از بدترین تا بهترین فیلم اصغر فرهادی، کارگردان اسکاری ایران
به عقیدهی بسیاری از سینمادوستان اصغر فرهادی مهمترین و شناختهشدهترین کارگردان نسل سوم موج نوی سینمای ایران است. فیلمسازی که با روایت قصههایی واقعگرایانه و مبتنی بر اخلاقگرایی، شخصیتهای خاکستری رنگش را پیش روی مخاطب قرار میدهد و به شکل جالب توجهی همذاتپنداری او را برمیانگیزند. عاملی که سینمای فرهادی را از سایر کارگردانان همسبکش متمایز میکند، بدعتهای او در نحوهی طرح مساله یا پرداخت نیست، بلکه توجه مثالزدنی این نویسنده و کارگردان خلاق به جزییات فیلمنامه است. فرهادی قصههایش را بر اساس ماوقع و شوک داستانی پیش میبرد و جزییات و سیر اتفاقات فیلمنامه آنقدر حسابشده و دقیق است که مخاطب به یکباره خود را عاجز در پیشگاه اخلاقیات مییابد. در این مطلب به مناسبت فرا رسیدن زادروز اصغر فرهادی سری زدیم به دنیای آثار او و فیلمهای اصغر فرهادی را از بدترین تا بهترین رتبهبندی کردیم.
فرهادی در بسیاری از صحبتهایش پیرامون نحوهی نگارش فیلمنامه بیان میکند برای رسیدن به یک قصه خوب چند نفر به صورت همزمان میتوانند روی فیلمنامه کار کنند، اما نویسندهی نهایی باید یک نفر باشد. به همین خاطر به جز در فیلمهای «رقص در غبار» و «چهارشنبهسوری»، همیشه خودش به تنهایی مسئولیت نوشتن قصهی آثارش را برعهده گرفته است. از سویی دیگر او را میتوان کارگردانی صاحب سبک دانست که با نکتهسنجی و توجه فراوان به جزییات، بهخوبی میداند چطور باید از بازیگرانش بازی بگیرد و لوکیشنها را به تسخیر خود درآورد. کارنامهی فرهادی شامل سه فیلم ممتاز، چند اثر خوب و تک و توک فیلم متوسط میشود که نشان از توان سینمایی بالای او دارد.
در این مطلب تنها فعالیتهای سینمایی فرهادی در مقام کارگردان را مد نظر قرار دادهایم و از پرداختن به آثار تلویزیونی او صرف نظر شده است.
۸. رقص در غبار
اولین فیلم اصغر فرهادی ضعیفترین و کمرنگترین اثر کارنامهی هنری او به شمار میرود. «رقص در غبار» تنها فیلم این کارگردان ایرانی است که میتوان در آن عشق افلاطونی را نظاره کرد. در تمامی آثار بعدی فرهادی شخصیتهایی خاکستری رنگ داریم که قضاوت کردن رفتار آنها مشکل و حتی غیرممکن است، ولی در اینجا افراد نسبتا سیاه و سفیدی را میبینیم که در بستر یک پیرنگ اصلی و چند خرده پیرنگ به حرکت در میآیند. اگر تا به امروز «رقص در غبار» را ندیدهاید تنها دلیلی که میتوانم برای تماشای آن به شما بدهم حس سادگی و رمانتیسیسم نوجوانانهی جاری در رگ و پی فیلم است. فیلم راوی ماجراجویهای یک جوان کلهشق است که دل در گروی دختری دارد، اما برخی شخصیتها و اتفاقات بین این دو فاصله انداختهاند. در ادامه ما به دنبال سلسله اتفاقاتی به بیابان میرویم و با استاد مارگیر (با بازی فرامز قریبیان) همراه میشویم. «رقص در غبار» از پایانبندیهای رعبآور و نوآوریهای فرمی فرهادی بیبهره است، اما در مجموع میتوان رگههایی از اصول فیلمسازی فرهادی را در این اثر پیدا کرد.
۷. همه میدانند
آخرین ساختهی فرهادی نتوانست آنطور که باید و شاید بینندگانش را راضی کند. از دلایل اصلی عدم توفیق این فیلم میتوان به شلختگی در روایت و الگو برداریهای ناقص از «درباره الی» اشاره کرد. بر اساس برخی صحبتها حتی در ابتدا به فرهادی پیشنهاد میشود اسم فیلم «درباره ایرنه» باشد که خوشبختانه او از پذیرش چنین توصیهای سر باز میزند. فیلم برخلاف «درباره الی» که به سراغ وجدان نیمهجان قشر متوسط میرود، سعی دارد یک درام-تریلر اسپانیایی باشد و مخاطب را به کمک گرهگذاریهای داستانی با خود همراه کند.
در جمعبندی نظر منتقدین راتن تومیتوز این فیلم «یک قدم روبه عقب برای فرهادی» توصیف شدهاست که احتمالا حق با آنهاست؛ زیرا اینجا حتی جادوی خاص قابهای فرهادی را هم نداریم. بهجز نمایش قابلقبول تیم بازیگری، شاید عملکرد هایده صفییاری در مقام تدوینگر تحسین برانگیزترین بخش تولید فیلم باشد. زیرا تدوین یک فیلم اسپانیایی توسط یک ایرانی ناآشنا با زبان آن اقلیم بسیار دشوار است و با تمام این تفاسیر خروجی کار چشمگیر و مناسب شده است. «همه میدانند» به سراغ خاطرات قدیمی و غبار گرفته میرود و مقطعی از زندگی لورا (با بازی پنه لوپه کروز) را به تصویر میکشد که در گذشتهاش حقایق کتمان شدهی بسیاری وجود دارد. فیلم با افشای رازهای قدیمی قصد دارد بیننده را مدام غافلگیر کند که تا حد زیادی چنین نمیشود.
۶. شهر زیبا
«شهر زیبا» اثر بسیار مهمی در کارنامهی فرهادی است؛ زیرا جهان فیلمسازی او به شیوهای که میشناسیم از همینجا آغاز میشود. قصهی «شهر زیبا» از چند خرده پیرنگ مرتبط و منسجم تشکیل شده که مخاطب را به سمت پایانی دلچسب و تفکر برانگیز رهنمود میکنند. اصغر فرهادی با نماهای دور خود در برخی صحنهها بهزیبایی ناتوانی شخصیتهایش در مقابل جبر جغرافیایی را که از دل آن زاده شدهاند، ترسیم میکند. دوربین مکثهای جالب توجهای بر روی شخصیتهایش دارد و به لطف صحنهبندیهای خوب فیلم، محلهها و شخصیتها در ذهن بیننده ساختمان یکپارچهای پیدا میکنند. بازی خوب بازیگران، از جمله فرامرز قریبیان در این فیلم نقش بهسزایی در افزایش سطح کلی کیفی کار داشتهاست. «شهر زیبا» به سراغ موضوع همواره داغ و ملتهب اعدام-بخشش میرود، اما برخلاف بسیاری از فیلمهای سینمای کشورمان ژست معلم اخلاق به خود نمیگیرد و میانهی خوبی با «کلید اسرار» ندارد. اعلا (با بازی بابک انصاری) با رهایی از کانون اصلاح و تربیت برای جلوگیری از اعدام دوست خود، به دنبال رضایت گرفتن از خانواده شاکی میرود. ولی همه چیز به این سادگی نیست و با ورود فیروزه (با بازی ترانه علیدوستی) به قصه، ماجرا رنگ و بوی تازهای به خود میگیرد.
۵. گذشته
نخستین تجربهی فیلمسازی اروپایی فرهادی تبدیل به اثری درخور توجه شده است. استفادهی کامل از محیط برای فضاسازی و پیشبرد قصه، به همراه میزانسنهای تحسین برانگیز از نقاط قوت فیلم «گذشته» به شمار میروند. «گذشته» با اینکه بازگشت به خاطرات و همزدن مرداب اتفاقات تلخ قدیمی را مردود میداند (از همان نمای آغازین و دنده عقب بگیرید تا انتهای فیلم)، اما شخصیتهای قصهاش همانند هر انسان دیگری گاهی ناگزیرند سری به صندوقچه خاطراتشان بزنند و پایان این خاطرهبازیها خیلی وقتها آرامش فعلی حاکم بر زندگی و روانمان را درهم میشکند. احمد (با بازی علی مصفا) چهار سال پس از جدایی از همسر فرانسوی خود ماری (با بازی برنیس بژو) به پاریس باز میگردد. طی این مدت مرد جدیدی وارد زندگی ماری شده است و مشکلات دوره نونهالی و بلوغ فرزندانش فیلم را به سمتوسویی جالب میبرد. «گذشته» پتانسیل این را داشت که با پر و بال دادن به شخصیتهای اصلی خود و خلق دنیایی باورپذیرتر جایگاه بهتری در کارنامه حرفهای فرهادی و این لیست پیدا کند، اما کیفیت بسیاری از جبنههای داستانی فیلم در حد و اندازه کارگردانی آن نیست.
۴. چهارشنبهسوری
«چهارشنبهسوری» نقطه عطفی برای اصغر فرهادی به شمار میرود. این فیلم علاوهبر موفقیت در گیشه توانست رضایت و توجه بسیاری از منتقدین را به خود جلب کند. نکتهی جالب توجه در فیلم «چهارشنبهسوری» سبک بازی گرفتن فرهادی از بازیگرانش است. او سعی داشت همه چیز طبیعی و آنطور که در حقیقت وجود دارد بهنظر برسد. به عنوان مثال او از هدیه تهرانی میخواهد مطابق میل خودش محتویات درون یخچال را بچیند تا در سکانسی مشخص تهرانی دقیقا بداند هر چیزی کجاست! جدای از عملکرد بازیگران، شیوهی قصهگویی و پیچشهای داستانی چهارشنبهسوری، آن را به فیلمی با ارزش تبدیل میکنند.
کمی پیش از فرا رسیدن شب سال نو، خدمتکاری به نام روحانگیز (با بازی ترانه علیدوستی) به منزل خانوادهای از قشر متوسط جامعه میرود تا کمی به منزل آشفتهی آنها –از هر لحاظی- سر و سامان بدهد. ماجرا رفته رفته عمیقتر میشود و هرچه بیشتر با شخصیتها همراه میشویم و سعی میکنیم اتفاقات بعدی را حدس بزنیم، فیلم ترفندهای جدیدی برای سرگرم نگهداشتن ببینده و فریب دادن او تا بخشهای پایانی رو میکند. «چهارشنبهسوری» حکایت تنهایی آدمها در دنیای امروز است، هرکس دغدغهها و دل نگرانیهای خاص خودش را دارد. ما آدمها محصوریم در میان مصایب و ضوابط زندگی و خیلی وقتها گذر عمر مطابق میلمان نخواهد بود.
۳. فروشنده
«سینماگران میتوانند با چرخش دوربینهایشان به مشترکات انسانی، کلیشههایی که از ملیتها و ادیان مختلف ساخته شده را بشکنند و زمینهی همدردی و بهدنبال آن، همبستگی مردمان جهان را فراهم کنند. «همدردی» چیزی است که ما امروز بیشتر از هر زمان دیگری به آن نیاز داریم.»
جملات بالا بخشی از سخنان اصغر فرهادی برای مراسم اسکار ۲۰۱۷ است که قرابت بسیار زیادی با محتوای فیلم «فروشنده» دارد. «فروشنده» یک نقیضهی اجتماعی قابلتوجه است که در مورد هیستریهای جمعی عجیب و مخرب حرف میزند. یک زوج جوان پس از نقل مکان به منزلی جدید که پیش از آنها زنی تنفروش ساکنش بوده است، ناخواسته درگیر یک ماجراجویی فرسایشی با تم تجاوز میشوند. برخلاف تصور برخی از بینندگان فیلم «فروشنده»، مسالهی اثر «تجاوز» نیست، بلکه قصد دارد «مسیر گاو شدن» شخصیتهایش را به تصویر بکشد. نگاه خاکستری و پرسشگر فرهادی در این فیلم بسیار ملموس است و او با ارائهی ترکیبی از رئالیسم در حال فروپاشی و تراژدی فزاینده نشان میدهد ما تا چه اندازه ملعبهی قراردادهای مضحک و عجیب اجتماعی هستیم. این فیلمنامهی دندانگیر با کارگردانی بسیار مناسبی همراه شده تا برخلاف «گذشته» (اثر قبلی فیلمساز) تمامی جنبههای فیلم، قابل قبول باشند.
۲. جدایی نادر از سیمین
«جدایی نادر از سیمین» یک درام استوار شده بر اساس تعلیق است که تا انتها مخاطبش را سرگرم نگه میدارد و با نهایت زیرکی و زبردستی مسائل اخلاقی مد نظر فیلمساز را در بستر حوادث طرح و بررسی میکند. فرهادی در این فیلم ضمن به تصویر کشیدن بخشی از زندگی طبقه متوسط و فقیر ایران، مسائل اخلاقی را شرح و بست میدهد که فارغ از جغرافیا در هر زمان و مکانی قابل تامل هستند.
زندگی یک زوج میانسال (با بازی لیلا حاتمی و پیمان معادی) بر سر ماندن در ایران یا مهاجرت دچار سردرگمی و انحطاط شدهاست و در این بین خدمتکار جدیدشان چالشهای تازهای پیش پای آنها قرار میدهد. با اینکه از نیمهی فیلم تقریبا همه چیز بهدنبال یک اتفاق-حادثه پیش میرود، اما تمام اجزای کار متناسب و هماهنگ هستند تا هیچگاه مجال قضاوت یا نقد شخصیتها را نیابیم. بیایید فرصت را غنیمت بشماریم و به بهانه فرا رسیدن زادروز اصغر فرهادی دوباره یا چندباره به تماشای «جدایی نادر از سیمین» بنشینیم.
۱. درباره الی
بیتردید آنقدر که از تاثیرات پایان باز «جدایی نادر از سیمین» بر سینمای کشورمان گفته و نوشته شده است، پیرامون اثرگذاری ملموس سبک رئالیستی «درباره الی» بر سینمای پس از خودش سخن به میان نیامده است. چند جوان تصمیم میگیرند تا برای خوشگذرانی چند روزی به دریا و ساحل پناه ببرند و در این سفر الی (با بازی ترانه علیدوستی) به عنوان میهمانی ویژه همراهشان میشود، اما یک اتفاق شوکه کننده نظم شکنندهی حاکم بر جمع را برهم میزند و حالا پای اخلاقیات و واکنشهای دفاعی انسانها به میان میآید. استفادهی فرهادی از ساحل و لوکیشنهای مختلف برای فضاسازی بهقدری استادانه است که هر مخاطب جدی سینما را وادار به تحسین میکند. «درباره الی» از فیلمنامهای منسجم با شخصیتپردازی کمنقص بهره میبرد و در کنار آنها از هر عنصر دیگری (همچون بازیگران تراز اول، فیلمبردار مناسب و…) برای تبدیل شدن به اثری ممتاز برخوردار است، به همین دلایل میتوان این فیلم را برترین اثر کارنامهی هنری فرهادی تا به امروز دانست.
بهترین وکامل ترین ومحبوب ترین فیلم آقای فرهادی، بدون تردید فیلم درباره الی هست
اینقدر کلمات قلمبه سلمبه تو نقد ها مینویسید که اصلا نمیشه هفتاد دردص نقد رو خوند… بیشتر تیترها خونده میشه تا خود نقد ها
فرهادی فیلم ضعیف نداره، سه تا از کاراش که به نظر من خالی از ایراد نبود به ترتیب، گذشته، همه میدانند و فروشنده بود
دقیقا همینجوره که نوشتید
بهترین فیلمش بدون شک درباره الیه
مطلب جالبی بود
ولی تکرار نشود
نظری که دربارهی الی رو بهترین فیلم فرهادی میدونه که درسته، بعیده فروشنده رو بهتر از شهر زیبا بدونه! اونم شهر زیبا در جایگاه ششم!
به ترتیب دربارهی الی، چهارشنبهسوری و شهر زیبا سه فیلم اصلی فرهادی هستن کههر سه یک نگاه رو به یک روش دنبال میکنن و جالبه کههیچ کدومشونم جوایز بینالمللی نگرفتن و به همین دلیل مهجور تر موندن از فیلم های بیخودی مثل فروشنده!.
به نظر شما فیلمی که اسکار میگیره با فیلمی که اسکار نمیگیره یکیه؟