تحصیلات تکمیلی را رها کنید!

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۳ دقیقه
تحصیلات تکمیلی

این فکر درست بعد از یک بار مردن و زنده شدن به ذهنم رسید. درست وسط جمع‌وجور کردن پایان‌نامه‌ای که یک سال تمام برایش زحمت کشیده بودم. وقتی یک تصادف رانندگی زندگی‌ام را زیرورو کرد یک‌بار از اول شروع کردم به مرور زندگی‌ام. همه‌ی چیزی که «من» را ساخته بود. همه چیزی که به آن افتخار می‌کردم همه‌ی چیزی که برایش زحمت کشیده بودم و برایش زندگی کرده بودم. حس می‌کردم زندگی را باخته‌ام. هرچند به نظر موفق می‌رسیدم اما زندگی من یک زندگی تمام و کمال نبود. کل آن یک برنامه‌ریزی بود برای آینده‌ای نامعلوم!

یک روز میزم را با همه‌ی کارهای نصفه و نیمه رها کردم تا فردا مرتبش کنم و فردایی در کار نبود. به همین سادگی! همه‌ی برنامه‌های زندگی‌ام هم همین‌طور بود؛ مجموعه‌ای از کارهای نیمه‌کاره، حرف‌های نگفته و آرزوهای رها کرده.

داستان اینجا بود که من تقریبا بیشتر زندگی‌ام را صرف تحصیل‌کرده بودم. در واقع زندگی من تلاشی بود برای گرفتن یک مدرک بهتر. من قله‌ای به نام درس و دانشگاه داشتم که زندگی من با آن معنی پیدا می‌کرد. حالا بعد از یک ماه دست‌وپنجه نرم کردن با زندگی به همه‌ی چیزهایی که از دست داده بودم فکر می‌کردم. تمام تجارب یک زندگی واقعی.

من مثل بسیاری از همسالانم خودم را به امواج سپرده بودم و انتخاب‌های من هم به همین دلیل شکل گرفته بودند. از انتخاب رشته‌ی دبیرستان گرفته تا کنکور و دانشگاه. من کارشناسی را تمام نکرده ارشد را شروع کردم تا از پیشرفت‌های برنامه‌ی ذهنیم عقب نمانم.

بعد از مدت‌ها به این فکر می‌کردم که واقعا فرصتش را داشتم بعد از تمام کردن دبیرستان یا حتی همان سال‌ها کارهای مختلف را تجربه کنم. مجسمه‌سازی، کار داوطلبانه در هلال احمر، درس دادن به بچه‌ها در کلاس‌های تابستانی، غریق نجات شدن، نویسندگی و خبرنگاری، باغبانی، آشپزی حرفه‌ای، مربی مهدکودک بودن و هزار تا کار دیگر.

چند نفر از دانشجویان همان ترم اول فکر تغییر رشته و انصراف به سرشان زده؟ باید بگوییم خیلی! (هرچند بیشتر ما جرئتش را نداشته‌ایم.)

شاید چون ما قبل از انتخاب رشته حتی یک‌بار هم سراغ چارت تحصیلی رشته محبوبمان نرفته‌ایم یا با دانشجوهای آن رشته حرف نزده‌ایم. شاید چون هنوز نمی‌دانستیم شغل و رشته‌ی موردعلاقه‌ی ما چیست.

تحصیلات تکمیی

 

بعدتر چطور؟ وقتی کارشناسی را تمام کردیم و مدرک لیسانسمان را گرفتیم. برنامه‌ی بعدی زندگی ما چه بوده؟ ارشد و دکترا اولین چیزی است که به ذهن بیشتر ما رسیده. چرا؟ چون واقعا به آن نیاز داریم؟ چون کار ما وابسته به تحصیلات تکمیلی است؟ چون نیاز به آموزش‌های تخصصی در رشته‌مان احساس می‌کنیم؟ چون عاشق پژوهش هستیم؟ یا شاید چون اولین راهی است که همه انتخاب می‌کنند؟! بدون اینکه شانس یافتن شغل با مدرک بالاتر و البته هزینه‌های تحصیلمان را بررسی کنیم. بدون اینکه به ایده‌هایمان و کارآفرینی بیندیشیم.

کارآفرینی را خیلی بزرگ و عجیب جلوه ندهید. به استارت آپ های موفق نگاه کنید. چند نفر ایده‌هایشان را جدی گرفته‌اند، همین! هزینه‌های آن هم گاهی از سه سال شهریه دانشگاه بیشتر نیست.

تمام آنچه را یاد گرفته‌اید، شغل‌هایی که به رشته شما مربوط است به‌اضافه‌ی هر کاری که در آن استعداد دارید یا دوست دارید داشته باشید، هر کاری را که از دستتان بر می‌آید بررسی کنید. خودتان را به ترندهای روز محدود نکنید.

نظر من را می‌خواهید سراغ ارشد و دکترا خواندن هم بروید اما قبل از آن به رشته‌های مختلف و توانایی‌هایتان هم فکر کنید. گرایش‌های مختلف رشته خود را بررسی کنید. کار کردن در وجوه مختلف و مشاغل متفاوت را تجربه کنید. درنهایت اگر احساس کردید تحصیلات تکمیلی بیشتر از تجربه‌ی کاری به پیشرفت شما کمک می‌کند یا در حوزه‌ی خاصی نیاز به پژوهش و مطالعات آکادمیک دارید تمام تلاشتان را برای رسیدن به مدارج بالاتر تحصیلی بکنید.
و البته که نباید فراموش کنید زندگی فقط کار و تحصیل و پیشرفت نیست!

به این فکر می‌کنم که اگر روزی فرزندی داشته باشم از تجربه‌ی زندگی‌ام به او «جرئت» هدیه می‌کنم. جرئت این‌که زندگی خودش را بسازد. فارغ از فشارهای اجتماع برای پیشرفت و پیشرفت و پیشرفت.

جرئت اینکه به‌جای این‌که تحصیلات تکمیلی را بزرگ‌ترین هدف روزهای جوانی‌اش بگذارد؛ سفر کند، کتاب بخواند، شعر بنویسد، روی صحنه تئاتر برود، ازدواج کند، گل بکارد، حیوان خانگی داشته باشد، زبان‌های مختلف یادبگیرد، ستاره‌ها را تماشا کند و کار خودش را داشته باشد.

فارغ از مرتبه اجتماعی که مدرک می‌خواهد به او بدهد برای خودش زندگی کند و از زندگی‌اش لذت ببرد.

telegram_ad2_1



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

۵۰ دیدگاه
  1. mohammad

    حیف که در این اجتماع نه قدر جوان دونسته
    میشه
    نه امکان نشان دادن قدرت هایی که یه جوان داره

    این همه دانشگاه تاسیس شده بدون این که نگاهی به بعد فارغ التحصیل شدن این قشر کنن و شده این موضوع یک بیزینس برای دانشگاه ها

    1. میلاد چراغی

      من یه همه کاره و هیچ کاره ام یه فن داره بی فن، بعله بنده فارغ التحصیل نمره الف یکی از دانشگاههای تراز اول تهران هستم.بعد از کلی مدرک گرفتن و ارشد خوندن تازه فهمیدن که کجای کارم و چه کلاه گشادی سرم رفته.تا جوان تریم کلمون باد داره فک کردیم با درس خوندن به جایی میرسیم.چرا بعضی وزارتخونه ها استخدام نمیزارن چرا شرایط استخدامی رو برای جوونای نخبه فراهم نمیکنن به خدا دیگه خسته شدم اهه امثال من دامنشونو میگیره چونکه عمرمون رو گذاشتیم ما شوخی نکردیم که اینا زندگیمونو به شوخی بگیرن!! حالا بعد از این همه سختی باید دنبال یاد گرفتن یه کار جدید و یه تخصص اب و نون دار باشیم.کاش وقتی بچه بودیم میگفتن اخر درس خوندن و اول شدن چیزی جز درد کشیدن نیست.

  2. سعیدشیخی

    رطب خورده، منع رطب چون کند؟

  3. امیرمهدی برنجیان

    سلام.
    به نظر بنده همه ی این ها بر میگرده به نظام آموزشی نادرست در کشور .
    اگر کسی باشه که توی همون دوران گودکی بتونه استعداد و علاقه ش رو درست تشخیص بده می تونه فرد موفق تری بشه تا اینکه صرفا موقع انتخاب رشته به این ها فکر کنه.
    و اینکه ممنون از مقاله خوب تون 🙂

  4. بهمن

    متن قشنگی بود،در این متن حقایق جامعه ما و زندگی جوانان با تحصیلات پشت سر هم و مدرک های پی درپی که اخذ می کنند رو بیان کردین، همه این مواردی که گفتین درد همه جوانان تحصیل کرده است،دراخر میتونم بگم که “شاگرد اول درس شاگرد اول زندگی نیست”

  5. محمدجواد مقامی

    من بعد اینکه مدرک ارشد حقوق خصوصی رو گرفتم و در ازمون وکالت قبول شدم..بعد ۲۶ سال سن تازه فهمیدم من برای اینکار ساخته نشدم..تمام مسیر زندگیم رو والدین و مشاور دبیرستان برام تعیین کرده بود…
    الان میفهمم که به میکانیکی وسایل نقلیه علاقه دارم..
    و دارم شروع میکنم

    1. محمدمهدی

      ????

  6. مینا

    بسیار عالی… قلمتون خیلی تاثیرگذار هست

  7. جواد فتحی

    عالی بود مرسی

  8. علی

    واقعا تحصیلات تکمیلی فقط برای کسی که بخواد وارد فیلد های پژوهشی بشه کاربرد داره و اگر می خواید کار کنید و حرفه کسب کنید زودتر وارد بازار کار بشید. من چون در دوران کارشناسی ارشد که هم کار می کردم و هم درس می خوندم واقعا به نتیجه رسیدم که من برای کار پژوهشی ساخته نشدم و دیگه سعی کردم خودم رو صرف کار بکنم. ولی باید این رو هم در نظر داشت که داشتن یک مدرک خوب از یک دانشگاه خوب بعد ها خیلی می تونه کمک بکنه مخصوصا برای کسی که قصد کار استخدامی رو داره

  9. محمد

    من از دست خدمت مقدس سربازی و بیکاری […] پناه بردم به کارشناسی ارشد.

  10. Nameless King

    واقعا از خوندن متن لذت بردم.خسته نباشید.اگه بی ادبی نباشه،چند تا سوال ازتون داشتم.آیادر جامعه مدرک گرای حال حاضر ایران،انجام این حرف ها عملیه؟یک نگاه به جامعه آماری نویسندگان همین سایت بندازید.اکثر نویسندگان تو معرفی خودشون حرف از مدرک تحصیلی شون زدند.آیا مدرک در ایران تبدیل به یک وسیله دفاعی،برای موجه نشون دادن خودمون و حرف هامون شده؟اگر شما ننوشته بودید که روانشناسی خوندید،دیگه کسی مقاله شما رو جدی نمیگرفت؟سوال آخر که مشکل خودمم هم هست:چطور باید در چنین فضایی،بدون توجه به حرف های جامعه،به مسیری که انتخاب کردیم،ادامه بدیم؟پیشاپیش از توجه تون ممنونم.

  11. س

    و آدمای جدید رو ببینیم و بشناسیم باهاشون آشنا شیم و ازشون یاد بگیریم

  12. میلاد

    قلم خودتون بود ؟
    “به این فکر می‌کنم که اگر روزی فرزندی داشته باشم از تجربه‌ی زندگی‌ام به او «جرئت» هدیه می‌کنم. جرئت این‌که زندگی خودش را بسازد. فارغ از فشارهای اجتماع برای پیشرفت و پیشرفت و پیشرفت.”
    خیلی خوب بود …

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X