زندگینامه ایلان ماسک؛ دیوانهای که قواعد دنیا را تغییر داد
کسانی که از قدیم مشتری پروپاقرص دیجیکالا مگ بودهاند، احتمالا چشمشان به زندگینامه ایلان ماسک خورده است که به صورت پاورقی و در چند بخش منتشر شد. این زندگینامه که طی دهها پست با ترجمه مریم قمری منتشر شده بود، تبدیل به کتاب زندگینامه ایلان ماسک شده است که نسخه کامل آن در قالب کتاب الکترونیک در دسترس همه است.
این زندگینامه را خبرنگاری به نام اشلی ونس نوشته است. کسی که میگوید تنها به این خاطر توانسته زندگینامه را بنویسد که بعد از چندین بار نه شنیدن از ایلان ماسک، ناامید نشده و روی خواستهاش برای نوشتن ماجراهای زندگیاش پافشاری کرده است.
برای کسانی که دوستدار این کارآفرین و مهندس نابغه هستند، این کتاب مرجع بسیار خوبی است. کتابی که هم به شما یاد میدهد و هم لذت قدم گذاشتن در مسیرهای تازه را نشانتان میدهد.
ایلان ماسک کیست؟
اگر در معرفی ایلان ماسک بگوییم او یک کارآفرین است، احتمالا خیانت بزرگی در حقش کردهایم. چرا که او جز کارآفرین بودن، مهندس و حتی مخترع بزرگ و تأثیرگذاری هم است. او که در سال ۱۹۷۱ در آفریقای جنوبی به دنیا آمده، مؤسس شرکتهایی چون تسلا موتورز و پیپال است و به خاطر اختراعات و نوآوریهایش در حوزه تکنولوژی، به عنوان سیوهشتمین فرد قدرتمند، صدمین میلیاردر و پانزدهمین فرد ثروتمند حوزه تکنولوژی در جهان شناخته میشود.
او ایدههای مختلفی در عرصههای متفاوت دارد و همواره به دنبال این بوده که دنیای اطرافش را تغییر دهد و به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کند. چیزی که با خواندن زندگینامهاش به راحتی به آن پی میبرید. برای مثال ماسک وعده داده که تا سال ۲۰۲۴ (یعنی کمتر از ۶ سال دیگر) گروهی از انسانها را برای زندگی به مریخ بفرستد. کاری که فکر کردن به آن هم برای ما سخت است، اما عملی کردنش برای او راحت به نظر میرسد.
کتاب زندگینامه ایلان ماسک
با اینترنت زود پولدار شو!
یکی از جالبترین بخشهای این کتاب جایی است که ماسک از سندرم رؤیای یک شبه پولدار شدن در سیلکونولی میگوید و پوشالی بودن آن را آشکار میکند. او میگوید:
بگذارید فقط برای ثبت دوباره در تاریخ بگویم که رویای با اینترنت خیلی زود پولدار شو، سان فرانسیسکو و سیلیکون ولی را دچار افسردگی شدیدی کرد. صنعت تکنولوژی مسیر خودش را پیدا نکرده بود. آن سرمایهگذاران سرمایهدار که در دوران حباب با موج همسو شده بودند، نمیخواستند بیشتر از این حمایت کنند و همگی از سرمایهگذاری برای کسب وکارهای جدید دست کشیدند. ایدههای کارآفرینی بزرگ، جانشین خوردهریزها شدند. مثل این بود که تمامی دره سیلیکون وارد دوره نقاهت و توان بخشی شده بود. این داستان ممکن است ملودرام به نظر بیاید؛ اما واقعی است. میلیونها آدم باهوش فکر کردند که میتوانند آینده را بسازند؛ اما… پوف! این بازی را با احتیاط بازی کردن ناگهان به مسئلهای معمول و متداول تبدیل شد. آثار پیدایش این جریان را میتوان در شرکت ها و ایدههایی دید که در این دوره شکل گرفتند.
همانطور که میبینیم، کتاب سرشار از تجربههای سودمند است. تجربههایی که شاید دنیا از آنها گذر کرده باشد، اما احتمالا ما تازه در میانه راه آن هستیم و میتوانیم با مرورشان، تعداد اشتباهاتمان را کم کنیم.
کتاب چاپی رو نمی ذارید