در مورد ایتالو کالوینو؛ راوی شهرهای نامرئی
«تو در روزنامه خواندی که “اگر شبی از شبهای زمستان مسافری”، کتاب جدید ایتالو کالوینو ـ که سالها چیزی منتشر نکرده بود ـ چاپ شده. به یک کتابفروشی رفتی و کتاب را خریدی. خوب کاری کردی… میدانی که به وسعت هکتارها و هکتارها، کتابهایی هستند که میتوانی از خیر خواندنشان بگذری، کتابهایی که برای کارهای دیگری ساختهشدهاند تا خواندهشدن، کتابهایی که بینیاز به بازکردنشان آنها را خواندهای چون آنها از نوع کتابهایی هستند که حتی پیش از نوشتن خواندهشدهاند. به اولین قفسهی دیواری میرسی و این هم لشکر پیادهنظام کتابهایی که اگر عمرهای فراوان دیگری میداشتی با کمال میْل آنها را میخواندی. اما متأسفانه ایامی که باقی مانده، همین است.»
هیچ نویسندهای به اندازهی «ایتالو کالوینو» نمیتواند خواننده را چنان با خود همراه کند که حتی بتواند ذهن او را هم بخواند و به جای او برایش تصمیم بگیرد. برای اثبات این نکته کافیست جملات بالا که بخشی از شروع رمان «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری…» است را دوباره مرور کنید تا این نکته را بهتر متوجه شوید.
این لحن و سبک نوشتاری را باید فقط در آثار کالوینو جستجو کرد. بسیاری او را یک روزنامه نگار، منتقد و نظریه پرداز میدانند. اما مهمتر از همه او یک نویسنده بود. نویسندهای که آثارش او را به یکی از مهمترین نویسندههای قرن بیستم ایتالیا تبدیل کرد. کالوینو در سال ۱۹۲۳ در کوبا به دنیا آمد. بخشی از کودکی خود را نیز در این کشور گذارند و بعد به ایتالیا مهاجرت کرد. پدر و مادر کالوینو هر دو گیاهشناس بودند. در کودکی بارها عکس گیاهان مختلف را در کتابهای پدرو مادرش دیده بود و به مباحثات آن ها در مورد گیاهان گوش داده بود. همین موضوع باعث شد بعدها در آثارش طبیعتگرایی و شناخت جزئی او از انواع گیاهان مورد استفاده قرار گیرد و تبدیل به یک ویژگی سبکی مهم در نوشتههایش شود.
آقای نویسنده زمانی به دنیا آمد که جهان، جنگ اول را از سر گذارنده بود و ایتالیا ،در این جنگ به قدری نادیده گرفته شده بود که زمینهی رشد فاشیسم در آن کم کم در حال به وجود آمدن بود. جنگ جهانی دوم وقتی رخ داد که کالوینو تنها شانزده سال سن داشت. توصیف ایتالیای فاشیست و بعدها جنگ زده، موضوع اصلی آثار ادبی و سینمایی نویسندگان و فیلمسازان آن دوره بود. افرادی مانند دسیکا، روسلینی، بوتزاتی، چزاره پاوزه، لوئیجی پیراندلو با داستانها، نمایشنامهها و فیلمنامهها، چهره کریه جنگ و پیامدهای وحشتناکش را به همه مردم جهان نمایاندند. کالوینو نیز از این قاعده مستثنی نبود. درون مایه بیشتر آثار او را نیز روایت هایی ضد جنگ به همراه طنزی تلخ تشکیل میداد. برای مثال «شوالیه ناموجود» را باید یک داستان ضد جنگ دانست که ، جنگهای صلیبی را مورد تاخت و تاز قرار می دهد.
جوانی کالوینو مصادف بود با سالهای میانی قرن بیستم. سالهای جنگ سرد. با این حال او در طول زندگی خود توانست هم به اتحاد جماهیر شوروی سفر کند و هم به آمریکا و این کار در آن زمان برای کمتر کسی میسر بود. او در دههی چهل میلادی به عضویت حزب کمونیست ایتالیا درآمد. در همین دوران در رشتهی ادبیات از دانشگاه فارغ التحصیل شد. در این دوره بود که با «ناتالیا گینزبورگ» مشهور ، آشنا شد. فلسفه و سیاست موضوعاتی بود که تحت تاثیر آثار گینزبورگ و البته شرایط آن زمان ایتالیایی پس از جنگ، به آثار کالوینیو هم راه پیدا کرد. دو کتاب «شوالیه ناموجود» و «مورچه آرژانتینی» حاصل این دوره از زندگی کالوینو است. مورچهی آرژانتینی را باید بازتاب نگاه کالوینو در مورد روابط انسانها و نفرت او از میانمایگی انسانهای هم دورهی خود دانست. داستان مورچهی آرژانتینی اینگونه آغاز میشود:
«وقتی آمدیم اینجا زندگی کنیم چیزی در مورد مورچهها نمیدانستیم. آن روز فکر میکردیم که اینجا زندگی خوبی خواهیم داشت؛ آسمان و سبزه به چشم ما روشن میآمدند. شاید هم در مقابل نگرانیهای ما، من و زنم، بیش از حد روشن بودند- آخر چطور میشود وجود مورچه ها را حدس زد؟ وقتی به موضوع دقیقتر میشوم، مثل این که عمو آگوستو یک بار اشارهای کرده بود: “شما آنجا باید هوای مورچه ها را داشته باشید… آن ها مثل مورچه های اینجا نیستند، آن مورچه ها…”»
طنز یکی از مهمترین ویژگیهای آثار هنرمندان و نویسندگان آن دورهی ایتالیاست. در این دوره بود که جنبش های مدرنی به مانند نئورئالیست در سینمای ایتایا شکل گرفت. در این دوره بود که برای مثال ویتوریو دسیکا فیلم معجزه در میلان را ساخت. فیلمی که به بهترین نحوه زندگی فقر زندهی مردم ایتالیا را نشان میداد و در عین حال تماشگر را به خنده تلخی وامی داشت که حاصل از تفکر به ماهیت خانمان سوز جنگ بود.
کالوینو نیز از این قاعده مستثنی نبود. آثار او با طنز و تخیلی طنزآمیز همراه بود و در واقع این دو ویژگی یکی از مهمترین ویژگیهای بیشتر آثار کالوینو است. طنزی که حاصل فضاهای ابداعی و گاها تخیلی در داستانهای اوست. او به مانند «بورخس» شیفتهی ادبیات کلاسیک بود و شناخت کاملی از آثار کلاسیک جهان داشت. تاثیر این موضوع در اغلب آثارش قابل مشاهده است. مجموعهای از حکایات پند آمیز و داستانهای تخیلی، مهمترین ویژگیهای راه یافته از ادبیات کلاسیک به آثار متاخر کالوینوست. او در ۱۹۵۷ از عضویت در حزب کمونیست استعفا داد و همان سال یکی از مهمترین آثارش یعنی «بارون درخت نشین» منتشر شد. کتاب در مورد پسری به نام «کوزیمو لارس دو روند» است که تمام سعی خود را میکند تا با سنتهای قدیمی اطراف خود مبارزه کند. برای همین یک روز به بالای درختی میرود دیگر هرگز به پایین نمیآید. در این کتاب نیز به مانند بیشتر آثار کالوینو بسیاری از شخصیت ها و ماجراها جنبه ی نمادین دارند. شخصیت های کالوینو ممکن است کمی اغراق آمیز به نظر برسند اما در حکم کاریکاتوری هستند که بازگوکنندهی وضعیت تلخ زمانهی خودند. وضعیتی که فقط قدرت ذهنی نویسندهای به مانند کالوینو میتواند ما را نسبت به آن آگاهتر کند. شخصیتها و فضاهای مخلوق او، ذرهبینی هستند پیش چشم انسان مدرن، در مقابل گذشته ای نه چندان درخشان و آیندهای مبهم.
«بارون درخت نشین» را نیز باید نمادی دانست برای توصیف جامعهی ایتالیا و حتی جامعهی جهانی بعد از جنگ. «قانون اساسی کشوری آرمانی بر فراز درختان، در این نوشته از جمهوری خیالی درختستان سخن میرفت که تنها آدمهای خوب و درستکار در آن زندگی میکردند. نگارنده، پس از بنیان گذاری کشوری آرمانی بر فراز درختان و مطمئن شدن از اینکه همهی جهانیان در میان شاخهها جا گرفتهاند و خوشبخت زندگی میکنند، خود از درختان پایین میآید و در روی زمین که دیگر هیچکس در آن نمانده است، به زندگی میپردازد.»
دههی هفتاد میلادی را باید یکی از مهمترین دورههای معاصر در آمریکا دانست. این دهه برای کالوینو نیز دههی مهمی به حساب میآمد. او مدتی از به آمریکا سفر کرد و چند ماهی در نیویورک زندگی کرد. تجربهای که به گفتهی خودش او را تحت تاثیر دنیایی جدید قرار داد. او با بسیاری از نظریهپردازان از جمله رولان بارت، نظریهپرداز و نشانهشناس مشهور فرانسوی دیدار میکرد. حاصل نوشته های داستانی او در این سالها، رمان «اگر شبی از شبهای زمستان مسافری…» بود.
ادبیات کلاسیک، و به طور خاص کتاب هزار و یک شب، تاثیر زیادی بر کالوینو گذاشت. این تاثیر گذاری را در رمان مشهور و پرفروش «اگر شبی از شب های زمستان مسافری» به خوبی میتوان دید.
«جاذبهی پر احساسی که در حالت ناب اولین جمله اولین فصل بسیاری از داستانها وجود دارد به زودی با ادامه داستان از بین می رود… میل دارم بتوانم کتابی بنویسم که همهاش فقط جمله شروع باشد. و تمام مدت همان نیروی اولیه اش را حفظ کند.. اما امکان نوشتن چنین کتابی چگونه می تواند به وجود بیاید؟ امکان آخری که به نظر این نویسنده می رسد این است: یا این که باید شروع یک روایت را وارد روایت دیگری کرد مثل هزار و یک شب.»
کالوینو زمان زیادی از عمرش را به نوشتن گذارند. نوشتن رمان ، داستان کوتاه ، مقاله ، خبر و … . حالا بیشتر نوشتههای او به زبانهای زیادی ترجمه شدهاند و طرفداران زیادی در سراسر جهان، کالوینو را به واسطهی خواندن آثارش می شناسند. او هم به مانند بیشتر نویسندهها عادات خاص خود را در مورد نوشتن داشت. در مصاحبهای با مجلهی «پاریس ریویو» در این مورد مینویسد: «فرضم بر این است که هر روز بنویسم، اما صبح که از خواب بیدار میشوم هر بهانهای میآورم که از نوشتن فرار کنم: باید بیرون بروم، خرید کنم و روزنامه بخرم. به عنوان یه اصل و قانون صبحهایم را حرام میکنم، به همین دلیل بعدازظهرها مینشینم پای نوشتن. من نویسنده روزانه هستم، اما چون صبح را حرام میکنم به نویسنده عصرانه بدل میشوم. شبها هم میتوانم بنویسم، اما وقتی این کار را میکنم دیگر خوابم نمیبرد به همین دلیل این کار را نمیکنم.»
نوشتههای کالوینو شما را به دنیاهای میبرد که خیلی وقتها دلتان میخواهد در آنجا زندگی کنید. وقتی با «کوزیمو لارس دو روندو» در بالای درخت همراه میشوید یا وقتی به همراه راوی داستان و زنش با مورچههای آرژانتینی مواجه میشوید و یا حتی وقتی با «مردی که داد زد ترزا» رو به پنجره فریاد میکشید تا «ترزا» سرش را از پنجره بیرون بیاورد، یادتان باشد که: «شما در حال خواندن داستانی از ایتالیو کالوینو هستید. پس آرام بگیرید. حواستان را جمع کنید. تمام افکار دیگر را از سرتان دور کن. بگذارید دنیایی که شما را احاطه کرده در پس ابر نهان شود. از آن سو، مثل همیشه تلویزیون روشن است، پس بهتر است در را ببندید. فوراً به همه بگویید: “نه، نمیخواهم تلویزیون تماشا کنم!” اگر صدایتان را نمیشنوند بلندتر بگویید: “دارم کتاب میخوانم، نمیخواهم کسی مزاحم شود.” با این سر و صداها شاید حرفهایتان را نشنیده باشند: بلندتر بگویید، فریاد بزنید: “دارم داستان جدید ایتالو کالوینو را میخوانم!”»