویسد: ویرانگر فیلمی است درباره اینکه چطور اندوه، پشیمانی و سرزنش خود، می‌تواند انسان را زنده زنده بخورد. زمانی که ارین بل جوان بود هم مشکلات خود را داشت اما نگاه او نسبت به آینده امیدوارانه بود. حالا آنچه از او باقی مانده فقط یک پوسته فرسوده است… تمام زندگی امروزی او با این ایده دنبال می‌شود که ای‌ کاش بتواند برخی خطاها در گذشته را جبران کند…

 



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما