بهترین فیلمهایی که در سال ۲۰۱۸ نادیده گرفته شدهاند
فصل جوایز سینمایی که فرا میرسد همه درباره فیلمهای مهم صحبت میکنند. از جاهطلبی دیمین شزل در به تصویر کشیدن به ماه رفتن نیل آرمسترانگ در «نخستین انسان» تا پروژه متفاوت و شخصی آلفونسو کوارون در زادگاهش مکزیک یعنی «روما». فیلمهایی که کارگردانان مورد علاقه اسکار و چهرههای سرشناس پشت آنها هستند. اما این وسط ایندیوایر از منتقدانش خواسته از فیلمهایی حرف بزنند که به طرز بیرحمانهای در هیاهوی فیلمهای بزرگ نادیده گرفته شدهاند. اینها جواهرات کوچکی هستند که شاید دیدنشان را از دست داده باشید. فیلمهایی که فقط توسط خورههای فیلم دیده میشوند. منتقدان ایندیوایر معتقدند نادیده گرفتن این فیلمها جنایت در حق سینمای سال ۲۰۱۸ است.
۱۹۸۵
کارگردان: ین تان
بازیگران: جیمی چونگ، بیل هک، ویرجینیا مدسن
امتیاز متاکریتیک: ۷۰ از ۱۰۰
یک مرد جوان منزوی برای تعطیلات به خانه پدریاش میرود و در تلاش است تا موقعیت مهلکی را که دچارش شده برای خانوادهاش فاش کند. خانوادهای که به شدت محافظهکار هستند. او مبتلا به بیماری ایدز شده و احتمالا به زودی خواهد مرد. منتقدان میگویند تصویری که تان از پدر مرد جوان ارائه میدهد، پدری که کهنه سرباز جنگ ویتنام است فریبآمیز است اما مادر عمیقا دوستداشتنی مهربان، تصویری موثق و البته تکاندهنده دارد. همه بازیگران اجرای تکاندهنده و ارزشمندی دارند. ملاحظه صمیمانه فیلم درباره سوژهاش که هنوز هم یک اتفاق سهمگین به شمار میرود، هوشمندانه، شگفتانگیز و از لحاظ احساسی تکاندهنده است. ین تان داستانش را خیلی خوب تعریف میکند.
فیلم بدون اینکه سانتیمانتال باشد ممکن است اشکتان را سرازیر کند.
همه چیز درباره نینا / All about Nina
کارگردان: اوا وایوز
بازیگران: مری الیزابت وینستد، چیس کرافورد
امتیاز متاکریتیک: ۷۰ از ۱۰۰
حیف چنین کمدی که کسی جدیاش نگرفت. نینا گلد یک استندآپ کمدین جوان که به طرز انرژیبخشی بامزه و البته شوخیهایش گاهی عصبانیکننده هستند. کارنامه کاریاش همینطور در حال اوج گرفتن است اما زندگی شخصیاش تقریبا چیزی شبیه یک فاجعه است و روز به روز بدتر هم میشود. برای خلاصی از زندگی گذشته و آماده شدن برای یک آزمون که ممکن است زندگیاش را تغییر بدهد، نینا به لسآنجلس پرواز میکند. جایی که رافی را میبیند. مردی که همه تصورات از پیش تعیینشده نینا را به هم میریزد.
البته اگر این فیلم را ندیدهاید حق دارید. فقط در ۴۵ سالن سینما اکران شد اما اگر نظرات منتقدان را دربارهاش بخوانید شاید نظرتان تغییر کند. منتقدان میگویند اولین فیلم وایوز نشاندهنده یک آینده درخشان است. در قالب کمدی رمانتیک یک ورود عالی محسوب میشود. جزو معدود کمدی رمانتیکهایی که حتی بعد از اینکه قهرمان زنش عاشق میشود هم از دست نمیرود. با یک بازی تاثیرگذار از مری الیزابت وینستد این فیلم قدرتمندی درباره صدای زنان است.
فرشتهها سفید میپوشند / Angels wear white
کارگردان: ویویان کو
بازیگران: ویکی چن، کی شی
امتیاز متاکریتیک: ۷۸ از ۱۰۰
در یک شهر کوچک کنار دریا، مردی میانسال در یک متل به دو دختر مدرسهای تعدی کرده است. میا دختر نوجوانی که آن شب روی ارائهاش کار میکرده تنها شاهد ماجراست. اما از ترس از دست دادن شغلش تصمیم میگیرد که ساکت بماند. این درام چینی داستان صریح و سبعاش را با مهربانی و همدردی روایت میکند. فیلم در بخش مسابقه جشنواره ونیز حضور داشت و در جشنواره فیلمهای آسیایی هم در همه بخشهای اصلی نامزد دریافت جایزه شد. چیزی که فیلم را تبدیل به اثری متمایز کرده این است که کارگردان با چه ظرافتی به جنبش #metoo در چین اشاره میکند اما از دید یک نفر سوم ماجرا روایت میشود. این فیلمی است که لایههای زیادی دارد.
فیلمی است که به شدت قدرتمندانه ساخته شده است.
سیاه ۴۷ / Black 47
کارگردان: لنس دالی
بازیگران: هوگو ویوینگ، استفان رئا
امتیاز متاکریتیک: ۶۵ از ۱۰۰
فیلم در ایرلند اتفاق میافتد. در زمان قحطی بزرگ. و داستان یک تفنگدار آواره ایرلندی است که خارج از مرزهای کشورش برای ارتش بریتانیا میجنگد. او از نامه نوشتن برای خانوادهاش منع شده و معلوم نیست که بتواند دوباره به آنها بپیوندد. علیرغم تجربه وحشت جنگ، نابودی و ویرانی که قحطی در سرزمین مادریاش به وجود آورده او را بیشتر شوکه میکند. اینکه این تجربه خانواده و دوستانش را به چه خشونتی کشانده است. سبک بصریاش شبیه یک وسترن دهه هفتادی است. فضایی تاریک و خشونتبار با قهرمانی که یک انتقامجوی خاموش است و مهاجمان به سرزمین مادریاش را اعدام میکند. فیلم سبعانه لنس دالی درباره نسلکشی، گناه و عقدههاست.
منتقدان میگویند: گروه بازیگران فیلم فوقالعاده هستند. این فیلمی ترسناک و تاثیرگذار است. اگر چه انگیزه حرکات فرمانده قهرمان فیلم قانعکننده نیست و به نظر میرسد که فیلمنامهنویس باید میان قهرمان انتقامجوی ایرلندی و دشمنانش تفاوت بیشتری قائل میشد. یک داستان اخلاقی ساده که عدالت را در سطحی اجرا میکند که مخاطبان فیلم را به وحشت میاندازد.
نقطه کور / Blindspotting
کارگردان: کارلوس لوپز استرادا
بازیگران: داوید دیگز، رافائل کاسال
امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
کالین یک متهم است که تلاش میکند سه روز آخر دوره آزادی به قید التزام و کارآموزیاش را بی دردسر بگذراند. مایلز صمیمیترین رفیق اوست که اعصاب درست و حسابی ندارد و زود از کوره درمیرود. یک شب کالینز شاهد این است که چطور یک پلیس سفیدپوست، یک شهروند سیاهپوست را با اسلحه میزند. این حادثه کالینز را تحتتاثیر قرار میدهد و شبها کابوس میبیند. از آن طرف مایلز هم برای دفاع شخصی اسلحه میخرد و کالینز به شدت با او مخالفت میکند.
از اولینباری که فیلم را ببینید فکرش ذهنتان را رها نمیکند. منتقدان درباره فیلم میگویند که آمیزهای از خرد و فروتنی است و به جای اینکه وانمود کند جواب سوالها را در خودش دارد، کاراکترهای اصلیاش خودشان پرسشها را مطرح میکنند. کاراکترهایی که میشود روی شوخطبعی ملیحشان برای مطرح کردن چنین سوژه حساسی منتها به این تر و تازگی حساب کرد. در نهایت امتیاز فیلم هم متعلق به همین بازیگران است که اتفاقا یکی از آنها بازیگر تئاتر و برنده جایزه تونی است.
حضانت / Custody
کارگردان: خاویر لوگران
بازیگران: لئا دراکر، دنیس منوشه
امتیاز متاکریتیک: ۸۳ از ۱۰۰
یک ازدواج شکستخورده منجر به جنگی تلخ برای گرفتن حضانت پسر نوجوان خانواده میشود که تحت فشار زیادی قرار دارد.
خاویر لوگران فیلمنامهنویس و کارگردان فیلمی ساخته که دیدن تریلرش هم باعث میشود نفستان را حبس کنید. «حضانت» بر پایه فیلم کوتاهی بنا شده که لوگران پیشتر ساخته بود و نامزد دریافت جایزه اسکار فیلم کوتاه هم شد. اسم آن فیلم «درست پیش از آنکه همه چیز را از دست بدهی» بود. فیلمساز دوباره سراغ همان خانواده رفته که اتفاقا هنوز هم وسط همان بحرانها هستند. آنها از عواقب خشونت خانگی رنج میبرند. البته «حضانت» فیلم ترسناک نیست اما درست شبیه یکی از فیلمهای ترسناک شما را میخکوب میکند. انگار تلفیقی از «کریمر علیه کریمر» و «درخشش» (The Shining) باشد. لوگران کارگردانی عالی دارد و کارش را در به تصویر کشیدن فضای شخصی خانواده خیلی خوب انجام میدهد بدون آن که از فضا بهرهبرداری و سوءاستفاده کند. تکنیک او ثبت تنش دعواهای این خانواده است. گروه بازیگران خارقالعاده هستند و با همان دردی نقششان را ایفا میکنند که شخصیتهای واقعی این قصه قاعدتا درگیرش هستند.
قلبها بلند میزنند / Hearts Beat Loud
کارگردان: برت هالی
بازیگران: نیک آفرمن، بلیث دنر
امتیاز متاکریتیک: ۶۵ از ۱۰۰
فرانک فیشر که پیشتر موزیسین بوده همسرش را در یک تصادف از دست میدهد و حالا صاحب یک مغازه صفحه فروشی است در نیویورک است. دخترش برای یک دوره میخواهد به شهر دیگری برود. فرانک دخترش را اغلب اوقات مجبور میکند که به جای وقتگذرانی با دوستانش با او ساز بزند. فرانک و دخترش با هم یک قطعه میسازند و مینوازند و فرانک بدون اجازه دختر قطعه را در اسپاتیفای میگذارد و همین شروع یک سری دردسر و ماجراست.
فیلمی شیرین که رابطه میان پدر و دختر را خیلی راحت تصویر میکند. منتقدان میگویند شیمی میان بازیگر نقش فرانک و بازیگر نقش سام (دخترش) سطح فیلم را بالاتر برده است. میان همه فیلمهای قدرنادیده این یکی جزو آن فیلمهای مستقلی است که چوب اکران محدود و بودجه کم تولیدش را میخورد وگرنه به سادگی میتوانست در تاپ تن سال هر مخاطبی قرار بگیرد. فیلم یکجور پویایی دلگرمکننده دارد. توانسته برشی از یک داستان مربوط به بزرگ شدن یک دختر را بردارد و روی بهبود و رشد رابطه دختر با پدرش تمرکز کند. بی آنکه بیش از حد احساساتی شود یا بخواهد احساساتی کند. منتقدان میگویند که بازیگران نقش فرانک و سام به شدت تاثیرگذار هستند. بازیگر نقش فرانک یکجور شوخطبعی هم به نقشاش اضافه کرده که به جذابیت فیلم اضافه میکند. فیلمی درباره تاثیر موسیقی و اینکه چطور احساسات در نهایت پیروز میشوند. خیلی راحت میشود با این پدر و دختر ارتباط برقرار کرد. این فیلمی متواضع و هوشمندانه است با دو تا از بهترین بازیهای سال.
بیشتر بخوانید: ۳۱ فیلمی که در سال ۲۰۱۸ نباید از دست بدهید
با اینکه فکر میکردم همه فیلمهای ۲۰۱۸ رو شناختم اما این لیست کلی فیلم جدید بهم معرفی کرد خیلی مفید بود.