بهترین انتخابهای سینمایی برای روزهای قرنطینه
ویروس کرونا جهان را درنوردیده و مردم در بسیاری از کشورهای جهان مجبور به خانهنشینی و قرارگرفتن در قرنطینه اجباری شدهاند تا تب و تاب همهگیری ویروس کاهش یابد. در این وضعیت کسالتبار که اخبار مرگ و بیماری میتواند به روحیهها صدمه بزند سینما پناهگاهی فوقالعاده است. در ادامه قصد داریم فیلمهایی را معرفی کنیم که از نظر مضمونی با شرایط این روزهای ایران و جهان در قرنطینه همخوانی دارند؛ فیلمهایی درباره تنهایی، انزوا، گیرافتادن در خانه یا محیطهای کوچک در روزهایی که قرنطینه اجباری تنها گزینه روی میز بسیاری از شهروندان جهان است.
۱- اگر به تنهایی در قرنطینه هستید
دورافتاده (Cast Away)
فیلم سینمایی «دورافتاده» داستان چاک نولاند کارمند یک شرکت پستی است که پس از سقوط هواپیما در جزیره متروکی گرفتار میشود . تام هنکس نقش اصلی این اثر سینمایی را برعهده دارد که اتفاقا در روزهای اخیر خبر ابتلای او به بیماری کرونا و منتقلکردن خود به قرنطینه خانگی مورد توجه رسانهها قرار گرفت. چاک در فیلم دورافتاده تنهاییاش را با یک توپ پر میکند؛ توپی که ویلسون مینامد و با او حرف میزند. در این جزیره که خالی از سکنه به نظر میرسد همه چیز بر عهده چاک نولاند است حتی ترمیم دندانهای خرابشدهاش. چاک در این دوران تنهایی و انزوا دگرگونیهای جسمی و عاطفی گوناگون را تجربه میکند. این فیلم سینمایی محصول سال ۲۰۰۰ میلادی به کارگردانی رابرت زمیکس است و با فروشی حدود ۵ برابر بودجه ساخت خود از نظر تجاری کاملا موفقیتآمیز بود. دورافتاده همچنین به نامزدی تام هنکس برای جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد منجر شد.
مدفون (Buried)
فیلم سینمایی «مدفون» تریلری روانشناسانه به کارگردانی رودریگو کورتس است که در سال ۲۰۱۰ اکران شد. پاول کانروی با بازی رایان رینولدز راننده غیرنظامی در عراق در حمله گروهی تروریستی با صدمهای که به سرش وارد شده بیهوش میشود و در عمق شش پایی زیرزمین درون یک تابوت به هوش میآید. گرچه رخدادن چنین ماجرایی در واقعیت بعید به نظر میرسد اما تماشای فیلم خوشحالتان میکند که دست کم جای شخصیت اصلی فیلم نیستید و به جای گیرافتادن در تابوت در خانه قرنطینه شدهاید.
مدفون اثری کمبودجه بود که تولیدش حدود ۲ میلیون دلار خرج برداشت اما موفق شد ۱۰ برابر هزینه تولید بفروشد و سود قابل توجهی را نصیب سازندگان خود کند. نکته جالب توجه درباره تولید این اثر سینمایی موضوع کلاستروفوبیا یا همان تنگناهراسی است که به موضوع ترس از گیرافتادن در مکانهای تنگ و باریک برمیگردد. در حالی که شخصیت اصلی فیلم همین مشکل را دارد بازیگر آن یعنی رایان رینولدز نیز اشاره کرده بود که به این اختلال اضطرابی دچار است و به همین دلیل هنگام فیلمبرداری اثر با مشکلاتی مواجه بوده است. این بازیگر به دلیل شدت فشارهای روانی بر اثر همین موضوع این تجربه را با همه تجربیات دیگر زندگیاش متفاوت ارزیابی میکند و میگوید دیگر هرگز قصد تکرار چنین تجربهای را ندارد.
ایمن (Safe)
فیلم سینمایی «ایمن» شاهکار تاد هینز محصول سال ۱۹۹۵ میلادی یک اثر روانشناختی است. فیلم روایتگر داستان یک زن خانهدار مرفه (کارول با بازی جولیان مور) است که زندگیاش با یک بیماری مرموز به کلی دگرگون شده است. او به ظاهر همه چیز دارد اما به تمام مسائل اطرافش حساسیتی شدید نشان میدهد گویی همواره چیزی در زندگیاش کم است. آیا همه این نگرانیها از درون او میآید؟ آیا او خودش به بیشتر شدن اضطرابهایش دامن میزند؟ نمیتوان به قطعیت پاسخ این سوالها را داد.
فضای کلی فیلم هینز تا حد زیادی به حال و هوای این روزها شباهت دارد. فیلم در زمان ساخت خود توسط برخی از منتقدان در لیست بهترین فیلمهای دهه ۱۹۹۰ میلادی قرار گرفت. هینز بیست سال بعد در یک مصاحبه درباره مضامین فیلمش گفت بیماری و مصونیت در چشمانداز جامعه پساصنعتی و همچنین بارسنگین بهبودی که به نوعی بر دوش بیماران قرار میگیرد همه و همه این روزها بیش از گذشته مضامینی معاصر و مربوط به امروز به نظر میآید.
۱۲۷ ساعت (۱۲۷ hours)
فیلم سینمایی «۱۲۷ ساعت» یک درام زندگینامهای به کارگردانی دنی بویل است. این اثر سینمایی که بر مبنای داستان واقعی زندگی کوهنوردی به نام آرون رالستون ساخته شده با بازی جیمز فرانکو همراه است. روایت فیلم درباره کوهنوردی است که دستش میان تختهسنگی گیر کرده و روزها میان امید و ناامیدی و مرگ و زندگی تقلا میکند.
این اثر سینمایی از نظر منتقدان جایگاه قابل قبولی کسب کرد و در مراسم اسکار در شش رشته از جمله بهترین بازیگری و بهترین فیلم نامزد دریافت جایزه شد. نام فیلم یعنی ۱۲۷ ساعت اشاره دارد به مدت زمانی بدون توقف از لحظهای که قهرمان داستان صبح روز واقعه از خواب بیدار شد تا زمانی که شرایط دشوار او پایان یافت.
انزجار (Repulsion)
فیلم سینمایی «انزجار» اثر کارگردان معروف لهستانی رومن پولانسکی محصول سال ۱۹۶۵ میلادی است که میتواند انتخاب دیگری در روزهای قرنطینه باشد. فیلم داستان دختری به نام کارول (با بازی کاترین دنو) را روایت میکند که از برقراری ارتباط با مردان انزجار دارد. زن که حتی قادر نیست با فردی که به او علاقهمند است ارتباط برقرار کند هنگامیکه خواهرش به همراه نامزد خود در سفر است خودش را در آپارتمان خواهرش قرنطینه کرده و کابوسهای روانیاش شدت مییابند.
انزجار را میتوان به عنوان فیلمی روانشناختی در میان آثار ژانر وحشت نیز بررسی کرد. این اثر دومین فیلم بلند سینمایی پولانسکی و اولین فیلم سینمایی او به زبان انگلیسی بود. انزجار در میان آثار شاخص تاریخ سینما قرار گرفته است و در کنار فیلمهای بچه رزماری و مستاجر سهگانه آپارتمانی پولانسکی را تشکیل میدهند.
۲- اگر با خانواده در قرنطینه به سر میبرید
اتاق (Room)
بری لارسون در فیلم سینمایی «اتاق» نقش زنی را ایفا میکند که در سن ۱۷ سالگی توسط مردی ربوده شده و در آلونکی زندانی شده است. او یک پسر ۵ ساله دارد که در مدت اسارت ۷ سالهاش به دنیا آمده است. با بازیهای سحرآمیز و اقداماتی که عملا بدون هیچ امکاناتی برای خوشحال کردن فرزندش میکند بری لارسون میتواند راهنمای خوبی برای والدین در شرایطی شبیه به قرنطینه باشد.
فیلم سینمایی اتاق را لنی آبراهامسون کارگردانی کرده و محصول سال ۲۰۱۵ میلادی است. اتاق علاوه بر موفقیت تجاری یعنی فروشی حدودا سه برابر هزینه تولید از نظر منتقدان و اهالی سینما هم اثر موفقی بود. این فیلم در جشنواره بینالمللی تورنتو نمایش داده شد و مهمترین جایزه جشنواره را تصاحب کرد. اتاق همچنین در چهار بخش از جوایز اسکار نامزد شد و در نهایت لارسن برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی زن شد.
درخشش (The Shining)
فیلم سینمایی درخشش به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی استنلی کوبریک یک اثر ترسناک روانشناسانه است که در سال ۱۹۸۰ اکران شد. فیلمی که احتمالا یکی از مشهورترین آثار سینمایی این فهرست و از شاخصترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما است.
عموما گفته میشود برای در خانه ماندن دست به کارهای خلاقانه بزنید و تهدیدها را به فرصت بدل کنید. احتمالا با تماشای فیلم درخشش به این نتیجه میرسید که ندیدن ارواح، دوقلوهای ترسناک، سرایدار روانی و قبرستانها خود نعمت بزرگی است؛ در واقع چه خوب که با جک نیکلسون در هتل فیلم درخشش قرنطینه نشدهاید.
به هر حال درخشش داستان جک تورنس را با بازی جک نیکلسون روایت میکند؛ نویسندهای که قصد دارد در طول فصل زمستان و فضای آرام هتل داستان نیمهتمامش را به پایان ببرد بنابراین به عنوان سرایدار هتل با خانوادهاش در طول زمستان به این هتل خالی از سکنه نقل مکان میکند اما فضای پر از ترس و تنهایی او را دچار توهم کرده و به سلسله وقایع وحشتناکی دامن میزند.
اتاق پناهگاه (Panic Room)
زنی به همراه دخترش (با بازی جودی فاستر و کریستین استوارت) به خانه جدیدشان نقل مکان میکنند اما با وارد شدن سه دزد (با بازی فارست ویتاکر، دوایت یاوکم و جرد لتو ) به اتاق امن بتنی خانه خود پناه میبرند. در مجموع بازی موش و گربهای که در ادامه فیلم شکل میگیرد آنقدرها هم دور از ذهن نیست و کموبیش در بعضی لحظات میتوانید ادامه احتمالی داستان را حدس بزنید اما دیوید فینچر به عنوان کارگردان فیلم نشان میدهد که دوربینش حتی در فضاهای کوچک هم میتواند عملکرد موثری داشته باشد.
اتاق پناهگاه پنجمین فیلم فینچر بود که در سال ۲۰۰۲ اکران شد. فیلم از نظر فروش کاملا موفق بود و در عین حال در مجموع مورد پسند منتقدان و سینمادوستان قرار گرفت.
خانواده سوئیسی رابینسون (The Swiss Family Robinson)
ممکن است خندهدار به نظر برسد اما فیلم سینمایی خانواده سوئیسی رابینسون محصول والت دیزنی بیش از حد خوشبینانه است و خانوادهای را نشان میدهد که بعد از غرق شدن کشتیشان در جریان سفر از جزیرهای متروک سر در میآورند، تلاش میکنند آن محیط متروک را به خانهای گرم و شاد بدل کنند و وقتی امکان نجاتشان پیش میآید دیگر قصد بازگشت به خانه را ندارند و ترجیح میدهند به جای بازگشت به سوییس در همان جزیره باقی بمانند. بعید است این سناریو درباره مردم امروز جهان و قرنطینه اجباریشان صادق باشد.
خانواده سوئیسی رابینسون را کن آناکین و جان مککیمسون کارگردانی کردهاند و محصول سال ۱۹۶۰ میلادی است. فیلم برمبنای رمانی نوشته یوهان وایس ساخته شده و رمان وایس خود برگرفته از رمان معروف رابینسون کروزوئه اثر دانیل دفو به رشته تحریر در آمده است. به هر حال به نظر میرسد خانواده سوئیسی رابینسون در وفقپذیری با جزیره حتی بهتر از تام هنکس در فیلم دورافتاده عمل میکنند.
این اثر سینمایی بیش از ۱۰ برابر بودجه تولید خود فروخت و علاوه بر موفقیت گسترده تجاری با جلب نظر کارشناسان به یکی از مطرحترین فیلمهای لایواکشن تولید دیزنی در آن سالها تبدیل شد. در توصیف موفقیت تجاری این اثر سینمایی باید گفت که خانواده سوئیسی رابینسون موفق شد لقب پرفروشترین فیلم سینمایی سال ۱۹۶۰ را در باکسآفیس به خود اختصاص دهد.
اسب وحشی (Mustang)
«اسب وحشی» به کارگردانی دنیز گامزه ارگوون محصول سال ۲۰۱۵ میلادی است. این اثر سینمایی داستان نوعی حصر و حبس خانگی در روستای کوچکی در ترکیه را روایت میکند. پنج خواهر یتیم در فضای بسته روستا توسط دایی متعصبشان در خانه زندانی میشوند تا مجبور شوند ازدوج کنند. اما آنها تلاش میکنند در همین فضای سنگین به دلخواه خود زندگی کنند. فیلم سینمایی اسب وحشی ترکیبی تکاندهنده از انتقاد اجتماعی، هیجان یک اثر سرگرمکننده و یک قصه سحرانگیز مدرن است.
اسب وحشی براساس تجربیات واقعی کارگردان فیلم ساخته شده و به نوعی نشان میدهد که حبس در خانه که این روزها گریبان مردم جهان را گرفته برای بعضیها آنقدرها هم موضوع جدیدی نیست و به اجبار در بعضی از مناطق باید با چنین رفتارها و خشونتهایی روبرو شوند.
کارگردان زن این اثرسینمایی با ساخت اسب وحشی اولین فیلم سینمایی بلندش را کارگردانی کرد. اسب وحشی در جشنوارههای مختلفی به نمایش درآمد و با تحسینی گسترده و سراسری روبرو شد. این اثر سینمایی همچنین در میان نامزدهای نهایی دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان قرار گرفت.
۳- اگر با یک همراه روزهای قرنطینه را سپری میکنید
فانوس دریایی (The Lighthouse)
اگر با یک همراه روزهای قرنطینه را سپری میکنید شاید دیدن فیلم سینمایی «فانوس دریایی» انتخاب جالبی باشد. این اثر داستان دو نگهبان فانوس دریایی را به تصویر کشیده که در دهه ۱۸۹۰ میلادی سعی میکنند در یک دوره تنهایی و انزوای طولانی عقلانیت خود را حفظ کنند درحالیکه در جزیره دوردست و متروکی گرفتارند. این فیلم سینمایی را رابرت اگرز کارگردانی کرده و محصول سال ۲۰۱۹ میلادی است.
فیلم به خوبی موفق میشود تماشاگر را با فضای سورئالیستی و ترسناک خود درگیر کند. بیننده احساس میکند که با این دو نگهبان فانوس دریایی (با بازی رابرت پتینسون و ویلم دفو) در درون یک فضای تاریک و مخوف و میان جنگ و دعواهایی که این دو مرد عصبانی و دیوانه با هم دارند گرفتار شده است.
این اثر ترسناک روانشناختی سیاه و سفید است و به گفته کارگردان اثر از فانوس دریایی نوشته ادگار آلن پو الهام گرفته است گرچه تلاش شده این الهام به نوعی معاصربودن خود را حفظ کند و به همین دلیل بسیاری از عناصر درون اثر آلن پو در این فیلم غایباند. فیلم سینمایی فانوس دریایی اولین بار سال ۲۰۱۹ در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و در طول این سال میلادی بابت دستاوردهای فنی چون فیلمبرداری و طراحی صحنه مورد توجه اهالی سینما قرار گرفت. فیلم همچنین در میان نامزدهای جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری قرار داشت.
ویواریوم (Vivarium)
فیلم سینمایی «ویواریوم» یک تریلر علمی-تخیلی به کارگردانی لورکان فینگان است. داستان فیلم در مورد زوجی است که سعی میکنند خانه ایدهآل خود را پیدا کنند اما نهایتا یک نماینده مشاوره املاک آنها را به محلهای هزارتو میبرد؛ جایی که تمام خانههای دوروبرشان شبیه به هم است. آنها راه فراری ندارند. هر تلاشی میکنند نهایتا به درب جلویی آپارتمان خود میرسند بنابراین تصمیم میگیرد شب را در این آپارتمان بمانند. این داستان چیزی است بین داستان فیلم روز گراندهاگ که شخص اول فیلم در یک چرخه زمانی گیر افتاده بود و فیلم نمایش ترومن که در آن بازیگر اصلی فیلم زندگی خود را در یک نمایش تلویزیونی مییابد که برایش طرحریزی کردهاند و به دنبال فرار از آن است.
ویواریوم در مجموع موفق شد رضایت منتقدان را جلب کند و برخی از نویسندگان سینمایی آن را اثری پیچیده توصیف کردند که میان ژانر علمی-تخیلی و ترسناک در نوسان است. این اثر همچنین به دلیل بازیهای باورپذیر و باکیفیت مورد توجه قرار گرفت.
ملکه آفریقایی (The African Queen)
در جنگ جهانی اول آلمانها وارد آفریقا میشوند. یک قایقران به نام چارلی (با بازی همفری بوگارت) که صاحب قایقی به اسم ملکه آفریقا است تصمیم میگیرد همراه رز ( با بازی کاترین هیپبرن) با همان قایق از آفریقا برود. به دنبال این ماجرا چارلی با کمک قایق خود ترغیب میشود که ناو آلمانی را غرق کند و با دشمن بجنگد. داستانهای علشقانه رز و چارلی بسیار تماشایی است. نکته جالب توجه شاید این باشد که همفری بوگارت تنها جایزه اسکار خود را به دلیل بازی در این فیلم از آن خود کرد و مهمتر اینکه برای دریافت جایزه باید رقیب سرسختی چون مارلون براندو را از پیش رو برمیداشت. بازیگری که آن سال نقش درخشان استنلی کووالسکی را در فیلم سینمایی اتوبوسی به نام هوس ساخته الیا کازان بازی کرده بود.
نمایشگاه (Exhibition)
فیلم سینمایی «نمایشگاه» به کارگردانی جوانا هاگ نشان میدهد چطور ممکن است یک زوج در یک خانه با هم زندگی کنند اما بیشتر همخانه باشند تا زوجی دارای یک رابطه عاطفی عمیق و قابل اتکا. در درام گیرای هاگ زوج هنرمند بریتانیایی که با الگوهای خاصی کنار هم زندگی میکنند با فروش قریبالوقوع خانه خود دچار بحران میشوند.
داستان در محدوده خانههای مدرن لندن روایت میشود. بازیگران فیلم سینمایی نمایشگاه ویو آلبرتین و لیام گیلیک هستند و وقتی با تهدید از دست دادن خانهای که همزمان برایشان هم به شکل زندان است هم حکم پناهگاه را دارد روبرو میشوند زندگی زناشوییشان تحت تاثیر قرار میگیرد. در این میان آلبرتین برای حس ناامیدی و بیگانگی خود روزنهای خلاقانه پیدا میکند.
به هر حال شغل و زیست این دو هنرمند با خانه آنها به شکلی ویژه در همآمیخته و بخشی از بحران نیز به دلیل همین درهمآمیختگی خاص است. فیلم سینمایی نمایشگاه محصول سال ۲۰۱۳ است و همان سال در جشنواره فیلم لوکارنو شرکت کرد. این اثر یک سال بعد در بریتانیا روی پرده رفت. جوانا هاگ علاوه بر کارگردانی نمایشگاه نویسندگی این اثر سینمایی را هم خود به عهده داشته است. این کارگردان سال میلادی گذشته فیلم سینمایی «سوغات» را کارگردانی کرد که بیشتر از هر اثر سینمایی دیگر او باعث به شهرت رسیدنش شد.
۴- اگر با دوستانتان قرنطینه را میگذرانید
ملکالموت (The Exterminating Angel)
فیلم سینمایی «ملکالموت» در سال ۱۹۶۲ اکران شد. نویسنده و کارگردان این اثر سینمایی لوئیس بونوئل فیلمساز بسیار مشهور و برجسته اسپانیایی است. این اثر سینمایی یادآور نوعی قرنطینه اجباری با مجموعهای از دوستان و آشنایان است که البته چندان هم رابطه درونی صمیمانهای ندارند.
بعد از یک مهمانی شام مجلل، مهمانان که مشتی بورژوای بیملاحظهاند در مییابند به دلایلی نمیتوانند خانه میزبان را ترک کنند. خدمتکاران غیبشان زده و منابع و آذوقه به تدریج کم شده و پوسته نازک نزاکت و رفتارهای مودبانه اجتماعی هر روز که میگذرد نازکتر میشود. فیلم سورئالیستی لوئیس بونوئل هیچ پاسخ و توضیحی ارائه نمیدهد و لحن طنز گزنده و طعنهآمیز آن به مرور عمق بیشتری پیدا میکند.
بونوئل فیلمسازی است که بسیاری از آثارش لحن انتقادی نسبت به مناسبات اجتماعی دارد. از جمله اهداف انتقادهای بونوئل در فیلمهایش اشراف و طبقات مرفه جامعه هستند. او نشان میدهد چطور این طبقات اسیر ساختارهای پوسیده شدهاند و همزمان خشونت و غرایز تند و وحشیانهشان را پشت آدابدانی رسمی پنهان میکنند. فیلم سینمایی ملکالموت از جمله آثار ماندگار تاریخ سینما و فیلمهای مهم لوئیس بونوئل است.
تب کابین (Cabin Fever)
فیلم سینمایی «تب کابین» محصول سال ۲۰۰۲ میلادی و به کارگردانی الی راث داستان گروهی از نوجوانان است که تازه از کالج فارغالتحصیل شده و برای سفری به کلبهای جنگلی میروند. حادثهای آنها را با مردی بیمار روبرو میکند که دچار ویروسی بسیار کشنده است. ویروسی که از گوشت انسانها تغذیه میکند و نوجوانان داستان را اسیر خود کرده است.
این فیلم ترسناک کمدی با نمایش درگیری نوجوانان با این ویروس و تصمیمهای خام، خودخواهانه و بیرحمانه آنها، نمایشی خونین و عجیب را به تصویر میکشد. تب کابین از نظر مضمونی شباهت زیادی به شرایط امروز جهان دارد با این تفاوت که ویروس داستان این فیلم از ویروس کرونا بسیار خطرناکتر و وحشتآفرینتر است. تب کابین در عین حال اصطلاحی در زبان انگلیسی است که به ملال و بیتابی ناشی از ماندن در محیطی بسته اشاره دارد و به همین دلیل یادآور این روزهای قرنطینه است.
داستان فیلم از تجربه کارگردان فیلم الی راث در سفری که به ایسلند داشته شکل گرفته است. راث در کنار اندی پرلستاین فیلمنامه تب کابین را به رشته تحریر درآورده است. این اثر سینمایی از نظر تجاری بسیار کمهزینه و بسیار موفق بود. فیلم با هزینه ۱.۵ میلیون دلاری ساخته شد و دهها برابر بودجه تولیدش یعنی ۳۰.۵ میلیون دلار فروخت. تب کابین در بخش ویژه فیلمهای ترسناک جشنواره فیلم تورنتو نیز نمایش داده شد و از همان زمان مورد توجه پخشکنندگان قرار گرفت.
کلوپ صبحانه (The Breakfast Club)
فیلم سینمایی «کلوپ صبحانه» اثری کمدی است به کارگردانی جان هیوز که در سال ۱۹۸۵ میلادی ساخته شده و با وجود نسبتا قدیمیبودن آن از این جهت به کار میآید که نشان میدهد چگونه میتوان با وجود تب وسیع رسانههای اجتماعی در عصر حاضر هنوز در جای کوچکی ماند و تنها با گفتوگو با یکدیگر روزگار گذراند. شاید به همین دلیل هم کلوپ صبحانه از جمله فیلمهایی باشد که به درد روزهای قرنطینه میخورد.
این اثر سینمایی داستان چندین نوجوان دبیرستانی را روایت میکند که در یک روز تعطیل در جلسهای تنبیهی به دلیل رعایت نکردن قوانین مدرسه برنامه توقیفی خاصی برایشان در نظر گرفته شده. آنها از صبح تا غروب موظفند در کتابخانه مدرسه به نوعی حبس و قرنطینه باشند و مقالهای بنویسند با این موضوع که فکر میکنند دقیقا چهکسی هستند.
نوجوانان فیلم در ابتدا به نظرات هم اهمیتی نمیدهند و هر کدام نظرات و شخصیتهای خاص خود را در محوریت قرار میدهند اما پس از مدتی که با هم بیشتر آشنا میشوند فضای فیلم تغییر میکند و احتمالا شکافی کوچک در زندگی تک تک آنها ایجاد میشود.
کلوپ صبحانه یک موفقیت تجاری مسلم بود. فیلمی که در مجموع ۱ میلیون دلار هزینه تولیدش بود در سال ۱۹۸۵ موفق شد ۵۰ میلیون دلار بفروشد. در عین حال این اثر سینمایی را میتوان یک دستاورد در کارنامه کارگردانش در نظر گرفت. بسیاری از منتقدان آمریکایی کلوپ صبحانه را یکی از بهیادماندنیترین و شاخصترین آثار جان هیوز در کل دوران حرفهایاش میدانند.
همانطور که از مضمون فیلم برمیآید کلوپ صبحانه اثری درباره نوجوانان و مسائل آنها بود. فیلم ۵ چهره اصلی داشت؛ ۵ نوجوان که علاوه بر این فیلم در یکی دیگر از فیلمهای دهه هشتاد (آتش سنت المو) با مضمون مشابه ظاهر شده بودند و کم کم در رسانهها به شهرت رسیدند. رسانهها از این ۵ نوجوان تحت عنوان «برت پک» (Brat Pack) نام بردند. این موضوع نشان از تاثیر قابل توجه فرهنگی کلوپ صبحانه در ایالات متحده آمریکا دارد.
حیات والا (High Life)
با تماشای فیلم سینمایی «حیات والا» ساخته کلر دنی فیلمساز کاربلد فرانسوی احساس خوشحالی خواهید کرد که در دام جنایتکاران و متجاوزان قرار نگرفتهاید و به ماموریت خودکشی میان ستارهها در فضا فرستاده نشدهاید یا مجبور نیستید به موش آزمایشگاهی یک دانشمند تبدیل شوید. البته شاید برای عدهای آنقدرها هم ترسناک نباشد که با رابرت پتینسون در یک سفینه فضایی گیر بیافتند.
داستان فیلم سینمایی حیات والا درباره گروهی از جنایتکاران است که با فضاپیما به سوی یک سیاهچاله فرستاده شدهاند. آنها در طول این ماموریت آزمایشهای علمی را پشت سر میگذارند و در واقع میشود گفت به نوعی به موش آزمایشگاهی دانشمندان تبدیل شدهاند؛ نوعی قرنطینه ترسناک همراه با دیگران.
این اثر سینمایی محصول سال ۲۰۱۸ میلادی است و رابرت پتینسون و ژولیت بینوش شخصیتهای اصلی فیلم هستند. حیات والا اولین اثر انگلیسیزبان کلر دنی است؛ فیلمسازی که از سال ۱۹۸۸ در حال تولید فیلمهای سینمایی به زبان فرانسوی است. دلیل ساخت این فیلم به زبانانگلیسی آنطور که کارگردان توضیح میدهد ماهیت فضایی آن است.
دنی در مصاحبهای میگوید برای حدود ۱۵ سال ایده ساخت این فیلم را در سر داشته و خیال میکند در فضا آدمها ممکن است انگلیسی، روسی یا حتی چینی حرف بزنند اما فرانسوی حرف نمیزنند یا نباید بزنند. گرچه فیلم کلر دنی از نظر تجاری توفیق چندانی نداشت اما در جلب نظر منتقدان کاملا رضایتبخش عمل کرد.
۵- اگر در حال از دست دادن امیدتان هستید
مریخی (The Martian)
مت دیمون در فیلم سینمایی «مریخی» نقش یک دانشمند و فضانورد ناسا را ایفا میکند که تیمش او را روی سیاره سرخ تنها گذاشتهاند چرا که تصور میکنند او مرده است. شاید بتوان ادعا کرد مارک واتنی با بازی دیمون یکی از تنهاترین موجودات تاریخ سینما است، مردی که به تنهایی در یک سیاره قرنطینه شده. احساساتی چون تنهایی، دلتنگی و ترس در این فیلم علمی تخیلی برجستهاند. با این وجود واتنی فقط یکبار ناامید میشود که آن هم زیاد طول نمیکشد. او دست به هر کاری میزند تا از نبوغ خود برای فرستادن علامت به سیاره زمین استفاده کند و راهی پیدا کند تا جانش را نجات دهد.
این اثر علمی تخیلی که محصول سال ۲۰۱۵ میلادی است را ریدلی اسکات کارگردانی کرده و بر اساس رمانی از اندی ویر با همین نام ساخته شده است. فیلم که با بودجه ۱۰۸ میلیون دلاری ساخته شده بود موفق شد حدود ۶۳۰.۲ میلیون دلار بفروشد و از این نظر پرفروشترین اثر کارنامه کاری ریدلی اسکات لقب گرفت. مریخی همچنین در میان ۱۰ فیلم پرفروش باکسآفیس در سال ۲۰۱۵ قرار داشت. بعضی از منتقدان فیلم را برای جلوههای بصری، کارگردانی، موسیقی و فیلمنامه تحسین کردند. همچنین فیلم از نظر دقت علمی نیز مدافعان سرسخت خود را داشت. بازی دیمون در مریخی مورد توجه قرار گرفت و در نهایت به برندهشدن جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اصلی مرد منجر شد. مریخی در مراسم اسکار نیز نامزد دریافت ۷ جایزه گوناگون شد اما در نهایت موفق نشد هیچ یک از این عناوین را به خود اختصاص دهد.
مکعب (Cube)
گروهی متشکل از چند غریبه با خصوصیات شخصی کاملا متفاوت در یک مارپیچ مکعبی به صورت غیرارادی گیر میافتند. در این مارپیچ اتاقهای امنی وجود دارد اما در بعضی اتاقهای دیگر تلههای مرگباری کارگذاشته شده که هریک از شخصیتها را تهدید میکند. این اثر را باید نوعی اتاق فرار سینمایی در نظر گرفت. این فیلم ترسناک علمی تخیلی با ظرافت خاصی سرشار از نشانههای روانشناختی است.
فیلم سینمایی «مکعب» را وینچزو ناتالی کارگردانی کرده است و باید بپذیریم که موفق شده اثری مهیج، ترسناک و رمزآلود خلق کند. فیلم شخصیتهای متفاوتی از جمله یک افسر پلیس، یک دکتر، یک نابغه ریاضیات، یک طراح ساختمان، یک متخصص فرار از زندان و یک بیمار روانی را کنار هم قرار داده تا هر کدام بر اساس مهارتی که دارند برای جان سالم به در بردن از این مهلکه تلاش کنند.
مکعب فیلمی بسیار کمهزینه بود به شکلی که با صرف بودجه ۳۵۰ هزار دلاری فروخت اما هنگام اکران و مدتها پس از آن توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرد. فیلم ۹ میلیون دلار فروخت که چنددهبرابر بودجه ساختش بود. اما بازخوردهای بسیار مثبت منتقدان و مخاطبان به همین میزان محدود نماند. مکعب بخاطر فضای سورئال، مرموز و کافکاییاش شهرتی ویژه و مخاطبان افراطی خاص خود را پیدا کرد. همین موضوع باعث شد تولیدکنندگان به فکر ساخت دنبالههایی بر این اثر سینمایی بیفتند.
در حالی که مکعب در سال ۱۹۹۷ ساخته شده بود، سال ۲۰۰۲ کارگردانی دیگر دنبالهای بر فیلم ساخت. مدتی بعد یعنی در سال ۲۰۰۴ پیشدرآمدی نیز بر این اثر سینمایی ساخته شد اما هیچکدام از این دو فیلم مورد استقبال قرار نگرفتند و نتوانستند به موفقیت فیلم اصلی نزدیک شوند.
قوش شب (Bacurau)
فیلم سینمایی «قوش شب» نوعی نئووسترن است که از ترکیب عناصر ژانر وسترن و ژانرهای دیگر ساخته میشود. در روایت این اثر سینمایی ترزا دختری است که بعد از مرگ مادربزرگش به روستای مادری خود برگشته و با مشکلات روستا مواجه میشود. گویی این روستا به کل از روی نقشه پاک شده و در حال نابوی مطلق است. هیچ سیگنال تلفنی در روستا وجود ندارد. علاوه بر کمبود غذا، دارو و آب به سختی یافت میشود و روستا در معرض تهدید سیاستمداران فاسد نیز قرار گرفته. اهالی این منطقه باید تلاش کنند تا با مقاومت بتوانند هویت و روستای خود را حفظ کنند.
قوش شب به کارگردانی کلبر مندونسا فیلیو و جولیانو دورنلی در سال ۲۰۱۹ میلادی اکران شد. این اثر سینمایی ابتدا در جشنواره بینالمللی فیلم کن نمایش داده شد و مورد توجه منتقدان قرار گرفت. فیلم موفق شد جایزه هیئت داوران جشنواره کن را به خود اختصاص دهد که از نظر اعتبار پس از دو جایزه نخل طلا و جایزه بزرگ از جوایز مهم کن به حساب میآید.
لباس غواصی و پروانه (The Diving Bell and the Butterfly)
فیلم سینمایی «لباس غواصی و پروانه» به کارگردانی جولیان اشنابل با اقتباس از کتابی به همین نام نوشته ژان دومینیک بوبی ساخته شده که روایتگر خاطرات نویسنده این کتاب است. شاید انتخاب فیلم سینمایی لباس غواصی و پروانه از این نظر هم بیمناسبت نباشد که هیچ زندانی نمیتواند با زندانی که ژان دومینیک بوبی (با بازی متیو آمالریک) در آن گرفتار شده مقایسه شود؛ در واقع قرنطینه این روزها اساسا با وضعیت شخصیت اصلی این فیلم قابل مقایسه نیست چون او در قرنطینه درونی رنج میکشد.
ژان ویراستار مجله «ال» فرانسه است و در پی یک سکته مغزی تمام بدنش به جز پلک چشم چپش فلج میشود. او به سندروم قفلشدگی و زندانی شدن در جسم خودش دچار شده. خارج از این وضعیت غیر قابل تصور، ژان تصمیم میگیرد یک سفر درونی قهرمانانه را شروع کند که نتیجه آن به نامگذاری کتاب خاطراتش یعنی لباس غواصی و پروانه منجر میشود. جولیان اشنابل فیلمی درخشان عاری از هرگونه احساسی نگریستن سطحی و سرشار از امیدبخشی واقعی ساخته است.
ژان در جایی گفته است: به جز چشم من دو جای دیگر در بدنم فلج نشده است: «یکی حافظهام و دیگری تخیلاتم» و اینها باعث میشوند که از قفس خود رها شوم. کتابی که فیلم براساس آن ساخته شده و نوشته ژان دومینیک بوبی است به شکلی عجیب و غریب نوشته شده. طبق اطلاعات منتشر شده ژان تنها با استفاده از پلکزدن و به کمک پرستارانش این اثر را به رشته تحریر درآورد و سپس آن را ویرایش کرد. به هر حال فیلم متمرکز بر این سیر درونی عجیب است؛ وضعیتی که حتی تصور آن هم دشوار به نظر میرسد اما با میل به زندگی همراه بوده است.
فیلم سینمایی لباس غواصی و پروانه اثر چندان پرفروشی نبود اما در سال اکرانش میان فهرست فیلمهای برتر بسیاری از نشریات سینمایی قرار گرفت. علاوه بر این تصاحب جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره بینالمللی فیلم کن و جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان در مراسم گلدن گلوب از دیگر افتخارات این فیلم سینمایی بود.
حتما کسی که روی این مقاله کار کرده الآن اینا رو ببینه باورش نمیشه برای قرنطینه یک سال پیشی بوده که هنوزم توش هستیم.
البته شاید دیگه قرنطینه نباشه
ممنون بابت انتخاب و معرفی فیلم های جذاب و دیدنی
William Friedkin) bug)