دستاندازهای بقای گیاهان منحصر به فرد
روشهایی که به منظور استقرار جمعیتهای گونههای نادر و در معرض خطر گیاهی به کار میرود، از اساس با روشهایی که برای گونههای جانوری مهرهدار خشکیزی کاربرد دارد، فرق میکند. گیاهان مثل حیوانات قابلیت جا به جایی و بالطبع پراکنش موثر را ندارند. اما به جای آن عواملی مثل باد، حیوانات و آب هستند که دانهها را از جایی به جای دیگر میبرند. زمانی که یک دانه در زمین کاشته میشود، نمیتواند حرکت کند حتی اگر یک محل مناسب و ایدهآل خیلی کوچک که اتفاقا برای بقاء آن گیاه حیاتی هم هست، تنها چند متر از آن فاصله داشته باشد.
اگر محل یک گیاه بیش از اندازه آفتابی یا سایهگیر یا خیلی مرطوب یا خیلی خشک باشد؛ این احتمال هست که گیاه نتواند جوانه بزند یا حتی پیش از رسیدن به مرحله بلوغ از بین برود.
بومشناسان گیاهی میبایست قبل از کاشتن یک گیاه مسایل بسیار مهمی را مدنظر قرار دهند و تدابیر لازم را مانند دفن مقادیری خاک برگ، حذف گیاهان رقیب و دور نگه داشتن احشام در مورد آنها به کار ببندند تا حداقل امکان استقرار موفق یک جمعیت افزایش پیدا کند.
در عین حال بومشناسان گیاهی میبایست درباره موثرترین شیوههای استقرار یک گونه در یک محل جدید مطالعه و تحقیق کنند؛ بر این اساس ممکن است که دانههای یک گیاه، برداشت و به جای دیگری با قابلیت کشت مناسب منتقل شود.
به عنوان مثال در برنامه معرفی گیاه استبرق مید (Mead’s Milkweed, Asclepias meadii) که نوعی گیاه در معرض خطر در چمنزارهای غرب ایالات متحده آمریکا است؛ سه اصل مهم عنوان شد. نخست این که امکان بقای گیاهان جوان از دانهها بیشتر است، دوم این که این گیاه در مناطقی که پیشتر در آنها آتشسوزی اتفاق افتاده باشد، امکان بقای بیشتری دارد و نکته سوم هم این که بقای دانهها در سالهایی که میزان بارندگی از حد متوسط بیشتر است، محتملتر است.
مطالعات نشان میدهد که جمعیتهای جدید گیاهی یا از طریق کشت بذر و یا از طریق انتقال نهال و درختان بالغ به جای دیگر شکل میگیرند. اما گاهی به کارگیری تدابیری مانند سوزاندن یا حذف فیزیکی گیاهان رقیب هم به منظور موفقیت طرح الزامی است.
در حال حاضر روشهای گوناگونی برای ایجاد جمعیتهای جدید گونههای گیاهی وحشی و کمیاب مانند گیاه استبرق مید توسط سازمان جنگلهای ایالات متحده در کارولینای جنوبی به کار گرفته میشود. نخست این که بذرها را در جنگل درختان سوزنی برگ که پوشش بلوط زیراشکوب و بستر آن سوخته، میکارند. بعد از مدتی محافظهای سیمی تعدادی از این گیاهان جوان را برمیدارند که ببینند آیا حیواناتی مثل خرگوش، گوزن و یا سایر حیوانات وحشی میتوانند به بقای آنها کمک کنند یا خیر.
دوم این که نهالها و پایههای جوان کاشته شده در یک برنامه معرفی مجدد را مورد بررسی قرار میدهند. در مورد استبرق مید نتایج نشان داد که احتمال بقای گیاهان جوانتر بیشتر از بذر یا دانه آنهاست و در عین حال گیاهانی که در زیستگاههایی که یک بار دستخوش آتشسوزی شده کاشته میشوند، خیلی بیشتر دوام میآورند.
بررسیها در سال ۱۹۹۶م. نیز نشان داد که دانههایی که در این سال کاشته شدهاند به دلیل میزان بارندگی بیشتر، بهتر هم دوام آوردهاند. بنابراین برخلاف انتظار نگهداری از یک گیاه در معرض خطر آن قدرها هم که برخی فکر میکنند، کار آسانی نیست.
گیاهشناسان و عدم موفقیتهای چشمگیر
یک تحقیق علمی به تازگی میزان موفقیت طرحهای معرفی مجدد گیاهی را به چالش کشیده و آنها را خیلی کم دستآوردتر از حدی عنوان کرده که در متون مختلف چاپ میشود. این تحقیق علت این امر را این طور توصیف کرده: محققان تجارب ناموفق خودشان را در این زمینه کمتر ثبت میکنند.
در عین حال بسیاری از برنامههای معرفی مجدد گیاهی به ظاهر موفق نیز اغلب پس از گذشت چند سال به سر نقطه اول برمیگردند یا هیچگاه موفق نمیشوند که نسل دوم آن گیاه را به ثمر برسانند که خود این مساله در اصل یک معیار مهم عدم موفقیت است.
با این وجود، همچنان که کاوشهای انجام شده در این زمینه گسترش پیدا کرده و نتایج آنها با یکدیگر تلفیق و جمعبندی میشود، شانس معرفی مجدد موفقیتآمیز گیاهان نیز بیشتر خواهد شد.
این امکان وجود دارد که برخی از گیاهان خاص به دلیل تغییرات اقلیمی، از نظر ژنتیکی دیگر نتوانند در زیستگاههای کنونیشان دوام بیاورند لذا زیستشناسان دستاندرکار امر حفاظت میبایست مکانهای دیگری را در قلمرو گونه جستجو کنند که ظرفیت معرفی ژنوتیپهای گیاهی (ترکیب ژنتیکی یک گیاه) مرتبط را داشته باشد.
لزوم نظارت بر برنامههای حفاظت از گیاهان
استقرار جمعیتهای جدید باعث میشود که برخی مباحث نوین که در اصل فصل مشترک تحقیقات علمی، فعالیتهای حفاظتی، قوانین دولتی و اخلاقی هستند؛ مطرح شوند. این مباحث میبایست به دقت مدنظر قرار گیرند چرا که معرفی مجدد، معرفی و برنامههای حفظ ذخایر همچنان که بحرانهای زیست محیطی باعث حذف گونهها و جمعیتهای بیشتری میشوند، ضرورت بیشتری هم پیدا خواهند کرد.
علاوه بر این ممکن است که با گرمتر و خشک شدن بعضی از زیستگاهها به دلیل تغییرات اقلیمی، جا به جایی بسیاری از گونهها ضرورت پیدا کند. بسیاری از برنامههای معرفی مجدد گونههای در معرض خطر زیر نظر مقامات رسمی و طرحهای ملی، مدیریت و اجرا میشوند.
زیستشناسان دستاندرکار امر حفاظت میبایست مزایای برنامههای معرفی مجدد بالاخص برنامههای معرفی گیاهان خاص را به نحوی قانعکننده برای مقامات دولتی و قابل درک برای عموم مردم تشریح کنند و در ضمن آنها میبایست نگرانیهای بر حق این گروهها را نیز مدنظر داشته باشند. گاهی نگرانیهای افراد ذینفع را میتوان از طریق درجات گوناگون حفاظتی برای جمعیتهای جدید برطرف کرد. به عنوان مثال، در کشور آمریکا جمعیتهای گیاهی به گروههای «تجربی اصلی» یا «تجربی غیراصلی» تفکیک میشوند.
جمعیتهای تجربی اصلی طبق قانون حفاظت از گونههای در معرض خطر ایالات متحده آمریکا، گونههایی هستند که بقای آنها حیاتی است و لذا جمعیتهای وحشیشان هم به طور جدی تحت حفاظت قرار دارند. اما جمعیتهای تجربی غیراصلی آنهایی هستند که از لحاظ قانونی کمتر حفاظتشده هستند.
حفاظت از آن جمعیتهایی که در رده تجربی غیراصلی جای میگیرند، یک مزیت خیلی مهم دارد و آن هم این است که باعث میشود تا ترس مالکان محلی نسبت به سفت و سخت بودن قوانین حضور گونههای در معرض خطر کمی بریزد و متوجه شوند که طرحهای حفاظتی باعث محدود شدن زمینهای آنها نمیشود بلکه بالعکس باعث مدیریت صحیح و حتی توسعه آنها میشود.
قانونگذاران و محققان هر دو میبایست این نکته را مدنظر داشته باشند که طرحهای معرفی مجدد به هیچوجه نمیتوانند جایگزین برنامههای حفاظت از جمعیتهای وحشی یا زیستگاههای آنها شوند.
جمعیتهای اصلی همیشه این مزیت را دارند که احتمال داشتن ذخایر ژنتیکی کامل در آنها خیلی بیشتر است چرا که در اصل آنها بودهاند که به شکل بهتر توانستهاند با سایر اعضاء جامعه بیولوژیکی خودشان ارتباط برقرار کنند.
در بسیاری موارد، توسعهگران پیشنهاد ایجاد زیستگاههای جدید یا جمعیتهای جدید را برای جبران اتفاقاتی که رخ داده یا ممکن است که در اثر تخریب زیستگاه رخ بدهد، مطرح میکنند یعنی در حقیقت این مساله را عنوان میکنند که به ازای آسیبهایی که ممکن است به گونههای در معرض خطر یا زیستگاه آنها وارد شود، زیستگاهها یا جمعیتهای جدید در جای دیگر تشکیل شوند.
اما شیوه تخفیف تاثیر آسیب وارده که به شکل قانونی در مورد زیستگاهها و گونهها اعمال میشود، عبارت است از ۱) کاهش ابعاد خطر ۲) استقرار جمعیتها و زیستگاههای جدید برای جبران آن چه که از دست رفته و ۳) بهبود شرایط آن چه که پس از توسعه باقی میماند.
نظر به این که میزان موفقیت تلاشها برای ایجاد جمعیتهای جدید از گونههای در معرض خطر کم است لذا حفاظت از جمعیتهای گونههای نادر و در معرض خطر موجود میبایست کماکان از بیشترین اولویت برخوردار باشد.
منبع: mnn، nature، accionph، plantscapers