گنجه پشتیبان زیستبوم؛ امید برای محیطبانان
وطن نوروزی، محیطبان منطقه استحفاظی شهرستان قیر و کارزین است که بیش از ۴ سال با کابوس اعدام و مرگ دست و پنجه نرم کرد. شنیدهها حاکی است که این محیطبان باسابقه در زمان خدمت با یک شکارچی متخلف به نام محمود بهزادی مواجه شده و به واسطه درگیری پیش آمده، متاسفانه شکارچی متخلف گلوله خورده و از دنیا میرود. وطن نوروزی بعد از این اتفاق، ابتدا توسط دادگاه محلی و سپس توسط دیوان عالی کشور به قتل عمد و سپس قصاص متهم میشود. امیدها برای نجات این محیطبان داشت به یاس تبدیل میشد که ایدهای خلاق و همت عالی یک جامعه وی را نجات داد. اینبار نیز گنجه پشتیبان زیست بوم به فریاد محیطبان دربند رسید.
چند سالی است که جمعی از افراد خوشسابقه و توانمند عرصه محیطزیست کشور دست به دست هم داده و صندوقی را تحت عنوان «گنجه پشتیبان زیستبوم» به منظور حمایت مادی از مدافعان و نگاهبانان طبیعت ایران بازگشایی کردهاند. گنجه پشتیبان زیستبوم در طول چهار سالی که وطن نوروزی دربند بود، تمام تلاش خود را به کار بست تا با برگزاری جلسات متعدد با خانوادههای داغدار و اولیای دم امکان توافق و صلح را میسر سازد.
نظر به مساعدت و خیرخواهی اولیای دم هماکنون این توافق حاصل شده که مبلغی معادل ۷۵۰ میلیون تومان به ازای ضرر غیرقابلجبران ناشی از فوت به خانواده مرحوم محمود بهزادی تعلق گیرد و در نهایت نیز با لطف این خانواده داغدار، حکم قصاص محیطبان نوروزی به بخشش از چوبهدار تخفیف یابد. مبلغ مورد توافق طرفین سرانجام در تاریخ ۳ تیرماه سال ۱۳۹۷، با همیاری و مساعدت قریب ۱۰ هزار نفر ایرانی که همگی از جمله دلسوزان و خیرخواهان طبیعت ایران هستند، فراهم گردید و به این شکل مراحل آزادی محیطبان وطن نوروزی رقم خورد.
دیجیکالامگ در راستای تعهد زیستمحیطی خود بر آن شد تا با بهمن ایزدی، مدیرعامل خوشنام و باسابقه گنجه پشتیبان زیستبوم مصاحبهای ترتیب دهد که شرح کامل این مصاحبه را در ذیل میخوانید:
- آقای ایزدی به عنوان کسی که همیشه در آزادسازی محیطبانان پیشگام بوده، نقطه آغاز و اوج این عزم عمومی را چطور تعریف میکنید؟
خوشبختانه این بار به اندازهای مشارکت مردم و علاقمندان محیطزیست جدی و تاثیرگذار بود که شاید حتی خود من هم جا خوردهام چرا که مردم در کمتر از یک هفته بخش اعظم این وجه را تامین کردند. گنجه پشتیبان زیست بوم نخستین نهاد نیکوکاری در حوزه محیطزیست کشور است. ما پیشتر نیز از این حساب برای رهاسازی دو محیطبان به نامهای اسعد تقی زاده و غلامحسین خالدی استفاده کردیم.
در آن زمان هم مبالغ کلانی برای وجهالمصالحه تعیین شد که با حمایت و مشارکت مردم توانستیم آن مبالغ را تهیه کنیم و با رضایت اولیای دم شرایط رهایی را برای محیطبانان فراهم نماییم. اما جالب است که ما وقتی حساب گنجه را بازنگری میکنیم، میبینیم که مردم برای رهایی وطن نوروزی از ۱۸۰۰ تومان تا ۵ میلیون تومان پول به این حساب پول واریز کردهاند.
هماکنون به طور کامل مبلغ تعیین شده برای رهایی محیطبان وطن نوروزی تامین اعتبار شده است. زمانی که من این حرکت اخیر را با زمان دو محیطبان دیگر (اسعد تقیزاده و غلامحسین خالدی) مقایسه میکنم، یک تفاوت محسوس را میبینم. در آن زمان اکثر صاحبان صنایع کمک کردند و ما رقمهای درشتی مانند ۲۰۰ میلیون تومان، ۷۰ میلیون تومان، ۴۰ میلیون تومان و … داشتیم در حالی که برای آقای وطن نوروزی حتی هنوز گلریزان انجام نشده بود که کل هزینه تامین گردید. در این اتفاق اخیر میزان مشارکت مردم بسیار دربرگیرنده بوده، بخش زیادی از این مبلغ را هم همان کمکهای خرد تشکیل دادهاند. این مشارکت به واقع یک برگه زرینی در زمینه فعالیتهای اجتماعی در حوزه محیطزیست است.
- گنجه پشتیبان زیستبوم صرفا برای حمایت از محیطبانان تاسیس شده؟
اگر اجازه دهید، من یک مختصر تاریخچهای را در این باره باید خدمت شما عرض کنم. ما در سال ۱۳۹۲ احساس کردیم که زیستبوم کشور نیازمند یک صندوق حمایتی است که بتواند هم از محیطبانان و هم از جنگلبانان کشور در راستای مشکلات مختلفشان حمایت کند.
از سوی دیگر بسیاری از همکاران ما اعم از بومشناس، سمنها و … هم هستند که برای کارهای مطالعاتی و اجرایی بعضا نیازمند کمک مالی میباشند. بنابراین گنجه با هدف پشتیبانی از همه فعالان عرصه محیطزیست تشکیل شد. حمایتهای گنجه هم صرفا به صورت مالی نیست بلکه ما گاهی به صورت تکنیکی و فکری هم به دوستانمان کمک میکنیم.
در آن زمان من به همراه آقای مهندس محمد درویش و عباس محمدی به فکر افتادیم و گنجه پشتیبان زیستبوم ایران را به همین منظور تاسیس کردیم اما در سال ۹۴ بود که گنجه با موضوع محیطبانان دنا چهرهای جدی به خود گرفت. بعدها با جدیتر شدن کار گنجه این امکان هم فراهم شد که به سایر محیطبانان با مشکلات متفاوت نیز کمک شود.
- این مشکلات متفاوت دقیقا چیست؟
به عنوان مثال ما یک محیطبان در یاسوج داریم که ایشان توسط یک شکارچی از فاصله نزدیک مورد اصابت گلوله قرار گرفتهاند. متاسفانه استخوان ران پای ایشان کاملا از بین رفته و هنوز هم تحت مداوا هستند و مشکل جدی در راه رفتن دارند.
در مواردی مانند این مورد متاسفانه پولهای دولتی و بیمه به هیچوجه جوابگوی نیازهایی مانند عملهای متعدد یک محیطبان نیست بنابراین محیطبانان قطعا به کمک نیاز دارند. یک محیطبان دیگر هم در منطقه دهدشت استان کهکیلویه و بویراحمر بودند که ایشان هم به قتل غیرعمد محکوم شده بودند. آن زمان این محیطبان محکومیت خود را گذرانده بود و متاسفانه شرایط مالی خوبی نداشت. خرجهای وکیل و دادگاه و دیه همه به خانواده وی بسیار فشار آورده بود.
در چنین شرایطی هم طبیعی است که ما نمیتوانیم منتظر کمکهای مالی از جانب سازمان حفاظت محیطزیست باشیم یا دختر یکی از محیطبانان اهواز هم اکنون دچار سوختگی خیلی شدید هستند که در موارد متعددی از این دست ما سعی میکنیم آن ها را هم با حمایت گنجه پشتیبانی کنیم. ضمنا گنجه برای حمایت از استانهای محروم مانند سیستان و بلوچستان و مناطقی که آب نداشتهاند هم کمکهایی کرده که شرح آنها طولانی است.
- وجوههای دریافتی از مردم را چگونه مدیریت میکنید؟
مبالغی که مردم به حساب گنجه میریزند، نخست در این حساب دپو میشود و در زمان مقتضی ما به صورت قانونی و رسمی حساب را اعلام میکنیم تا بتوان از آن برای حکم فرضا عدم قصاص استفاده کرد. هدف ما هم صرفا این نیست که تنها در زمانهای تلخی نظیر این مورد بخواهیم تازه به فکر محیطبانان بیفتیم. من فکر میکنم شاید بهتر است که ما اصل تمرکزمان را بگذاریم بر روی این مورد که اصلا چرا چنین فجایعی باید رقم بخورد.
- نگاه شما به خانوادههای اولیای دم یا خانوادههای شکارچیانی که از چنین اتفاقاتی متاثر میشوند، چگونه است؟
طبیعی است که این مساله فقط یک بُعد ندارد. خانواده یا اولیای دم آقای محمود بهزادی هم در رنج معیشت هستند. این خانواده یک جوان خود را از دست داده، جوانی که طبیعتا امید خانوادهاش هست. ما باید دقت کنیم، جوان یک خانواده از دست رفته و ایشان یک بچه یک سال و خوردهای دارند بنابراین اصلا و ابدا نباید موضوعاتی مانند این را ساده گرفت و تنها به یک بخش داستان نگاه کرد. اگر یکسری ملاحظات رعایت نشود، ممکن است که کار حتی از آن چه که هست هم بدتر شود.
- آقای ایزدی، چرا محیطبانان در ایران از امکانات حمایتی کافی برخوردار نیستند؟
بسیاری از محیطبانان بچههای اهل مطالعه و دانش هستند. سوال ما این است که چرا محیطبانان ما نباید دورههای آموزشی و تخصصی کافی را بگذرانند؟ مشکلات آموزشی هم فقط آموزش استفاده از سلاح نیست، بسیاری از محیطبانان ما آموزش حین خدمت ندیدهاند. خوشبختانه سرهنگ محبتخانی که رئیس گارد محیطزیست هستند، چند روز پیش جویای این مساله بودند و من خیلی به صراحت همان جا مشکلات و کاستیها را هم عنوان کردم که محیطبانان ما مشکل آموزشی دارند و ایشان هم قبول کردند.
امیدواریم که طبق قولهایی که از طرف ایشان داده شده، از بعد این ماجرا همه در کنار هم قرار بگیریم و یک بستر آموزشی مناسب برای محیطبانان فراهم شود. در نظر داشته باشید که محیطبانان ما گاهی خیلی از اطلاعات ساده علمی مرتبط با محیطزیست را هم نمیدانند و سازمان حفاظت محیطزیست روزی باید جوابگوی همه این کمکاریها باشد.
- ما ۱۱۹ محیطبان شهید داریم و در مقابل کلی شکارچی متخلف، این روزها هم که بحث شکار داغ شده و عده زیادی معتقدند که شکار باید به طور کل کنار گذاشته شود. نظر شما در این مورد چیست؟
متاسفانه جولان شکارچیان غیرمجاز در مناطق حفاظت شده یک اتفاق تلخ است که قابلانکار هم نیست. در پارک ملی بمو بسیاری از زیستگاههای کل و بز، قوچ و میش و به ویژه آهو آسیب دیده و تغییر کاربری یافته است. اینها همه به این دلیل است که سازمان حفاظت محیطزیست سالها از اجرای یکسری اصول ساده سر باز زده است فرضا همین ممنوعیت که باعث شده در ظرف دهههای گذشته عملا هیچ رابطه معقول و منطقی میان حافظان طبیعت و مردم بومی و بالاخص کسانی که علاقمند به شکار هستند؛ شکل نگیرد و نتیجه هم این است که آمار شکار غیرمجاز و بهرهبرداری بیرویه به این شکل سرعت گرفته است.
این فاصله میان آحاد مردم و گروههای هدف واقعا نگرانکننده است، ما تا کی میخواهیم مردم محلی را از شکار نفی کنیم و در نظر نگیریم که ممکن است زندگی آنها به این شکار وصل باشد.
در بسیاری کشورهای پیشرفته هم حتی اجازه شکار به مردم محلی داده میشود. علاقه بسیاری از مردم به شکار قابلانکار نیست به طوری که من حتی در دوستان خارجی خودم هم این علاقه را میبینم اما این علایق باید سمت و سوی درست داده شود. متاسفانه تا زمانی که سازمان حفاظت محیطزیست منطبق با علم روز دنیا جلو نرود، آلام و دردهای مردم منطقه حل نخواهد شد.
- از نظر شما مهمترین گامی که سازمان حفاظت محیطزیست باید بردارد، چیست؟
سازمان حفاظت از محیطزیست باید تابع نظرات علمی و تجربی باشد، چه با شکارچی چه با افراد محلی چه بومی چه حتی افراد غیربومی. ناخدایی که با محیطبان و با مردم محلی غریب باشد، آلام و دردهای منطقه را هم درست نمیشناسند. ما سکان محیطزیست را نباید به دست ناخدایی بسپاریم که آفتاب سوزان صورتش را نسوزانده باشد.
آلام و دردهای یک منطقه باید توسط کارشناسان و صاحبیت تخصص شناخته و مرتفع شود در غیر این صورت ما چطور میتوانیم توقع داشته باشیم که جلوی هر نوع برداشت را برای مردم محلی با قوانین سختگیرانه بگیریم و شکارچی متخلف هم با این شرایط کم شود؟
هنوز موجهای متلاطم اقیانوس ما را آن طور که باید نترسانده که عمق دریا را بشناسیم. یکی از کارهای خیلی مهم که سازمان حفاظت محیطزیست میبایست برای برونرفت از این داستانهای تلخ رودررویی محیطبان و شکارچی انجام دهد، این است که حداقل در اطراف مناطق حفاظت شده اعم از شهر و روستا کانونهای شکار تاسیس کند و تلاش کند که همه شکارچیان را در یک قالب هدفمند و دوستانه متشکل کند.
نخستین تاثیر این کار شناسایی شکارچیان مناطق مختلف است و گام دوم هم برگزاری کلاسهایی است که بتوان از استعدادهای همین شکارچیان به نفع حیاتوحش استفاده کرد. با این طرح به شما قول میدهم که ظرف ۳ الی ۴ سال یک بازوی توانمند برای حفاظت از حیاتوحش خواهیم داشت در غیر این صورت سالیان سال زخمهایی مشابه را باید وطن نوروزیها، اسعد تقیزادهها و غلامحسین خالدیها بر دل و جان بخرند و حیاتوحش این سرزمین هم روی آرامش به خود نبیند.
ما میتوانیم از بزرگترین اهرم حفاظتی برای نجات جان حیاتوحش استفاده کنیم یا بالعکس مدام هر کاری را نفی کنیم و نتیجه این همه نفی را هم محیطبانان مظلوم هستند که باید پرداخت کنند.
- این دوگانگی رفتار چقدر میتواند آسیبرسان باشد؟
ببینید نتیجه این دوگانگی رفتار هماکنون به زیان حیاتوحش است. اگر من یک محیطبان باشم و ببینم فلان شکارچی متخلف با تجهیزات میلیونی وارد منطقه میشود و کَل تروفه را خیلی راحت از فاصله یک الی دو کیلومتری میزند، شاید من هم همان اشتباه وطن نوروزی را بکنم و از سر عرق زیاد مرتکب اشتباهی بزرگتر شوم در حالی که این اشتباه حاصل همان نفی همهچیز و ضمنا عدم آموزش درست است. ما تا زمانی که با شکارچیان به توافق درست نرسیم، نمیتوانیم نه محیطبانان را حفظ کنیم و نه صد البته حیاتوحش را.
- و سخن آخر
در آخر تاکید من همچنان بر همگامی با جامعه محلی است. شما فرض کنید که برخی از قرقهای حیاتوحش این روزها قدمهای خیلی مثبتی برداشتهاند که لازم است توسط سازمان حفاظت محیطزیست دیده شود نه این که سازمان بدتر به رقیب آنها تبدیل شود.
بسیاری از قرقدارها برای کار خودشان متحمل هزینه شدهاند، ما باید اینها را ببینیم. مدیریت منابع طبیعی ما باید در برهه کنونی از حالت بهرهبرداری خارج شود و به سمت معیشتهای جایگزین برود. مردم محلی به جای برداشت آب و خاک باید به سمت صنایع دستی و معیشتهای جایگزین سوق داده شوند.همه اینها را جدی بگیریم تا شاید محیطزیستمان هم نفسی تازه کند.