۵ کارگردان مهم ۲۰۱۹؛ از کارکشته‌های قدیمی تا استعدادهای هزاره‌ی سوم

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۸ دقیقه
بهترین کارگردان های 2019

این مطلب مروری روی کارنامه‌ی پنج کارگردانی است که به باور تحلیلگران در سال ۲۰۱۹ بهترین کارگردانی را داشته‌اند. چندین فهرست از بهترین کارگردان‌های ۲۰۱۹ اعلام شده که یکی دو تا از آن‌ها فهرست‌های مهم و تاثیرگذاری بودند. یک برآیند از نه فقط اسکار که برندگان انجمن‌های مختلف نشان می‌دهد که سال گذشته فیلم‌های «مرد ایرلندی» و «روزی روزگاری در هالیوود»، دو فیلمی که عشاق سینما بیشتر از هر فیلم دیگری منتظرشان بودند، موفق‌تر از بقیه ظاهر شده‌اند. البته چه در مورد اسکورسیزی و چه تارانتینو، حالا آن‌ها به جایگاهی رسیده‌اند که جوایز ارزش افزوده‌شان نیست بلکه فیلم‌های آن‌هاست که می‌تواند مایه‌ی فخر انتخاب‌کنندگان هر انجمنی باشد. این دو کارگردان کارکشته که البته یکی متعلق به نسلی قدیمی‌تر است، جزو بزرگترین کارگردانان معاصر محسوب می‌شوند.

سایت گلددربی سال گذشته فهرست بهترین کارگردان‌های ۲۰۱۹ را منتشر کرد. به جز اسکورسیزی و تارانتینو منتقدان برای سه جایگاه باقیمانده سراغ سه کارگردان کم‌تجربه‌تر اما درخشان رفته‌اند. بونگ جون هوی کره‌ای که پارسال فیلم «انگل» یا «پارازایت» ساخته‌ی او توانست دل منتقدان و عشاق سینما را به دست بیاورد و همه‌ی اسکارهای مهم را از آن خودش کند.

نوآ بومباک که با فیلم «داستان ازدواج» موفق شد عنوان بهترین فیلم جوایز گاتهام را از آن خودش کند کارگردان جوان دیگری است که در قرن بیست و یکم اسمش سر زبان‌ها افتاد و با فیلم آخرش استعدادش را دوباره به رخ کشید. و نفر پنجم کسی است که کمتر کسی حواسش به فیلم او بود: سام مندس سال ۲۰۱۹ با یک فیلم جاه‌طلبانه به نام «۱۹۱۷» وارد فصل جوایز سینمایی شد و از آن جایی که فیلمش به خصوص به لحاظ فنی و تکنیکال شیوه‌های مبتکرانه و جسورانه‌ای را امتحان کرده است توانست نظر منتقدان را به کارگردانی‌اش جلب کند و او هم یکی از کسانی است که اسمش کنار اسکورسیزی، تارانتینو، بومباک و بونگ جون هو به عنوان یکی از گزینه‌های بهترین کارگردانی آمده است.

با هم مروری داریم روی این پنج کارگردان و آثاری که سال گذشته روی پرده‌ی سینما داشتند.

۱. مارتین اسکورسیزی

بهترین کارگردانان 2019 اسکورسیزی

فیلم: مرد ایرلندی

«مارتین اسکورسیزی» فقط یک کارگردان بزرگ و استاد فیلم‌سازی نیست. او یک عشق سینما و خوره فیلم درجه یک هم هست. او متولد شهر نیویورک است. آن هم درست در زمانی که نیویورک محل مافیا و جنایت‌کاران مختلف به شمار می‌رفت و محله‌های دوران کودکی او پاتوق ایتالیایی‌های خلاف‌کار بود. همین باعث شده که همیشه رگه‌هایی از مافیا و گنگسترها در داستان‌های اسکورسیزی باقی بماند و موجب ساخت فیلم‌هایی فوق‌العاده همانند «رفقای خوب»  شود که اتفاقا فیلم «مرد ایرلندی» بیشترین شباهت را هم از لحاظ گروه بازیگران و هم کارگردانی به آن فیلم دارد.

مارتین اسکورسیزی تمامی جوایز بزرگ و معتبر سینمایی دنیا همانند اسکار، گلدن گلوب، بفتا، امی، جایزه انجمن اتحادیه کارگردانان آمریکا، جشنواره کن و جشنواره فیلم ونیز را در کارنامه درخشان‌اش قرار داده و خود را از نظر بسیاری از رده‌بندی‌ها در لیست سه کارگردان برتر تاریخ گنجانیده است. او تا به حال ۱۲ بار برای جوایز اسکار نامزد شده که برای فیلم «مرحوم» اسکار بهترین کارگردانی را برده است.  به علاوه اسکورسیزی ده بار نامزد دریافت جوایز گلدن گلوب شده که تعداد چهار جایزه را بر تابلوی افتخارات خود آویزان کرده است.

مرد ایرلندی با نمایی از فرانک شیران پیر در یک خانه‌ی سالمندان شروع می‌شود. فرانک شیران که سرباز قدیمی جنگ جهانی است تعریف می‌کنم که چه‌طور زمانی تبدیل به آدمکشی برای مافیا شده است. بعد به دهه‌ی پنجاه می‌رویم. زمانی که فرانک شیران با راسل بوفالینو یکی از سران مافیا در فیلادلفیا آشنا می‌شود.

اسکورسیزی از آن فیلمسازهایی است که مشتاق تجربه‌های جدید تکنولوژی است. در نتیجه نه تنها برای ساخت این فیلمش سراغ نتفلیکس رفته که از شیوه‌ی دیجیتال برای پیر کردن و جوان کردن بازیگرانش در سکانس‌های مختلف استفاده کرده است. نتیجه؟ یک فیلم دیدنی.

۲. کوئنتین تارانتینو

بهترین کارگردانان 2019 تارانتینو

فیلم: روزی روزگاری در هالیوود

کوئنتین تارانتینو یکی از محبوب‌ترین کارگردانان به خصوص برای خوره‌فیلم‌های جوان از دهه‌ی نود به بعد است. این فیلمساز ۵۶ ساله که در تنسی آمریکا متولد شده از همان دوران نوجوانی عشق سینما بود و از اوایل دهه‌ی هشتاد با ساختن فیلم کوتاه کار را آغاز کرد. همان زمانی که در یک کلوب فیلم کار می‌کرد. اولین فیلم بلند «تولد بهترین دوست من» را سال ۱۹۸۷ ساخت و پنج سال بعد از آن با ساختن دومین فیلمش یعنی «سگ‌های انباری» ناگهان نامش را به عنوان یک کارگردان متفاوت و جسور با شیوه‌های روایتی بدیع و البته ارجاعات فراوان به سینما بر سر زبان‌ها انداخت.

سومین فیلمش «پالپ فیکشن» که در جشنواره‌ی کن به نمایش درآمد یک حادثه‌ی بزرگ بود. فیلمی که برایش نخل طلای کن، نامزدی کارگردانی اسکار و اسکار بهترین فیلمنامه را به ارمغان آورد.

کایل بوکانن از نویسندگان روزنامه نیویورک تایمز در تحلیلی مدعی شده که فیلم تارانتینو نوعی نامه عاشقانه است که خطاب به هنر فیلم‌سازی نوشته شده است. از آن دست فیلم‌ها که دوستداران سینما را تحت تاثیر قرار می‌دهد و میزان فروشش (تحت تاثیر قراردادن جریان سینمای بدنه) شباهت زیادی با میزان فروش فیلم‌هایی چون «آرگو»  و «مرحوم»
(The Departed) دارد.

از طرف دیگر گرچه تارانتینو تا به حال دو جایزه‌ی اسکار در بخش‌های بهترین فیلم‌نامه دریافت کرده اما هرگز اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را برنده نشد.

۳. بونگ جون هو

بونگ جون هو

فیلم: انگل

سال گذشته بونگ جون هو برنده‌ی معتبرترین جوایز در مهم‌ترین جشنواره‌های سینمایی شد. او توانست نخل طلای کن بهترین فیلم را از هفتاد و دومین جشنواره فیلم کن دریافت کند و تبدیل به اولین کارگردان از سینمای کره بشود که به این جایزه دست پیدا می‌کند. برای سینمای کره افتخار بزرگی است. شاید همه انتظار داشتند کیم کی دوک یا پارک چان ووک، کارگردانان باسابقه کره‌ای، زودتر این افتخار را برای سینمای کره به ارمغان بیاورند، اما یکی از فیلم‌های بونگ جون هو زودتر موفق به کسب این افتخار شد.

فیلم پارازایت یا «انگل» دومین فیلم او بود که در بخش مسابقه جشنواره کن حضور پیدا می‌کرد و او را برنده‌ی اولین جایزه از کن کرد چون این فیلم قله‌ی همه چیزهایی است که فیلم‌هایش به آن شناخته می‌شوند: تلفیقی از ژانرهای مختلف که داستان‌های اجتماعی پر از پیچش‌های پیرنگ را روایت می‌کند که حس شوخ‌طبعی سیاهی هم دارند. حرکت دوربین سنجیده که مشخصا برای آن فکر زیادی شده است. کاراکترهای عجیب و غیرعادی که توسط گروه بازیگران بااعتماد به نفس به تصویر کشیده می‌شوند. انتقاد تند و تیز از وضعیت نوع بشر و انسانیت و تغییر جهت مداوم با لحنی یکپارچه.

بونگ جون هو متولد سپتامبر ۱۹۶۹ در کره جنوبی فیلمنامه‌نویس وکارگردان است. دو فیلم او یکی «میزبان»  محصول ۲۰۰۶ و دیگری «برف‌شکن» محصول ۲۰۱۳ هر دو موفق شدند تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای کره جنوبی شوند. سال ۲۰۱۷ در سایت متاکریتیک بونگ جون هو رتبه سیزدهم را میان ۲۵ کارگردانی آورد که جزو بهترین کارگردانان قرن بیست و یکم از سوی منتقدان معرفی شدند. فیلم‌های او با موضوعات عجیب غیرمترقبه، طنز سیاه و تغییر ناگهانی حال و هوا دست و پنجه نرم می‌کنند.

۴. نوآ بومباک

بومباک

فیلم: داستان ازدواج

این کارگردان مستقل درجه‌ یک که فیلم‌های نیویورکی درباره‌ی آدم‌های بالغ و روابط‌شان می‌سازد این بار سراغ یک کمدی-درام رفته است. داستان زن و شوهری که می‌خواهند از هم جدا شوند. یکی از آن‌ها بازیگر است و دیگری کارگردان تئاتر و پروسه‌ی فرساینده‌ی طلاق‌شان باعث می‌شود آن‌ها در زندگی شخصی و خلاقیت‌های کاری‌شان به مرز انفجار برسند.

نوآ بومباک ۵۰ ساله متولد بروکلین یکی از بهترین فیلمسازان مستقل معاصر آمریکاست که فیلمسازی را از اواسط دهه‌ی نود شروع کرد. اما هزاره‌ی سوم شهرتش را با فیلم «ماهی مرکب و وال» تثبیت کرد. فیلمی که تنها نامزدی اسکارش را در بخش فیلمنامه برایش به ارمغان آورد. سال ۲۰۱۲ فیلم «فرانسس ها» را ساخت که اودیسه‌ی یک زن جوان متفاوت بود و با آن گرتا گرویگ را به سینما معرفی کرد. گرویگی که حالا خودش جزو فیلمسازان مهم مستقل است و امسال هم فیلم «زنان کوچک» را دارد. فیلم‌هایش هر بار پخته‌تر می‌شوند.

منتقدان عاشق فیلم جدیدش شده‌اند و درباره‌اش نوشته‌اند: «حساسیت، شوخ‌طبعی و هوشمندی در فیلم به فراوانی یافت می‌شود و اثر در لحظاتی موفق شده به نوعی برهنگی عاطفی خام و بی‌پرده دست پیدا کند؛‌ کاری که در سینما به دشواری قادر به انجام آن هستیم..»

این همان فیلم از نوآ بومباک است که منتظرش بودیم. یک درام مینی‌مالیستی درباره‌ی یک موضوع مهم که به روش بومباک هوشمندانه ساخته شده است. بخشی از فیلم قرار است ما را به تفکر وادارد. هر بار باید تصمیم بگیریم که حق با کدام طرف ماجراست. فیلم ما را به یک سفر پیچیده در دل جدایی، عشق، مبارزه و حتی سیاست یک ازدواج دعوت می‌کند.

۵. سام مندس

مندس

فیلم: ۱۹۱۷

کارگردان ۵۴ ساله‌ی انگلیسی که سال ۲۰۰۸ نشریه‌ی دیلی تلگراف نامش را به عنوان پانزدهمین نفر در میان صد چهره‌ی قدرتمند فرهنگی انگلستان درج کرد. سام مندس فیلمسازی را با ساخت فیلم تلویزیونی شروع کرد و سال ۱۹۹۹ اولین فیلم بلندش «زیبایی آمریکایی» را ساخت. فیلمی جسورانه که سر و صدای زیادی به پا کرد و برنده‌ی پنج جایزه‌ی اسکار شد. این ورود پر سر و صدای یک تازه‌وارد انگلیسی به سینما بود. واقعیت این است که به اندازه‌ای که سر و صدا به پا کرده کارگردانی نیست که کارنامه‌ی پرباری داشته باشد. دو تا فیلم آخر جیمز باند را کارگردانی کرد یعنی «اسکای فال» و «شبح» که طرفداران جیمز باند هیچ‌کدام را دوست نداشتند. اولی حداقل فیلم هیجان‌انگیزی بود اما دومی هیچ سلیقه‌ای را راضی نمی‌کرد. اما به نظر می‌رسد فیلم «۱۹۱۷» بازگشت او به دوران اوج است.

فیلم ۱۹۱۷ اثری است در ژانر جنگی که وقایع جنگ جهانی اول را دست‌مایه کار قرار داده و از این نظر که تنها یک سکانس پلان است مورد توجه قرار گرفت.

فیلم داستان دو سرباز را در جنگ جهانی اول روایت می‌کند که حامل یک پیام هستند؛ پیامی که به موقع رسیدنش می‌تواند جان هزاران انسان را نجات دهد. برای رسیدن به این هدف آن‌ها باید از مناطق جنگی عبور کنند؛ مناطقی که در آن شدیدترین درگیری‌ها میان طرف‌های نبرد در جریان است. کارگردان قصد داشته تلاش کند مخاطب در تک تک بخش‌های این سفر به عمیق‌ترین شکل درگیر شود.

مندس گفته بود از همان آغاز احساس کرده فیلم باید از نظر زمان روایی مطابق با زمان واقعی باشد تا مخاطب بتواند در هر قدم با این سربازان همراه شود و هر لحظه را کنار آن‌ها تنفس کند.



برچسب‌ها :
دیدگاه شما

پرسش امنیتی *-- بارگیری کد امنیتی --

loading...
بازدیدهای اخیر
بر اساس بازدیدهای اخیر شما
تاریخچه بازدیدها
مشاهده همه
دسته‌بندی‌های منتخب برای شما
X