درخشش ابدی یک ذهن پاپ؛ درباره استن لی فقید، خالق دنیای مارول و شمایل فرهنگی دنیای معاصر
فدریکو فلینی، ماریو پوزو، مایکل جکسون، کوئنتین تارانتینو و جی. آر. آر مارتین. این همه اسم به هم چه ربطی دارد؟ بله، همه آدمهای گنُدهای هستند، غولهایی که خیلیها زیر سایهشان گم میشوند اما در یک نکته اشتراک دارند؛ همگی جزو طرفداران، شیفتگان و تحسینکنندگان یک نفر اند، استن لی یا استن بزرگ، معمار جهان خیالی مارول و انقلابیِ خلاق دنیای سرگرمی در قرن بیستم. همان پیرمرد بانمکی که در فیلمهای ابرقهرمانی خیلی هیچکاکی جلوی دوربین ظاهر میشد. باور نمیکنید؟ مارتین بارها گفته هر حقه و آسی که در دست من دیدهاید و در «بازی تاج و تخت» ازش حیرت کردهاید محصول زمانی است که بچه بودم و هر هفته منتظر چاپ شدن کامیک تازهای از مارول.
الان دیگر همه میدانند که لی چقدر مهم بوده و هست، کسی که مفهوم ابرقهرمانها و اسطورههای مدرن را در فرهنگ عامه باز تعریف کرد، اصول قصهگویی در کتابهای مصور را تغییر داد و مفهوم جهان خیالی به هم پیوسته را به نام خودش زد. داستان زندگی خود لی در جذابیت و کشش دست کمی از نوشتههایش ندارد.
لی همیشه میخواست که رمان بنویسد و نویسندهای محترم باشد، مثل تولستوی یا داستایوفسکی. از قضای روزگار کارش شده بود این که برای مجلههای کاهی تبلیغ و گزارش بنویسد و صفحه سیاه کند. با فامیلبازی راهش را باز کرد به مارول، که آن زمان نام دیگری داشت و با عناوینی چون اطلس یا تایملی شناخته میشد. اول زیاد تحویلش نمیگرفتند. آنقدر ماند تا شد سردبیر، سردبیری که باید بیشتر از همه کار میکرد و کسی ازش انتظار خلاقیت نداشت. چندین و چند سال بهعنوان کارمند یک انتشاراتی درجه دو باقی ماند که چیزی به شخصیت کاپیتان آمریکا، و در مرحله بعدی نمونههای دیگری مثل هیومن تورچ و نیمور د ساب مارینر، در دست نداشت. دههی شصت بود که به خودش آمد و دید که دیگر چیزی از رویایش باقی نمانده، نه نویسنده شده، نه سرشناس. زد به سیم آخر و به جای گوش دادن حرفِ بقیه همان کاری را کرد که دلش میخواست؛ کار درست. حاصلش شد شماره اول «فنتاستیک فور»، نوامبر ۱۹۶۱.
لی ابرقهرمانها را زمینی کرد، اصلا گرد جادویی را از دوش شخصیتها تکاند و آدمهای معمولی را گذاشت کنار هم. «فنتاستیک فور» دنیا را گرفت. زیاد طول نکشید که ثور، هالک، آیرنمن، اسپایدرمن، دکتر استرنج، اکس-مِن و بقیه هم از راه رسیدند. مارول از زیر سایهی رقیب همیشگیاش دیسی بیرون آمد و دنیا را هم تسخیر کرد، مثل بیتلز، جان اف. کندی، مارتین لوترکینگ و چهگوارا.
لی جماعتِ عجیب و غریبی را در دفتر تحریریهی مارول دور خودش جمع کرد و با هم سوزاندند هر آتشی که میخواستند، چیزهایی که امروز بهشان میگوییم پستمدرنیسم و ضدفرهنگ. لی چیزی غیر از صفحات کاهی و ارزان نداشت. مخلوقاتش از صفحات کاغذی فراتر رفتند و تلویزیون، گیم، سینما و قلب آدمهای تمام زمین را تسخیر کردند. با شخصیتها و قصههایش به میلیونها نفر ایمان داد که هرکسی میتواند قهرمان قصهی زندگی خودش باشد. مهم نیست که چقدر تنها، متفاوت و بازندهای؛ قدرت چیزی است که از درون آدم شعله میکشد و تقدیر همان اتفاقات و احتمالاتی که ما با تصمیمهای خودمان بهش معنا میدهیم. اگر تالکین کبیر در قرن بیستم مفهوم اسطوره را بازآفرینی کرد، لی کسی بود که به اسطورهها را در ساحت واقعیت و روزمرگی جان بخشید.
جای غصه خوردن ندارد، آن هم برای پیرمرد ۹۵ سالهای که تا آخرین روزهای عمرش راه لذت بردن از زندگی را بلد بود. لیِ جوان میخواست که آدم مهم و موثری باشد. آنقدر عمر کرد تا مطمئن شود که مثل اسطوره از دنیا میرود و در وجود تمام مخلوقاتش تا همیشه باقی میماند. مخلوقاتی که امروز در کالبد ستارههای هالیوودی حلول کرده و جلوی پای خالق خود به احترام زانو زدهاند. حالا دیگر به معنای واقعی کلمه، او روح جاری در سراسر جهان خیالی و بیانتهای مارول است.
بیشتر بخوانید: استن لی، ابرقهرمان واقعی درگذشت
ویدیوی زیر کلاژی از حضور افتخاری استن لی در فیلمهای ابرقهرمانی است:
تویه اخرای ونوم هم بود اون دیگه فک کنم اخرین تصویرش بود که ونوم بهش گفت به نظر خوشمزه می آد خخخخخ
قدرت زیاد مسیولیت زیاد میاره به نظر من قردوسی امریکاس
یک فرد کاملا خلاق و منحصر به فرد
شده بود پای ثابت تو همه فیلما انتظار دیدنش میرفت و یه جذابیت خاصی داشت یه استوره بود اینو هر کسی که حداقل یه بار مرد عنکبوتی رو دیده باشه قبول داره واقعا حیف شد
“هرکسی میتواند قهرمان قصهی زندگی خودش باشد”
چه جمله ی جالبی
به جای دپرس بودن میشه تلاش کرد
مارول عالی بود، روحت شاد و یادت گرامی
امیدوارم بدون استن لی مشکلی در فیلم های مارول به وجود نیاد اون واقعا عالی بود
روحش شاد باشه با اثار بی نظیری که به جا گذاشت.
خودمونیم مارول کلی فیلم آشغالم ساخته این سالا و خبر نداشتیم 😀