برایان کرزانیچ؛ شیمیدانی در قامت مدیر عامل اینتل
او زمانی برای هدایت بزرگترین تراشهساز جهان گماشته شد که رایانههای شخصی، دیگر فروش سابق را نداشتند و دستگاههای همراه هوشمند با قدرت گرفتن از معماری تراشههای رقیب، نفس کشیدن را برای این شرکت سخت کرده بودند؛ کرزانیچ آمد تا این وضعیت را عوض کند. در ادامه با زندگینامهی ششمین مدیر عامل در تاریخ شرکت معظم اینتل همراه دیجیکالا مگ باشید.
«برایان متیو کرزانیچ» (Brian Matthew Krzanich) متولد ۹ مه ۱۹۶۰ میلادی در آمریکا است ولی اصلیت کروات دارد. حالا که موسسان شرکتهای باسابقه و بزرگ درهی سیلیکون بازنشسته شدهاند و اغلب خود را مشغول فعالیتهای خیریه کردهاند کسانی به مدیریت برگزیده میشود که عموما لقب «کارآفرین» ندارند؛ آنها در سلسله مراتب اداری شرکتها استعداد و قابلیتهای خود را در طول زمان به اثبات رسانده و مدارج ترقی را پلهپله بالا رفتهاند؛ «ساتیا نادلا» (Satya Nadella) برای مایکروسافت و «ساندار پیچای» (Sundar Pichai) برای گوگل نمونههای دیگری از این دست مدیران عامل هستند.
«برایان کرزانیچ» بیش از ۳۵ سال پیش در ۱۹۸۲ به شرکت اینتل پیوست. او از دانشگاه سنخوزه لیسانس شیمی داشت و عاشق نیمهرساناها بود؛ حتی در زمینهی پردازش نیمهرسانا پتنتی به نام خود دارد. اینتل، او را به عنوان مهندس آزمایشگاه استخدام کرد، اما برایان در نظام استعدادسالار این شرکت بهخوبی پیشرفت کرد و بهزودی پست مدیریتی گرفت.
ذهن پویا و البته توان بالای رهبری، در کنار برخورد خوش باعث محبوبیت او در میان کارکنان و نیز مشتریهای شرکت شده بود. خیلی وقتها او به نمایندگی از اینتل برای مذاکرات تجاری فرستاده میشد. اما مسوولیت هدایت کل شرکت بزرگی مانند اینتل با تجارت سالانهی بیش از ۵۰ میلیارد دلار چیز دیگری است؛ خصوصا که او جانشین مدیر کهنهکاری مثل «پاول اُتلینی» (Paul Otellini) میشد. اتلینی از ۲۰۰۵ سکان این شرکت را به دست داشت ولی در اواسط ۲۰۱۲ اعلام بازنشستگی کرد و از سمت خود استعفا داد. به نظر بسیاری از صاحبنظران اتلینی چارهای هم جز استعفا نداشت؛ چراکه در دوران زمامداری او دست اینتل از قسمت بزرگی از آینده باز مانده بود.
خود اتلینی در یکی از مصاحبههایش گفته «وقتی جابز برای تراشهی آیفون به سراغمان آمد من فکر نمیکردم این دستگاه موفق شود و آن را جدی نگرفتم؛ به همین دلیل سر قیمت با جابز راه نیامدم و حاضر نشدم تخفیف مورد نظر او را اعمال کنم. آنها هم رفتند به سراغ معماری ARM و خودشان مشغول کار شدند.» [شاید اگر اتلینی آینده را از لنز «استیو جابز» (Steve Jobs) میدید امروز تلفنهای هوشمند و تبلتها هم مانند اکثر رایانههای شخصی عبارت Intel Inside را روی خود میداشتند. خسارت بیدرایتی اتلینی به همین ختم نمیشود؛ با این کار، او باعث کاهش اتکای اپل به اینتل شد. وقتی اپل تراشهی خودش را ساخت، دیگران هم فهمیدند که میشود پردازندهها را از جایی بهجز اینتل تامین کرد.]
وقتی کرزانیچ روی صندلی اتلینی نشست دنیای فناوری در دوران Post PC یا پس از رایانههای شخصی به سر میبرد. او میراثدار شرکتی بود که علیرغم شکوه گذشته، آیندهی نامشخصی پیش رو داشت. هدایت عملیاتی کل شرکت از ۲۰۱۲ زیر نظر او بود و نیازی به آشنا شدن با روند کار نداشت؛ پیش از آن هم مدیر تولیدات اینتل بود. هرچند مخالفان، او را فاقد دانش فنی و مهندسی لازم برای رهبری یک شرکت دانشبنیان میدانند اما تصمیمات راهگشای گذشته او لااقل در امر تصمیمگیری و مدیریت، خلاف این ادعا را نشان میدهد.
کرزانیچ در اقدام اینتل به سرمایهگذاری روی شرکتهای دیگر و نیز کار روی بهرهوری پردازندهها [عاملی که در دوران Post PC بسیار مهم است] نقشی اساسی داشت و به مقولهی دستگاههای همراه و هوشمند عنایت خاصی نشان میداد.
در سال ۲۰۱۳ وقتی مدیریت اینتل را به او سپردند عایدی شرکت تا سه ماههی پایانی سال حدود ۲۵ درصد کم شده بود. فروش رایانههای شخصی نزول میکرد و تبلتها میخواستند جای آنها را بگیرند؛ قدرت پردازشی تبلتها را هم شرکتهایی مثل انویدیا، کوالکام و دیگران بر پایه معماری ARM تامین میکردند.
کرزانیچ کوشید از اعتبار اینتل برای جا شدن در بین تامینکنندگان تراشهی موبایلها استفاده کند. از آنجا که شانسی در مورد آیفون نداشت، سعی کرد خود را بین اندرویدیها جا بیندازد. اما اوضاع عوض شده بود؛ شرکتهای بزرگ موبایلساز دنیا دوست داشتند تا آنجا که ممکن است بیشتر فرآیند تولید را در دست خودشان داشته باشند. حتی شرکتهای نوپای چینی هم با دست و پا کردن تیم تحقیق و کپیبرداریهای گسترده، دست به تولید تراشه زدند. با این حال اینتل با تلاش زیاد موفق شد چند شرکت معدود مانند ایسوس را مجاب به همکاری کند ولی هیچکدام آنها پایدار نماند.
اینتل تحت رهبری کرزانیچ حتی خطر تکرار ماجرای موبایل را این بار در مورد مهمترین منبع درآمدش یعنی پردازندههای دسکتاپ حس میکند. برای نخستین بار بعد از معرفی راهبرد «تیک-تاک» (Tick-Tock)، اینتل نتوانست طبق زمانبندی پردازندهی بعدی را آماده کند. این موضوع باعث شد شایعات تصمیم درازمدت اپل برای جایگزینی پردازندههای خودش با پردازندههای اینتل تقویت شود. مسلما اگر اپل به این سمت برود اوضاع برای اینتل بدتر هم میشود.
در نهایت کرزانیچ نتوانست سهمی از دنیای موبایل را برای شرکت متبوعش بگیرد؛ شرکت اینتل اخیرا [البته نه بهصورت کامل] از تولید پردازندههای موبایلاش موسوم به اتم (Atom) منصرف شده است. حالا اینتل سعی دارد در دیگر زمینهها مانند «اینترنت اشیا» (IoT)، تلویزیونهای اینترنتی، پردازندههای هوش مصنوعی بیشتر کار کند تا آینده را کاملا نبازد.
نقشآفرینی در سیاست آمریکا
برایان کرزانیچ در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا بهطور غیرمستقیم از «دانلد ترامپ» (Donald Trump) جانبداری کرده. اما شائبههای زیادی در مورد سوء استفادههای احتمالی او از موقعیتش به عنوان مدیر عامل اینتل وجود دارد. کرزانیچ برای مقابله با این شایعات، بعد از اینکه نیویورک تایمز از شرکت اینتل درباره جزییات یکی از مراسمهایی که او برای جمعآوری کمک مالی برای کارزار ترامپ ترتیب داده بود پرسوجو کرد ناچار به لغو آن شد. او بعدا در حساب توییترش مدعی شد آن مراسم برای کمک به نامزد خاصی نبوده و قصد او ترغیب هر دو نامزد جمهوریخواه و دمکرات به توجه بیشتر به فناوری بوده.
باید دید در سالهای آینده کرزانیچ میتواند همچنان حمایت هیات مدیره را جلب کند یا بالاخره نظر کسانی که او را لایق این سمت نمیدانند به کرسی مینشیند.
اگر شرکتها را مانند دودمانهای مختلف فرض کنیم، به نظر شما نقش موسس مهمتر است یا نقش کسی که در اعتلای سلسله بیشترین فعالیت را انجام داده؟ راستی آیا در شرکتهای ایرانی هم امکان رشد و پیشرفت برای همه فراهم است؟ فکر میکنید در این شرکتها با استعداد و نشان دادن توانایی میتوان تا بالاترین جایگاهها ترقی کرد؟
دست رد زده تو سینه استیو جابز!
پاشو برو استعفا بده…
سلام
زمانی که یک شی اختراع می شه و در اول کاره برای تولید ، نقش موسس مهمه ولی این ایده ها ثابت نیست چرا ؟ اون شخص موسس یک شرکت بزرگیه اما تا جای می تواند که علم او بتواند او شرکت رو اداره کنه .
یک شخص خلاق با ایده ای بهتر از ایده ای قبلی پیدا میشه حالا یا با موسس قبلی کار می کند یا این که جایگزین می شود.
بله تو ایران هم میشه ذهن ها همیشه به تنهای خوب کار نمی کنند بلکه مشورت ها و ایده ها با هم می تونه یک موسسه یا شرکتی رو سر بلند کنه.
ولی متاسفانه ما ایرانی ها تواین کار ضعیف هستیم یعنی ابمون تو یه جوب نمیره.
دی جی کالا هم باید به دنبال ایده های جدید و ذهن های جدید بگرده .
درود بر شما
بهترین بخش دیجی مگ به نظرم بخش زندگی نامه بزرگان هست .سپاس از شما
حقیقت این که دنیا ن تنها داره از سخت افزار های بزرگی که نمیشه همیشه همراه داشت دور میشه ، مثل رایانه های شخصی و لپ تاپ ها ، بلکه هم اکنون ما در آغاز زمانی هستیم ک ب زودی اکثر سخت افزار ها در حال خارج شدن از دستگاه ها هستند و ب زودی مثلا شما ب صورت اینترنتی و با وجود این که کارت گرافیکی در دستگاهتون نیست ، میتونید اونو ب طور مجازی خریداری کنید!
ی چیزی مثل فضاهای ذخیره سازی ابری!
چیزی که اولین بار کلیاتش کمی قبل تر از سال ۲۰۰۷ مطرح شد و الان یک امر عادیست 😉
هر چند که استفاده از pc ها کم شده و این مورد درباره لپ تاپ ها هم کم کم دارد اتفاق میافتد و این یعنی سهم کمتر اینتل از بازار پردازنده ها
ولی وقتی صحبت از کارایی و مهندسی پردازنده ها میشود اینتل پیشروترین شرکت دنیاست نمونه آن پردازنده های core i3 – i5 – i7 است
که در بحث های overclocking – gaming نظیر ندارند
و اما درباره رشد و پیشرفت، در شرکت هایی مثل اینتل و گوگل و … همه کارکنان به نوعی سهامدار آن شرکت هستند
و این باعث انگیزه بین کارکنان میشود ولی در شرکت های ایرانی موفقیت یا عدم موفقیت شرکت تاثیری در درآمد یا پیشرفت کارکنان ندارد
به همین دلیل انگیزه ای برای کارکنان برای پیشرفت وجود ندارد
با سلام
باید به عرضتون برسونم که خیر نمی توان در شرکت های ایرانی به یک همچین پیشرفتی دست یافت زیرا سیاست های شرکت های غربی یا به استلاحی سیاست های کشورهای غربی این گونه هستند که بعد از به قدرت رسیدن شرکت ها بلاجبار خواهان تقسیم شرکت هاتوسط دولت (چه از طرف خود صاحبین شرکت ها و یا از طرف دولت هستند) به اینگونه است که مدیر عامل شرکت های مثل اینتل ،اپل ،دل…. مجبور به واگذاری شرکت به سهام داران و کناره گیری از سمت مدیر عاملی ( ثبت برند و ایده و خلاقیت و….) بوده و این یک راه پیشرفتی ست برای کارکنان که جای پیشرفت بسیار بالای رو روبروی خود میبینند و همچنین شرکت های نو ظهوری که پا در عرصه گذاشته اندخواهد بود.
ولی در کشورمان و کشورهای جهان سومی که در آنها هستیم چنین قوانینی وجود ندارد شرکت های که بزرگ هستند به کار خود با مدیریت وراثتی ادامه میدهند و خبری از پیشرفت یک کارمند خلاق و پر استعداد نیست.
دقیقا. در کشورها جهان سوم اختراع وجود ندراد. فقط تکرار امکان پذیر است.