۱۰ موسیقی متن برتر دهه
در این مطلب ۱۰ موسیقی متن فیلم برتر دههی دوم قرن ۲۱ را برای شما آماده کردهایم تا گوش کنید؛ فهرستی از بهترین موسیقیهای متن فیلم که با شنیدنشان میتوانید حتی با چشمان بسته به جهان فیلمها سفر کنید.
موسیقی فیلم بیش از صد سال قدمت دارد و در این سالها، از زمانی که در فیلمهای صامت تصاویر متحرک را همراهی میکرده تا امروز راه درازی را پیموده است اما به ندرت در حد موسیقیهای متن دههی گذشتهی سینما توانسته تا این حد رادیکال و تند باشد. به همین دلیل انتخاب بهترین موسیقیهای متن دههی دوم قرن ۲۱ کار دشواری است.
موزیسینهایی که تحتتاثیر تکنولوژی دیجیتال هستند یا آهنگسازان آوانگاردی مثل جانی گرینوود از شیوههای روایی متفاوتی برای نشان دادن نبوغشان استفاده کردهاند در حالی که آهنگسازان سنتیتر مثل کارتر برول یا الکساندر دسپلا خودشان را به چالش کشیدهاند تا بهترین و زیباترین آثار کارنامهشان را ارائه بدهند. هانس زیمر به جهان دور سیارههای دیگر سفر کرد و ترنت رزنر و آتیکوس رز در مغاک فضای مجازی فرو رفتند.
۱. رشتهی خیال
عنوان اصلی: Phantom Thread
کارگردان: پل توماس اندرسون
آهنگساز: جانی گرینوود
امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
جانی گرینوود را طرفداران موسیقی راک هم میشناسند. او از نوازندگان گروه مشهور ردیوهد است که به همراه تام یورک اعضای کلیدی گروه هستند. موسیقیهای متن درخشانی که گرینوود پیش از این برای فیلمهای پل توماس اندرسون ساخته بود، به شدت وابسته به خود فیلم بودند و شبیه افکار تاریکی به نظر میرسیدند که فیلمساز در فیلمهایش روایت میکرد.
اگر فرض را بر این بگذاریم که موسیقی متن گرینوود برای فیلم «رشتهی خیال» زیباترین کاری است که او برای سینما ساخته به این دلیل است که موسیقی متن این فیلم حتی بیشتر از «فساد ذاتی»، «خون به پا خواهد شد» و «مرشد» در فیلم حل شده است.
موسیقی گرینوود در این فیلم شبیه همان لباسهای شیک و سطح بالایی است که وودکاک تن مشتریانش میکند. فیلم داستان وودکاک مرد خیاط و طراحی است که برای محافل اشرافی لباس طراحی میکند و البته رابطهی خوبی با زنان ندارد و از ازدواج هم فراری است. روزی در یک رستوران با پیشخدمتی آشنا میشود که از او به عنوان مدل لباسهایش استفاده میکند. رابطهی عاشقانهای بین زن و وودکاک پیش میآید. رابطهای که رگههایی از سادومازوخیسم عاشقانه در آن یافت میشود.
گرینوود موفق شده در قطعاتی که برای فیلم ساخته آن رومانس نهفته در روایت پل توماس اندرسون را بازتاب دهد. جانی گرینوود برای ساخت موسیقی این فیلم نامزد دریافت جایزهی اسکار شد.
۲. از گور برگشته
عنوان اصلی: The Revenant
کارگردان: الخاندرو گونزالس ایناریتو
آهنگساز: ریوچی ساکاماتو، آلوا نوتو
امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
ژوئن سال ۲۰۱۴ بود که تشخیص دادند ساکاماتو آهنگساز ژاپنی مبتلا به سرطان حنجرهی نوع سوم است. جولای همان سال ساکاماتو بیماریاش را عمومی کرد و گفت نیاز به استراحت دارد و از همهی کسانی که به آنها قول داد بود در پروژههای مختلف با ایشان همکاری کند عذرخواهی کرد. بهار سال بعدش وقتی مراحل سخت شیمی درمانی را پشت سر گذاشته بود تلفنی از الخاندرو گونزالس ایناریتو دریافت کرد که از او میخواست اگر ممکن است به لسآنجلس پرواز کند تا دربارهی موسیقی فیلمی حرف بزنند که نامش «از گور برگشته» بود.
ساکاماتو هر چند نحیف و رنجور شده بود دعوت او را پذیرفت. ایناریتو را بیش از آن تحسین میکرد که به او نه بگوید. کمتر از شش ماه بعد ساکاماتو ضبط یکی از بهترین موسیقیهای متن ساخته شده برای سینما در قرن بیست و یکم را به پایان رساند. موسیقی او مینیمال اما تسخیرکننده بود و با سکوتهای بزرگی که بازتاب هرج و مرج طبیعت بود، نشانهگذاری شده بود.
ضربههای پیانو یادآور صدای صاعقهای در دوردست بود و ملودی سازهای زهی جوری نوشته شده بود که میتوانستید صدای اولین اشعههای خورشید را که در افق پدیدار میشد، بشنوید.
موسیقی متن فیلم همراه خوبی برای مرد داستان ایناریتو بود که افتان و خیزان در میان طبیعت وحشی گیر افتاده بود و میخواست خودش را نجات بدهد و شاید روایتی از خود ساکاماتو که با تاریکی جنگیده بود و او را پشت سر گذاشته بود.
۳. شبکهی اجتماعی
عنوان اصلی: The Social Network
کارگردان: دیوید فینچر
آهنگساز: ترنت رزنر، آتیکوس راس
امتیاز متاکریتیک: ۹۵ از ۱۰۰
حالا «شبکهی اجتماعی» را به عنوان یکی از بهترین فیلمهای قرن بیست و یکم سینما میشناسند. خیلیها به سادگی آن را «فیلم فیسبوک» خطاب میکنند چون فیلم داستان چگونگی تاسیس فیسبوک توسط مارک زوکربرگ است. تصورش سخت بود که فیلم فینچر دربارهی اصلیترین شبکهی اجتماعی قرن بیست و یکم چنین با تحسین همگان روبهرو شود. اما همه چیز در این فیلم دست به دست هم داده بود تا شاهد کاری بینقص باشیم از جمله موسیقی متن ترنت رزنر و آتیکوس راس برای فیلم که برندهی جایزهی اسکار هم شد.
رزنر برای موسیقی این فیلم از آواهای دستکاری شدهای استفاده کرده که او را در گروه Nine Inch Nails به شهرت رساندند. صداهایی که در عین حال که شوم به گوش میرسند جاذب و گیرا هم هستند. در نتیجه این نواها همراه خوبی برای ستارهی نابغهای هستند که از یک اتاق کوچک در دانشگاهش به قدرت میرسد.
موسیقی رزنر و رز آرامتر از چیزی است که تصورش را میکنید. موسیقی که در پسزمینهی دیالوگهای تند و آتشین سورکین شنیده میشود و فقط در حدی است که توجهتان را جلب میکند اما حواستان را از دیالوگها و فیلم پرت نمیکند. ساوندترک عجیب و غریبی است که ارزشش را دارد به صورت جدا از فیلم هم آن را بشنوید و به اندازهی خود فیلم آن را تحویل بگیرید.
رزنر و رز معتقدند که فیلم «شبکهی اجتماعی» به شدت خوب و البته تاریک و سیاه است. فیلمی دربارهی این که چهطور مارک زوکربرگ در دانشگاه ایدهی فیسبوک را عملی کرد و چه کسانی را از سر راهش کنار زد.
۴. میان ستارهای
عنوان اصلی: Interstellar
کارگردان: کریستوفر نولان
آهنگساز: هانس زیمر
امتیاز متاکریتیک: ۷۴ از ۱۰۰
هانس زیمر چنان کارنامهی پر و پیمان و درخشانی دارد که نمیشود با اطمینان گفت «میان ستارهای» بهترین موسیقی متن فیلم است که تا به حال نوشته است و برای آن نامزد جایزهی اسکار هم شد. به عقیدهی خیلیها بهترین فیلم نولان در دههی دوم قرن ۲۱ «اینسپشن» است و شاید پیچیدهترین و هدفمندترین موسیقی که هانس زیمر برای فیلمهای نولان ساخته هم «دانکرک» باشد. موسیقی که باعث میشود تماشای این فیلم جنگی نفسگیرتر هم بشود.
با این حال نمیشود انکار کرد که موسیقی «میان ستارهای» حیرتانگیزترین ملودی است که زیر در قرن بیست و یکم برای نولان ساخته است.
«میان ستارهای» با وزش بادهایی شروع میشود که محصولات کشاورزی را نابود میکنند. کوپر خلبان سابق ناسا که به خصوص با دخترش رابطهی عاطفی قوی دارد به همراه گروهی از دانشمندان به فضا میروند تا جایی برای بشر تدارک ببینند. سفری که به زمان زمینی سالها طول میکشد و وقتی کوپر به زمین برمیگردد دخترش مورفی پیرزنی شده است.
هانس زیمر آهنگساز آلمانی برای تلفیق موسیقی الکترونیک با سازهای ارکسترال شهرت دارد. او از دههی هشتاد مشغول به کار است و بیش از ۱۵۰ موسیقی متن برای فیلمهای مختلف ساخته و ده نامزدی اسکار در کارنامهاش دارد که یکبار برای ساخت موسیقی انیمیشن «شیر شاه» در دههی نود برندهی جایزهی اسکار شد.
۵. ندیمه
عنوان اصلی: The Handmaiden
کارگردان: پارک چون ووک
آهنگساز: جو یئونگ ووک
امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
پارک چان ووک سینماگر مولف کرهای به عنوان یک هنرمند ماکسیمالیست پذیرفته شده که فیلمهایی میسازد که به سادگی میشود عناصر آنها را جداگانه مورد تحسین قرار داد. در فیلم «ندیمه» همکار قدیمی پارک چون ووک یعنی جو یئوگ موسیقی واضح و گویا و برانگیزاننده و البته زیبا ساخته است. موسیقی تقریبا به هر نما از این فیلم حماسی گستاخانه زینت میبخشد.
موسیقی جو یئوگ به ملودرام اجازه میدهد که با تمام قوا جلو برود و بازیها را هم به چالش میکشد. موسیقی همان جریان غیرعادی و توفانی را دارد که درواقع هدف فیلم است و تماشای آن را تبدیل به کاری سرگرمکننده میکند. به قطعات آن گوش کنید. شبیه گردابی از کلارینتها که لرزش عصبی ویولنها را احاطه کردهاند و میبینید که چهطور روایت جلو میرود. این بهترین اثری جو یئوگ است که مشابه شکوه امضای پارک چان ووک در این فیلم است.
داستان فیلم در دههی ۳۰ در کره اتفاق میافتد. مردی برای اغوای یک زن ثروتمند ژاپنی زنی را به عنوان ندیمه برای او استخدام میکند که وظیفهی این ندیمه راضی کردن زن به ازدواج با مرد است. زن با مرد ازدواج میکند اما ماجرا لو میرود و همه چیز پیچیده میشود.
۶. اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند
عنوان اصلی: If Beale Street Could Talk
کارگردان: بری جنکینز
آهنگساز: نیکلاس بریتل
امتیاز متاکریتیک: ۸۷ از ۱۰۰
نیکلاس بریتل و بری جنکنیز کنار هم جادو کردهاند. موسیقی دشوار و تصفیه کنندهی فیلم «مهتاب» فیلم را جوری به جلو سوق میدهد که به سمت شکوه برود. اما نقش موسیقی بریتل در فیلم «اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند» اقتباس احساساتی از کتاب جیمز بالدوین حتی برجستهتر است.
بریتل از سازهای زهی استفاده میکند تا عشق میان سیاهان را جشن بگیرد و از طنین این عشق در طول سالها بگوید. موسیقی همان تصویر آهستهی جنکینز را دارد. موسیقی «اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند» کاری میکند که راحتتر بتوانیم به عشق اعتماد کنیم و با فیلم همراه شویم.
فیلم به روش غیرخطی روایت میشود. کلمنتین و آلونزو سالها با یکدیگر دوست بودند و رابطهی عاشقانهای را با هم شروع میکنند. اوایل دههی هفتاد در نیویورک آنها با هم زندگی میکنند اما کلمنتین تحت فشار تبعیضهای نژادی است و آلونزو را هم به جرم نکرده دستگیر میکنند. کلمنتین وقتی میفهمد حامله است تصمیم میگیرد برای نجات آلونزو همهی تلاشش را بکند. نیکلاس بریتل برای ساخت موسیقی این فیلم نامزد جایزهی اسکار شد اما تنها اسکار این فیلم را رجینا کینگ برای بازی در نقش مکمل زن به خانه برد.
۷. تو واقعا هرگز اینجا نبودی
عنوان اصلی: You Were Never Really Here
کارگردان: لین رمزی
آهنگساز: جانی گرینوود
امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
جانی گرینوود تازه از ساخت موسیقی درجه یک و جادویی فیلم «رشتهی خیال» فارغ شده بود که برای ساختن یکی دیگر از آن سمفونیهای منحصر به فرد غیر قابل تقلید و البته ناموزونش به به لین رمزی و تیم فیلم «تو واقعا هرگز اینجا نبودی» پیوست. البته طرفدارانش خدا را شکر کردند چون معلوم نبود چند سال دیگر باید بگذرد تا پل توماس اندرسون فیلم بسازد.
«تو واقعا هرگز اینجا نبودی» فیلمی خشن و افسارگسیخته است دربارهی یک سرباز کهنهکار که حالا تبدیل به تیرانداز و آدمکش شده و دچار تروماهای زیادی است. او خودش را در میانهی خشونت پیدا میکند در شرایطی که میخواهد رد یک دختر گمشده را بگیرد و او را از وسط قاچاق انسان نجات بدهد. مسیری که احتمالا راهی برای رستگاری است.
موسیقی گرینوود در همراهی با فیلم لین رمزی شبیه سردردی میماند که میتوانید با آن برقصید. گرینوود در این فیلم با موسیقیاش همان کاری را میکند که صدای ضجهی ویولنهای برنارد هرمان در فیلم «روانی» انجام میداد. فیلم رمزی اثری پر از گره و پیچ و خم است که گرینوود آن را در یک موسیقی آرام پیچیده و به مخاطب عرضه میکند.
۸. جین ایر
عنوان اصلی: Jane Eyre
کارگردان: کری جی.فوکوناگا
آهنگساز: داریو ماریانلی
امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
یک اقتباس دیگر میان دهها اقتباسی که از شاهکار قرن نوزدهمی شارلوت برونته روی پردهی سینما رفت و اینبار میا وایسکوفسکا و مایکل فاسبندر نقشهای اصلی را بازی میکردند. فیلم کری فوکونوگا سرشار از روح و احساس است و در مرکز آن موسیقی تسخیرکنندهی مارینلی را داریم که نه تنها فضای غمناک فیلم را تداعی میکند که یک موسیقی ناب است برای گوش دادن در یک عصر جمعهی بارانی.
جک لایبک ویولنیست بریتانیایی نکتهی اصلی آهنگ مارینلی است. صدای ویولنها همهی رنج جین ایر را بازتاب میدهند.
فیلم با آمدن جین ایر گریان و بیهوش شدن او در آستانهی عمارت مور آغاز میشود و بعد به کودکی او فلاشبک میزند که غمگین بوده و توسط عمو و زن عمویش به شدت مورد بدرفتاری قرار گرفته است. چند سال بعد جین به عنوان معلم به خانهای اعیانی میرود و رابطهی محکمی میان او و دخترک شاگردش برقرار میشود. ارباب خانه عاشق جین میشود اما بر سر راه ازدواج آنها مشکلاتی وجود دارد.
موسیقی دلنشین مارینلی چندان که باید شنیده نشد و فیلم فقط برای طراحی لباسش نامزد جایزهی اسکار شد.
۹. نخستین انسان
عنوان اصلی: First Man
کارگردان: دیمین شزل
آهنگساز: جاستین هرویتز
امتیاز متاکریتیک: ۸۴ از ۱۰۰
جاستین هرویتز که از ابتدای مشهور شدن دیمین شزل با فیلم «ویپلش» کنار او بوده و بعد هم قطعات فیلم موزیکال «لالالند» را برای شزل ساخت با درام آرام و زیرپوستی «نخستین انسان» سختترین و برجستهترین کارش را انجام داد. هرویتز باید برای موسیقی این فیلم روایتی صوتی برای وجه انسانی نیل آرمسترانگ پیدا میکرد. موسیقی هرویتز باید پلی میزد میان نیل آرمسترانگ پیشگام در صنعت فضانوردی آمریکا به عنوان اولین مرد که پا روی کرهی ماه گذاشت و پدر و رفیقی سوگوار که دختر و دوستانش را از دست داده است.
هرویتز برای رسیدن به این هدف از ترمین (یک ساز الکترونیک) استفاده کرده تا آن شکاف میان کاراکتر انسانی و تکنولوژی را پر کند. گاهی این موسیقی شبیه نالهای آرام است به خصوص وقتی شاهد ازدواج آرمسترانگ و همسرش جانت هستیم و انگار این موسیقی از قلب آنها صحبت میکند.
گاهی اوقات در فیلم به نظر میرسد که هرویتز و موسیقیاش تنها همراهان آرمسترانگ هستند. در هیچ سکانسی به اندازهی فرود روی ماه موسیقی هرویتز برجسته نیست. صدای سازها به طرز نفسگیری اوج میگیرد و موسیقی چنان با تصویر ترکیب و یکی میشود که تماشاگر احساس میکند مشغول تماشای موسیقی است. هرویتز برای این فیلم جایزهی گلدن گلوب بهترین موسیقی متن را از آن خودش کرد اما در کمال تعجب در اسکار حتی نامزد هم نشد.
۱۰. درخت زندگی
عنوان اصلی: The Tree of Life
کارگردان: ترنس مالیک
آهنگساز: الکساندر دسپلا
امتیاز متاکریتیک: ۸۵ از ۱۰۰
ساخت موسیقی متن برای فیلمهای ترنس مالیک کار سادهای نیست. یک دلیل واضح هم دارد: شما هیچوقت نمیدانید چه مقدار از موسیقی که ساختهاید در فیلم استفاده خواهد شد یا حتی نمیدانید که نسخهی نهایی فیلم چه زمانی آماده میشود. از طرف دیگر این احساس را دارید که با بزرگترین آهنگسازان جهان مشغول رقابت هستید. برای الکساندر دسپلا مثل این بوده که با برامس رقابت میکند و مشخصا رقابت با برامس کار بسیار دشواری است!
دسپلا دوست دارد که فضای کلاسیک را انتخاب کند و به هر حال یکی از بهترین موسیقیهای متن کارنامهاش را برای فیلم ترنس مالیک ساخته است.
فیلم با جملهای از کتاب ایوب نبی شروع میشود: «آنگاه که زمین را بنیان نهادم، کجا بودی. آنگاه که ستارگان صبح با هم سرود خواندند و پسران خدا همگی فریاد شادی سر دادند.» فیلم پیچیدهی مالیک معنای زندگی را از دید مردی میانسال با مرور خاطرات کودکی او در دههی ۵۰ میلادی در تگزاس بازسازی میکند و آن را با جلوههای تصویری به منشا خلقت پیوند میدهد.
مالیک ممکن است آدم سختگیری باشد اما تصاویر او بهترین همراه برای موسیقی متن میتوانند باشند.
موسیقی دسپلا ترکیب ظریف و دلپذیری دارد و یکی از بهترین همکاریها بین مالیک و یکی دیگر از اهالی سینما را رقم زده است.
منبع: indiewire
شماره ۱۰ اشتباهه!
این برای
River – Alexandre Desplat است.
ضمنا المساندر به موسیقی کردی هم علاقه داشته!
ثانیه ۴۱ آمان هی آمان!