بیماریها بر سر حیوانات وحشی چه میآورند؟
افزایش انتقال بیماریها در نتیجه فعالیتهای انسانی و تقابل آنها با انسان، مهمترین تهدید پیشروی بسیاری از گونههای در معرض خطر و اکوسیستمها است. ارگانیزمهای بیماریزا مانند باکتریها، ویروسها، قارچها و آغازیان میتوانند تاثیرات مهمی بر گونههای آسیبپذیر و حتی کل ساختار یک اکوسیستم داشته باشند.
ردپای انسان در طبیعت
فعالیتهای انسانی ممکن است که شیوع ناقلهای بیماری همچون حشرات را زمینهسازی کند. به عنوان مثال، غنی کردن هرچه بیشتر مواد غذایی کشاورزی به دلیل افزایش روانابهای حاوی کود و مواد شیمیایی، افزایش پسابهای تصفیهنشده و افزایش میزان رسوب حاوی نیتروژن سبب میشود که جمعیت گونههای بیماریزا نیز بالطبع افزایش پیدا کند و این مساله در نهایت شیوع بیماریهای همهگیر میان جانوران و انسان را به دنبال دارد. علاوه بر این، تقابلات با انسانها و حیوانات اهلی سبب میشود که جانوران وحشی در معرض بیماریهایی قرار گیرند که پیش از این با آنها روبرو نشدهاند و همین مساله میتواند بر ابعاد و تراکم جمعیتهای جانوران وحشی به شدت تاثیرگذار باشد و آنها را کاهش دهد.
افزایش جمعیت همیشه مطلوب نیست
اجازه دهید تا یک نمونه از این تاثیرات را در کشورمان رمزگشایی کنیم. در سیاهکوه پارک ملی کویر، هرچند ساله اپیدمی طاعون دامی انتقالیافته از دامهای اهلی باعث مرگ و میر گستردهای در جمعیت پازنها میشود. در سال ۱۳۹۴ استانهای مرکزی، زنجان، البرز و سپس قزوین شاهد تلفات گسترده کل و بزهای وحشی بودند. عامل این تلفات نیز بیماری طاعون نشخوارکنندگان کوچک بود که از آن در زبان فارسی تحت عنوان «طاعون بز» یاد میشود. این بیماری نخستین بار در سال ۱۹۴۲م. (۱۳۲۱ ه.ش.) و در غرب آفریقا شناسایی شد. طاعون بز در اصل یک بیماری ویروسی و مهلک است که عمدتا گوسفند و بز اهلی و قوچ و میشهای وحشی به آن مبتلا میشوند. بیماری مذکور مسری و کشنده است و در شرایط حاد احتمال تلف شدن حیوان حدود ۸۰ درصد تخمین زده شده است. در مورد حیوانات اهلی البته از طریق واکسیناسیون، قرنطینه و در بعضی موارد معدومسازی قابل پیشگیری است اما در مورد حیوانات وحشی به دلیل عدم امکان درمان یا قرنطینه اغلب با تلفات گسترده همراه میشود. برخی از کارشناسان معتقدند که عدم تعیین ظرفیت برد یکی از دلایل چنین تلفات گستردهای است. بدیهی است که افزایش جمعیت پازن به عنوان عضوی از خانواده گاوسانان همیشه مطلوب نیست. اگر تعداد پازنها در منطقهای از ظرفیت برد آن زیستگاه فراتر رود نهتنها خطرات زیادی کل آن زیستگاه را تهدید میکند بلکه در عین حال در صورت شیوع بیماریها نیز آمار تلفات قطعا بالاتر خواهد رفت.
بیماری، مهمترین عامل تهدید گونههای در معرض خطر
بیماری ممکن است تنها و مهمترین عامل تهدید برخی از گونههای نادر و در معرض خطر باشد. کاهش جمعیتهای پرتعداد قورباغهها در اغلب زیستگاههای جنگلی بکر و طبیعی سرتاسر جهان ظاهرا به دلیل معرفی یک بیماری قارچی ناشناخته است. آخرین جمعیت راسوهای پاسیاه شناختهشده در طبیعت بوسیلهی ویروس بیماری موسوم به دیستمپر سگسانان در سال ۱۹۸۷م. (۱۳۶۶ ه.ش.) از بین رفت در حالی که تنها تعداد معدودی از افراد سالم این گونه برای یک برنامه پرورش در اسارت زندهگیری شده بودند. حفظ جمعیت کنونی این گونه حاصل تلاشهای بیوقفه کارشناسان در اجرای طرحهای تکثیر در اسارت و معرفی مجدد به طبیعت است. یکی از چالشهای عمده مدیریت برنامههای پرورش در اسارت همیشه این بوده که چطور این حیوانات اسیر را در برابر بیماریهایی مثل دیستمپر سگسانان، ویروسهای انسانی و سایر بیماریها محافظت کنند. این امر اغلب از طریق اعمال برنامههای شدید قرنطینه و تقسیم نمودن جمعیت در اسارت به گروههای مجزا از نظر موقعیت متفاوت جغرافیایی زیستگاهی میسر شده است.
تلفات گوزنهای زرد در ایران
گوزن زرد در دنیا دو زیرگونه ایرانی و اروپایی بیشتر ندارد. گوزن زرد ایرانی یکی از منحصر به فردترین پستانداران ایران و از خانواده گوزنها است. شناسایی گوزنهای زرد دز و کرخه در سال ۱۳۳۵ تب حفاظت از آنها را بالا برد. در سال ۱۳۳۷ دو راس با شرط عدم محدودیت زمانی و تحویل مجدد تعدادی از بازماندگان، به باغوحش موسوم به اپل کرونبرگ منتقل شدند. در سال ۱۳۴۲ با انتقال ۶ راس از گوزهای یافت شده در منطقه دز وکرخه به دشت ناز ساری پروژه جدید تکثیر در اسارت آغاز به کار کرد. یکی از ناشناختههای گوزن زرد ایرانی وضعیت سلامت خود حیوان و البته زیستگاههای آن است. نظر به پیشزمینههای گذشته از جمله تلفات جمعکثیری از گوزنها در اثر ابتلا به میاز، وضعیت سلامت آنها نیز از بسیاری جهات قابل تامل است. عدم توجه به ضوابط اولیه طراحی و ارزیابی زیستمحیطی سایتهای تکثیر و پرورش از جمله مواردی است که میتواند خطر ابتلا به بیماریها را افزایش دهد. به عنوان مثال سایت تکثیر در اسارت کرخه در گذشته و پیش از ساخت سد، سالانه چندین بار زیر سیل میرفت. غرقابی شدن منطقه جدای از معضلات خاص خود، حداقل مزیت کنترل فیزیکی جمعیت کنه را به دنبال داشت. در حالیکه اکنون دیگر این شرایط وجود ندارد. در مورد گوزنهای کرخه این اتفاق افتاد که نخست کنههای خونخوار به عنوان انگل وارد بدن میزبان شده و سپس با ترک میزبان زمینه را برای انگل دیگری به نام (Chrysomya bezziana) مهیا ساختند. این مگس عامل ثانویهای بود که به سرعت در بافتهای بدن حتی چشم و گوش این حیوانات تخمریزی کرد و فاجعهای تازه رقم خورد. جالب اینجاست که این مگس حتی در شهر تهران نیز یافت میشود اما اینکه چرا این مساله در سایت تکثیر و پرورش کرخه مشکساز مشود را به طور مشخص باید در سلامت زیستگاه جستجو کرد.
بیماری که خود را از اروپا به آمریکا رساند
افزایش شیوع بیماریهای عفونی نهتنها گونههای جانوری وحشی و اهلی بلکه انسان را نیز تهدید می کند. انتقال بیماری در میان گونههای متفاوت یکی از نگرانیهای خاص برهه کنونی است.
سندروم بینی سفید یکی دیگر از بیماریهایی است که اخیرا منجر به مرگ میلیونها خفاش در سرتاسر ناحیه شرقی ایالات متحده شده است. آمار تلفات در برخی غارها به مرز۹۰ درصد رسیده است. این بیماری از طریق کرک سفید پودر مانندی که بوسیلهی نوعی قارچ بر روی پوزه خفاش مبتلا ایجاد میشود، تشخیص داده میشود. خفاشها ظاهرا هنگامی میمیرند که قارچها باعث التهاب پوست این جانور شده و به نوعی سبب میشوند که خفاش به جای بهار در نیمه زمستان از خواب زمستانی بیدار شود. این زمان وقتی است که انرژی ذخیرهشده در بدن این پستاندار به طور کامل مصرف شده و عاقبت حیوان هم مرگ بر اثر گرسنگی است.
این احتمال وجود دارد که غارنوردان یا پژوهشگران به دنبال بازدید از فرضا یک غار اروپا که در آن شماری از خفاشهای مبتلا وجود داشتهاند، عامل این بیماری یعنی قارچ را به شکل یک آلاینده با لباس، چکمه یا تجهیزات خودشان حمل کرده و به صورت کاملا اتفاقی آن را به ایالات متحده آورده و معرفی کرده باشند. در حال حاضر، تنها شیوه موثر و کارآمد برای حفاظت از خفاشها بستن غارهای خفاش بر روی عموم بازدیدکنندگان به استثنای دانشمندان و محققانی است که لباسها و تجهیزات خود را پیش از ورود استریل و گندزدایی میکنند. در بسیاری از غارهای ایران مانند غار خفاش دهلران استان ایلام و غار دانیال استان مازندران نیز جمعیتهای خفاش به دلیل تردد بیش از اندازه غارنوردان و ازدست رفتن شرایط مناسب زیستگاه به شدت کاهش یافته است.
ضوابط و مقررات
سه اصلِ شناخت بیماریهای مسری که پیامدهای عملی مشخصی دارد را میبایست حتما برای مدیریت، پرورش و تکثیر در اسارت گونههای در معرض خطر مدنظر قرار داد. نخست این که هم حیوانات اسیر و هم آنهایی که به صورت وحشی در طبیعت زیست میکنند، در جمعیتهای انبوه ممکن است با فشارهای مستقیم مضاعف از جانب انگلها و بیماریها مواجه شوند. در نواحی حفاظتشده گسسته و چندپاره شده، حیوانات ممکن است به طور موقت تراکمهای بالای جمعیتی غیرطبیعی تشکیل دهند که این مساله بالطبع سرعت انتقال بیماری را هم در بین آنها بالا میبرد. در شرایط طبیعی و با مهاجرت یا جابجایی حیوانات از محلی که بقایای فضولات، بزاق، پوست فرسوده و سایر منابع عفونتزا در آن یافت میشود؛ میزان عفونت هم معمولا کاهش پیدا میکند. اما در شرایط محدود غیرطبیعی از آنجایی که حیوانات در تماس با منابع بالقوه بیماریزا اعم از افراد آلوده دیگر باقی میمانند لذا احتمال انتقال و سرایت بیماری هم طبیعتا افزایش پیدا میکند.
انسان با نابودی تنوعزیستی خود را بیمار میکند
تاثیرات غیرمستقیم ناشی از تخریب زیستگاه میتواند آمادگی و یا استعداد یک موجود زنده را در برابر بیماریها افزایش دهد. زمانی که یک جمعیت انبوه میزبان، به دلیل تخریب زیستگاه در یک ناحیه کوچکتر تجمع میکند، کیفیت زیستگاه و دسترسی به غذا هم اغلب به شدت کاهش پیدا میکند و این مساله در نهایت منجر به کاهش مواد غذایی، حیوانات ضعیفتر و آمادگی بیشتر برای سرایت آن بیماری میشود. ازدحام جمعیت همچنین میتواند استرس یا فشارهای اجتماعی را در درون جمعیت به دنبال داشته باشد که این امر به نوبه خود سبب میشود که مقاومت حیوانات در برابر بیماریها کم شود. آلودگی ممکن است برخی از افراد را بالاخص در محیطهای آبی نسبت به سرایت عوامل بیماریزا مستعدتر کند. یک نظریه جدید این است که تنوعزیستی از طریق کاهش تعداد گونههای میزبان مناسب یا محدود کردن ابعاد جمعیتهای میزبان بوسیلهی شکار و رقابت، بیماریها را کنترل میکند و این حتی شامل آن بیماریهایی که امکان انتقال به انسان را دارند هم میشود. به عنوان مثال، افزایش شیوع بیماری لایم و بیماریهای دیگر مثل آن که از طریق کنهها و ساسها منتقل میشوند، به نوعی با فراوانی محلی گونههای خاصی از جوندگان به عنوان میزبان و کاهش کلی سایر گونههای محلی در ارتباط است.
ما،حیوانات اهلی و حیاتوحش
در بسیاری از مناطق حفاظتشده، باغوحشها، پارکهای ملی و زمینهای کشاورزی که به تازگی تغییر کاربری داده و به زیر کشت رفتهاند؛ حیوانات وحشی معمولا در تماس با انسانها و حیوانات اهلی هستند که یا به ندرت و یا حتی هرگز در حیاتوحش نبودهاند. بنابراین بیماریهایی همچون هاری، لایم، آنفولانزا، دیستمپر، هانتاویروس و آنفولانزای پرندگان میتوانند از یک گونه به گونه دیگر منتقل و در بین آنها به راحتی گسترش پیدا کنند. بیماریهای عفونی و واگیردار در نتیجهی افزایش تراکم جمعیت، گسترش کشاورزی و تعدد سکونتگاههای انسانی در مناطق حفاظتشده خیلی راحت در میان جمعیتهای حیاتوحش، حیوانات اهلی و انسانها گسترش پیدا میکنند. اینطور که به نظر میرسد، ویروس عدمکارآیی سیستم ایمنی بدن انسان(HIV) و ویروس مرگبار ابولا هر دو از طریق جمعیتهای حیاتوحش به انسانها و جانوران اهلی رسیده و در بین آنها گسترش پیدا کردهاند. تغییرات محیطزیست در اثر عامل انسانی، افزایش میزان مسافرتهای خارجی و جهانیشدنِ اقتصاد احتمالا در شایعتر شدن هرچه بیشتر این نمونهها تاثیر داشته است.
فاجعه در سرنگتی
کلونیهای جانوران در باغوحشها اغلب با یکدیگر و در محوطههای محصور کوچکی نگهداری میشوند، گونههای مشابه نیز اغلب در نزدیک یکدیگر اسکان داده میشوند، در نتیجه اگر یک حیوان آلوده شود، انگل یا میکروب میتواند به سرعت در میان سایر حیوانات و گونههای مرتبط پخش شود. یک گونه معمولی که در عین حال در برابر یک بیماری مقاوم است، میتواند به عنوان مخزن آن بیماری عمل کند یعنی میتواند باعث سرایت آن بیماری به جمعیتهای گونههای حساس دیگر شود. به عنوان مثال در اوایل دهه ۱۹۹۰م. (۱۳۶۹ الی ۱۳۷۹ ه.ش.) در پارک ملی سرنگتی کشور تانزانیا، حدود ۲۵ درصد از شیرها به دلیل بیماری دیستمپر سگسانان تلف شدند. آمار تلفات بعدها گسترش یافت به طوری که حتی سایر گربهسانان و حتی کفتارها را نیز درگیر کرد. بعدها بررسیها نشان داد که بیماری از ۳۰.۰۰۰ سگ اهلی که در نزدیکی پارک زندگی میکردند به آنها منتقل شده است.
وظیفه حافظان طبیعت چیست؟
زیستشناسان دستاندرکار امر حفاظت موظف هستند که مانع گسترش گونههایی شوند که میتوانند به صورت بالقوه مهاجم و خطرناک باشند و هم انسانها و هم تنوعزیستی را تهدید کنند. آنها همچنین میبایست عموم مردم را با مسایل مرتبط با حفاظت درگیر کنند و توجهشان را به این مسایل جلب کنند. بخشی از این کار به این دلیل است که با خبرهای منتشرشده از رسانهها و خبرگزاریها که گاهی اغراق و گزافهگویی میکنند، مقابله کنند. مردم آگاه که تجربیات مستقیم و مکرر از محیطزیست دارند، احتمالا در آینده بیشتر به حفاظت از تنوعزیستی جهان و مقابله با تهدیداتی که شرح داده شد، کمک خواهند کرد.
منبع: A primer of conservation biology, Penned by Richard B. Primack, printed in China 2012
مرسی از شما خانم حیدری…
واقعا چرا تمدن و فرهنگ مردم ایران که به همزیستی و احترام به طبیعت و محیط زیست معروف بوده اند در این سالهای آخر از اصل و مقصود اصلی اش منحرف شده است.
واقعا چرا اینقدر از همزیستی با طبیعت دور شده ایم ..
فقط امیدوارم که همه مردم یک بار زجر این لاک پشت بالایی رو درک کنن…
ببخشید …ولی انسان گریه اش میگیره